خانه  |   آرشيو:  اکتبر 08   ـ   نوامبر 08   ـ  دسامبر 08  

ژانويه 09   ـ  فوريه 09  ـ  مارچ 09 ـ  آوريل 09  ـ  مه 09  ـ  جون 09  ـ   جولای 09 

آگوست 2009 سپتامبر 2009 اکتبر 2009 ـ  نوامبر 2009 ـ  دسامبر 2009

ژانويه 10  ـ  فوريه 10  -  مارس 10  ـ  آوريل 10   ـ  مه 10  ـ  جون 10 - جولای 10 - اگوست تا دسامبر 10

ژانويه 2011     فوريه 2011    مارچ 2011   ـ   آوريل 2011    ـ    مه 2011  ـ   جون 2011    ـ    جولای 2011

اگوست 2011

ماه اگوست 2011

 

آرشيو «کوتاه و گويا»

 

********************

چهارشنبه 9 شهريور 1390 ـ  31 اگوست 2011

يه روز يه ترکه...

نامهء وارده

یک روز یه ترکه..، اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان. خیلی شجاع بود، خیلی نترس. یکه و تنها جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم. یه روز یه رشتیه..، اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛ برای مهار کردن قدرت مطلقه تلاش کرد، تا کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه. و اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمین اش کرد. یه روز یه لره... اسمش کریم خان زند بود. ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد. یه روز هم یه قزوینیه... به نام علامه دهخدا، از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد. اصلاً یه روز ما همه با هم بودیم..، ترک و  رشتی و لر و اصفهانی. تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم! و اینجوری شادیم... هم ميهن! چاره چيست؟ وحدت گمشده را چگونه بازسازی کنيم؟ چه کنيم که از اين پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه؟ شايد بايد آنقدر اين واقعيت ها را برای هم تکرار کنيم، بفرستيم و بخوانيم تا عادت خنديدن به هموطن در ما بميرد و با هم يكي  باشيم. مثل گذشته های دور و دزار، مثل زمان هاي سختی، و مثل زمان هاي جشن و افتخار...

********************

دوشنبه 31 مرداد 1390 ـ  22 اگوست 2011

کجای شريعتمداری کيهان می سوزد؟

يافتم! يافتم! بايد اسب را جلوي درشكه ببنديم!

(خبر ويژهء کيهان چاپ تهران)

