بازگشت به خانه |  فهرست نام نويسندگان  |  اعلام موضع  |  تعاريف و مفاهيم   |  آموزش  |  اسلام  | اصلاحات |  انتخابات  |  انديشهء شرقی  |  اومانيسم |  ائتلاف نيروها | ايدئولوژی | ايران ترکيه جامعه مدنی حقوق بشر  |  خاورميانه  |  دموکراسی |  دگر انديشی | ديگر کشورها | دين و مذهب  |  روشنفکری  |  زنان  |  سازمان های سياسی  |  سکولارها  |  فمنيسم  |  لائيسيته  |  مدرنيته  |  مشروطيت  |  نقد انديشه  |  نوانديشی دينی|

۳ اردیبهشت 1386 ـ  23 آوريل 2007

 

بومي گرايیِ ضداستعماریِ مريم جميله

عبدی کلانتری

در ميان سخنگويان اسلام ، تعداد زناني که صداي آنها برُد زيادي داشته باشد و نوشته ها و کتاب هاي شان به اندازهء مردان از نفوذ و اعتبار برخوردار باشد ، به تعداد انگشتان دست هم نمي رسد. در اين ميان، نام مريم جميله بدين لحاظ شناخته شده است که مقاله ها و کتاب هاي او در ميان مسلمانان خوانندگان بسيار دارد و اين نوشته ها به زبان هاي متعدد ترجمه شده اند از جمله اردو، عربي، فارسي، ترکي، بنگالي، و اندونزيايي.

مريم جميله تعليمات اسلامي خود را به طور عمده در پاکستان زير زعامت مولانا مودودي، گذرانده است. از ميان کتابهاي او که به زبان انگليسي در پاکستان و هند منتشر شده اند مي توان از اين ها نام برد:
«
اسلام در تئوري و عمل» (لاهور، ۱۹۷۶«اسلام و جامعهء غربي» (دهلي نو، ۱۹۸۲)، «اسلام و مدرنيسم» (لاهور، ۱۹۷۱ «غرب گرايي در برابر مسلمانان» (لاهور، ۱۹۷۸)، «اسلام در برابر اهل کتاب در گذشته و حال» (لاهور، ۱۹۸۳)، «اسلام و انسان مُدرن» (لاهور، ۱۹۷۶)، و «اسلام و زن مسلمان در شرايط امروزين» (لاهور، ۱۹۷۶).

اسلام و سکولاريسم
مريم جميله در سال ۱۹۳۲ در شهر نيويورک ، در يک خانوادهء يهودي آمريکايي به دنيا آمد و در جواني با تعاليم يهوديت، مسيحيت، و بهاييت آشنا شد و همهء آنها را تسليم و مقهور سکولاريسم غربي شناخت. او در خاطرات اش مي نويسد سرسپردگي رهبران جنبش بهاييت به صهيونيسم او را از اين جنبش گريزان کرد. او در ۲۷ سالگي به اسلام روي آورد و نام خود را به «مريم جميله» تغيير داد. به عقيدهء او ، اسلام تنها ديني بود که موفق شده بود مأموريت حضرت ابراهيم را به نحو احسن به اجرا گذارد. در سن ۲۸ سالگي به دعوت مولانا مودودي، و با حمايت دوستان مسلمان اش در نيويورک ، و همچنين به تشويق دوست وحامي ديگرش دکتر سعيد رمضان ، داماد حسن البنا بنيانگذار جنبش اخوان المسلمين، به پاکستان مهاجرت کرد؛ مريم جميله پس از دوسال زندگي با خانوادهء مولانا معدودي، با يکي از همکاران او به نام محمد يوسف خان ازدواج کرد.

نگراني اصلي مريم جميله در آثارش آن است که اسلام با پذيرش تجدد و ارزش هاي فرهنگ غربي ، و زندگي مُدرن، روح و توان يا اصالت خود را از دست بدهد. او حامي سنت اسلامي در تماميت خود است و در اين رابطه مي نويسد:

«لازم است که اسلام را در تماميت اش بپذيريم؛ نه تنها قرآن، حديث، وسنت ، بلکه هرچهار امام و تفسيرهاي ارتدکس سنتي آنها را همراه با ميراث تصوف يا عرفان، کليهء هنرها و علومي که در تمدن اسلامي توسعه پيدا کرده اند، و تمام ميراث زيبايی شناختي و فرهنگي سراسر تاريخ اسلام تا سال ۱۹۲۴؛ سالي که کمال آتاتورک خلافت را برانداخت و کشورش را تبديل به دولتي يکپارچه سکولار کرد.»

