خانه  |   آرشيو:  اکتبر 08   ـ   نوامبر 08   ـ  دسامبر 08  

ژانويه 09   ـ  فوريه 09  ـ  مارچ 09 ـ  آوريل 09  ـ  مه 09  ـ  جون 09  ـ   جولای 09 

آگوست 2009 سپتامبر 2009 اکتبر 2009 ـ  نوامبر 2009 ـ  دسامبر 2009

ژانويه 10  ـ  فوريه 10  -  مارس 10  ـ  آوريل 10   ـ  مه 10  ـ  جون 10 - جولای 10 - اگوست تا دسامبر 10

ژانويه 2011     فوريه 2011    مارچ 2011   ـ   آوريل 2011    ـ    مه 2011  ـ   جون 2011

ماه ژوئن 2011

 

آرشيو «کوتاه و گويا»

 

********************

چهارشنبه 8 تير 1390 ـ  29 ماه ژوئن 2011

کلمهء «ایدز» هم دچار غضب سربازان گمنام امام زمان شد

خبر آنلاين

دکتر شاعری رییس انجمن ایدز می گوید برای کنترل و جلوگیری از انتقال به طریقه جنسی این بیماری و جلوگیری از افزایش آن باید آموزش ایدز از مدارس و دانشگاه و از بین جوانان آغاز شود اما وقتی جوان و نوجوان ما حتی کلمه ایدز را نمی تواند سرچ کند و این کلمه فیلتر است چگونه انتظار داریم که این نوجوان بتواند آموزش و اطلاعات درستی دریافت کند؟ تا زمانی که می ترسیم به طور مسقیم آموزش دهیم و اطلاع رسانی کنیم روز به روز ایدز و اعتیاد و تجاوز بیشتر می شود.

 

و پرسش يک خواننده

من موندم اگه، بر مبنای حرف حسين کرمی، رئيس پليس استان اصفهان، «تجاوز چند مرد تو خمینی شهر اصفهان یه مسئله طبیعیه و در همه جای ايران هم اتفاق می افته و رسانه ها نبايد اين موضوع را بزرگ کنند» چرا بیرون موندن چند تار مو و کوتاه بودن مانتو يک چیز طبیعی نیست؟

********************

جمعه 3 تير 1390 ـ  24 ماه ژوئن 2011

اگر می دانستند

نظر «صادق»؛ از خوانندگان سايت راديو فردا

ندا و سهراب و دیگر جان باختگان راه آزادی اگر می دانستند که مردم ایران اینقدر بی تفاوت و سازش پذیر هستند و دو سال بد از کشته شدنشان خاتمی تقاضای بخشش و التماس از رهبر عظیم می کند و اصلاح طلبان آرزوی برگشت به دوران طلایی امام راحل را می کنند شاید به جای آمدن به خیابان راه دیگری مانند مهاجرت به خارج را انتخاب می کردند.

********************

چهارشنبه 1 تير 1390 ـ  22 ماه ژوئن 2011

حکومت فرهنگ مردگان

ابراهيم هرندی

می گویند که حکومت ایران کاردار سفارتخانه سوئیس در تهران را فراخوانده‏است و از او خواسته است که به آمریکایی‏ها درباره پشتیبانی آنها از حکومت بحرین هشدار دهد! اگر این خبر درست باشد، چیزی همسنگ پیام فرستادن خمینی برای گورباچف است که در اوان جنگ ایران و عراق رخ داد. درآن زمان، خمینی، گروهی آخوند روضه خوان را برای دیداری خصوصی به مسکو فرستاد تا پیامی بسیار خصوصی را به جناب گورباچف برسانند. گورباچف در این باره گفته است «ما با شنیدن خبر درخواست دیدار با ما از سوی وزارت امور خارجه ایران بسیار کنجکاو شدیم که بدانیم آقای خمینی چه پیامی برای رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوری – یعنی خود من - فرستاده است. امیدوار بودیم که حکومت ایران از ما درخواست کمک در پایان دادن جنگ خود با عراق را داشته باشد و یا خواستار خرید اسلحه باشد. از اینرو، با شتاب به این دیدار تن در دادیم، اما در کمال شگفتی دریافتیم که خمینی از ما خواسته بود که تا دیر نشده، به اسلام ایمان بیاوریم!! راز گشایی این پیام برای ما کار دشواری بود و هرچه بیشتر گشتیم، معنا و مفهوم کمتری درآن یافتیم. دست آخر آشکار شد که خمینی خواسته است که با این کار خود ادای پیامبر اسلام را در بیاورد که گویا در آغاز پیامبری خود دست به چنین کارهایی می‏زده است. با دریافت این چگونگی دریافتیم که این پیام خمینی، توخالی و بیهوده بود و جز هدر دادن وقت ما چیزی در برنداشت». این رویدادهای به ظاهر ناچیز و خنده دار، نشان از نازمانمندی این حکومت دارد. این چگونگی سبب شده است جهانیان ناتوان از بررسی چیستی آن باشند. جمهوری اسلامی ایران، حکومت فرهنگ مردگان برایران امروز است. این حکومت را مشکل ‏می‏توان با سنجه‏های امروزی بررسید و درباره آن به داوری نشست. شاید شیوه پژوهش در دانش‏های اجتماعی هنوز به آن رده از کارایی نرسیده است که بتوان با کاربرد آن به ذات حکومت‏های انسانی پی برد و آمد و شد آن‏ها را پیش بینی کرد. شاید برخی از روندها و شوندها و آیندها، تن به تور رازگشای دانش کنونی بشر نمی‏دهند و باید پذیرفت که دستاوردهای آن‏ها را در پیوند با چیستی برخی از شکل‏های حکومتی نباید و یا نمی‏توان پذیرفت. شوربختانه شاید تنها نکته‏ای که درباره حکومت کنونی ایران می‏توان گفت این است که تاکنون هماورد کارایی که بتواند این لکه ننگ را از دامان تاریخ ایران پاک کند، نداشته است.