«اسب را به كدام سوي درشكه ببنديم؟» اين سؤالي است كه يكي از اعضاي اپوزيسيون مقيم خارج پرسيده تا بالاخره مسئله اختلاف ميان اپوزيسيون حل شود. «اسماعيل- ن- ع» كه سايت نيمه تعطيل سكولاريسم نو را اداره مي كند و چند ده سال است به خيال خود مشغول مبارزه مي باشد، به تازگي فهميده كه مشكل اپوزيسيون در بستن اسب به كجاي درشكه بوده است! او در اين باره مي نويسد: در زبان انگليسي ضرب المثلي هست مبني بر اينكه «اسب را پشت درشكه نمي بندند». دليل هم روشن است؛ اسب قرار است درشكه را بكشد و آن را با سرنشينان احتمالي اش به مقصد برساند، اما اگر اسب را به پشت درشكه يا درشكه را به جلوي اسب ببنديم هيچكس به مقصد نخواهد رسيد. اين اصطلاح، مثل هر اصطلاح ديگري، كاربردهاي مختلفي دارد و مي توان آن را در موارد گوناگوني در راستاي روشن كردن مقصود به كار برد؛ و من هم اين روزها آن را در راستاي روشن كردن پيچ و خم هاي مساله غامض اتحاد نيروهاي سياسي بسيار رسا و مبين مي بينم. مثلا، در وضعيتي كه قرار است عده اي دور هم جمع شده و به حداقلي از توافق و همكاري برسند، مي توان به اين ضرب المثل رجوع كرد و ديد كه چه مسائلي حكم اسب را دارند و كدام يك كاركرد درشكه را عرضه مي دارند و چگونه مي توان، بر حسب اين ضرب المثل، اسب و درشكه را طوري به هم بست كه سفر و رسيدن به مقصد ممكن شود. وي مي افزايد: «در استنباط من از اين صورت مسئله، به نظر مي رسد كه آنچه در ميان افراد يا آحاد شركت كننده در يك اتحاد عمل مشترك است حكم اسب (عامل حركت) را دارد و اختلاف هاي بين آنها همان درشكه اي است كه قرار است بوسيله اسب به حركت درآيد. يعني، براي اينكه سفر اتحاد عمل آغاز شود چاره اي نيست جز اينكه اسب را به جلوي درشكه ببنديم، و در حين حركت به حل اختلافات بپردازيم و يا حل آنها را به رسيدن به مقصد واگذاريم؛ هرچند كه در طول سفر ممكن است مسافران در حل اختلافاتشان توفيق نيابند و كل سفر ناتمام بماند. اسب بي درشكه، قدرت حركت كردن و رفتن را دارد اما درشكه بدون اسب به سختي قابل كشيدن است.» حالا، فارغ از اينكه در ميان اپوزيسيون، اسب را به درشكه ببندند يا درشكه را به اسب، پيشنهاد مي شود فكري به حال خود اسب ها بكنند چرا كه طي همين 15-10 سال گذشته بارها از سران اپوزيسيون شنيده شده كه اين جريان ها مانند اسب هاي درشكه به سربالايي رسيده و همديگر را گاز گرفته اند. كشيدن دندان آنها يا بستن لجام مي تواند راه حل موقتي باشد هرچند كه بايد مراقب لگد اسب هاي درشكه به يكديگر هم بود! (بماند كه با ماجراي اسب تروا، اسب هاي اپوزيسيون بعضا درازگوش نيز از آب درآمده اند و معلوم شده از اول، جنس تقلبي در ميان اپوزيسيون توزيع شده است).

********************

چهارشنبه 26 مرداد 1390 ـ  17 اگوست 2011

آموزش به دختران چینی برای ازدواج با میلیونرها!

چین کشور عجیب و غریبی است. در این کشور همه چیز پیدا می‌شود. حتی مدرسه‌ای برای آموزش دختران برای ازدواج با میلیونرها! سی ساعت آموزش به ارزش حدود بيست هزار یوآن معادل سه هزار و هشتاد دلار به دختران ثبت‌نامه کرده در مرکز آموزش اخلاقی پکن کمک می‌کند تا بتوانند برای ازدواج یک میلیونر و یا حتی یک میلیاردر را تور کنند! دختران در این مرکز آموزش می‌بینند که چطور رفتار کنند تا یک فرد ثروتمند را به سمت خود جلب کرده و در نهایت با او ازدواج کنند. به گزارش رویترز، این مرکز در کشوری احداث شده که دومین اقتصاد بزرگ دنیا محسوب می‌شود و صد و هشتاد و نه میلیاردر و کمی کمتر از یک میلیون میلیونر را در خود جای داده است. حدود دو هزار و هشتصد زن و دختر تاکنون در مرکز آموزش اخلاقی پکن که از آگوست سال قبل راه‌اندازی شده ثبت‌نام کرده‌اند. ژوئه یوئه، بيست و سه ساله یکی از کسانی که در این مرکز ثبت‌نام کرده معتقد است که این مرکز می‌تواند راه زنان را برای ساختن آینده‌شان هموار کند. به گفتهء او ثبت‌نام در این مرکز و پرداخت هزینه دوره آموزشی کاملاً ارزش دارد. وی عنوان می‌کند که: «اگر من بتوانم با یک میلیونر ازدواج کنم دیگر نه خودم و نه خانواده‌ام در آینده هیچ مشکلی نخواهیم داشت». لیلی بینگ بيست و هشت ساله نیز اعتقاد دارد که این مرکز می‌تواند چشم‌انداز آینده زنان چینی را امیدوارانه‌تر کند. مرکز آموزش اخلاقی چین اعلام کرده که ظرف چند ماه گذشته توانسته سی نفر از دانش‌آموزان خود را به ازدواج مردان میلیونر درآورد. به گفتهء شائو تونگ، بنیان‌گذار «مرکز آموزش اخلاقی پکن!»، زنان با گذراندن دوره‌های آموزشی این مرکز می‌توانند کیفیت شخصیت خود را بالا برده و بتوانند با یک فرد ثروتمند ازدواج کنند.

