بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

مـا را بـه دم پير نگه نتـوان داشــت

در خانه ی دلگير نگه نتـوان داشت

آن را که سـر زلـف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

مهستی گنجوی       

از نگاه يک زن

يادداشت های هفتگی شکوه ميرزادگی

www.shokoohmirzadegi.com

24 فروردين 1387 ـ   12 آوريل 2008

پيوند به آرشيو

 

کم ترينش لباس عربی شاهزاده رکسانای هخامنشی است!

با همه ی علاقه ای که به دانستن مسايل تاريخی دارم و با اين که هميشه از خواندن کتاب های تاريخی ـ و حتی رمان های تاريخی ـ لذت برده ام اما معمولاً کمتر به ديدن فيلم های تاريخی رفته ام ـ به خصوص اگر اين فيلم ها را هاليوود سال های اخير ساخته باشد؛ چرا که خوب می دانم همه چيز در آن ها به گيشه فروش ربط پيدا می کند و نه به واقعيت های تاريخی.  به همين دليل، و با همه سر و صدايي که دو فيلم 300 و الکساندر (اسکندر، به کارگردانی اليور استون) به پا کردند، و با اين که هر دو ظاهراً درباره ی بخشی از تاريخ سرزمين خودمان بودند، رغبتی برای ديدارشان نکردم. چندين بار هم کسانی که اين فيلم ها را، به خصوص «الکساندر» را در ايران و بيرون از ايران، ديده بودند از من خواسته اند که چيزی درباره ی نقش های زنان و به خصوص رکسانا، شاهزاده خانم ايرانی، در اين فيلم ها بنويسم. من هم به اين دوستان پاسخ داده ام که چون فيلم را نديده ام نمی توانم چيزی بنويسم و از هاليوود هم بيش از آنچه از آن گله دارند نمی شود انتظار داشت. ولی امروز دوستی لينک نقدی  بر فيلم الکساندر را برايم فرستاده و  در يادداشتی نوشته بود که: «نگاه کنيد که چه شخصی را برای نقش رکسانا، شاهزاده خانم ايرانی انتخاب کرده اند و چه لباسی را بر تن او پوشانده اند و...»

نقدی بود به نام «جعل تاريخ به وسيله اوليوير استون» بود که در نشريه ای انگليسی زبان اما ايرانی، به نام «باشگاه سياسی ايران» منتشر شده بود. از اين مطلب دريافتم که نقش رکسانا را هنرپيشه سياهپوست بسيار زيبای هاليوود، خانم روساليو داوسون (Rosario Dawson) بازی کرده است و عکس ها هم نشان می داد که لباسی بر تن رکسانا است که به نظر من، در واقع، دارای هيچ هويتی نبود و يا شايد هم ـ همانطور که در نقد آمده بود ـ بر اساس لباسی عربی متعلق به زنان بومی جنوب خليج فارس دوخته شده بود. البته  نه پوست سياه و زرد و سرخ و سفيد برای من فرقی می کند و نه لباس عربی يا افريقايي يا آمريکايي يا هر کجايي. بلکه ـ همانطور که باز در بخش های ديگر نقد هم نوشته بودند ـ مسئله به تحريف تاريخ و فرهنگ يک ملت بر می گشت؛ امری که مسلماً قابل انتقاد است.

اما رسيدن نامه ی اعتراض آميز اين دوست، که خود فعال سياسی هم هست، درست در روزی که آقای بهرام آبتين، يک فعال شريف فرهنگی را به دليل اينکه درمقابل سفارت امارات عربی ايستاده، و در برابر ادعای واهی آن کشور نسبت به جزاير سه گانه ی ايرانی، گفته است که «جزاير ايرانی از ايران جدايي ناپذيرند» به زندان اوين فرستاده اند، برای من واقعاً دردناک بود.

