بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

اسفند   1387 ـ فوريه  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

پيوند به بخش    اول   دوم   سوم

 

دین و تروریسم

ناصر کرمی

Nasser.karami@gmx.de

بخش سوم و پايانی

 

 

پروسهء تروریسم بعد از جنگِ جهانی دوّم:

جنگِ جهانی دوّم که آغاز کاهش و فروپاشی قدرت سیاسی امپراطوری کشور انگلستان را در جهان باعث شد، مفهوم تروریست آهنگِ انقلابی خود را دوباره در شکل جنبشهای ناسیونالیستی- إتنیکی در مقابل استعمارگر کهن و نو اروپا  از سرگرفت. در نیمهء دوّم دههء چهل بویژه از سال 1950 میلادی روندِ عدم وابستگی و استقلالِ ملّی در برپایی ساختارهای National Staat حکومتِ ملّی که خودِ کشورهای صنعتی به منظور هماهنگ کردنِ ساختارهای حکومتی کشورهای جهان سوّم و در حال رشد با موازین سیستم سرمایه داری بود، در قارهءِ آسیا، آفریقا، در خاور میانه و خاور نزدیک و در کشورهای بلوکِ شرق شتاب بیشتری بخود گرفت.

تا اواسطِ سالهای 1960 میلادی تروریسم در چهار چوب معیارهای مبارزات و جنبشهای رهایی بخش جایگاهی داشت که میشد آنرا با شاخصهای منفی تروریسم از هم تفکیک کرد. شاید بتوان چنین تفاوتی را در سخنرانی پرزیدنتِ جنبش آزادی بخش فلشطین [PLO ] یاسر عرفات در نوامبر 1974 میلادی در سازمان ملّل شنید و قضاوت کرد که گفت : [تفاوت بین تروریسم و یک انقلابگر را باید در آن جستجو کرد که برای چه مبارزه میکنند]. بر اساس همین گفتهءِ یاسر عرفات در ادامهءِ بحث در خواهیم یافت که چگونه پروسهءِ تروریسم چهرهء جنبش رهایی بخش خود را از دست میدهد و به یک ایدئولوژی بنیادگراي اسلامي ویرانگر که با آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و قانونمداری و با حقوق اقلیّتها با هر خواسته و باورمندی ارتباطی نداشته و ندارد تبدیل میشود.

 

تروریسم قومی نژادی، و تروریسم ایدئولوژیک:

در مجموع میشود پروسهء ترویسم را بعد از جنگِ جهانی دوّم در 2 گروه تقسیم بندی کرد:

1- تروریسم قومی یا ناسیونالیستی إتنیکی Ethno-nationale-Terrorismus : که بر جهان بینی و ایدئولوژی خاصّی استوار نیست و بیشتر شیوهء مبارزاتی تجزیه طالبانِ منطقه ای استقلال طلب با خودمختاری که در نهایت خواهانِ تشکیل دولتِ ملّی ویژهءِ قوم خود هستند، مانند ایرلند شمالی تا پایان سال 2005، باسکیت ها در اسپانیا و فرانسه تا سال 2006،  PLO فلسطین که تا اواسط 1980 میلادی تروریست شناخته میشدند.

 2- تروریسم بر اساس ایدئولوژیک و جهان بینی: افرادِ دارندهء چنین دیدگاه و انگیزه هایی به ایدئولوژی خشونت مسلح هستند که خود به 2 گروهِ سکولار و رادیکال دینی تقسیم میشوند:

گروهِ اوّل تروریست های سکولار: خواهانِ انقلاب اجتماعی هستند که معمولأ از چپّ رادیکال و از راست هم میتواند برخاسته باشند. بر اساس اصول و شناخت قوانین و با تصوری که از جهان بینی و ایدئولوژی خود دارند، خواهانِ تغییراتِ بینادی در ساختار حکومت، در سیاست و اقتصاد، در نظم اجتماعی و فرهنگي بر گرفته از آن هستند، مانند سوسیالیست ها و کمونیستهای رادیکال سالهای 1970- 1980 میلادی در اروپا: در آلمان Rote Armee Fraktion  [RAF]، در ایتالیا Rote Brigaden [BR]، در فرانسه Action Direct[AD]. و سازمانهای چپّ رادیکال در ایران مانند سازمان چریکهای فدایی خلق ایران که وجودِ خویش را با جریانِ سیاهکل  آغاز کرد.