انتقاد مريم جميله از سکولاريسم در جهان اسلام شامل آن گروه از اصلاح طلبان ديني نيز مي شود که از اوايل قرن بيستم ميلادي تا کنون سعي داشته اند ارزش هاي ليبرالي غربي را که همان ارزش هاي سکولاريسم و تجدد بوده، وارد پيکرهء آموزه هاي اسلامي کنند و اسلام را به همان مسيري بکشانند که مسيحيت و يهوديت در غرب پيمودند. او اين مصلحان را به «غرب پرستي» متهم مي کند، به اين معني که آنها قصد دارند دين را از زندگيِ اجتماعي و سياسي حذف کنند و محدود به اعتقاد شخصي افراد سازند. مريم جميله اعتقاد دارد اين گرايشي است که جامعهء اسلامي را در برابر قيادت و استعمار بي دفاع مي کند.

مريم جميله در کتاب «اسلام و مدرنيسم» با قاطعيتي ضد استعماري مي نويسد: «مدرنيست هاي بومي ما قصد دارند اسلام را در قالب هاي سکولاريسم مُدرن بريزند و با اين کار به ميسيونرهاي مسيحي و امپرياليست هاي خارجي ياري رسانند. در حقيقت مدرنيست هاي ما مؤثرترين عاملانِ اجرايي اهداف امپرياليست ها هستند.»

از همين زاويه، مريم جميله از محمد عبده و اميرعلي، آغازگران تجدد در اسلام به شدت انتقاد مي کند. او مي نويسد: «تمايل شيخ محمد عبده به همکاري با اهداف امپرياليسم انگليس و سازش اسلام با زندگي مُدرن، جز زيان نتيجه ای نداد. او درها را گشود تا غرب زدگان يک به يک فعاليت اش را دنبال کنند.»

مريم جميله معتقد است اصلاح طلبان ، دچار عقدهء حقارتِ بومي اند و مي پندارند با کسب ارزش هاي غربي از عقب ماندگي به در مي آيند. او مي نويسد:

«پيشاهنگان تجدد و غربي شدن در جهان اسلام ، افرادي نظير سيد احمدخان، شيخ محمد عبده ، قاسم امين ، شيخ علي عبدالرازق ، دکتر طاها حسين ، ضيا گوکالب ، و مصطفا آتاتورک ، همه افراد ميان مايه اي هستند که در چنگال عقدهء حقارت عظيمي دست و پا مي زنند؛ حقارتی ناشي از عقب ماندگي و تسليم و تحقير شرق در بارگاه غرب امپرياليست.»

تجدد
مريم جميله مفاهيمي چون «پيشرفت» (پروگرس)، توسعه ، و مدرنيزاسيون را به نوع جديدي از بت پرستي تشبيه مي کند. اين ايدئولوژي ها به زغم او ، همه به نسبي گرايي فرهنگي و سکولاريسم خواهند انجاميد. او اعتقاد دارد ، رابطهء اسلام با مدرنيت ، تنها مسأله اي نظري نيست ، بلکه مسألهء مرگ و زندگي است که ايمان اسلامي را تا ريشه مورد تهديد قرار داده است. به عقيدهء او، تمدن کنوني غرب از يک سو محصول سکولاريسم و اصلاحات ديني مسيحي و از سوي ديگر ناسيوناليسم محلي يهوديت است. اين تحولات ديني و فرهنگي همزمان بخش جدايي ناپذير توسعهء سياسي و گسترش امپرياليستي غرب بوده است. دنبال کردن اين مسير براي اسلام، در حکم «خودکشي فرهنگي» است. اين راه ، نه تنها مرهمي بر عقدهء حقارت فرهنگي مسلمانان نمی گذارد ، بلکه به بحران هويت و شيزوفرني فرهنگيِ آنها دامن مي زند و حس تعلق را از آنها مي گيرد؛ تعلق به جامعه يا کمونيتهء وسيع تري که همان امت باشد.

امپرياليسم سياسي از امپرياليسم فرهنگي جدا نيست. سرسپردگي به ارزش هاي فرهنگي غرب ، عقدهء حقارت فرهنگي و تنفر از خود ، باعث سترون شدن ارزش هاي معنوي و اخلاقي بومي می شود که نه تنها رهايي بخش نيست بلکه قيادت به استعمار را تشديد می کند.