********************

دوشنبه 24 مرداد 1390 ـ  15 اگوست 2011

زنده باد انقلاب شکوهمند اسلامی انگلستان!

ف.م.سخن

چه شما خوش تان بیاید چه نیاید من دارم کم کم به حکومت اسلامی عزیزمان معتقد می شوم؛ دارم کم کم به حقانیت گفتار رهبر معظم مان پی می برم؛ در مقابل منطق عظیم استاد حسین شریعتمداری سر تعظیم فرود می آورم؛ عاشق روش و منشِ سردارِ خوش‌صورت و خوش‌سیرت جناب نقدی می شوم. حالا هم که یک انقلاب شکوهمند اسلامی، مبتنی بر آموزه های انقلاب شکوهمند اسلامی ما، در اروپا در حال شکل گیری ست شما توی ذوق بچه بزنید بگویید نیست. واقعا که! چقدر ما ملت بخیلی هستیم به خدا. حالا اگر انقلاب اسلامی در کشورمان به وقوع نپیوسته بود و مثلا انقلاب کمونیستی در این جا پیروز شده بود، آن وقت روشنفکران فریاد بر می داشتند که آی مردم! بفرمایید! پیش بینی مارکس و انگلس و لنین به تحقق پیوست. بفرمایید! شبح کمونیسم که بر فراز انگلستان در حال چرخ زدن بود، آن جا فرود آمد و پرولتر ها را با هم متحد و علیه نظام سلطه بسیج کرد. خداوند کسی را دچار بخل و حسد نکند که اگر بکند می شود چیزی مثل ما، که مرغ همسایه را غاز می بیند و مرغ خودش، یعنی انقلاب اسلامی را به چیزی نمی گیرد.

برادران، خواهران!

لندن شلوغ شد. امت مسلمان لندن که از تبهکاری های رژیم سلطنتی انگلستان و آن زَنَکْ الیزابت و شوهر عیاش اش فیلیپ جان شان به لب رسیده است به خیابان ها ریختند و شعار مرگ بر الیزابت، مرگ بر نظام پادشاهی سر دادند. من دقیقا خبر دارم که مستضعفان انگلستان، رساله ی آیت الله العظمی امام خامنه ای رهبر مسلمانان جهان را مثل ورق زر می برند تا با آداب طهارت و جماع و استبراء و خارج کردن بقایای بول از مجرای مربوطه آشنا شوند تا بعد از این که انقلاب شکوهمند اسلامی به سلامتی و میمنت به پیروزی رسید و سقف کاخ باکینگهام بر سر طاغوتیان فرو ریخت، از این آداب برای رسیدن به خوشبختی استفاده کنند، چنان که ما کردیم و خوشبخت شدیم. بخصوص ورود با پای چپ به مستراح و خروج با پای راست از آن که از اهم دلایل وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی در لندن می باشد، توسط مخالفان نظام سلطنتی به عنوان نقطه ی کلیدی در نظر گرفته شده و مردم با شتاب خیره کننده ای به سمت آن در حال حرکت اند.

این جانب اگر چه عضو بسیج نبوده ام ولی اکنون اعلام آمادگی می کنم که حاضر به ثبت نام در گردان عاشورای بسیج، و اعزام به لندن می باشم تا همان طور که دهن حکومت شاهنشاهی خودمان را... ببخشید منظورم پایه های حکومت شاهنشاهی خودمان بود، باری پایه های حکومت شاهنشاهی خودمان را در سال 57 لرزاندیم و باعث فرو ریختن اش شدیم، پایه های حکومت سلطنتی انگلیس مکار را هم بلرزانیم تا بل که پرچم اسلام بر فراز کاخ باکینگهام به اهتزاز در آید.

ای مردم لندن! ای مستضعفان بیرمنگام! ای ستم کشیدگان لیورپول! آماده باشید که ما داریم می آییم. باور کنید قصد ماندن هم نداریم. باور کنید این دفعه برای معالجه ی زن و بچه مان آن جا نمی آییم. باور کنید این بار برای خواباندن دلارهایی که از معاملات سیگار و نفت و غیره به دست آورده ایم در حساب های بانکی مان در لندن نمی آییم. این بار می آییم که به شما در انقلاب تان کمک کنیم و شما بزنید پدر صاب بچه ی هر چه ملکه و نخست وزیر است در آورید و اسلام را بر سرزمین تان حاکم نمایید. چقدر زیبا گفته است سردار بزرگ ما نقدی که: "تاريخ رژيم پادشاهي انگليس پر است از جنايت هاي استعمارگرانه، تجاوزها، كشتارهاي جمعي، اختلاف افكني و به جان هم انداختن كشورها كه ميليون ها كشته و فلاكت ها و بدبختي هاي زيادي را به دنبال داشته است... خداوند عادل است و حتما تاوان اين همه استعمارگري را از اين رژيم خواهد ستاند و اين آغاز راه است..."

من دیگر وقت ندارم چیزی بنویسم. مثل مسعود ده نمکی که در حوادث هجده تیر از وسط میدان جنگ گزارش می داد، می خواهم به طرف اتوبوس های بسیج بدوم و به جبهه ی نبرد حق علیه باطل اعزام شوم. ساندیس و کیک هم برای وسط راه با خودم می برم. ای حاتمی کیا که می خواستی به کمک مردم بحرین بشتابی؛ تو هم اگر می خواهی بیا. ای مجید مجیدی، تو هم اگر می خواهی بیا. ای روشنفکران و هنرمندان انقلابی شما هم بیایید. من که رفتم... نوشته ی بعدی را ان شاءالله تعالی از محوطه ی کاخ باکینگهام برای تان خواهم فرستاد. اگر ما را ندیدید حلال مان کنید و بدانید با مارک دوگان شهید در بهشت در حال بازی با حوریان هستیم...

 

http://my.gooya.com/author/fmsokhan/

********************

جمعه 21 مرداد 1390 ـ  12 اگوست 2011

دربارهء حوض کوثر و حوران بهشتی!

حسن رجب نژاد )گيله مرد(

حضرت آيت الله شهيد عبدالحسين دستغيب؛ در يکی از کتاب هايش بنام "هزار سئوال" که از طرف سازمان انتشاراتی "ناس" منتشر شده است؛ در بارهء حوض کوثر و حوران بهشتی فرمايشاتی ميفرمايند که آدميزاد روی کله مبارکش اسفناج که چه عرض کنم چنار سبز ميشود .

ايشان ميفرمايند: "طول حوض کوثر از صنعا تا بصره است" (انگار اين بنده خدا طول و عرض حوض کوثر را خودشان متر فرموده اند) و به عدد ستارگان آسمان جام در اطرافش ميباشد که بدست حور العين پر ميشود . جام ها مختلف است . بعضی از نقره بهشتی و برخی از بلور است . اين حوض سه قسمت است که از شراب بهشتی و شير و عسل لبريز است . قدر مسلم اين است که آب اين حوض از عسل شيرين تر و از برف خنک تر است.

سقايی حوض کوثر اش محمد (ص) و علی (ع) است و هر مومنی از آن خواهد نوشيد.

روايت است که: خدای تعالی اطراف اين حوض هزار درخت خلق فرموده که هر درختی سيصد و شصت شاخه و برگ دارد و از هر برگی نغمه ای بر ميخيزد که از ديگری شنيده نمی شود." ( نگاه کنيد به کتاب هزار سئوال - چاپ 1371 - انتشارات ناس - صفحه 47)

و اما بشنويد از حوران بهشتی تا بدانيد حضرت باريتعالی چگونه از بندگان مومن و ببوی خود در بهشت برين پذيرايی ميفرمايد: 

حضرت آيت الله دستغيب ميفرمايند: "حوريان بهشتی بقدری لطيف اند که هفتاد حله می پوشند که هر کدام رنگی ويژه خود دارند . مع الوصف از زير تمام حله ها بدن لطيف اش نمايان است .

در روايتی ديگر اينطور تعبير ميفرمايند که : حوری بهشتی؛ مغز استخوان ساق پايش نمايان است و کبدش بمنزله آينه ای است که مومن صورت خودش را در آن می بيند . و خلخال پايش به انواع نغمه ها آواز می خواند!" ( نگاه کنيد به کتاب هزار سئوال - صفحه 86) حالا آن مومن ببويی که می خواهد با چنين حور العينی همبستر بشود اگر زهره ترک نشود لابد بايد زهره شير داشته باشد - بقول شاعر: 

گفت حاجی تاج با طوبای زشت

گر تويی طوبا گذشتم از بهشت!

شهيد محراب حضرت آيت الله دستغيب در کتاب " معاد" از پيغمبر اسلام نقل قول ميکند که : هر مومن که شهيد ميشود؛ در بهشت؛ قصری انتظارش را ميکشد که در آن هفتاد حجره است و هر حجره ای دارای هفتاد تخت است و بر هر تختی هفتاد فرش گسترانيده اند و بر هر فرشی هفتاد حوری نشسته و انتظار آن شهيد کشته شده در راه اسلام را ميکشد!"

راستش را بخواهيد؛ گيله مردی که ما باشيم؛ از ضرب و تقسيم و حساب و کتاب چيزی سرمان نمی شود؛ اما يک بنده خدای ديگری که سرش توی حساب و کتاب و رياضيات و اينحرفهاست؛ نشسته است و چرتکه انداخته است و ميگويد : طبق سخنی که حضرت دستغيب از پيامبر اسلام نقل فرموده اند؛ در خلد برين؛ بيش از بيست و چهار ميليون حوری بهشتی فقط در انتظار يک شهيد اسلامی است و اگر قرار باشد اين شهيد اسلام روزی فقط يک ساعت با هر يک از اين حوريان معاشقه و مغازله و معانقه و کار های بی ناموسی داشته باشد؛ دو هزار و هفتصد و چهل سال طول ميکشد تا نوبت به آخرين حوری برسد! (طفلکی اين حوری بهشتی بايد چه صبر ايوبی داشته باشد).

همين آقای چرتکه انداز با يک حساب سر انگشتی به اين نتيجه شگفت انگيز رسيده است که : اگر فرمايشات آقای دستغيب درست باشد و مو لای درز آن نرود؛ مساحت کل فرش هايی که در حجره های بهشتی تنها برای يکی از بندگان مومن و ببوی حضرت باريتعالی گسترده اند؛ دو ميليون و پنجاه و هشت هزار متر مربع خواهد بود که بايد در کاخی به مساحت دو ميليون و چهار صد و شصت و نه هزار و ششصد متر مربع پهن بشوند و چنين کاخی با يک زير بنای دويست متر در دويست متر ؛ عمارتی ميشود 62 طبقه با ارتفاع 186 متر که پر از حوریان بهشتی برای يک شهيد راه اسلام خواهد بود!

از قديم گفته اند : اندر جهان به از "خرد" آموزگار نيست .

********************

چهارشنبه 19 مرداد 1390 ـ  10 اگوست 2011

نمایشگاه عکس در دانشگاه آزاد قم و شیراز

به گزارش شیرازه، چند روز قبل خبری در سایت های خبری انعکاس پیدا کرد که از در معرض عموم قرار دادن عکس های بی حجاب دانشجویان رشته گرافیک دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد قم خبر می داد. این مساله گرچه از سوی روابط عمومی دانشگاه آزاد قم انکار شد و برخی توضیحات در خصوص آن ارائه گردید اما در هر صورت نمی توان روند رو به گسترش بی حیایی در عرصه دانشگاهی را کتمان نمود. اما ظاهرا بنا نیست تکرار جنین ماجراهایی در واحدهای دانشگاه آزاد در کشور، به اتمام برسد. این بار دانشگاه آزاد شیراز، محلی شد برای نمایشگاهی که در نوع خود کم نظیر است. قضیه از این قرار است که جمعی از دانشجویان هنر دانشکده معماری دانشگاه آزاد شیراز طی اقدامی عجیب، نمایشگاهی را برپا کرده و تصاویری از دختران بدحجاب را که خود نقاشی کرده بودند در معرض عموم قرار دادند. جالب این جاست که زمانی که معاون فرهنگی دانشکده به چنین نمایشگاهی اعتراض می کند، از سوی برخی دانشجویان تحقیر می شود و مورد تمسخر واقع می شود! استاد مربوطه نیز در جواب از این می گوید که بنا بر این درس دانشجویان باید بتوانند آناتومی هر عضو از بدن را بکشند و هیچ ایرادی ندارد که حتی قسمت های ... نیز کشیده شود. گفتنی است رئیس دانشکده چند روز قبل از این ماجرا گفته بود که اگر چنین نمایشگاهی برگزار شود، محاسنم را خواهم تراشید! به گزارش خبرنگار شیرازه، اعتراضات دانشجویی در مخالفت با چنین نمایشگاهی در حال شدت گرفتن است

********************

دوشنبه 17 مرداد 1390 ـ  8 اگوست 2011

نگاهی‌ روانشناختی به روحیه اصلاح طلبی

نامهء وارده

برای درک اصلاح طلبی باید به این نکته توجه کنیم که یک اصلاح طلب تا عمق روح و ذهن خود و در برخوردش با مبانی فکری خود نیز اصلاح طلب است؛ چرا که ضمیر  ناخوداگاهش یا طفل درونش از دگرگونی یکباره (انقلاب) به شدت وحشت دارد و آن را معادل ویرانگری می‌‌داند. او حتی وقتی‌ پی‌ می‌‌برد که اعتقادات اش چندان مبنای عقلانی نداشته است حاضر نیست یکباره آن اعتقادات را بدور بریزد بلکه قدم به قدم و سر فرصت پر و بال آن را می‌‌چیند. شاید بتوان آن زمینهء اعتقادی را که جهان بینی‌ او بر آن استوار شده است به آغوش مادری تشبیه کرد که کودک به آن نه تنها نیاز بلکه علاقه دارد. اگر چه این کودک رشد می‌‌کند و کمتر نیاز به آن آغوش دارد ولی‌ یک نوع کشش درونی‌ توأم با احترام نسبت به آن دامان و آن آغوش در وجود کودک باقی‌ می ماند. حال اگر پس از طی‌ سال ها، بر اثر پیرایش‌های گام به گام ، آن چه که باقی‌ می ماند شباهتی به آن مجموعهء فکری اصلی نداشته باشد باکی نیست چرا که این تغییر و تحول تدریجی‌ و در طول سی‌ و اندی سال صورت گرفته است و همراه با درد و رنج و وحشت و ویرانی نبوده است. این همان چیزی است که محسن کدیور از آن به عنوان «تکامل» نام می‌‌برد. یعنی هر انسانی‌ تنها خودش را ملاک قرار می‌‌دهد و همینقدر که مبانی فکری امروز او بسیار عقلانی تر و منطقی‌ تر و علمی‌ تر از مبانی فکری سی‌ سال پیش او باشند پیشرفت بزرگی‌ برای او به حساب می‌‌آید و به آن افتخار می‌‌کند؛ حتی اگر آن چه که او پس از سالیان دراز به آن رسیده است چهار صد پانصد سال پیش ابزار رهایی بشر متفکر از چنگال اوهام و خرافات بوده باشد. و چنین است که انسانی‌ مانند اکبر گنجی نیز باید در خانواده‌ای مذهبی‌ به دنیا بیاید و بعد با احتیاط وارد جریان انقلابی‌ شود و چند سال بعد بیدار شود و شروع کند به اصلاحات تدریجی‌ تفکرات خودش و امروز به جایی‌ برسد که طرفدار جمهوری اسلامی ولی‌ از نوع بدون سلطان اش باشد و برای توجیه موضع کنونی اش هزاران سطر مقاله بنویسد و جایزه بگیرد. اطمینان داشته باشید با سیر روند صعودیی که در اکبر گنجی مشاهده شده است او ظرف بیست سی‌ سال آینده به یک سکولار دو آتشه تبدیل خواهد شد.  

********************

جمعه 14 مرداد 1390 ـ  5 اگوست 2011

عذرخواهي رييس و مديران شركت «نيروی برق توكيو»

از روستاييان آسيب ديده

"ماساتاكا شيميزو" (نفر وسط) رييس شركت نيروي برق توكيو و مديران ارشد اين شركت كه مالك و مدير نيروگاه برق "داي ايچي" فوكوشيما هستند در برابر مردم آسيب ديده روستاي "نامي" كه از خانه و كاشانه شان آواره شده و براي اسكان موقت به اردوگاهي در "نيهونماتسو" منتقل شده اند حاضر شدند و در برابرشان به خاک افتاده و بابت قصورهايي كه در اداره نيروگاه داشتند‌، عذرخواهي کردند. اين در حالي است كه مشكلات به وجود آمده در نيروگاه بر اثر زلزله اي نه ريشتري و سونامي سهمگين پس از آن كه در تاريخ بي نظير بود رخ داد. روستاي اين آوارگان در مجاورت نيروگاه توليد برق هسته اي "داي ايچي" فوكوشيما است كه مالكيت آن متعلق به شركت نيروي برق توكيو است. روستاي "نامی" هم اكنون به دليل خطر تشعشعات راديو اكتيو تخليه شده و ساكنان آن براي اسكان به اردوگاهي در نيهونماتسو منتقل شده اند . پس از زلزله و سونامي يارده مارس ژاپن ده ها هزار نفر از ساكنان مناطق نزديك به نيروگاه فوكوشيما خانه و كاشانهء خود را رها كرده و براي اسكان موقت به ديگر مناطق ژاپن منتقل شده اند .لازم به ذكر است اين موجودات مسلمان نيستند و  فقط  انسان  محسوب می شوند.

********************

چهارشنبه 12 مرداد 1390 ـ  3 اگوست 2011

بلایی که بر سر یک مجسمه آمد

نامهء ارده

یکی از جالبترین قسمت های موزه هنرهای معاصر، مجسمه ای است که در اوایل انقلاب در کنار درب ورودی موزه نصب شده بود. داستان مجسمه "زن ومرد کشاورز" اثر داریوش صنیع زاده را تمام ایرانیان باید بشنوند و به خاطر سپرده و برای آیندگان تعریف نمایند تاعبرت آنها باشد. این مجسمه در دوران پهلوی، در جلوی وزارت کشاورزی در خیابان بلوار کشاورز قرار داشت ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مورد غضب بعضی از تندروهای مذهبی قرارگرفت و دلیل آن هم سه چیز بود: یکی سر بدون روسری زن، دومی ساق پای برهنه زن که دامن به پا داشت و سوم نماد کمونیسم بودن آن. ابتدا یک آدم عقل کلی که تصور میکرد این مجسمه باعث فساد میشود دستور داد تا مدتی روی آن را با برزنت پوشاندند و کسانی که مجسمه را در آن محل به یاد نداشتند، مدتها سردرگم بودند که این شی عظیم زیر برزنت جلوی وزارت کشاورزی چیست؟ مدتی بعد برزنت را برداشتند و با برزنت روی سر زن کشاورز را که برهنه (!) بود و مشغول آبیاری گیاهی نمادین، محجبه کردند، یعنی لچکی روی سرش انداختند و پای زن را هم که لخت بود، شلوار بد ریختی از جنس همان برزنت پوشاندند. اما این کارها چنان با بد سلیقگی انجام شد که بینندگان تصور می کردند سر و پای زن کشاورز را گل مالی کرده اند به این ترتیب مجسمه بکلی از ریخت افتاد و مورد تمسخر مردم قرار گرفت و تا مدتها سوژه مردم و مطبوعات بود مبتکران لابد تصور نمی کردند چنین کاری با یک مجسمه فلزی چنین باعث مضحکه آنها خواهد شد. ناچار تصمیم گرفته شد تا آن را از جلو وزارت کشاورزی برداشته و به جلو موزه هنرهای معاصر منتقل کنند. این کار انجام شد ولی گویا باز هم یک مبتکر و نخبه ای بر فساد آمیز بودن این مجسمه شک برد و دستور دادند اینبار آن را چنان جایی قرار دادند که اثری از آن باقی نماند پس مجسمه را از جلوی موزه هنرهای معاصر هم برداشته و به انتهای باغ مجسمه موزه معاصر منتقل کرده اند تا چشم انس و جن بر آن نیافتد تا به بهترین شکل ممکن امربه منکر و نهی از معروف کرده باشند آنهم با یک مجسمه. خوب به این مجسمه نگاه کنید به نظر شما جز ذهن های بيمار، چه کسی ممکن است با دیدن این مجسمه تحریک شود؟

********************

دوشنبه 10 مرداد 1390 ـ  1 اگوست 2011

کشف نه هزار امامزاده طی سی سال در ایران

سایت محافظه‌کار «سیاست‌نامه»

سايت محافظه‌کار «سیاست‌نامه» در گزارشی اعلام کرد که در سی سال گذشته به طور میانگین سيصد امامزاده در سال به امامزاده‌های کشور افزوده شده و تعداد امامزاده‌های ایران هفت برابر شده‌است. این سایت روز شنبه با ابراز نگرانی از افزایش «امامزاده‌های دروغین» در ایران نوشته است که «تعداد امامزاده‌ها در اوایل انقلاب هزار و پانصد تن بوده که متأسفانه به ده هزار و پانصد تن» افزایش یافته‌است. به نوشته این سایت، «بیش از پنج هزار تن از امامزادگان مدفون در ایران را به نام امام موسی کاظم نسبت می‌دهند.» به گزارش سایت «سیاست‌نامه»، استان اصفهان به دلیل شرایط آب و هوایی و تعدد مناطق روستایی یکی از پر امامزاده‌ترین استان‌های کشور پس از استان‌های شمالی محسوب می‌شود. به نوشته این سایت، «تنها در یکی از شهرستان‌های استان اصفهان به نام خوانسار حدود پنج امامزاده وجود دارند که دو تن از آن‌ها دو سال پیش یعنی در سال هشتاد و هشت طی اتفاقی نادر کشف شدند.» این سایت می‌نویسد که ایجاد این امامزاده‌ها با «قصه‌ها، رؤیاپردازی‌ها و خواب‌های دیده و ندیده برخی اهالی» آغاز می‌شود و «کمتر کسی به نسب‌شناسی مقبره مذکور شک می‌کند.» خبرگزاری مهر، دوم اردیبهشت‌ماه از شناسایی مقابر سی و دو امامزاده جدید طی سال گذشته در استان مازندران خبر داد و نوشت که «سال گذشته با بيست میلیارد ریال اعتبار از محل بودجه‌های ملی، استانی و نذورات، احداث مقابر صد و سی و دو امامزاده در مازندران آغاز شده که بخشی از مراحل ساخت و تجهیز آنها در سال جاری ادامه دارد.»

********************