بازگشت به خانه  |  فهرست نام نويسندگان  |  اعلام موضع  |  تعاريف و مفاهيم   |  آموزش  |  اسلام  |  اصلاحات  |  انتخابات  |  انديشهء شرقی  |  اومانيسم  |  ايدئولوژی  |  ايران  |  ترکيه  |  جامعه مدنی  |  حقوق بشر  |  خاورميانه  |  دموکراسی  |  دگر انديشی  ديگر کشورها  |  دين و مذهب  |  روشنفکری  |  زنان  |  سازمان های سياسی  |  سکولارها  |  فمنيسم  |  لائيسيته  |  مدرنيته  |  مشروطيت  |  نقد انديشه  |  نوانديشی دينی

17 آذر 1385 ـ  8 دسامبر 2005

 

بررسي جنبش اخوان المسلمين مصر

( انتخابات پارلمان مصر )

 

مهدي عليخاني


alikhani_iri@yahoo.com


اشاره :

مهدي عليخاني تحليلگر وپژوهشگر مسائل سياسي است و مقاله زير تحليلي است بر عملکرد جنبش اخوان المسلمين مصر ، که به بهانه انتخابات اخير پارلمان مصر وپيروزيهاي اين جنبش تدوين شده ، شايان ذکر است ، گزيده اين تحليل در همايشي در رابطه با آسيب شناسي جنبشهاي اسلامي معاصر، توسط ايشان ارائه شده است.


مقدمه
جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفکر جدايي دين از سياست ( سکولاريسم) در ميان روشنفکران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين کشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست.
اهداف بنيانگذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء يا مرشد العالم اخوان المسلمين- از يک سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرک به سمت پوياي و حاکميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بريگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب که کشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد.

هدف ها و اقدامات عملي اخوان المسلمين در زمينه هايي که ذکر شد، تا پيش از کشته شدن حسن البناء توام با نوعي هماهنگي و يکپارچگي بود ليکن در پي اين حادثه و بويژه ظهور جمال عبدالناصر در صحنه قدرت مصر و بهره گيري وي از اسلام در جهت اهداف خود، نوعي تفاوت بين اهداف و اقدامات اخوان المسلمين به وجود آمد.

 

پيدايش نهضت اخوان المسلمين

- حسن البنا
حسن البناء بنيانگذار جنبش اخوان المسلمين در سال 1906 در دهکده محموديه در دلتاي رود نيل از نواحي ( بحيره) مصر چشم به جهان گشود.

وي به خاطر ريشه هاي فکري مذهبي پدرش که از طلبه هاي بنام و از پيروان مکتب بنيادگرايان حنبلي بود، با اصول اسلامي ( سنتي) تربيت شد و در محيطي کاملاً اسلامي رشد يافت ، بناء در اين رابطه مي گويد ( اسلام پدر من است و من جز او پدري ندارم ) .

وي پس از تکميل تحصيلات مقدماتي به قاهره روي آورد و تعليمات مذهبي و دوره آموزش آموزگاري را در دارالعلوم قاهره آموخت. در اين جا بود که براي نخستين بار مستقيماً با مشکلات زندگي مردم در شهرهاي بزرگ و زندگي مرفه نيروهاي انگليسي و مقامات فرانسوي که در سطح بسيار بالايي از زندگي مردم مصر بود مواجه شد.
پس از چنين مشاهداتي بود که حسن البناء به عضويت سازمان هاي گوناگون مذهبي درآمد و با همگامي سايرين در انجمن هاي اسلامي، برنامه تدريس و شرکت در فعاليت هاي ضد انگليسي را آغاز کرد.