ضدکولونياليسم
مريم جميله مي پرسد: «چرا مسلمانان چنين آسان در برابر غرب به زانو درآمدند؟ و چرا هنوز در موقعيتي فرودست به سر مي برند؟ آيا اين اسلام است که به ذات خود داراي نقصان است؟» در پاسخ ، مريم جميله سرزنش را هم متوجه خود مسلمانان مي کند و هم متوجه استعمار يا کولونياليسم اروپايي. او مي نويسد:

«تنگناي کنوني ما برآيند مستقيم و اجتناب ناپذير بهره کشي درازمدت استعماري است. [البته] خود مسلمانان بايد در وهلهء اول مسؤليت سقوط و انحطاط را به گردن بگيرند. اما نيروهاي امپرياليستي نيز وظيفهء فرهنگ زدايي از ما را به شيوه اي علمي و روش مند چنان عملي ساختند که ما هرگز نتوانيم دوباره قد راست کنيم و نيروي حياتي خود را بازبشناسيم. در عوض ، گروهي از زبدگان ليبرال را در ميان ما به وجود آوردند که ايمان و ميراث فرهنگي و تاريخي خود را با ديده اي بي تفاوت مي نگريستند. طولی نکشيد که همين بی تفاوتی به تحقير آشکار فرهنگ خودي تبديل شد.»

به گمان مريم جميله ، مدرنيته معادل شکست و قيادت مردمان غير غربي بود. آشنايي مريم جميله با فرهنگ آمريکايي به او کمک مي کند که اين وضعيت قيادت آميز توأم با احساس حقارت و تنفر از خود را با وضعيت سياهپوستان در جامعهء آمريکا مقايسه کند و درس هاي مشابهي از تجربهء جنبش آزاديخواهانهء سياهان فراگيرد. جميله قيادت فرهنگي را به مراتب از قيادت سياسي مهلک تر ارزيابي مي کند. قيادت فرهنگي ، مقاومت سياسي در برابر استعمار را از توان مي اندازد. مريم جميله براي اثبات اين نظر ، به نوشته هاي مردان سفيدپوست اروپايي که عاملان استعمار در مصر، هندوستان، پاکستان و کشورهاي ديگر بوده اند رجوع مي کند تا نشان دهد آنها به بوميان زير سلطهء خود چگونه مي نگريستند و چه طرح هاي براي فرهنگ زدايي آنها به اجرا مي گذاشتند.

علما و روشنفکران
در برابر روشنفکران سکولار و شيفتهء ارزش هاي غربي ، مريم جميله از نقش حياتي علماي اسلام دفاع مي کند. او آنان را دانشمندان و عالماني مي داند که نه تنها بايد بار حفظ و انتقال ايمان ديني را به دوش بکشند بلکه بايد در برابر نفوذ استعماري نيز استقامت کنند. مريم جميله روشنفکران را متهم مي کند که ، با کسب تعليم و تربيت در مدارس و دانشگاههاي غربي ، به خود اجازه مي دهند آموزه هاي اسلام را مورد تفسير قرار دهند بدون آنکه چنين صلاحيتي داشته باشند. او مي نويسد: «اگر معضلي وجود داشته باشد که محتاج دانش و تخصص است، چگونه امکان دارد راه حل را کساني مگر همانها که تعليمات لازم را ديده اند ، ارائه کنند؟ چطور ممکن است کساني که چيزي از شريعت و فقه نمي دانند ، به خود اجازهء اجتهاد بدهند؟»

مريم جميله به روشنفکران پيشنهاد مي کند که آنها بايد توجه خود را به نقد مدرنيته و کولونياليسم معطوف بدارند. مدرنيت و تجددي که با شعارهاي ترقي و پيشرفت ، همواره به تضعيف ريشه هاي فرهنگي و ديني بومي مي پردازد. مريم جميله مي نويسد: «اين به مراتب تهديدي خطرناک تر از اشغال سرزمين هاي فلسطين توسط صهيونيست هاست.»