********************

دوشنبه 30 خرداد 1390 ـ  20 ماه ژوئن 2011

حدِ تعریف‌شده‌ی ارتقاء تکنولوژیک در جامعه‌ی نفتی!

فرهاد جعفری>>>

هر ملتی، برای خودش دارای وسایل و ادواتی مخصوص به خود است. که به مرور زمان و متناسب با رشد تکنولوژیک، و ارتقاء دانش طراحی و افزایش توانایی‌های صنعتی و هنری‌اش، آن را بسته به اقتضائات زمانه، اصلاح می‌کند و بهبود می‌بخشد. از جمله، «بیل» یک ابزار کشاورزی‌ست که از قرار معلوم، دست‌کم در شکل تولید صنعتی‌اش، یک «ابزار انگلیسی»‌ست. و آنقدر هم انگلیسی‌ست که امریکایی‌ها، تا همین  صد و هفتادسال پیش، از «حق ساختن بیل دستی» محروم بودند و الزاماً می‌بایست «بیل انگلیسی» خریداری می‌کردند. اما پس از خاتمه دوران استعمار انگلستان در آمریکا، و رهاشدن آمریکاییان از قید استعمار خارجی؛ فقط پنجاه سال طول کشید که آمریکائی‌ها، «بزرگ‌ترین بیل مکانیکی دنیا» را بسازند که به کمک نیروی بخار کار می‌کرد و در هرنوبت که به زمین فرومی‌رفت، می‌توانست تا صد و ده تن خاک را برداشته و جابه‌جا‌ نماید! [و البته که: امروز هم، سازندگان بزرگترین بیل مکانیکی‌های دنیا هستند که امکان خاکبرداری سِصد و پنجاع تن خاک در هر نوبت را به مهندسین و راه‌سازان و معدن‌کاران می‌دهد]. خیلی به این فکر کردم که ما ایرانی‌ها، چه وسیله‌‌ای داریم که مختص خودمان است و در طول زمان، آن را مرتب به‌‌روز کرده‌ و آن را با نیازهای زمانه، و نیز رشد صنعتی‌مان، هماهنگ و متناسب ساخته‌ایم؟! که هرچه فکر کردم، فقط و فقط به «سپنددودکن» رسیدم و بس! وسیله‌ای که طی چهل و هفت سالی که من در این کشور به‌دنیا آمده و در آن زیسته‌ام؛ شاهد سه « نوبت تکامل صنعتی» در آن بوده‌ام. به این ترتیب که: «نزدیک به چهل پنجاه سال پیش»، «سپنددودکن»ها را به کمک رشته‌های باریک فلزی (مسی) می‌بافتند که دسته‌ی سیمی بلندی هم (در حدود یک متر) داشت. مقداری ذغال در آن می‌ریختند و می‌افروختند و سپس سپند را روی ذغال‌ها می‌ریختند و در هوا می‌چرخاندند و سپس دور خانه یا سر این و آن می‌چرخاندند. «نزدیک به بيست تا بيست و پنج سال پیش»، همزمان با «انقلاب اسلامی»؛ این وسیله، دچار یک مرحله «تکامل صنعتی» شد. به این ترتیب که تبدیل شد به «یک قوطی فلزی مشبک با یک دسته‌ی کوتاه» که به شکل بدقواره‌ای، به قوطی محفظه‌ی اصلی متصل می‌شد. که آن را روی شعله‌ی گاز می‌گذاشتند تا کف فلزی آن گداخته می‌شد و سپس سپند را توی آن ریخته و دور خانه یا سر کسی که می‌خواستند چشم‌‌زخمی بهش نرسد، می‌چرخاندند. اما مشکلش این بود که سپندهای حرارت‌دیده، از توی قوطی بیرون می‌پریدند و دور و اطراف خانه یا گاز را کثیف می‌کردند. اما در یکی‌دوسال اخیر، قهرمان داستان ما «مرحله‌ای دیگر از تکامل صنعتی خود» را طی کرد و دچار «تغییرات عمده»‌ای شد! به این‌نحو که: برای پیشگیری از پرتاب‌شدن سپندهای حرارات‌دیده به بیرون، در فلزی کوچکی هم برای محفظه‌ی اصلی، تدارک دیده شد! و البته در نوعی که من دیدم؛ برای تهیه‌ی محفظه‌ی اصلی، «روح خلاق و مبتکر ایرانی»، این ابتکار را هم به‌خرج داده است که سازنده، به‌جای «ساخت محفظه از ورقه‌ای فلزی» (که لابد زحمت و هزینه دارد) از «قوطی‌های کنسرو دورانداخته‌شده‌ی تن ماهی» استفاده کرده بود! همین دیروز پریروز به دوستی می‌گفتم که: اگر به «سپنددودکن» و مراحل مختلف «ارتقاء تکنولوژیک»اش در «پنج دهه‌ی گذشته» دقت کنی؛ به تصویر واضح و دقیقی از «تقدیر و سرنوشتِ جامعه‌ی نفتی ایرانی» دست خواهی یافت! فقط پنجاه سال زمان کافی بود تا آمریکائی‌ها (پس از رهاشدن از قید و بندِ استعمار انگلیس) از وضعیتِ «عدم اجازه برای ساختن بیل دستی» به وضعیتِ «ساختِ بیل مکانیکی با ظرفیت صد و ده تن خاک»، تغییر وضعیت دهند. اما در طی همان مدت؛ ایرانی‌ها فقط توانسته‌اند که برای سپنددودکن‌شان؛ دری تعبیه کنند که برمی‌گردد و می‌افتد روی کوره‌ی فلزی‌اش [که آن‌هم «یک قوطی فلزی‌ دست‌دوم» است که به صورت رول، از خارج کشور وارد می‌شود!]. از آن دوست پرسیدم: بهتر نیست خودمان را گول نزنیم و اندکی واقع‌بین باشیم؟! و قبول کنیم که در «تقسیم‌کار جهانی»، تنها کاری که به ما سپرده شده و ازمان توقع می‌رود، «پمپ کردن نفت از دل زمین و پمپاژ دوباره‌ی آن به کشتی‌های نفتکش و ارسال آن به چین و کره و ژاپن» است؟!