 

- آغاز فعاليت

حسن البناء در خاطراتش مي نويسد: «در ماه مارس 1928 شش تن از برادراني که در درس ها و کنفرانس هاي من شرکت داشتند، يعني احمد المصري، فواد ابراهيم، عبدالرحمان حب الله، اسماعيل عزو و ذکي المغربي به منزل من آمدند و گفتند: ما ديگر از اين زندگي مذلت بار به تنگ آمده ايم ، در اين ديار مسلمانان هيچ عزتي ندارند و جايگاه آن ها از خدمتکاران و بيگانگان نيز پايين تر است. ما حاضريم با نثار خون خود، ايمان و تقواي خويش در راه خدا، با تو همگام شويم. من به حدي از سخنان آن ها متاثر شدم که نمي توانستم از زير بار مسئوليتي که به من واگذار شده بود، شانه خالي کنم، از اين رو به دعوت آن ها لبيک گفتم و در همان جا سوگند خورديم تا جان در بدن داريم در راه اسلام فعاليت و مبارزه کنيم. در آن جا کسي پرسيد: چه نامي براي خود انتخاب کنيم؟ يک انجمن، فرقه، اتحاديه و... تا رسميت پيدا کنيم. گفتم: هيچ يک! ما برادراني هستيم در خدمت اسلام يعني « اخوان المسلمين» و اخوان شعار خود را : (الله هدف ماست ،رسول الله رهبرماست ،قرآن برنامه ي ماست ، جهاد و تلاش کار ماست ، شهادت آرزوي ماست ) قرار داد.

آن زمان فاصله ميان روش اسلامي و امکان عملي ساختن اين روش وسيع شده بود. اين امر کمک کرد که حرکت « بنا» مورد قبول قشر مردمي قرار گيرد و موجب مشارکت وسيع و حماسي شود. از مهم ترين عوامل انتشار سريع حرکت اخوان مي توان به موارد زير اشاره کرد:

1. اعراب و مسلمانان مصر در ياس و نااميدي به سر مي بردند و اين موضوع در نتيجه زندگي سرشار از بندهاي سياسي و اجتماعي بود که از سوي استعمار اروپايي بر آنان تحميل مي شد. انگلستان از زمان آغاز جنگ جهاني اول به مصر حمله کرد و دهه ها بر اين کشور حکومت کرد. همين مساله موجب شد که بسياري از آزادگان وطن پرست ضرورت مقابله با استعمار را احساس کنند. ماهيت استعمار در زبان و عقيده با مردم مصر متفاوت بود. در نتيجه استعمار، نيروهاي وطني در خواسته هايش براي آزادي به شعارهاي اسلامي روي آورد که از آن جمله مي توان به شعارهاي زير اشاره کرد:

 « عشق به وطن از ايمان است» ... « روح خدا ما را صدا مي کند»... « اگر استقلال ما را جمع نکند، وعده ما در بهشت است.» تعداد زيادي از شيوخ الازهر با اين حرکت وطني همراه شدند و اين امر باعث شد اين حماسه ميهني در طلب آزادي از قيد و بندهاي استعمار از يک عقيده اسلامي سرچشمه بگيرد.

2. اختلافات مذهبي و حزبي در بيشتر احزاب مصري ( از زمان آغاز شکل گيري و تاسيس آن ها در سايه اشغال) شيوع پيدا کرد که منجر شد رغبت و تمايلي در حرکت به سوي مردم مصر ايجاد شود که جايگزيني براي احزاب باشد. اسلام گرايان ضرورت تغيير مرحله اي و بيرون کشيدن اسلام از انزوا را احساس کردند. اين انزوا به دليل گرايش هاي متصوفانه و افراط گرايي و تعصب ديني به شکل هاي مختلف، ايجاد شده است.
3. اصطکاک سلبي مستمر ميان سربازان اشغالگر بريتانيايي و شهروندان، گسترش موسسه هاي مسيحي، فعاليت تعدادي از شرق گرايان در زندگي فکري و فرهنگي مجتمع مصري، تاثيرپذيري تعدادي از متفکران مصري به دنبال جريان وسيعي که دعوت به تفکر الحادي، مادي و وجودي منقول از غرب مي کرد و نيز گسترش جريان جدايي دين از سياست در منطقه عربي در اواخر عهد عثماني به عنوان خلاء فکري که اکثريت فضاي عربي را در برگرفته بود.