گروهِ دوّم تروریستهای دینی و مذهبی: Ideologisch-relgiösen-Terrorismus میباشند که بصورت فردی، فرقه ای و گروهی بر اساس گفته هاي پیامبران و کتابهاي مقدّس آنها بوسیلهء هدایتگري نمایندگانِ زمینی آنها عمل میکنند. مانند سازمانهای رادیکال و بنیادگرایی دینی در جهان بینی های هندویسم، بودایسم، یهودیسم، مسیحیّت، و در شاخه هاي مختلف دین اسلام که نسبت به سایر ادیانِ دیگر خشونت و تروریسم تکلیف و جزءِ اصول پایه ای آن هست. در ایران ارگانهای دینی رادیکال سنّتی حوزه ای و سازمانهاي ایدئولوژیک مانند مجاهدین خلق ایران در این شکل از تروریسم جا میگیرند، هرم نظام جمهوری اسلامی تروریسم حکومتی بحساب می آید. تروریستهای دینی محور منشاء اصول کردار خود را از حقیقتِ مطلق خدایی Absoluten Wahrheit الهام گرفته و خود را نمایندهء انتخاب شدهء زمینی آن می پندارند و دیگران را بیخرد، بیگانه از شناختِ واقعیّتها ارزیابی میکنند.

 

رابطهء دین و تروریسم:

پیوند دین و تروریسم پدیده ای تازه و یا بحث امروز و چند سال پیش نیست بلکه داستانی به درازای زمان و آغاز نگرش انسان به قانونمندی و ایجادِ ساختار سازی با فلسفهء طبیعتگرای شناختِ جهان پیرامونی دارد. تنها از 2000 بیش تروریسم دینی به مفهومی که امروز مشاهده میکنیم صورت گرفته است که میشود آنها را در فرهنگهای مختلف پیگیری کرد. بطور نمونه برای شناخت استحالهء [Etymologie] مفهومی واژهء «ذِلُت» Zelot  که شرایطِ خشونت آمیزی را تجسم میکند، مربوط به سالهای 66 تا 73  بعد از میلاد هست که یهودیانِ معتقد به دین باوری بر علیه بیگانگان از جمله رومیها که در سرزمین امروز اسرائیل بودند بپا خواسته اند و بوسیلهءِ ترور آنها را موردِ حمله قرار میداده اند. یا واژهء « توگ» Thug  که امروز معمولأ به فردی نسبت داده میشود که رفتاری بسیار خشن و کینه توزانه دارد از یک اندیشهء دینی هندویسم [ kali] بر می آید که از سوی گروهی از قرن 17 تا 19 در مورد چپاول و ترور در هند بکار گرفته میشده است که در دورانِ حضور انگلیسی ها در هند به مبارزهء جدی آن پرداختند.

·                     یا گروهِ تروریستی فرقهء اسماعیلیان [1090-1272] میلادی در ایران که به مناسبت جایگاهِ مسکوني آنها یعنی قلعهء الموت آنها را الموتیان نیز مینامند. پیروان حسن صباح بنیادگذار این فرقه که شاخه ای از دین شیعه هست، چون قبل از پرداختن به عملیّاتِ تروریستی خود را با کشیدنِ حشیش مسموم میکردند، آنها را حشیشیون یا حشاش هم مینامیدند، در ادبیّات خارجی آنها راAssassin  [ ترور، کسی که بشکل مرموزی ترور میکند] مینامند. این فرقه علاوه بر تکلیفِ الهی دانستن عملیّاتِ ترور خود به آنها هم وعده داده میشد که اگر در راهِ انجام این تکلیفِ خدایی جانِ خود را از دست دهند به آسمانها پرواز و یکسر به بهشت میروند، همین وعده ای که امروز به ترویستهای مسلمان امروزی هم داده میشود. "ییگال امیر" جوانِ رادیکال یهودی که 1995 میلادی نخست وزیر اسرائیل «آقای رابین» را ترور کرد در بازجویی خود گفت: { من اصلأ اظهار پشیمانی نمیکنم، زیرا من فقط دستور خدا را اجرا کرده ام }، یا فردی که مهاتما گاندی را در هند ترور کرد، یا افرادی که 11 سپتامبر 2001  در آمریکا عامل ترور بیش از 3000 نفر که حداقل 120 ملیّتِ مختلف در آن بودند، نمونه های بارز تکلیف مداری و جهان بینی  دین میباشد.

·                     تنها اگر به پروسهء ظهور دین اسلام که در آغاز با جنگهایی آغاز میشود که خودِ محمّد ابن عبدالله در آن شرکت داشته [غزوات] و درگیریهای و انشعابات گوناگون در دین اسلام بعد از وفاتِ پیامبر بنگریم به رابطهء دقیق دین و خشونت و ترور پی خواهیم بود. در جنگهای بین خانوادهء علی و معاویه بر سر تسخیر قدرت حتّی به کودکان خردسال هم رحم نکرده اند، یا تقریبأ تمام امامانِ شیعیان یا ترور شده اند و یا بوسیلهء سمّ و زهر از پای در آمده اند. یا جنگهای صلیبی، جنگهای عقیدتی در اروپا ، ترور بهائیان بوسیلهء رژیم اسلامی و بسیار مسائل دیگر که همه حاکی از خشونت دین و ترور بوسیلهء ساختار سیاسی دین میباشد.

·                     پرداختن و نامیدن همهء عملیّات تروریستی، جنگها و کشتارهای دینی از گذشته تا کنون در حجم این نوشتار نمی گنجد، امّا نتیجهء تحقیقاتِ بعمل آمده بیانگر این هست که تا قبل از قرنِ 19، شمار قابل توّجه ترورهای صورت گرفتهءِ فردی و گروهی که آنها را ترور مقدّس نامیده اند یا جنگهای گوناگون صرفأ انگیزهء دینی داشته و یا بوسیلهء حکومتهایی به اجرا در آمده است که دین در گردش ساختار سیاسی آنها نقش تعیین کننده و برجسته ای را داشته است.

با سپری شدنِ پروسهء رفرماسیون در قرن 16، دورهء خردگرایی یا راسیونال در قرن 17 و عصر روشنگری در قرن 18، و در قرن 19 با تولّدِ نگاهِ تازه به ساختار حکومتِ مدرن، به سکولاریسم، به حقوق شهروندی، به شکل گیری ناسیونالیسم در تشکیل دولتِ مخصوص بخود در کنار فلسفهءِ لیبرالیسم، به اندیشه و گفتمانهای سیاسی جدیدی مانند ایدئولوژی مارکسیسم، لنینیسم، مائوئیسم، آنارشیسم، و نیهیلیسم دامن زده شد که بازتاب تغییرات آنرا در اهداف و شیوهءِ ترور و تروریسم هم به نمایش گذاشت، در واقع مفهوم تروریسم از جنبهء دینی و مقدّس متافیزیک عام آن جهانی بودنِ خود خارج و به عملی این جهانی تبدیل میشود که نیروی محرکهءِ آن پالایش قدرتِ سیاسی حکومت بوسیلهء فیلتر لائیسیته و سکولاریسم بوده است. بعد از 1945 میلادی مبارزات ضدِ استعماري آزادیخواهانه همراه با استقلال ملّی و جدایی طلبانه در شکل ناسیونالیسیم، ایدئولوژیکهای غیر دینی جایگزین جنبشهای آزادیبخش دینی میشود و تا اواسط 1970 میلادی این روند همچنان ادامه داشته است.

·                     انقلاب اسلامی 57 در ایران نقطهء عطف بازگشتِ تروریسم دینی در جهان گلوبال امروز هست، تا قبل از 1980 میلادی که 2 گروهِ تروریستی با گرایش دینی وجود داشت، با انقلاب اسلامی ایران از عدد 2 به 11، به 26 و به 32 و همچنان روندی صعودی دارد. تعداد گروههای تروریستی که قبل از انقلاب 57  فقط 8 تا بودند بعد از انقلاب اسلامی به 64 میرسند، همزمان با آن تعداد گروههای تروریستی قومی- أتنیکی ده برابر یعنی از 3 به 32 میرسد.

با پایان یافتن جنگِ سرد و فروپاشی اردوگاهِ سوسیالیسم هرچه از تعدادِ جنبشهای ناسیونالیستی- أتنیکی و با ایدئولوژی کمونیسم کاسته شد، به همان نسبت به شمار گروههای تروریستی دینی افزوده گردید. بر کسی دیگر پوشیده نیست که علّتِ اصلی بازگشتِ تروریسم دینی سمبل قرار دادنِ ساختار نظام ولایتِ فقیه جمهوری اسلامی به رهبری روحانیّتِ میباشد که بنیادگرایان و تروریستهاي دینی سایر سرزمینهای اسلامی در آرزوی پیاده کردنِ چنین سیستمی در کشور خود هستند. ابزار ایدئولوژیکِ رسیدن به این آرزو مانند پروسه ای که انقلاب ایران طی کرد 3 فاکتور: بنیادگرایي دینی، فاناتیسم ، با خشونت و ترور میباشد.

سایر فاکتورهای دیگری که زمینهء وقوع انقلاب ایران را فراهم کرد و به بنیادگرایی دینی و تروریسم انجامید: جنگِ سرد [ آمریکا اسلام حکومتی را برای جلوگیری از گسترش کمونیسم تقویت کرده است و اتحّادِ جماهیر شوروری سابق از جنبش های پارتیزانی و تروریستهای اسلامی اپوزیسیون حکومتهای وابسته به غرب را در خاورمیانه و خاورنزدیک حمایت کرده اند،  هر دو قطب به اسلامگرایی کمک کردند]، رشد روزافزون ناسیونالیسم عربی، تکمیل اسلام سیاسی از سوی نخیگانِ جهان عرب در دهه های 1960 میلادی، به پیروی از آن در ایران جلال آل احمد ها، در ترکیّه محمّد زاهد کُتکو ها، ورودِ ارتش سرخ در افغانستان، صلح بین اسرائیل و مصر 1978 میلادی کمپ داوید، برقراری رابطهء دوستی بین آمریکا و چین، روابط دوستی بین چین و ژاپن میباشد.

 

جهاد، ایدئولوژي خشونت و ترور:

از سال 1980 میلای با برپایی جمهوری اسلامی در ایران  پدیدهء جهاد که ریشه در دین اسلام و بر گرفته از کتاب قرآنِ آن هست به عنوانِ ایدئولوژي تروریسم دوباره ظاهر گشت، از مدّتها پیش روحانیّت و حقوق دانانِ اسلامی علّت گسترش فزایندهءِ فرهنگِ غربی و صنعتی را در حوزه های سیاست، اقتصاد، تکنولوژی، و نظامی جستجو میکردند و تلاش بر آن داشتند که علّل اضمحلال تا شکستِ کامل فرهنگِ اسلامی و ضعف جدی ایدئولوژیکِ حکومتی و اسلام سیاسی بعد از عصر نوزایی یا رنسانس را دریابند. این بازنگری در بینش دین اسلام از سال 1920 میلادی در کشورهای مصر و هند آغاز گردید. مبنای ایدئولوژی خشونت و ترور در جهان بینی اسلام که امروز خود را در عرصه گلوبال به نمایش گذاشته و میگذارد برگرفته از نوشته ها و تئوریهاي یک آموزگار دبستان در کشور مصر بنام «سعید قطب» Sayyid Qutb [1906-1966] میلادی میباشد. جوهر افکار «سعید قطب» جنگ بر علیهِ جهانِ غرب و جوامع دمکراتیک، دوری جستن و مردود شمردنِ فرهنگ و ارزشهای اجتماعی دورانِ عصر رفرماسیون و مدرنیته در اشکال مختلف آن هست. دلیل شکست و انحطاطِ تمدّنِ اسلامی را هم قبول فرهنگ و تمدّنِ جهانِ غرب و دمکراتیک از سوي کشورهاي اسلامی میدانست که به نظر ایشان شانس رشد و فراگیر شدنِ جهان بینی اسلام را سد کرده است، به همین مناسبت اسلامگرایان راستین چنین پیامدی را دیگر نباید تحمّل کنند.

·                     تئوری جهادیسم که بر اساس سوره های قرآن که مسلمانان آنرا «جنگِ مقدّس» مینامند، بعد از اعدام شدنِ بنیادگذار آن یعنی سعید قطب در سال 1966 در مصر، بوسیلهء شیخ عبدالله عزّامScheich Abdullah Azzam   (1989-1941) میلادی یک تئوریسین فلسطینی تبار آنرا تکمیل و زمینهء به مرحلهء پراتیک در آمدنِ آنرا مهیّا کرد. شیخ عبدالله معتقد بود که حکم جهاد همزمان برای همهء اقشار مسلمانانِ جهان ممکن نیست و در قدم اوّل جهاد تکلیفِ طیفِ پیشتاز اسلامگرایانِ معتقدِ جدي به اصول و قاعدهء پایه ای اسلام میباشد، در همین راستا گروهی از نخبگانِ طرفدار این تئوری سازمانِ تروریستی« القاعده » را بنیاد گذاشتند و ایدئولوژی دینی سعید قطب و شیخ عبدالله عزّام هستهءِ مرکزی تفکر و قوانین ساختاری جهادیسم فرامنطقه ای گیتی گرا تبدیل گردید.

 

مُدل 3، 2، 1 در دیدگاهِ جهادیسم:

از سال 1980 میلادی که ایدئولوژي سعید قطب و شیخ عبدالله عزّام زیر بنای جنبش جهادیسم در جهان اسلام قرار گرفت، گروههای رادیکال اسلامی طرفدار این تئوری در زمانهای مختلف در تکمیل آن کوشیدند، از جمله « شیخ یاسین » بنیادگذار سازمانِ تروریستی حماس، یا « شیخ رحمان» بنیاد گذار گروهِ جهادیسم در کشور مصر، ایدئولوژی جهاد را به مدل 3، 2، 1، تقسیم بندی کردند:  منظور از عدد 3 در این مُدل دشمنان جهان اسلام را بر شمرده است که همانا: 1- کشورهای دمکراتیک مسیحی غرب [Kreuzfahrer] 2- یهودیان [کشور اسرائیل] 3- حکومتهاي سکولار و دمکراتیک در سرزمینهای اسلامی که دست نشاندهءِ جوامع غرب و مسیحیّان و یهودیان هستند و یا با آنها روابطِ دوستی و همکاری را دارند.

عدد 2 در تئوری بالا دو نوع حملهءِ [ فیزیکی و روانی] دشمنانِ مذکور به جهانِ اسلام هست، که یکی بصورتِ حملهءِ نظامی با لشکرکشي ارتش و سربازانِ خود کشورهای اسلامی را تسخیر میکنند [حملهء فیزیکی] و دیگری تحمیل کردنِ ارزشهاي اجتماعی و فرهنگی با روابط اجتماعی خود به جوامع اسلامی هست [ حملهء فرهنگی، روانی اجتماعی] میباشد.

عدد 1 هم  تأکید بر یک راهِ حلّ دارد و آنهم فقط جهاد هست، که تنها روش دفاع از اسلام در مقابل دشمن و کفّار، در برابر سکولارها، در برابر حملاتِ فرهنگی آنها تکلیفِ شرعی همهءِ مسلمانانِ جهان هست، مقاومت و مبارزه نظامی با دشمن در سرزمینهاي اشغال شدهءِ مسلمانان [ افغانستان، عراق، فلسطین، عربستان و غیره] و باز پس گرفتن این سرزمینها و ضربه زدن در قلب و در درونِ کشورهاي دشمن به شیوه های گوناگون [ انواع ترور] میباشد.

برابر با دیدگاهِ تئوریسن هاي اسلامي رادیکال، پیروی از ایدئولوژی جهادیسم تکلیفِ جهانِ اسلام هست و حکومتهاي سرزمینهاي اسلامی باید آنرا هدایت و  زیر بناي سیاستِ درونی و بیرونی خود قرار دهند و نخبگانِ جهادیسم هم باید به وظیفهء خود عمل کنند، در مجموع مجاهدین جهانِ اسلام باید یک سیستم سیاسی، اقتصادی، قضایی، اجتماعی را جایگزین کنند که در زمانِ پیامبر محمّد ابن عبدالله، و بعد از آن در دورهءِ خلفاي دیگر اسلام، در عصر جدید هم مانندِ طالبان در افغانستان، و یا نظام ولایتِ فقیه در ایران باشد.

 

جهادیسم از تئوری به پراتیک:

اوّلین سازمانی که ایدئولوژی جهادیسم سعید قطب مصری را گسترش داد و آنرا به جنبش تبدیل کرد ارگانِ « اخوان المسلمین»  در مصر هست که 1928 میلادی بوسیلهء «حسن البنا» [1906- 1949 که از طریق عوامل حکومت مصر ترور شد] تأسیس شد. بعد از جنگِ جهانی دوّم با رادیکال شدنِ مسئلهء فلسطین ساختار اخوان المسلمین در بسیاری از کشورهای اسلامی پایه ریزی و به یک جنبش فراگیر جهانی تبدیل گشت.

 بسیاری از شاگردانِ سعید قطب برای عملی کردنِ تئوریهای آن «سازمان حماس» و جهاد اسلامی فلسطین [PIJ] و جهادِ اسلامي مصر را بنا نهادند که در نهایت یک پژشک کودکان بنام « ایمان اَل الظواهیری » Ayman al- Zawahiri  از شهر قاهره که امروز معاون « اُسما بن لادِن» هست هدایت و رهبری ایدئولوژی جهادیسم را بر عهده گرفت.

در دانشگاهِ شاه عبدالعزیز در جدّهءِ عربستان سعودی دو کرسي استادي این دانشگاه را شیخ عبدالله عزّام فلسطینی تبار، اسلام شناس و  تکمیل کننده و بنیادگذار جهادیسم از مجمع اخوان المسلمین و با نویسنده و فیلسوف « محمّد قطب » برادر سعید قطب همان آموزگار دبستان از مصر که تئوریسین و بنیادگذار اندیشهء جهادیسم بود را اشغال کرده اند.

اُسما بن لادِن رهبر تروریسم گلوبال امروز که در همین دانشگاه در رشتهءِ حسابداری و اداری زیر نظر همین استادان تحصیلاتِ خود را 1981 به پایان رسانده است با داشتن روابط و همکاری بسیار نزدیک با عبدالله عزّام و سمبلیک دانستن این استادان، اواخر 1970 تئوری جهادیسم سعید قطب و عبدالله عزّام را بطور کامل زیر بناي جنبش تروریستی القاعدهءِ خود قرار داده است که برای به مرحلهءِ پراتیک در آوردنِ آنها در اشکال گوناگون و در جبهه ها و در مکانهای مختلفِ جغرافیایی گلوبال در جایگاهِ رهبری سازمان تروریستی القاعده مطابق با مدل 3، 2، 1،  با تئوریهای عبدالله عزاّم و با سرمایه گذاری به ارث رسیدهء بن لادن با ایجادِ اوّلین اردوگاهِ آموزش و پروش تروریستهای اسلامی در افغانستان فعّال هستند.

 

انقلاب 57  و جهادیسم:

انقلاب 57 در ایران دقیقأ بر اساس تئوریهای 1928 سعید قطب  در مصر  و ادامه دهندهء راه او عبدالله عزّام فلسطینی تبار با تئوری مبارزاتی جهادیسم 3، 2، 1،  آن هست که نه در جهان عرب که بنیادگذارانِ این تئوریها در آنها اعدام شده اند، بلکه در کشوری بنام ایران که جهان بینی، تاریخ و فرهنگِ مردمانِ آن با چنین تئوریهایی اصلأ بیگانه و در تضادِ صد در صد هست عملی میشود. بعد از 30 سال از انقلاب 57 تئوریهای مذکور اساس برنامهء سیاسی ایدئولوژیک درورنی و سیاست خارجی حکمرانانِ ولایتِ فقیه و حکومتِ انتصابی آن میباشد. هنوز بعد از 30 سال در مراسم رسمي نظام ولایتِ فقیه در سرزمین ایران، سیّد علی خامنه ای و رئیس جمهور انتصابی آن شال معروفِ فلسطینی که در قدم اوّل هویّتِ عربی را بیانگر هست و در مرحلهء دوّم مشی تروریسم و ضدیّت سازمانهای تروریستی عرب تبار با مردم یهود و نابودی کشور اسرائیل هست را بر دوش و گردن خود دارند.

جهانِ دمکراتیک و متمدّن امروز حق دارند که از تکنولوژي هسته ای و غنی سازی اورانیوم  در اختیار یک حکومتِ بنیادگراي اسلامي پشتیبانِ تروریسم بین المللی اظهار نگرانی کنند، در صورتیکه بهره گیری از این تکنولوژی با برقراری یک حکومت دمکراتیک و پایبندِ قوانین و موردِ اعتمادِ جامعهءِ جهانی حقّ مسلّم ایرانیان هست.

از یک نگاه مبارزهء روحانیّتِ با حکومتِ نظام شاهنشاهی در ایران درست با مدُلِ 3، 2، 1، مطابقتِ کامل دارد، چون در آن دوره ملّت و حکومتِ وقت با 3 دشمنانِ این مُدل یعنی با آمریکا و اسرائیل و با جهان غرب و جوامع دمکراتیک که هیچگاه ایرانیان با آنها مشکلی نداشته و ندارند رابطهء دوستی و احترام متقابل را داشت. حکومتِ قبل در ایران اسلام سیاسی و ایدئولوژیک را از صحنهءِ سیاسی خارج و به دین مردمی آزادی کامل و احترامی شایسته داده شد [ لائیسیته و سکولاریسم].

 انقلاب 57 در ایران پیروزی ناسیونالیسم عربی بر ناسیونالیسم ایرانی و نقش مؤثر آن در خاورمیانه بود، پیروزی انقلاب در ایران را جهانِ عرب و دشمنانِ ایرانیان در هرکجا که بودند جشن گرفتند و این هم پاداشی بود که آمریکا به جوامع عربی وعدهء آنرا داده بود تا آنها بیشتر به دامن شوروی نیفتند و از انقلاباتِ ضد آمریکایی و ضد غربی در جوامع عرب خاورمیانه و شمال آفریقا هم جلوگیری کنند.

اگر آمریکا در یک واقعهءِ تاریخی[ کودتاي 28 مرداد] موفّق شد به هژمونی انگلستان در خاورمیانه پایانی بخشد، با انقلاب 57 نه اینکه دست شوروی را در خاورمیانه کوتاه کرد، بلکه با این  انقلاب آغاز فروپاشی سوسیالیسم و ورشو پاکت را بنا نهاد.

·                     سیستم نظام ولایتِ فقیه ایی که روح الله خمینی در طول دوران تبعیدِ خود در جنوب عراق جمع آوری کرد و آنرا با خود بر فراز آسمانها به فرانسه آورد و زیر آن درختِ سیب با بست و بندها با کشورهای اروپایی و آمریکا آنرا تکمیل کرد، حاصل اندیشهء او نبود ، نتیجهء پرورش و داده هایی بود که از سوي تئوریسینهای بنیادگراي اسلامي جهانِ عرب با گروههای تروریستی آنها، همچنین قدرتهای کاپیتالیسم غرب و شاخکهای اطلاعاتی سوسیالیسم شوروی در ایران و سایر رقیبان ایرانیان در منطقه بوده است که در طول مدّتِ خارج از ایران بودنِ او روی آن حساب باز کرده و به او آموخته بودند. خمینی فقط مسئولیّتِ آوردن دسته آتشی را داشت  که سرزمینی را به آتش بکشاند. امّا زمینهء این آتش افروزی به خرمن سرزمین ایران را  جلال آل احمد ها که با کتاب غرب زدگی مشهور هست با سفر حج 1964 خود به مکّه، تئوری «سعید قطب» بنیادگذار تروریسم را به ایران آورد و بعد از آن مهدی بازرگان ها، علی شریعتی ها، و سیّد ابوالحسن بنی صدر ها، در دوران اقامتشان در فرانسه و پاریس که آینهء بازتاب فضای حاکم بر افکار و شرایطِ اجتماعی جهان عرب را داشت به ایران آوردند.

·                     ایدئولوژی و تئوریهایی که علی شریعتی و دیگر همفکرانش به ایران آوردند بر گرفته از اندیشهءِ مبارزانِ آن موقع کشور الجزایر و سایر کشورهای عربی که در حال مبارزه با استعماران اروپا بودند و در کل یک اندیشه و هویّتِ فرهنگی عربی را داشت که با جهان بینی و فرهنگِ ایرانی هیچگونه سازگاری نداشت و ندارد و با شرایط سیاسی و حکومتی و با رشد دورانِ تکاملی آنزمانِ ایران هم هیگونه مطابقتی نداشت. اغلب مشکلاتی که حکومتِ قبلی با آن روبرو بود برخاسته از همین دین اسلام بود، بنا بر این نسخهء رفع این مشکلات به هیچ وجه حاکمیّتِ دین به رهبری روحانیّت آنهم در ساختاری بنام نظام ولایتِ فقیه نبوده و نیست.

·                     بازرگان ها، شریعتی ها، بنی صدر ها، ابراهیم یزدی ها، علی اکبر ولایتی ها، برای انقلاب 57 و برای خمینی و خامنه ای، نقش تئوریسین و معاون امروز اُسما بن لادن  « ایمان اَل الظواهیری »  Ayman al- Zawahiri را بازی کردنده اند و میکنند، در جایی دیگر اشاره کرده ام که  علی شریعتی هم  اُسما بن لادن زمان خود بوده است با این تفاوت که شریعتی اسلحهء قلم در دست و مسلسل زبان داشته است و بن لادن اسلحه به دوش در دشت و کوهساران فرمان جهاد و ترور میراند. کوتاه سخن از انقلاب 57 در ایران هرکس و هر کشوری به نوبهء خود و بنا به سیاست متناسب خویش بهره بردند، آنکه بی بهره مانده و کاشانه اش به آتش کشیده شده است و منافع ملّی اش به غارت رفته و میرود، ملّتِ ایران، هویّت، تاریخ، و فرهنگِ ایرانی هست.

 

مشکلات امروز و آینده در عرصهء گلوبال:

 1- احتمال جنگهای إتنیکی- ناسیونالیستی برای کسب استقلال سیاسی و تشکیل حکومتهای إتنیکی خود  که زمینهء شکل گیری ترویسم قومی- إتنیکی را می آفریند.

2- جنگ بین جهان بینی ها، بین فرهنگها و دین باوری های مختلف با اهداف دین سیاسی و فوندامنتالِ برتری طلب که امکان گسترش مشکلاتِ آن به سرزمینهای گوناگون وجود دارد.

3- کاهش مواد اولیّهءِ و اندوخته های پایه ای نیازمندیهای زندگی از جمله آب، انرژی و موادّ نفتی که امکان جنگ و درگیری بین کشورها را دامن خواهد زد و شاید به منظور دسترسی به این موّادِ موردِ نیاز سرزمینها با ابزار نظامی و لشکر کشی به تصرف سرزمین یکدیگر اقدام کنند

 4-  آسیب پذیری محیطِ زیست

 5- خطر قحطی و گرسنگی بر اثر پیامدهای طبیعی و تقسیم ناعادلانهء موّدِ خوراکی در مقابل افزایش بدونِ کنترل جمعیّتِ جهانی که بر اثر نبودِ رهبریّتِ سیاسی کارشناسانهء مدبّر به مهاجرتهای بدونِ برنامه ریزی شده  که به مشکلاتِ منطقه ای و فرا منطقه ای دامن خواهد زد

 6- پیشرفت تکنولوزی و گسترش دانستنیهای روزافزون عمومی برای ساخت و ایجاد تسلیحات نظامی کشتار گروهی فراگیر: اتمی، بیولوگی، و شیمی [ABC] که در بازار سیاه به راحتی در دسترس هست، که حکومتهای بی مسئولیّت یا تروریسم حکومتی و یا حاکمان حامی تروریسم و گروههای تروریستی امکان در اختیار گرفتن چنین تکنولوزی و تسلیحاتی را براحتی دارند

7-  عدم و یا کمبودِ قوانین بین المللی برای کنترل دقیق خرید و فروش معاملاتِ بازرگانی از جمله تسلیحاتِ نظامی، در نتیجه هر جا که جنگی صورت گیرد در کمترین وقت طرفین دعوا مدرنترین سلاحهای نابودکننده را دریافت خواهند کرد،

8- وجود گروههای آشوبگر و کریمینالیتت اینترناسیونال و وجودِ گروههاي سیاسی تروریست چند گونهءِ آن که امنیّتِ حکومتهاي ملّی و فراملّی را به خطر میناندازند

9-  وجودِ بحران و تشنج بین شمال و جنوب کرهء زمین، رقابتهای ناموزونِ اقتصادی و تکنولوژی و فضانوردی، هژمونی سرمایه، تقسیم ناعادلانهء سرمایه و کاپیتال جهانی و تمرکز آن در ارگانهای تشکیل دهندهء گردش جهان گلوبال به رهبری قدرتهای اقتصادی و وجودِ فاکتورهای خرد و کلان بسیار دیگر، امنیّتِ جهانی در قرنِ 21 را آسیب پذیرتر از هر زمانی دیگر کرده است. پاسخگویی به چنین مشکلاتِ اساسی تحتِ هیچ شرایطی در بنیادگرایی دینی در هر فرم و جهان بینی آن نیست.

جهانِ امرور دورانِ اساطیری، حکومتِ تئوکراتیک، الهی، فلسفی، آرمانگرایی و ایدئولوژیک را سپری کرده است، دورانِ تکاملي عصر کنونی بر پایهء راسیونالیسم و راسیونالیسم انتقادی، هومانیسم بر اساس فلسفهء اخلاق و هومانیسم بر پایهءِ ترانس هومانیسم، در واقع عصر امروز هژمونی علم و دانش خدمتگزار انسان در میدانِ گلوبال میباشد.