واقعاً ما چرا بايد از هاليوود انتظار داشته باشيم که بر تن شاهزاده رکسانای دوران هخامنشی ما لباسی نپوشاند که ربطی به ما ندارد و، در همان حال، حکومت مسلط بر سرزمين مان را آسوده بگذاريم که هر روز بخشی از تاريخ دوران رکسانا و رکسانا ها را به ويرانی بکشد؟ و اگر هم کسی به اين روش ها معترض شود او را به زندان بياندازد؟ چرا ما بايد از هاليوود ناراحت باشيم اما از ميان هزارها هزار شخصی که در پاريس زندگی می کنند پانصد نفر پيدا نشوند که بروند مقابل موزه ی لوور و به مديران اين موزه بخاطر بروشورهايي که در آن نام خليج فارس را خليج عربی نوشته اعتراض کنند؟ چرا بايد از هاليوود بازاری و تاجر انتظار داشته باشيم تاريخ ما را بفهمد و درست نقل کند اما حاضر نباشيم زير «پتیشنی» عليه گوگل را امضا کنيم؟ واقعاً لباس عربی بر تن شاهزاده خانم رکسانا کردن بدتر است يا تنگه بلاغی را در آب سد سيوند غرق کردن؟ به قامت شاهزاده رکسانا ها و خشايارشاه ها در فيلم های بازاری هاليوود لباس عربی پوشاندن بدتر است يا ويران کردن مهمترين محوطه ی تاريخی سرزمين مان، يعنی پاسارگاد؟ و بخصوص کاری که اکنون می خواهند در پاسارگاد انجام دهند، در کنار سنگ های آهکی آسيب بيننده از رطوبت آرامگاه کورش بزرگ درياچه بسازند، هتل و گردشگاه بپا نمايند و حتما چند تا خانه عفاف هم کنارش داير کنند و آن را حسابی تبديل کنند به هاليوود جمهوری اسلامی؟ به راستی کدامش بدتر است؟

نمی خواهد از مردم عادی متوقع باشيم، چرا که آن ها امثال بهرام آبتين ها هستند که با جان و دل به تاريخ و فرهنگ خودشان عشق می ورزند. نه می خواهند وزير بشوند و نه رييس جمهور و نه شاه. نه رييس حزب هستند و نه اهل سياست. اما چرا از ميان اين همه آقايان و خانم های فعال در اپوزيسيون، از چپ گرفته تا راست، کمتر کسی را می توانيد پيدا کنيد که برای اين همه تخريب فرهنگي و تاريخی ميراث های فرهنگي و طبيعی سرزمين مان کلامی به اعتراض گفته باشد؟ تازه، وقتش هم که می شود، همه خودشان را آدم های مدرن و با فرهنگی می دانند که نگران واپس گرايي جمهوری اسلامی هستند. 

راستی، حالا که سخن از شاهزاده خانم رکسانا است، هيچوقت از خودتان پرسيده ايد که چرا شاهزاده رضا پهلوی تا به حال يک بار هم به اين همه تخريب آثار تاريخی و باستانی و فرهنگی در ايران  اعتراض نکرده است؟ اين که سهل است، چرا اکثر اين خانم ها و آقايان اهل اپوزيسيون حتی نگفته اند: چرا جمهوری اسلامی بر تن ميليون ها ميليون رکسانا هر روز لباسی می پوشاند که از آن ها و فرهنگ شان نيست؟

 

