بازگشت به خانه

اعلام موضع

آرشيو موضوعی

تعاريف و مفاهيم

مسائل ايران

اسلام

نوانديشی دينی

دين و مذهب

مشروطيت

انديشهء شرقی

دگر انديشی

روشنفکری

زنان

حقوق بشر

آموزش

خاورميانه

ترکيه

دموکراسی

جامعه مدنی

فمنيسم

اصلاحات

مدرنيته

لائيسيته

قشر سکولار

سازمان های سياسی

===============

 

 

 تاريخ: اول شهريور 1386 ـ  25آگوست 2007

عراق، مسئله سکولاریسم،

و بلندپروازی علاوی

در میان موج انتقاداتی که سناتورهای آمریکایی بخصوص از حزب دموکرات، علیه آقای مالکی به راه انداخته ‌اند، جورج بوش رئیس جمهور آمریکا همچنان به عنوان مدافع نخست وزیر شیعه عراق ظاهر می ‌شود.

اما دقت در سخنان آقای بوش نشان می ‌دهد که وی در حمایت از آقای مالکی لحن قاطع سابق خود را ندارد و در این باره تا اندازه ‌ای مردد به نظر می‌ رسد.

در شرایط کنونی، آقای بوش طبعاً موافق نظر سناتورهای حزب رقیب برای کناره ‌گیری نوری مالکی از قدرت نیست اما رئیس جمهور آمریکا از عملکرد نخست وزیر عراق، سرخورده به نظر می‌ رسد.

مسلماً بزرگترین مشکل دولت جورج بوش در برابر آقای مالکی، نبود جایگزین مناسبی برای وی است، جایگزینی که بتواند حمایت گروه های شیعه، کرد و سنی عراق را به دست آورد و به منازعات فرقه ‌ای در عراق پایان دهد.

در حال حاضر، دو گروه عمده کرد به رهبری جلال طالبانی و مسعود بارزانی در کنار دو گروه عمده شیعه یعنی حزب الدعوه و مجلس اعلای اسلامی عراق از آقای مالکی حمایت می ‌کنند اما ائتلاف گروه های سنی و حزب سکولار العراقیه، حمایت خود را از دولت آقای مالکی قطع کرده ‌اند.

کردها و شیعیان عراق، اکثریت کرسی ‌های مجلس عراق را به خود اختصاص می ‌دهند و بدون نظر موافق آنها، کنار گذاشتن آقای مالکی از قدرت غیرممکن است.

با این حال، اکثریت شیعه و کرد نیز به تنهایی نمی ‌توانند ثبات لازم را در عراق ایجاد کنند و همکاری سنی ‌ها و سکولارها با آنان برای دستیابی به ثبات و آرامش در عراق ضروری است.

احزاب عمده کرد عراق یعنی حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری آقای بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان به رهبری آقای طالبانی هر چند که سنی مذهبند اما گرایش‌های قومی خود را بر گرایش های مذهبی ترجیح می ‌دهند و از همین رو، گروه های شیعه را نسبت به گروه های عرب سنی، متحد بهتری برای رسیدن به اهداف قومی خود می ‌دانند.

مشکل اصلی در این میان، نوع رابطه گروه های شیعه و سنی است که به نظر می ‌رسد علائق مذهبی خود را به نحوی دنبال می ‌کنند که علایق ملی در سایه آن رنگ می ‌بازد.

البته برخی از گروه های سنی عراق خود را ملی‌ گرا می ‌دانند و مخالفت خود را با دولت آقای مالکی از موضع ملیت عراقی توجیه می‌ کنند اما تعمق در مواضع آنان نشان می ‌دهد که این گروه ها ملیت عراقی را به نوعی به مذهب سنی گره می ‌زنند که به سختی می ‌توان آن را با گرایش‌ های فرقه‌ ای متفاوت دانست.