ايسنا: احمدی‌نژاد اعلام کرد که ايران به لحاظ سرعت پيشرفت علمی در رده اول جهان قرار دارد

********************

جمعه 27 خرداد 1390 ـ  17 ماه ژوئن 2011

فضا را عوض کنید!

رضا نصری>>>

فضا را عوض کنید! مرگ یک شخصیت ملی در زندان، بر اثر اعتصاب عذا، اتفاقی نیست که طبع شاعری و رمانتیک ما را برانگیزد. جوابش این نیست که بنشینیم و بگردیم چطور می‌شود با نام کوچک قربانی جمله‌ای موزون و قافیه دار بسازیم، یا چگونه با آرایه و ایهام اسمش را به یک بیت حافظ یا یک آیه قرآن منتسب کنیم، یا از او عکسی با لبخند و در حال خداحافظی بیابیم که برای «وال‌ فیس بوک»مان پوسترش کنیم.

این یک بازی بچگانه نیست که دو روز در فضای مجازی سرگرممان کند و تمام شود. مجال فخر فروشی و هنرنمایی نخبگان و سوت آغاز مسابقه خلاقیت ادبی روزنامه نگاران هم نیست.

مرگ یک زندانی سیاسی بر اثر اعتصاب غذا فاجعه ایست که در هر کجای دیگر دنیا اگر رخ می‌داد مسیر تاریخ را عوض می‌کرد. به جنبش‌های ضد استعماری نیمهٔ دوم قرن اخیر نگاه. کنید. به انقلاب‌های اجتماعی و جنبش‌های دانشجویی اروپای دهه شصت و هفتاد نگاه کنید. به جنبش‌های ضد جنگ و صلح طلب از ویتنام گرفته تا عراق نگاه کنید. به تاثیر اعتصاب گاندی، لوترکینگ، سزار چاوز، ماریون دانلوپ، بابی سندز… نگاه کنید! ببینید چگونه اعتصاب غذا در تاریخ مبارزات بشر همواره وسیله‌ای بوده که با مسالمت آمیز‌ترین روش مقتدر‌ترین کشورهای استعمارگر و خشن‌ترین دیکتاتوری‌های نظامی جهان را به زانو در آورده است. این گونه مردن‌ها وجدان‌ها بیدار کرده است. جنبش‌ها برانگیخته است. دانشگاه‌ها به هم ریخته است. تحصن‌ها در پی داشته است. آتش‌ها به پا کرده است. ملت‌ها فراخوانده است… چگونه است که در کشور ما که تا همین چند سال پیش اعتصاب غذای گنجی‌ها و سازگارا‌ها هنوز خواب از چشمان حاکمان می‌ربود و وادار به تمکین شان می‌کرد، امروز مرگ ایثارگرانهٔ یک شخصیت ملی با سابقه در حد هدی صابر هم دیگر خم به ابروی کسی نمی آورد؟ آیا جواب اش جز این است که حاکمان دیگر خوب می‌دانند که ‌‌نهایت واکنش‌های ما به بد‌ترین و سخت‌ترین فجایع هم جز در فضای مجازی و جز با صناعات ادبی تهی و احساسی نخواهد بود؟!

صابر نمرده است که روضه خوانش شویم. نمرده است که فضای کشور را بیش از آنچه هست به خماری و غم پرستی و مرثیه خوانی و زنجموره و استغاثه و مظلوم نمایی آلوده کنیم. او در پی تحرکی بوده است که داریم به زیر این بارهای احساسی و تلقین‌های ناتوانی خفه‌اش می‌کنیم. او تحرک و پویایی می‌خواسته و ما به روضه و مرثیه راضی شده‌ایم… فضا را عوض کنید!

********************

چهارشنبه 25 خرداد 1390 ـ  15 ماه ژوئن 2011

ماموران می‌گفتند «یا زهرا، از ما قبول کن»

يک قربانی تجاوز در زندان های حکومت اسلامی

21 خرداد 1390 ـ خودنویس: کمپین بین‌المللی حقوق بشر ایران، شهادت زن جوانی که می‌گوید بعد از انتخابات بارها از سوی ماموران مورد تجاوز قرار گرفته را منتشر کرد. او در «شهادت» خود می‌گوید: «وقتی ندا مرد، کل ایران، کل دنیا فهمید، اما وقتی به من تجاوز می‌کردند، من را شکنجه می‌کردند و روی بدنم سیگار خاموش می‌کردند، هیچکس نفهمید...». این قربانی تجاوز و شکنجه می‌گوید که بسیاری که شرایط مشابهی دارند به خاطر آبروی خود حاضر به طرح موضوع نمی‌شوند. در طول دو سال اخیر، موارد متعددی از «تجاوز» در بازداشت‌گاه‌های ایران مطرح شده است. به گفته برخی از کارشناسان، شهادت دادن در باره مواردی نظیر «تجاوز» در جوامعی مانند ایران، بسیار سخت است و ممکن است عده زیادی هنوز حاضر به بیان آن‌چه بر آنها رفته نشده باشند. همین مساله باعث شده برخی رسانه‌ها و موسسات مدافع حقوق بشر، «موارد» تجاوز که خیلی سریع و بعد از انتخابات مطرح شد، مورد بررسی دقیق‌تری قرار دهند. کمپین بین‌المللی حقوق بشر ایران در آستانه دومین سالگرد انتخابات 22 خرداد 1388، شهادت یک زن جوان که پس از دستگیری توسط نیروهای انتظامی، مورد تعدی و تجاوز قرار گرفته را منتشر کرده است. به‌نظر می‌رسد این شهادت، یکی از کامل‌ترین موارد بازگویی جنایت بعد از انتخابات باشد. این زن جوان می‌گوید در تمام مدت بازداشت از کمترین حقوق یک زندانی محروم بوده است. به گفته او، بالای برگه‌های بازجویی، آرم‌های دادگستری و وزارت اطلاعات را مشاهده کرده است. این قربانی شکنجه و تجاوز همچنین می‌گوید که ماموران هنگام رفتارهای «ناشایست» خود می‌گفته‌اند: «یا زهرا، از ما قبول کن». بر اساس این شهادت ویدیویی، تجاوز در بازداشتگاه انجام گرفته است. این قربانی تجاوز در پایان این شهادت ویدیویی می‌گوید که 22 سال دارد، اما احساس پیری و مردن می‌کند. این زن جوان از همه کسانی که شرایط مشابهی تجربه کرده‌اند می‌خواهد که جلو بیایند و حرف بزنند.

این فیلم را از اینجا می‌توانید ببینید.

************

آنچه ما داريم و مصری ها نداشتند

يک خوانندهء سايت خودنويس

من کسی را نمایندگی نمی کنم اما در اطرافم بسیاری را می شناسم که چون من فکر می کنند. بنده به عنوان یکی سبز بریده و مستاصل به سهم خودم بر این باورم که در مقایسه با کشورهای تازه رهایی یافته از چنگال دیکتاتوری ما ناتوانیم در تلاش هایمان و در علمی کردن فکر ها و نقشه ها و برنامه هایمان به خاطر چیزهای که داریم نه به خاطر چیزهای که نداریم. ما تجربه انقلاب را داریم و آنها ندارند. ما اصلاح طلبان را داریم و آنها ندارند. ما رفسنجانی و عمال لندن نشین و بروکسل نشین و نیویرک نشین و سایر دول راقیه نشین را داریم که انها این شگلی اش را ندارند. ما ولایت فقیه های داخلی و خارجی را داریم و آنها ندارند. ما خاتمی را داریم و انها ندارند، ما توجیه گران بزرگ تنبلی و کاهلی و بی غیرتی به نام اصلاحطلب و مشارکتی بارسانه های رسا و پرجرس و کلمه دان داریم و آنها ندارند. ما تئوریسین های هزیان گویی چون عبدی و علوی تبار و غیره داریم و آنها ندارند. ما درخانه اژدها و در بیرون گرگ در کمین را داریم و آنها ندارند. ما قانون اساسی بی نتازل را داریم و آنها ندارند. ما چراغ روشن و پرفروغ راه خمینی کبیر و امید به بازگشت به عصر طلایی امام را داریم و آنها ندارند. ما نکبت اپوزیسیون خارج را داریم و آنها ندارند. راستی یادم رفت، ما دژ عظیم و پر صلابت روحانیت و حوزه علمیه را داریم و آنها ندارند. و ما هراس از آینده هم داریم و آنها ندارند.

 

********************

جمعه 20 خرداد 1390 ـ  10 ماه ژوئن 2011

الماس فریب؛ گندابی دیگر از سوی مافیای سیاسی- اقتصادی

سیروس ملکوتی

نمايش فيلم «الماس فريب» از جانب وزارت اطلاعات ايران و به شوخی کشاندن فريب خوردگانی که خام مأمور وزارت اطلاعات شده بودند و می پنداشتند که مشغول برپا ساختن «دولت در تبعيد» اند، زمانی براه می افتد که در پی همایش سکولارهای سبز در تورنتو می رويم تا مقدمات «همایشی ممکن» را براه بیاندازيم؛ همایشی سیاسی با جوهری حقیقی از دادخواهی ها، برای بنای سکوئی که شعور و آگاهی جمعی بر گزینه هايش حاکم باشد و نه مافیایی در اندیشه تاراج اخلاقیات و قوای حقیقی آزاداندیشی.

و این نخستین باری نیست که «این آقایان» به نام اپوزیسیون ایرانی در پروژه سازی های خود همهء مبارزات و امید برای دست یازی به آزادی را به سخره می گیرند.

سال هاست که همین مافیا با تسلط اش بر رسانه ها و دست یازی اش بر اطلاعات سوخته و نیم سوختهء وزارت اطلاعات حکومت اسلامی در خیال و رویای بهره وری های شخصی، جنبش سیاسی مردم ایران را بازیچه خود قرار داده اند.

سال هاست که، برای گذران زندگی خویش، احزاب و سازمان ها و جنبش مبارزاتی را دستخوش سیاست های کرده اند.

این جریان را مافیای سیاسی - اقتصادی می نامم  و بر این باورم که چنین وجودی در میان اپوزیسیون مفهومی جز توهین به جوهر آزادی و آزادیخواهی ندارد.

من بر این باورم که اين نمایش پیش ساخته ای بود که تهیه کنندگان آن سناریوی «دولت در تبعید» را به راه انداخته بودند و برای مشروعیت خویش نیاز به چهره هایی داشتند تا وجوه اجتماعی و اخلاقی طرح خود  را تصویری مقبول بدهند. در اين ميان بايد دانست که حضور نمایندگان احزاب سیاسی همچون حزب دمکرات کردستان ایران (حسن شرفی) و یا عبدالله مهتدی در نشست و کنفرانس آنان در پاریس هرگز نمی بایستی به معنای هم آمیزی این احزاب با این سیاست خیانت و پروژه سازی درک شود. همچنین کنفرانس پاریسی که آنان در آن شرکت کرده بودند نشستی جدا از کنفرانسی به نام گوادالپ بود؛ اما، رژیم در این فیلم آن  دو را یگانه می نمايد.

این احزاب هم بر این باور که این نشست نيز همانند دیگر نشست ها امکان گفتگو را فراهم آورد بدان تن دادند. غافل از انکه کجاوه معیوب و مافیایی دولت در تبعید سوی دیگری را نشانه اهداف خود گرفته بود.

امروز با برملا شدن چنین گندابی می توان به عمق فاجعهء حضور این مافیا در زندگی سیاسی اپوزیسیون ایرانی پی برد. می توان به نقش آفرینی شان در رسانه های فارسی زبان در تایید و انکار این و آن جریان اجتماعی اندیشید و دریافت که سی و دوسال دکان های دو نبشهء سیاست و اندیشه چه زخم هایی بر پیکر جنبش ها فرود آورده اند.

گزینهء ما آزادیخواهان، همچون همهء این سال ها، همانی ست که بود. ما برای آزادی میهن از نظام ولایی تنها بر گسترهء نیروهای ملی و مردمی تکیه می کنيم. ما برای بنای دمکراسی و آزادی نیاز به تاراج هستی و شرافت ملی خود نداریم، چرا که بدون این هستی، آزادی مفهومی جز اسارت نخواهد داشت. ما برای گذار از این نظام نیازمند پروژه سازی های از پیش ساخته و شخصیت سازی های درون تهی نخواهیم بود. شخصیت های اصلی و محوری تفکر ما را کمانگر ها، نداها و سهراب ها با خون خود تصویر نموده اند. ما تنها می توانیم با پيوستن به يکديگر و برپایی اندیشه ای استوار بر منطق انسان مدار بستری را برای گزینهء آزاد اجتماعی فراهم آوریم و نه بیش.

نیروهای سیاسی و کنشگران سیاسی نبايد خود را تسليم محافل وعده و وعيد محور و نشست هایی که ریشه و بنیادشان نه از شفافیت سیاسی، بلکه از طرح و توطئه ساخته شده نمايند و همهء جوهر مبارزاتی و هستی سیاسی خود را ارمغان توطئه چینان مسموم خود آرای سیاست سازند.

این رویداد خیانتی آشکار به صداقت و وجدان ملی و آگاه ایرانیان بود؛ درسی برای بر گذشتن از، و بی اعتنائی به، چهره ها و اندیشه هایی که، بر بنیاد تاراج شرافت، مدعی آزادی و رهایی می گردند.

********************

چهارشنبه 18 خرداد 1390 ـ  8 ماه ژوئن 2011

احتمال دارد امام زمان معتاد شده باشد

شایگان اسفندیاری>>>

مسئوليت صحت اين حبر با نويسندهء خوش ذوق آن است

نشريه صبح صادق، نشريهء داخلي سپاه پاسداران، در سرمقالهء آخرين شمارهء خود هشدار داده است كه احتمال دارد امام زمان (عج) در وقت ظهور معتاد باشد و به سبب اعتيادش نتواند رسالتي كه خداوند بر عهده ي او گذاشته است را انجام دهد. نويسندهء اين مقاله ادعا كرده بسياري از زائرين چاه جمكران از طبقهء بيسواد جامعه اند كه متاسفانه تعداد زيادي از آنان نيز به انواع مواد مخدر معتاد هستند. نويسنده ادامه مي دهد كه اين افراد چون استطاعت مالي ندارند، وقتي براي گرفتن حاجت به چاه جمكران ميروند، عوض انداختن پول در چاه، انواع مواد مخدر را به درون چاه ميريزند كه همين موضوع سبب نگراني شديد علما شده و آنان بيم اين دارند كه امام زمان با مصرف اين مواد افيوني معتاد شده باشند و چه بسا تاخير ظهور ايشان تاكنون نيز به دليل همين وابستگي اشان به مواد مخدر باشد. اين نشريه در پايان مي افزايد: جا دارد كه مسئولين امر نظارت و كنترل بيشتري بر روي زائرين داشته باشند تا هيچ موادي به درون چاه انداخته نشود زيرا احتمال دارد در صورتي كه امام زمان معتاد شده باشند؛ اجراي اين طرح سبب خماري ايشان شده و در نتيجه براي رفع خماري هم كه شده، ظهور فرمايند، انشاء الله.

********************

دوشنبه 16 خرداد 1390 ـ  6 ماه ژوئن 2011

جنتی ها و انجمن حجتییه مخارج «سکولارهای سبز» را پرداخت می کنند

فيروز افروز

فاجعه ای که در چند روز گذشته در ایران اتفاق افتاد نه تنها مر دم ایران را بر آشفته و خشمگین و افسرده نمود بلکه جهانیا ن را بیش از پیش از جنایاتی که توسط حاکمان بظاهر مذهبی در ایران انجام می گیرد آ گاه نمود. سر مقا له اکثر روزنامه ها بر نامه تلویزیو نها و را دیو ها به مرگ سحابی و قتل ها له دختر شجا ع او اختصاص یا فت کسی نبو د که از مبا رزات عزت اله سحا بی در راه ترقی و تعالی ایران وبهروزی مردم ایران آ گاه نبو د ه با شد واو  با تحمل پانز د ه سال از عمر شر یف خو د    د ر زند ان شاه و خمینی سر ا نجام جان خو د را فد ا نمو د و بدنبال پد ر وپد ر بزرگ هاله سحا بی قد م د ر همان راه پر افتخا ر گذ اشت در راه د فاع از نهضت سبز امید زند انی شد و در بدرقه پدر به دست اجا مر و اوباش ولی فقیه به قتل رسید تمام احزاب و گرو ه های سیاسی با گر فتن موضعی ضد این عمل وحشیانه به اظهار نظر پرداختند و این عمل ناشایست را محکوم نمودند تنها کسی که موذیانه ابتدا به تعریف و تمجید پر داخت و نیش زهر آ لو د خو د را به باز ماند گان و نهضت مر دم ایران زد رهبر گرو ه تازه تشکیل شد ه (سکولارهای سبز !!) بو د که با نوشتن مقاله ای تحت عنوان (سرگذ شت تلخ آفرینند گان هیولا ) سعی د ارد به خوانند گان بگو ید که عزت اله سحابی و نهضت آزادی سبب پیدایش حکومت فعلی در ایران بوده اند و حالا خود گرفتار آن شده اند پر خویش در او دید!! این احمد چلبی ایران که به قول جناب مرتضی محیط «بوی کبا ب به مشامشان رسیده) هدفشان کشیدن پرده و مخفی کر دن عوامل اصلی بقد رت رساند ن خمینی و انحراف انقلاب 57 از اهداف مترقی آ زادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی است  در هنگامی که شیمون پرز تقاضای محا صره کامل ایران را میکند و نتان یا هو ذهن مر دم جهان را برای حمله به ایران آ ما ده میکند در حالی که احمد ی نژ اد و حکو متیان برای مقا بله با نهضت رو به تعمیق مر دم ایران چاره ای جز ایجا د یک جنگ ند ارند این احمد چلبی ایرا ن با جمعه گر دی خو د به زمینه سازی و جو سا زی و    آ لتر ناتیو سا زی مشغو ل ا ست هنوز بد ن عزت اله سحا بی سر د نشد ه که این هزار رنگان جاه طلب به جسد آ نها لگد میز نند این هیو لا را نهضت آ زا دی و سحا بی ها آ فرید ند یا اربا بان شما خارج نشینان در آ ب نمک خوا بید ه ؟ نهضت آ زا دی که زخم گو د تای ننگین بیست هشت مر د ا د را با خو د د اشت از همان سالهای اول انقلاب سعی د ر د نبال گر فتن اهدافی بو د که مر دم بطور ملیو نی خواستار آن بو دند اگر د ر آ ن برهه از زمان سایر گرو هها و احزاب سیاسی بد ون در نظر گر فتن اهداف خود بطور یکپارچه و متحد از بازر گان و نهضت آ زا دی پشتیبا نی  میکر دند کار به اینجا نمیکشید و اربا بان شما موفق نمیشد ند با ایجا د تفرقه به خمینی قدرت انهد ام همه چیز را بدهد. جنبش سبز امید تنها راه رها ئی جامعه ایران از زیر بار مرتجعیین و مداحان حاکم است این چیزیست که اربابان شما از آن واهمه دارند ایستا دن شما هم د ر مقابل جنبش از همان سر چشمه آ ب میخو ر د آ یا شما و اربابتا ن موفق خواهید شد به گمان من شما موفق به ایجا د عراقی دیگر از ایرا ن نخو اهید شد مر دم ما در این دو سال گذ شته این را ثابت کرده اند اگر چه جنتی ها و انجمن حجتییه برای پرداخت مخارج «سکولارهای سبز» بیش از پیش پول حواله کنند.

********************

جمعه 13 خرداد 1390 ـ  3 ماه ژوئن 2011

ای نظام مقدس اسلامی! ما از تو ممنونیم!

م. ایرانی>>>

خبر باور نکردنی به قتل رساندن دختر مرحوم مهندس عزت الله سحابی در مراسم خاکسپاری آن مرحوم شاید یکی از تکان دهنده‌ترین جنایات اخیر نظام انقلابی- اسلامی حاکم بر ایران است.

جناب نظام مقدس، چرا از تو ممنونیم؟

- چون آنچه در بیش از هزار سال شیعه ریسیده بود، تو در سی سال و  به خوبی پنبه کردی! تو ثابت کردی که برای حفظ قدرت پست‌ترین جنایات‌ها را می‌شود انجام داد. تو اثبات کردی که آنچه از عدالت و آزادی گفته شده بود ، تنها برای لالائی بود. از تو ممنونیم.

- تو چهره واقعی اسلام سیاسی را به ایرانیان معاصر و جهانیان نشان دادی. از تو ممنونیم.

- تو غبار نشسته بر چهره تاریخ ایران زمین و حمله اعراب [...] به این ملک را روفتی. تو فردوسی را زنده کردی، تو  ایرانیت را زنده کردی. از تو ممنونیم.

- تو به ما یاد دادی که حتا اگر مسلمان هستیم، وطن ما مهم‌ترین باشد برای ما، و مذهب چیزی بین ما و خدای ما. از تو ممنونیم.

- تو... خار و خفیف کردن نهاد روحانیت را بنا نهادی و تمام کارهای پستی که برای ماندن بود به خوبی انجام دادی. تو ثابت کردی که قدرت و پول سرشار نفت و گاز ارزش هر جنایت و نکبتی را دارد. ای نظام مقدس ما از تو ممنونیم.

- تو راه خراب کردن قبر درگذشتگان را به همه نشان دادی. تو بی لیاقتی، تجاوز و پلیدی را به بالاترین درجه  رسانیدی. از توممنونیم.

- تو ثابت کردی که بسیار زمانی از تاریخ مصرفت گشته است. تو نمیمانی، و به همین خاطر ما از تو ممنونیم.

********************

چهارشنبه 11 خرداد 1390 ـ  1 ماه ژوئن 2011

قلعه حیوانات؛ نظام مقدس و غیره

نیک آهنگ کوثر

خواندن بیانیهء «شورای هماهنگی راه سبز امید»، درست بعد از خریدن نسخه‌ای از کتاب مستطاب مرحوم جورج اورول (قلعه حیوانات) بسیار جذاب بود. شاگردان دوره‌های اول خانهء کاریکاتور ایران حتما یادشان می‌آید که وقتی این کتاب را با قلم خود مصور می‌کردند باورشان می‌شد که حاکمان جمهوری اسلامی چه شباهت عمیقی به ساکنان قلعه حیوانات دارند، منتهی نه آنهایی که مورد ظلم واقع شدند، بلکه ظالمان قلعه! ـ خواندن بیانیه‌ای که انگار توسط حزب‌اللهی‌های اول انقلاب، که از انحراف انقلاب اسلامی در طول سالیان اخیر ناراحتند اما می‌خواهند وابستگی خود را به ولایت‌فقیه هم یک جوری نشان دهند و مردم را در درجه اهمیت ثانوی قرار بدهند. وقتی می‌گویند «اگر جنبش سبز از حضور مردم در راهپیمائی‌ها حمایت می‌کند به خاطر آن است که قانون چنین حقی را برای شهروندان به رسمیت شناخته است»، اینان معلوم نمی‌کنند که مردم نخست حضور داشتند و جنبش را ساختند یا اینکه جنبش از قبل سرجایش بود تا حرکت مردم تا را تایید کند یا نکند. اینجا هم باز جریان را می‌توان از نگاه جورج اورول دید! اول مرغ آمده یا تخم مرغ؟ اما مشکل بزرگ‌تر، از نگاه من، معلوم نبودن نویسندگان این بیانیه است؛ نویسندگانی که گویا نزدیکی زیادی به خاتمی دارند، منتهی تقاضای عذر‌خواهی نکرده‌اند. اما جذاب‌تر این بود که به قول تنظیم کننده خبر بیانیه در سایت، بیانیه طوری تنظیم شده که تفاوت نگاه «سبز»های طرفدار انقلاب اسلامی را با «جریان انحرافی» و «جن‌گیران و رمالان» به نمایش بگذارد. درست چند روز بعد از سخنان شکوری‌راد... گاهی می اندیشم ما چه جانوارنی هستیم که در این دوره زیسته‌ایم و تکامل یافته‌ایم (احتمالاً) و جانوارنی که بر ما حکومت کرده‌اند و همراهان‌شان تمامی نظریه‌های تکاملی داروین را زیر سوال برده‌اند. اشتباه نکنید! ایراد گرفتن به بیانیه‌ای از «شورای هماهنگی راه سبز امید»، انتقاد از یک تفسیر است نه انتقاد از جنبش مردمی و اعتراضی؛ انتقادی است به نحوه انتخاب جملات؛ انتقادی است به بازی با کلمات برای رفع مسوولیت از یک گروه و انداختن آن بر روی شانه‌های دیگران؛ انتقادی است به فراموشی عامدانهء گروهی که خود را «جنبش» می‌پندارند و مردم را در درجهء دوم اهمیت قرار می‌دهند؛ انتقاد از کسانی است که مبداء جنبش آزادی‌خواهی را 15 خرداد می‌دانند... گاهی با نگاه به جنبش‌های موفق منطقه به این فکر می‌کنم که چقدر بخت و اقبال با مردمان مصر و تونس همراه بوده که پیامی مشخص داشتند و هدف‌شان «اسقاط نظام» بود و «سازش» با حاکم جابر را نپذیرفتند. به این فکر می‌کنم که نداشتن «امام» عجب نعمت بزرگی بوده است. فکر می‌کنم که «خود فریبی» چیز بسیار بدی است! دوستان شورای هماهنگی گویا گفته‌اند که در خارج از ایران نیستند و از داخل می‌خواهند جنبش را هدایت کنند. اما اینان کیستند؟ گاه فکر می‌کنم علت عدم اعلام نام اعضای «شورا» حضور اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان معمار انحراف هر چیزی که با منافع‌اش جور در نیاید است. فکر می‌کنم با شاهکار «شکوری‌راد»، او هم باید شان و منزلت حضور را یافته باشد. و نهایتا فکر می‌کنم که چقدر سکولاریسم مبتنی بر حقوق بشر چیز خوبی است! وای! ما چه جانورانی هستیم و چه جانورانی بر ما حکومت کرده‌اند! وای!

برگرفته از سايت «خودنويس»