4. فساد سلطه سياسي حاکم و تخلف آن از دنبال کردن اهداف مردم مصر و دوري آن از احکام اسلام به دنبال پيروي از سياست جدايي دين از دولت در اجتماع مسلماني که يکي از مهم ترين اماکن بارز علمي و اسلامي آن جامع الازهر بود. خصوصاً صدور کتاب يکي از شيوح الازهر با عنوان اسلام و اصول حکومت، که در آن از دنباله روي حکومت از استعمار بريتانيايي انتقاد شده بود و چنين حکومتي را شايسته حکومت بر مسلمانان ندانسته بود. و در زمان « حسن البناء» دو اتفاق مهم در دهه دوم قرن بيستم افتاد که منجر به جدال وسيعي ميان دو فضاي فرهنگي و سياسي در مصر شد که بر روش « بنا» و در نتيجه بر حرکت « اخوان المسلمين« در آغاز تشکيل آن تاثير زيادي گذاشت. اتفاق اول جريان دعوت به مسيحيت بود که ميسيونرهاي مذهبي تابع استعمار انگليسي آن را انجام مي دادند. اتفاق دوم قضيه شکل نظام حکومتي در اسلام بود که با قدرت و حماسه از سوي علماي دين و سياست مطرح شد؛ پس از آن که اين احساس در ميان گروه هاي ديني به وجود آمد که پايه اسلام در آستانه فروپاشي و انهدام قرار دارد. اين امر پس از لغو منصب خلافت از سوي کمال آتاتورک و عزل آخرين خليفه عثماني در ترکيه بود تا نظام جمهوري بر اساس قوميت سياسي جايگزين آن شود. اين موضوع سبب شد که رجال ديني مصر اين امر را استيلاي نظام اسلامي با نظامي ساخته غرب و خروج از اسلام قلمداد کنند.
« حسن البناء» در اين جا نظر واضحي را اعلام کرد و آن اين بود که دعوت و ياري بايد تنها براي خدا باشد نه براي خليفه يا سلطان. حالا درجه علمي يا قدرت اداره وي هر چقدر که مي خواهد باشد بنابراين امر متمرکز شد که اجتماع مصر را از دعوت مسيحي دور کند. اين امر حرکت اخوان المسلمين را به سوي مواجهه با نيروهاي خارجي مسلط بر مصرکه به عنوان پشتيبان اول دعوت کنندگان مسيحيت بودند سوق داد . همچنين حرکت اخوان المسلمين بر اصلاح قاعده مردم و حکومت حاکم بر آنان به طور همزمان اعتقاد داشت و تلاش کرد از طريق جدا کردن مسلمانان از بدعت و گمراهي و اواهام و خرافات آنان را به سمت بنيان هاي اسلامي هدايت کند که اين حرکت به آن معتقد بود.

جماعت « حزب تحرير» جريان اخوان المسلمين را متهم کرد که تفکر آنان از افکار اين حزب استفاده کرده است و براي اثبات ادعايشان به اين امر استناد مي کردند که « بنا» سعي مي کرد که خلافت اسلامي را بنيان نهد همچنان که در آثار وي اين مساله مطرح شده است.

اما در حقيقت اختلاف اين دو گروه در روشي بود که اخوان المسلمين در راه تحقق خلافت اسلامي در پيش گرفته بود.

- گسترش جنبش

به تدريج با افزايش اعضا و گسترش دامنه فعاليت ها، حسن البناء قرارگاه اصلي اخوان المسلمين را به قاهره منتقل کرد و پس از تاسيس دارالخوان ( در آوريل 1929) رسماً اخوان المسلمين اعلام موجوديت کرد. حسن البناء در مرکز فعاليتها که ( التهذيب ) نام داشت به سازماندهي تمام وقت تشکيلات پرداخت و دامنه فعاليت اخوان گسترده تر شد، در اين راستا براي تربيت زنان در مصر مرکزي به نام ( المهد العمهات المسلمين) نيز توسط وي تاسيس شد.

