بازگشت به خانه

اعلام موضع

آرشيو موضوعی

تعاريف و مفاهيم

مسائل ايران

اسلام

نوانديشی دينی

دين و مذهب

مشروطيت

انديشهء شرقی

دگر انديشی

روشنفکری

زنان

حقوق بشر

آموزش

خاورميانه

ترکيه

دموکراسی

جامعه مدنی

فمنيسم

اصلاحات

مدرنيته

لائيسيته

قشر سکولار

سازمان های سياسی

===============

 

 تاريخ: 2 مهر 1386 ـ  24 سپتامبر 2007

سکولاریسم و لائیزیسم در جهانِ اسلام

 

- بخش نخست-

پیشگفتار :

واژه ها و اصطلاحات کلریکالیسم، لائیزیسم، سکولاریسم زاییدهء عصر مدرنیته و یا رنسانس [دوباره متولّدشدن] هست که با سپری شدن مراحل آمیختن فیلسوفی و تئولولگی با پی بردن و شناخت هستی فقط از دریچهء ایده آلیسم دین و کلیسا که چهرهء برجستهء آن Aurelius Augustin در دوران آنتیک میباشد، همچنین با طی شدن 3 دورهء اسکولاستیک [Scholastik] که منظور همان حاکمیّت روحانیّت و آموزش و شناخت جهان پیرامونی از نگاه و محوریّت کلیسا بر اساس فلسفهء "اُگوستین" در قرون وسطی هست،

با پایان مرحلهء سوّم دوران اسکولاستیک[1300- 1400] میلادی که ترکیبی از فلسفهء ارسطویی و اصول دین مسیح از سوی Thomas Von Aquin بود، با تأسیس دانشگاهها Universitäten از قرن دوازده و تبدیل شدن آنها به مرکز اندیشه پردازی، شناخت هستی یا گیتی شناسی [Universalstreit] از زاویه ای دیگر به پرسش و پاسخ انجامید که آیا مفهوم و نامها، ماده و جهان ساختهء ذهن و خیال هست یا به روایت زبان و داستانهاست، یا در رئالیتت و خارج از هر ارادهء متافیزیکی و انسانها وجود دارند و در کشاکش دَهر با کنش و واکنشها به تکامل خود ادامه خواهند داد ؟؟. تلاش در پاسخ دادنِ به چنین سؤالاتی نه از نگاه دین و متون مدرسهء کلیسا، در نهایت به کشف جدید طبیعت و شناختِ خردگرای انسان محوری منجر شد.

گسترش و شکل گیری فرم حکومتی جمهوری در سرزمین های تحت کنترل امپراطوری رُم، باعث کاهش قدرت سیاسی کلیسا، اضافه بر آن پژوهشات و اختراعات در بخشهای جغرافیایی، ستاره شناسی، زیست شناسی و در شعبه های دیگر بر افق دیدِ انسانها افزود. شناخت سیستم گردش منظومهء شمسی و مرکز ثقل قراردادن خورشید بجای زمین از سوی "کوپرنیکوس"، تز نامحدود بودنِ فضا و سماوات از سوی فیلسوف "گیُردانو برونُ "، با اختراع ماشین چاپِ "یُهانِس گوتِنبرگ" که انقلابی را در شکل گیری حکومتهای شهری با توسعهء کتابت همراه با مطالعه و آموزش بازی کرد، کسب و انتقال مناسب اطلاعات در زمینه های گوناگون، رفُرماسیون در دین مسیح از سوی رفُرمگران دینی از جمله "مارتین لوتر" که خود رنسانسی در نگاه به هر دین و مذهبی بود، مهاجرت فلسفهء شرق به قارهء اروپا،

در مجموع در چنین اتمسفری اندیشهء راسیونالیسم و هومانیسم نسبت به شناخت طبیعت، فلسفهء اخلاق و معنویات، فرهنگ و تمدن سازی، خود را به آلترناتیوی جدی برای دین و کلیسا با جهانی را که تعریف و به نمایش میگذاشت تبدیل کرد. با جدایی فلسفه و دانش از تئولوگی و دین، با محور قرار گرفتن انسان، تاریخ، شناخت مکانیزم طبیعت، در حوزهء فلسفهء جدید بدونِ دخالتِ دین، پا گیری سیستم حکومتی بورژوازی و فروپاشی سیستمهای فئودالیته و مطلق گرای متمرکز، گذار از عصر روشنگری و شکل گیری فرمهای حکومتی مدرن در دموکراسی ها، رشد ابزار تولید و تکنولوژی، پیدایش حقوق اجتماعی و سیاسی برابر، برقرای عدالت اجتماعی، ریشه دواندن اندیشهء لیبرالیسم با آزادیهای فردی و شهروندی موضوعات لائیزیسم و سکولاریسم هم مطرح شد:

لائیزیسم، Laizism :

در مباحث صورت گرفته در بین اپوزیسیون و روشنفکران دینی و حتّی سکولار ایرانی و در بعضی از کشورها، لائیسیته و سکولاریسم را یکی پنداشته شده و هر دو روش و اندیشه را یا ضدیّت رادیکال با ادیان و مذاهب و یا آنرا صرفأ از نظر مضمونی به حسابِ آزادی ادیان می انگارند، در صورتیکه از این دو برداشت یکی مبالغه است و دیگری خالی کردن این واژه ها از جوهر و محتوای و هدف تاریخی لائیسیته میباشند.

واژهء لائسیته که 1871 میلادی از سوی دانشمندانِ تعلیم و تربیت و برندگان جایزهء نوبل مانندFerdinand Buisson فرانسوی مطرح شد، در آغاز برای دین زدایی از متون درسی مدارس و محیطهای آموزشی بوده است، که اکنون به مدلهای حقوقی و قانونی زیر بنایی ایی گفته میشود که در آنها پرنسیپ جدایی و روابط بین حکومت و دین را در اجتماع مشخص و معیّن میکند، به عبارتی کوتاه تعیین مرزبندیهای قانونی و حقوقی این دو ارگان در جامعه، و دخالت نکردن دو نهاد دین و حکومت در امور یکدیگر است.

گرچه محدودهء اصول و حقوق قضایی بین حکومت و دین در اجتماع اغلب از سوی حکومتها تهیّه و تنظیم میگردد، امّا آزادی همهء ادیان وجود دارند و به اعتقادات مردم احترام گذاشته خواهد شد، تازه ارگانهای دینی از پشتیبانی های چند گانهء از جمله مالی حکومتها هم برخوردار هستند. بنا بر این در قدم اوّل و بطور قطعی هستهء مرکزی لائیسته "جدایی دین از حکومت" در قانون اساسی هر کشوری هست، امّا از دست آوردهای جانبی آن "آزادی ادیان" را به ارمغان می آورد آنهم به این صورت که از به قدرت سیاسی رسیدنِ دیکتاتوری و فاشیستی طرفداران دین و مذهبی خاص [مانند حکومت شیعه گری در ایران امروز] در نمای آمیزش دین و حکومت جلوگیری کند تا نتواند طرفداران اقلیّتهای دیگر ادیان و مذاهب دیگر را مورد ستم و تعقیب قرار دهد.

قوانین لائیسیتت 1905 میلادی در کشور فرانسه به تصویب رسید ولی مردم فرانسه باورهای دینی خود را حفظ کرده اند، در ترکیّه در دوران کمال اتاتورک و سیستم جمهوری این کشور، لائیسیته در قانون اساسی تأیید شد، در صورتیکه این کشور یک کشور اسلامی بود و اسلامی هم باقی مانده است. لائیسیته قطب مخالف کلریکالیسمKlerikalism که دخالت دادن دین و مذهب در سیاست و فرهنگ سیاسی و اجتماعی با تأثیرات و مداخلهء آن در ساختار حکومت به فرمانروایی روحانیّت و و ابستگان به کلیسا و مسجد میباشد.

سکولاریسم، Säkularism :

بر خلاف لائیسیته که آنرا میتوان یک روش و یا یک قرارداد اجتماعی سیاسی بین حکومت و ارگانهای دینی نامید؛ سکولاریسم را میشود در مجموعه ای متشکل از شیوه های قراردادهای سیاسی اجتماعی بعلاوهء اندیشه و بحث فلسفی نامید که جهان بینی لیبرالیسم بر پایهء آن بنیاد گذاشته شده است. در همین رابطه میشود سکولاریسم را از نگاه تئوری و پراتیک به سه مرحله تقسیم کرد:

1- سکولاریزیرونگ Säkularisierung، که به مفهوم این جهانی کردن در هر فرمی هست و جدایی ارگانهای دینی و حکومتی را در بر میگیرد که با ایدهء هومانیسم و و روش روشنگری تلاش در آفرینش و جایگزین کردن ارزشهای بر اساس اندیشه های این جهاني دانش محور، علوم تجربی، درک و شناخت انسان، بجای ارزشهای سنتّی تکراری و سکونِ دینی متافیزیک در جامعه هست

2- سِکولاریزاسیون Säkularisation، که در لاتین به معنی قرن هست، سلب قدرت سیاسی و دارایی های اقتصادی، املاک، با مالکلیّت های خصوصی دیگر از کلیسا با انتقال دادن آن به حکومت انتخابی و غیر دینی مردم هست، از سویی تبدیل جاودانگی بدون ابتداء و انتها به زمان حال و تغییر مطلق گرایی به تغییر پذیری و زوبیکتیویسم، آزادی فردی یا ایندیویدوآلیسم در گردش روزگار اجتماعی هست.

3- سکولاریسم Säkularismus در واقع سقفی است که لائیسیته و فاکتورهای 1 و 2 [سکولاریزیرونگ و سِکولاریزاسیون] را زیر پوشش خود قرار میدهد که نمایندگی یک جهان بینی این جهاني متکی بر راسیونالیسم از قرن هفده آغاز شده تا پروسهء رشد و گسترش دانش امروزی با دانستنیهای کسب شده از تشریح جهان پیرامونی با ارزشهای اجتماعی و فرهنگی برخاسته از آن را دارد که بدون واسطه و یا با واسطه به تقابل و رقابت دیگاه دینی و مذهبی در تشریح هستی پرداخته و میپردازد.

ضدیّت سکولاریسم با دین:

در نهایت سکولاریسم از دیگاهِ فلسفی ناخواسته و بطور اتوماتیک بدونِ هدایتِ هدفمند از سوی ارگان و یا کسی به ضدیّت با دین [Anti- Religion] در جوامع بویژه در جوامعی که میانگین سطح فرهنگ و شناخت عمومی آنها بالا هست دامن میزند، مگر اینکه دست آورهای علمی، اجتماعی، فرهنگی جوامع انسانی از گذشته تا حال به فراموشی سپرده شود و در آینده هم به تحقیقات و کشفیّات پرداخته نشود و دوباره همهء پدیده ها از زاویهء دین و کلیسا و مسجد تعریف شوند و همهء علوم پیشرفتهء امروزی هم از فیلتر مسجد و کلیسا و کتابهای آسمانی و زمینی آنها بگذرد و دوباره گالیله ها را به مناسبت اثبات گردش زمین بدور خود به دار آویزند، که شمار تکرار این روش و اعمال ارتجاعی در سیستم ولایت فقیه تهران در قرن 21 کم نیست.

رقابت و تقابل بین نگاه دینی و دیدگاه راسیونالیسم به هستی و مکانیزم جهان پیرامونی، ماوراء هر گونه کنترل و ممانعت زمینی [بوسیلهء حکومت ها] و یا با دادنِ پند و اندرزهای آسمانی[روحانیّت] ادامه خواهد داشت، اختیار مقایسه و درک با تصمیم گیری نهایی بین این دو جهان بینی را خودِ مردم دارا هستند، امّا وقتی در جامعه و یا کشوری صحبت از سکولاریسم میشود منظور از نقطهء اوج بحث آکادمیک روشنفکری و فلسفی مرحلهء سوّم که به رقابت و ضدیّت با دین می انجامد نیست، بلکه مرحلهء 1 و 2 [سکولاریزیرونگ، سِکولاریزاسیون]، آن که جدایی دین از حکومت و سلب قدرت سیاسی و اقتصادی و سلب مالکیّتهای خصوصی کلیسا و مسجد و ارگانهای دینی هست.

اغلب کشورهای اروپایی از عصر روشنگری به اینطرف و ایالات متحدهء آمریکا از 1776 میلادی دارای حکومتهای سکولار هستند، علی رغم این در آمریکا و در اروپای امروزی ادیان و کلیسا جایگاه شایستهء مدنی و فرهنگی و هومانیستی خود را دارا هستند و به روشنی قابل برداشت هست که هرچه در این کشورها دین و کلیسا از حوزهء سیاست و حکومتداری فاصله گرفته اند به همان اندازه بر ارزش اجتماعی فر هنگی و به جایگاه برتر خود در بین مردمان افزوده است.

مدل های نظم حقوقی سکولاریسم بین حکومت و کلیسا

مدلهای حقوقی و رابطهء اجتماعی و فرهنگی بین حکومت های مدرن امروزی سوسیال دمورکرات و لیبرال دموکرات و کلیسا به سه شکل صورت گرفته:

1- مدل "مشاورتی یا بهم وابسته" که در این فرم حکومت و کلیسا با هم در ارتباط هستند و با همکاری یکدیگر هدفهای معینی اجتماعی و ارزشهای فرهنگی را دنبال میکنند. مانند آنگلیکان ها در اسکاتلند، کلیسای رومی در کشور مُناکو، و کاتولیک ها در بعضی از کشورهای اسکاندیناوی و در کشور سویس میباشند.

2- مدل "جدا از هم" که ارگان دین و حکومت در امور یکدیگر دخالتی ندارند و مسئلهء باورمندی و دین داری و یا بی دینی به امور شخصی و تصمیم فردی واگذار میشود، مانند کشور های فرانسه، آمریکا، جمهوری فدرال آلمان و امثال آنها که روابط دولت و حکومت بر اساس قوانین تعیین شده است. در آلمان با وجود پرنسیپ سکولاریسم حکومتها فعالیّتهای دینی در جامعه را محترم میشمارد و از نظر فرهنگی به آن اهمیّت بسیار میدهند. صدر اعظم کنونی این کشور [خانم مِرکِل] از حزب دموکرات مسیحی آلمان میباشد که نئولیبرالیسم را زیربنای سیاسیی کابینهء خویش قرار داده است. در آمریکا که وابستگی عمومی مردم به دین و ارزشهای آن از اروپا شدیدتر هست، و حکومتهای آنها چه دموکراتها، چه جمهوری خواهان، و چه نئوکنزرواتیوها به نقش دین بیش از اروپا اهمیّت داده اند و میدهند.

3- "مدل ترکیبی" که ترکیبی معتدلی از دو مدل رادیکال بالا هست، مانند کشورهای بلژیک و لوکزامبورگ که با وجود جدایی دین از حکومت حقوق ماهانهء کشیشها از خزانهء دولت پرداخت میشود. با توجّه به سه مدل مذکور بین حکومت ها و ارگانهای دینی به روشنی میتوان دریافت که لائیسیته و سکولاریسم در پراتیک هدف مبارزه و نابودی اعتقادات مردم را ندارد و در ماهیّت دین ستیز نیست، بلکه جایگزین کردن آن در حوزهء فرهنگی و علوم اجتماعی با إتیک که مفیدتر هم هست میباشد. تازه بعد از مهاجرت مردمان گوناگون از قاره های دیگر به کشورهای صنعتی اروپایی و آمریکا که در آنها آزادی دین مسیحیّت مرسوم بود، به شکل پلورالیسم دینی religiösen Pluralismus که آزادی همهء ادیان و باورمندیها را در بر میگیرد تبدیل شد.

انگیزهء اندیشمندان تربیّتی و اجتماعی با متفکّران هومانیست، روحانیّت پیشرو و رفُرمیست های دینی مانند" مارتین لوتر" با راسیونالیستهای سکولارهای دیگر که مسئلهء لائیزیسم و سکولاریسم را در جوامع مطرح کردند، علاوه بر بیرون آوردن دین از چنگ شیادان روحانی و پاکسازی ادیان از سوداگری و خرافات و کهنه پرستی و هماهنگ کردن آنها با کاروان تکامل شتابان جوامع انسانی با اعصار و دوره های تجدّد و نو آوری انسانِ خردگرا، همراه با رها سازی انسانِ با احساس پیوستهء بدهکار و گناهکار به خدا و کلیسا و مسجد و روحانیّت، رهایی بندگان از معبودیّت و بندگی در مقابل قدرتی موهوم و ناشناخته، رها ساختن همین مردمان سادهء معتقد به خدا و دین او، از استبداد سیاه دینی، استثمار، و استحمار، از سوی همین حاکمان دینی و دیکتاتوری های زمان که بنام خداوند و نمایندگان زمینی آن بوده است را باعث شده است و میشود.

پيوند به بخش دوم>>>

پيوند به بخش سوم >>>

برگرفته از سايت «ايران گلوبال»:

http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2&news-id=43610&nid=autor

 

 

 

نويسنده:

ناصر کرمی

Nasser.karami@gmx.de