این در حالی است که شیعیان عراق نیز به دلیل چندین دهه حکومت سرکوبگرانه حزب بعث که عمدتا در اختیار سنی‌ ها بود و داعیه ملی گرایی داشت، هویت خود را بیشتر در علایق و گرایش ‌های مذهبی خود جستجو کرده ‌اند و اکنون که به حکومت رسیده ‌اند نمی ‌توانند به راحتی تعلقات ملی را بر گرایش ‌های فرقه ‌ای خود غلبه دهند.

از مجموع آنچه گفته شد، چنین می ‌توان نتیجه گرفت که مشکل اصلی عراق، نبود تعلقات کامل ملی بین احزاب مختلف مذهبی است، تعلقاتی که اگر قرار باشد مبنای کار سیاسی قرار گیرند، خواه ناخواه نوعی از سکولاریسم را اجتناب ناپذیر می‌ کند.

بین گروه های عراقی، حزبی که به طور علنی خود را مدافع ملی گرایی و به تبع آن سکولاریسم معرفی می‌ کند، حزب العراقیه به رهبری ایاد علاوی است.

آقای علاوی هر چند که خود شیعه است اما حزب تحت رهبری وی سنی‌ ها را هم در بر می‌ گیرد تا فرا مذهبی بودن خود را به نمایش بگذارد.

آقای علاوی در روزهای اخیر، ضمن فاصله گرفتن شدید از دولت نوری مالکی، فعالیت هایی برای معرفی خود به عنوان جایگزین مناسب آقای مالکی بخصوص در محافل آمریکایی آغاز کرده است.

از نظر آقای علاوی، تنها راه برون رفت از بحران سیاسی عراق ظهور دولتی سکولار و غیرمذهبی در این کشور است تا بتواند به منازعات فرقه ‌ای پایان دهد.

در این میان، آقای علاوی و طرفدارانش، دوران زمامداری وی را که پس از انحلال دولت پل برمر حاکم آمریکایی در عراق، مدتی به عنوان نخست وزیر موقت، اداره این کشور را به عهده گرفت، نمونه ‌ای به نسبت موفق برای اداره عراق بر اساس اصول عرفی و غیرمذهبی می ‌دانند، زیرا در دوران زمامداری آقای علاوی، سطح خشونت در عراق کمتر از زمان کنونی بود و بویژه نزاع‌ های فرقه ‌ای وجود نداشت.

به نظر می ‌رسد آقای علاوی از نظر گرایش سیاسی، کاندیدای بسیار مناسبی برای آمریکا باشد، اما مشکل اصلی این است که صرف حمایت آمریکا از یک فرد، لزوماً شانس او را برای نخست وزیری عراق بالا نمی ‌برد.

هر فردی که بخواهد جایگزین آقای مالکی در عراق شود، باید حمایت یا دستکم بی‌ طرفی حزب الدعوه به رهبری نوری مالکی و مجلس اعلای اسلامی عراق به رهبری عبدالعزیز حکیم را به دست آورد.

در شرایط کنونی به نظر نمی ‌رسد که دو حزب فوق، از چهره ‌ای سکولار مانند آقای علاوی حمایت کنند و همین نکته است که جورج بوش را برای موضع ‌گیری در برابر دولت آقای مالکی مردد می ‌کند.

به هر حال، عراق برای حفظ وحدت ارضی خود و غلبه بر خشونت‌ های فرقه ‌ای، نیازمند تفکری ملی‌ گرا و معتدل است.

به نظر می ‌رسد آقای بوش علاقمند است که چنین تفکری از بین گروه های شیعه عراق ظهور کند و به بن بست سیاسی در آن کشور پایان دهد.

آیا چنین انتظاری در کوتاه مدت بر آورده می ‌شود؟ تجربه بشری به این پرسش پاسخ منفی می ‌دهد اما گاهی نیز در تاریخ، شرایط بغرنج عینی سبب تولد زودرس ایده‌ های کارساز شده است.

 

 برگرفته از سايت «ايران گلوبال»:

http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2&news-id=3178&nid=archive2

 

 

 

نويسنده:

احمد زيدآبادی