مقاومت «ضد استعماری»
اکنون مدتي است که اين نوع مقاومت فرهنگي و سياسي «ضداستعماري» که مريم جميله مبلغ آن است ، درکشورهاي اسلامي شدت و حدت گرفته است. به گفتهء برخي از تاريخ نويسان ، تأثير انقلاب ايران ، هم به عنوان جنبشي سياسي و ضدِ امپرياليستي و هم به عنوان يک جنبش فرهنگي ِ فرامليتي ، در گسترش اين نوع مقاومت غيرقابل انکار است. مقاومت فرهنگي بومي گرا، از همان ابتدا با سرکوب جنبش روشنفکران سکولار آغاز شد و با پيگرد زنان روشنفکر مدرن ، و حبس يا تبعيدِ آنها (و در مواردي فتواي قتل آنها) ادامه پيدا کرد ، سپس همين تبعيدي ها در کشورهاي غربي نيز در معرض اتهامات وطن فروشي و «تضعيف مقاومت فرهنگي ضد استعماري» قرار گرفتند.

مأمون فَندي ، رئيس بخش خاورميانه در «انستيتوي بين المللي مطالعات استراتژيک» دربارهء اين نوع جهادهاي به اصطلاح ضداستعماري بر اين باور است که جهاديان اکنون به مرحله اي از مبارزه رسيده اند که گمان مي کنند هرچه بيشتر به کشتار در ميان خودشان دامن بزنند (کشتار عراقي توسط عراقي، افغاني توسط افغاني ، مسلمان توسط مسلمان) چنين تاکتيک هايي به ضرر آمريکا تمام خواهد شد. او مي گويد: «آنها گمان مي کنند با اين کار به آمريکا ضربه مي زنند. اکنون همهء دنيا نگران اورانيوم غني شده است. اما خطر واقعي ، اسلام غني شده است. شيعي گرايي و سني گرايي غني شده است

مآمون فندي احساسات «ضد استعماري» بسياري از بومي گرايان را چنين خلاصه مي کند: آنها با حمايت از حرکت هاي رهبران سياسي مسلمان و جهادگرايان مي گويند: «شما داريد با غرب همان کاري را مي کنيد که ما دل مان مي خواهد اما خودمان توان اش را نداريم

يک نويسندهء اهل عربستان سعودي به نام وجيهه الهويدر در انتقاد از اين ذهنيت چنين نوشته است:

وقتي که نمي توني يک باغ آباد تو شهر خودت پيدا کني ولي سرهرکوچه اي که نگاه مي کني يک مسجد مي بيني ــ بدون که توي يک کشور عرب هستي.
وقتي مي بيني که مردم با همهء ظواهر و دنگ و فنگ مُدرن شون، هنوز در قرون گذشته زندگي مي کنن ــ تعجب نکن، بدون که توي يک کشور عرب هستي.

وقتي مي بيني که دين روي علوم کنترل داره ــ مطمئن باش که توي يک کشور عرب هستي.

وقتي مي بيني روحانيون رو «عالم» و «دانشمند» خطاب مي کنن ــ شگفت زده نشو، تو توي يک کشور عرب هستي.

وقتي مي بيني که حاکم کشور تبديل شده به رهبري خدامانند که هيچ وقت از مسند قدرت پايين نمي آد، و هيچ کس هم حق نداره از اون انتقاد کنه ــ دلخور نشو، تو توي يک کشور عرب هستي.

وقتي که مي بيني عدهء زيادي عبوديت را به آزادي ترجيح مي دن ــ دل ات نسوزه ، تو توي يک کشور عرب هستي.

وقتي مي شنوي که روحانيون مي گن دموکراسي کفره ، ولي از هرفرصتي که دموکراسي فراهم کنه استفاده مي کنن تا قدرت و مقام بالاتري رو قبضه کنن ــ تعجب نکن، تو توي يک کشور عرب هستي.

وقتي مي بيني يک زن نصف يک مرد ارزش داره يا حتا کمتر ــ مبهوت نشو، تو توي يک کشور عرب هستي.

وقتي ترس و دهشت مدام در عمق چشماي مردم خونه کرده ــ خيالت تخت باشه ، تو توي يک کشور عرب هستي.

 

منابع:

Makers of Contemporary Islam
John L. Esposito and John O. Voll
Oxford University Press, 2001

Thomas Friedman, The Silence that Kills
The New York Times, March 2, 2007, p. A17

برگرفته از سايت «راديو زمانه»

http://www.radiozamaaneh.com/nilgoon/2007/04/post_49.html
فايل صوتی (بخش نخست) «اينجا» را کليک کنيد. (سرعت بالا «اينجا»
فايل صوتی (بخش دوم) «اينجا»  را کليک کنيد. (سرعت بالا) « اينجا»  
فايل پی دی اف (برای چاپ)

 

 بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه