بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

مرداد 1387 ـ   اوت  2008

 

«دولت وحدت ملی» یا «دولت وحدت صنفی»؟! کدام یک؟!

فرهاد جعفری

در وب‌سایت «الف» بود که خواندم: «نشریه شهروند، در جدیدترین شماره خود از تلاش "علی اکبر ناطق نوری" برای تشکیل لویی‌جرگه و دولت نجات ملی برای خروج کشور از آنچه بحران خوانده شده، خبر داد. بنابر گزارش این نشریه اصلاح‏طلب «علی اکبر ناطق نوری» در اندیشه هدایت انتخابات ریاست جمهوری به سوی دولت ملی است. وی در پی آن است که لویی‌جرگه مشترک، انتخابات ریاست جمهوری آینده را مدیریت کند».

بنابراین گزارش، ناطق‌نوری با «اکبر هاشمی‌رفسنجانی»، «مهدی کروبی» و «سیدمحمدخاتمی» دیدار کرده و به آنها گفته که نگران سرنوشت کشور است و حاضر است با آنها جبهه نجات ملی تشکیل دهد. ناطق‌نوری اولین بار در این زمینه با سیدمحمدخاتمی‌صحبت کرده است. این دو در تعطیلات نوروز با همدیگر به یک سفر مشترک رفته‏اند و باهمدیگر از از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور انتقاد کرده اند.

ناطق‏ نوری در این سفر پیشنهاد خود را مطرح کرده و موافقت خاتمی‌با این پیشنهاد را دریافت کرده و سپس آن را در دیدار با اکبر هاشمی‌رفسنجانی و مهدی کروبی مطرح کرده است. ناطق‌نوری سپس این پیشنهاد را با جمعی از مدرسین و اعضای روحانیت مبارز از جمله مهدوی کنی و محمد یزدی و... در میان گذاشته است.

بنابراین گزارش، مشارکت افراد و گروه‏ها در لویی‌جرگه ناطق از اولویت برخوردار خواهد بود تا به اتفاق و در کنار وی، رییس جمهور ملی را برای خروج از آنچه این نشریه اصلاح طلب بحران خوانده است، انتخاب کنند.

به همین دلیل قرار است پیش از آنکه نام کاندیدای نهایی مطرح شود، ترکیب کابینه نهایی شود. نشریه اصلاح طلب نزدیک به کارگزاران افزوده است که بسیاری از اشخاص و روحانیون بلندپایه از طرح ناطق حمایت کرده اند.

شهروند در ذیل این خبر یادآور شده است که تلاشهای ناطق‌نوری یکبار پیش از این موفق بوده، به گونه‏ای که این تلاش‏ها در ماههای اخیر باعث ایجاد آرایش مجلس هشتم به ریاست علی لاریجانی شده است.

آنچه تاكنون مشخص شده، ضمن گفت‌وگوها و رايزني‌ها، ‌تأكيد بر اين است كه بايد نه تنها احزاب معتدل، بلكه اشخاص نيز در اين گروه نقش‌آفرين باشند. شايد از همين منظر است كه چه بسا جامعه مدرسين، روحانيت مبارز و اصولگرايان معتدل در كنار مجمع روحانيون مبارز و حزب كارگزاران سازندگي بنشينند تا همراه با شخصيت‌هايي مانند سيد محمد خاتمي، مهدي كروبي، اكبر هاشمي رفسنجاني، محمد يزدي، محمدرضا مهدوي كني و محمد موسوي خوئيني‌ها به كانديداي جامع‌الاطرافي برسند كه به گفته آنها، تأمين‌كننده اهداف مهم نظام باشد و آرامش را به كشور بازگرداند».

خیز برداشتن و پیشروی «نظامیان» به سمت اهداف قدرت و تسخیر سنگر به سنگر نهادهای اصلی تصمیم‌گیری؛ درست از دومین رای‌گیری مربوط به «انتخابات شورهای شهر و روستا» آغاز شد. به این ترتیب که هر چه از آن گذشت؛ نظامیان بیشتر و بیشتر پیش آمدند و روحانیون (نخست روحانیون دوم خردادی و سپس روحانیون محافظه‌کار و در نهایت روحانیون اصولگرا) پس نشستند و رفته‌رفته به پشت صحنه هدایت شدند.

به این ترتیب: روحانیون حکومتی که پیشتر پایگاه مردمی‌و «مرجعیت اجتماعی» خود را از دست داده و از توان بسیج و هدایت افکار عمومی‌ محروم شده بودند؛ اکنون تنها پشت و پناه، و در حقیقت تنها منبع و منشاء باقی مانده‌ی قدرت‌شان را نیز از کف رفته یافتند و از «رویداد خجسته‌ی سوم تیر» به بعد، که طی آن «یک دانشگاهی» (مستظهر به پشتیبانی و حمایت بی‌چون و چرای نظامیان) به مصدر اصلی قدرت اجرائی کشور دست یافت؛ به «بازیگران دست چندم قدرت در ایران» مبدل شدند.

از این رو، اکنون که خبر می‌رسد برخی روحانیون شناخته شده‌ی حکومتی در پی تشکیل «دولت وحدت ملی و جبهه‌ی نجات» هستند؛ به نظر می‌رسد که چنین رویائی بیش از آنکه ناشی از نگرانی از آینده‌ی کشور باشد، ناشی از «منافع صنفی و طبقاتی»ست که آنا را گرد هم آورده است. چیزی که این ادعا را تقویت می‌کند؛ ترکیب هیئت تشکیل‌دهنده‌ی چنین جبهه‌ای ست که اگر خوب دقت شود اولاً اکثر قریب به اتفاق آنان روحانیون (یا نهادهای مربوط به این صنف) هستند و ثانیاً هر یک از آنان، منتسب به جریانی از انواع جریان‌های حکومتی. که البته می‌کوشند با بهره‌گیری از واژه‌ی «ملی» و احساسات و مفاهیم اطراف آن؛ نگرانی صنفی خود را یک «نگرانی عمومی ‌و ملی» نشان دهند.

گرچه تلاش اصناف و طبقات و جریان‌های سیاسی، صنفی و طبقاتی برای حفظ موجودیت خود و منافع مربوط به خود در «جریان گذار به دموکراسی» امری طبیعی ست؛ اما تعجب‌آور است که روحانیون مزبور، هنوز درنیافته اند که مدت‌ها پیش از آنکه منشاء اصلی قدرت خود در حاکمیت (حمایت نظامیان) را از دست داده باشند؛ پایگاه اجتماعی و «قدرت بسیج‌کنندگی توده‌ها به نفع خود» را از دست داده اند!

و همچنان گمان می‌برند که از طریق «ریش سفیدی»؛ قادرند مهار امور را یکبار دیگر به دست گیرند و مردم را در اطراف خود و «منافع صنفی خود و آقازاده‌های‌شان» جمع کنند.

          «تمایل به راست»؛ تمایلی انکار نشدنی در طبیعت و ذات ساخت سیاسی حاکم است. به نحوی که هر چه از بهمن 57 گذشته است؛ جمهوری اسلامی ‌ایران به «راست و راست و راست‌تر» متمایل شده، از چپ فاصله گرفته و هرگز سابقه نداشته است که حتا در یک مورد، از چنین تمایلی منحرف شود.

ضمن آنکه روحانیون حکومتی بر اساس کدام شاهد و قرینه گمان می‌کنند که «دانشگاهیان نظامی» آماده‌اند تا به سادگی؛ قدرتِ در اختیار گرفته به منظور «اصلاح دیوانسالاری فاسد و آلوده‌شده در نتیجه‌ی رواج رانتخواری در دوران دولت‌های پیشین» را به کسانی واگذار کنند که از دید «نظامیان دانشگاهی»، سرچشمه و سرمنشاء خطاها و کجروی‌ها و مولدان اصلی «شکاف ملت-حاکمیت» ارزیابی می‌شوند. آنچنان که از بازگوئی آن نیز ابائی ندارند؟!

در حالی که فاصله‌ی منتقدان حاکمیت سیاسی با دولت حاکم، در نتیجه‌ی «تمایل و اراده‌ی حاکمان دانشگاهی به اصلاح مکانیزم‌های اقتصادی به نفع اقتصاد بازار» و «حاکمیت یافتن قیمت‌های واقعی» روز به روز در حال کاهش است (و این ادعا از طریق محتواسنجی نوشته ها و یادداشت‌های این دسته از منتقدان قابل اثبات است) پروژه‌ی «روحانیون حکومتی» برای کسب قدرت در رای‌گیری پیش رو، از همین حالا هم محکوم به شکست است. حتا اگر بکوشند منافع صنفی خود را ذیل شعارهای ملی مخفی کنند!

«ریاست جمهوری یک روحانی» یا «روحانی‌زاده» یا «ابزار دست روحانیون»؛ به گمان و ارزیابی من، آخرین چیزی‌ست که ایرانیان می‌خواهند (تاکید می‌کنم: به گمان و ارزیابی من. ممکن است اینطور نباشد).

 

توضیح:
تاکید بر دانشگاهی بودن حاکمان کنونی؛ دال بر کیفیت آنان نیست. بدیهی‌ست که از حیث شیوه‌ی حکمرانی؛ انتقاداتی به ایشان هم وارد است
.

 

برگرفته از وبلاگ نويسنده:

http://www.goftamgoft.com/note.php?item_id=290

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630