·                     تنها راهِ حلّ مشکلات امروز و آینده پژوهشی، همبستگی گیتی گرای ملیّتهای گوناگون از هر نژاد و رنگ و باور، تقویتِ جنبش بسوي ایجادِ یک جمهوري جهانی بشکل فدرال آنهم نه در شکل رقابتی آن، بلکه در شکل کئوپراتیو همسو و همگرای آن که کشورهای مختلف در جایگاهِ ایالتهای آن باشند که مجبورند شوند در ارتباطی تنگاتنگِ حیاتی با همکاری و همبستگی آینده را درست برنامه ریزی کنند. تقویّت ارگانهای جهانی مانند سازمانِ ملّل و ارگانهای وابسته به آن مانند سازمان حقوق بشر. ایجاد یک ارگان قانوگذار فراگیر جهانی که حکومتهای ملّی هر کشوری فقط اجازهء اجرای چنین قوانینی را داشته باشند. ایجاد یک دستگاهِ قضایی عدالت ورز جهاني بیطرف و مستقل. خارج کردن نظارت بر بانکِ مستقل جهانی از کنترل هر کشور خاصّی و سپردن آن به بخشی از سازمان ملّل. تنظیم قوانین بازرگانی و با نظارت ارگانی مستقل و بیطرف، تقسیم شایستهء قدرتِ سیاسی بین کشورها آنطوریکه در یک سیستم فدرال مرسوم هست. برقراری صلح و امنیّت گلوبال در گرو توسعهء اقتصادِ فراگیر همسان. ایجادِ قوانینی که بتواند حقوق شهروندِ جهانی را جایگزین شهروندِ منطقه ای و کشوري ملّی کند. تلاش در تکوین و تکمیل قوانینی که رعایت مساوات و برابری در تقسیم سرمایهء جهانی را هموار کند. تلاش در ایجادِ یکسانِ سطح زندگی در یک استاندارد جهانی بطوریکه فقر برای همه و رفاه و آسایش و امنیّت هم برای همه در سطح گلوبال باشد به عبارتی رفع تبعیض. اتکا به ارزشهاي فرهنگی و اجتماعی مشترک جهانی و تلاش در گسترش و تکثیر و جایگزینی آنها. ایجاد یک سقفی که همهء ملیّتهاي مختلفِ جهان را در سایه خود جمع کند و پناه دهد و این سقف هم چیزی نیست جز آزادی، دمکراسی، حقوق بشر که سکولاریسم و آزادی ادیان و فرهنگ اوّلین شرطِ بنیادي چنین ارزشهایی خواهد بود.

 پایداری و همبستگی محکم در مقابل هر گونه تروریسم و بنیادگرایی، کنار آمدنِ غرب بویژه ایالت متحّدهءِ آمریکا با نظام جمهوری اسلامی چه در شکل بنیادگرایی و یا اصلاح طلبی آن در وجودِ محمّد خاتمی ها خیانت به صلح و امنیّت و ارزشهای جامعهءِ جهانی، خیانت به بنیادگذارانِ دمکراسی ارزشمندِ آمریکایی، خیانت به ملّتِ ایران و سایر ملّل دیگر، آغاز فروپاشی عصر دمکراتیک، راسیونالیسم و هومانیسم و دست آوردهای مفید دیگر بشریّت از ابتدای تاریخ تا کنون و بر مسندِ قدرت نشاندنِ استبدادِ سیاهِ دینی ایراسیونال متعلّق به دورانِ جهالتِ بر جوامع انسانی امروز میباشد. هر گونه روابط پنهانی و غیر شفافِ اروپا و آمریکا با رهبرانِ و حکومتِ جمهوری اسلامی امری تروریستی و حامیان تروریست حکومتی بحساب خواهد آمد.

·                     در غیر اینصورت در جهان امروز فاز جدیدی از جنگهای دینی و مذهبی و ایدئولوزیک شروع خواهد شد که تاریخ تا کنون آنرا در این وسعت و ابعاد تجربه نکرده است . موازی با آن در پشتِ پردهء جنگِ دینی و فرهنگی و مبارزه با تروریسم دولتی و گروهی، تئوری راسیستی تکاملی فرهنگی داروینیسم Darwinismus Evolution  Soziokulturelle  بحرکت در خواهد آمد که اجازه حیات فرهنگی را  فقط به کشورها و سرزمینهایی خواهد داد که از فرهنگِ برتری بر خوردار هستند، فرهنگ امروز هم دیگر به یکسری از سنتّها و باورها و ارزشهای دینی کهنه اکتفا نمیکند، به تکنولوژی پیشرفته، به رشد عمومی در شاخه های مختلف بستگی دارد که بازندهء این رقابت را هم بخوبی میدانیم که کدام فرهنگها و در چه سرزمینهایی هستند.

|فوریه 2009| آلمان|

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630