پرتاب زنان بی حجاب به جای موشک

         هفته گذشته حجت الاسلام علم الهدی امام جمعه مشهد در خطبه نماز مساله اصلی حرف هايش را بر حجاب زنان قرار داد و علاوه بر زن های بد حجاب به کسانی هم که می گويند با بدحجابی بايد به شکلی فرهنگی مبارزه کرد تاختند و فرمودند که: «بی‌حجابی یک ناهنجاری است که باید با قدرت براندازی شود و دستگاه‌های دولتی آن‌ را با اقتدار براندازی کنند». البته ايشان به هيچ نوع حجابی جز چادر و چاقچور حجاب نمی گويند و معتقدند که چادر در نص صريح قران آمده (اما معلوم نيست در کجای قران چنين چيزی آمده است؟! مثل اکثر نقل قول های اين آقايان بايد رفت دنبالش. و چون کسی وقت و حوصله اين همه قرآن گردی ندارد ناچاربه فتوای حجت الاسلام راضی می شود.) خلاصه ايشان  اعلام کرده اند که همه زنان «لچک به سر» «لاابالی» «پابرهنه» «پاچه شلوار ورماليده» پوشنده های «رنگ های زنند»، از هر بی حجابی بدترند.

       جناب حجت الاسلام در خطبه نماز جمعه شان ضمن تحسين آقای احمدی نژاد و سياست های قاطع ايشان همچنان به زيان های حضور زن بی حجاب در جامعه پرداخته و آلوده کردن جامعه، پراکندن شهوت و خلاصه همه ی بدبختی ها و ناهنجاری های جامعه را به گردن زنان بدحجاب انداخته اند و در آخر هم اعلام کرده اند که زن بی حجاب مثل جرقه و آتش است و هر کجا که فرود آيد همه چيز را خاکستر می کند. که به نظر من و با تعريف هايي که ايشان از آقای احمدی نژاد و قاطعيت ايشان می کنند به نوعی به ايشان نخ می دهند که به جای سلاح هسته ای و موشک و بمب و ديگر تسهيلات زنان بی حجاب را به کشورهای دشمن پرتاب کنند تا هم جامعه از شر اين زن ها نجات پيدا کند و هم دشمنان اسلام تبديل به خاکستر شوند. و به اين ترتيب زن های بد حجاب بايد مراقب خودشان باشند که از مناطق هسته ای عبور نکنند.

  

گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره، رو به رو...

اولين زنی که ترکيب «چهره به چهره» را آورد قره العين است، در بيتی از يکی از کارهای ادبی اش: «گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره، رو به رو / شرح دهم غم تو را، نکته به نکته مو به مو». بخشی از فعالين حقوق زنان هم ـ که دو سال پيش کار خود را با کمپينی به نام «يک ميليون امضاء» شروع کردند ـ از طرفداران اين کمپين خواستند تا با برقرار کردن ارتباط «چهره به چهره» به توضيح و روشن کردن مردم پرداخته و برای کمپين خود امضا جمع کنند.

اما زنان صاحب مقامات در جمهوری اسلامی نيز اخيرا متوجه روش موثر «چهره به چهره» شده و آن را برای کار خود انتخاب کرده اند، با اين تفاوت که می خواهند با استفاده از روش «چهره به چهره» زنان کشور را با بی حقوقی خود بيشتر آشنا کنند.

در اين مورد خانم دکتر زهره طبيّب زاده، مشاور آقای احمدی نژاد در امور زنان، گفته اند که: «اعتقاد مركز امور بانوان و خانواده بر اين بوده كه اساس آموزش‌ هاي ما در جامعه و تشكيل خانواده بر‌ اساس رحمت و مودت است، اما قبل از اينكه آموزش حقوقي به زنان داده شود لازم است كه آموزش اخلاقي و حسن معاشرت به زن و همين طور به مرد در جامعه داده شود». و مدعی شده اند که «تا کنون 600 هزار نفر با روش «چهره به چهره» آموزش ديده اند و نحوه ی عملکرد برگزيدگان دين و الگوهای رفتاری پيامبر و ائمه اطهار را در زندگی عملی خودشان، آموزش ديده اند و اين کار نتايج مثبتی هم داشته است.»

به هر حال، همين طور اگر پيش برود، کار اين روش چهره به چهره از يک شعر لطيف ادبی کلاً به جاهای باريک غير ادبی خواهد کشيد.

 

برگرفته از سايت نويسنده:        

www.shokoohmirzadegi.com            

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630