بعدها اخوان المسلمين هدف هاي ديگري را هم مد نظر قرار داد و در سال 1939 با تکيه بر آرمان فلسطين و دفاع از حقوق اعراب، اخوان به يک ( سازمان سياسي) مبدل شد و اين منجر به گسترش نفوذ آن ها در سوريه، اردن و تا حدودي در لبنان، سودان و شمال افريقا شد و حسن البناء پيشواي بزرگ ( مرشدالعام) شناخته شد. اصطلاح مرشد العام ، از آنجا نشأت مي گرفت که حسن البناء خود را رهبري فرهمند مي دانست که مردم بدون آنکه کسي آنها را مجبور کند از وي پيروي مي کنند .

حرکت اخوان المسلمين از کانال هاي مختلفي در پيشبرد و گسترش فعاليت اسلامي خود استفاده کرد که مي توان آنرا در پنج روش زير خلاصه کرد :

اول- روش تنظيم هرمي از راس به قاعده، از قاعده به رأس که در تحول و حرکت بسياري از موسسه هاي رسمي، دولتي، اقتصادي و اجتماعي نقش داشت.

دوم- تشکيل جناح نظامي که يکي از ستون هاي دولت اسلامي را تشکيل مي دهد و جريان اخوان در جنگ سال 1948 فلسطين از آن در کنار نيروهاي عربي عليه نيروهاي اسرائيلي اشغالگر استفاده کرد همچنين اين جناح از مقاومت مردمي در کانال سوئز در سال 1951 با هماهنگي با افسران ارتش مصر پشتيباني کرد. خشونت نظامي و ترورهاي سياسي از ابزارهايي بود که جناح نظامي حرکت اخوان در دهه 40 با هدف تغيير اجتماعي و سياسي، عنوان خشونتي عليه خشونت حکومت از آن استفاده کرد. خشونت حکومت، در ارتش، پليس و نيروهاي خارجي همپيمان با آن جلوه گر بود.

سوم- گسترش به جهان عربي و اسلامي: حرکت اخوان المسلمين به عنوان محوري براي پيوند خصوصاً حرکت هاي اسلامي ديگر شد. دعوت به وحدت دو جهان عربي و اسلامي و استقلال آن و عدم جهت گيري آن به سوي شرق يا غرب، يکي از مهم ترين اهداف و شعارهاي اين جريان بود که در آغاز دهه 40 مطرح شد.

چهارم- روش اصلاحي در فعاليت سياسي اين جريان، اين امر زماني بود که حرکت اخوان، برنامه اصلاحي وسيعي را تدوين کرد که در آن افکار عدالت اجتماعي، برابري، آزادي، صلح و چگونگي روبه رو شدن با سختي هاي زندگي عمومي جلوه گر بود که به آن محبوبيت مردمي زيادي خصوصاً ميان طبقه فقير که شامل اکثريت مردم مصر بود، بخشيد.

پنجم- ايمان به مرحله اي بودن فعاليتها : اخوان معتقد بودند که مراحل متعددي وجود دارد که حرکت اخوان بايد از آن عبور کند تا به هدف خود برسد ، که نهايتاً اين مراحل به عملي ساختن شرع خداوند در زمين منجر مي شود .

در (21 صفرسال 1352 ه ق) روزنامه اخوان المسلمين براي نخستين بار در مصر منتشر شد . اين روز نامه نخستين نشريه ارگان اخوان المسلمين به شمار مي رفت
گفته مي شد شمار اعضاء اين جمعيت در پايان جنگ جهاني دوم به بيش از دو ميليون نفر مي رسيد .

تعامل با ديگر جنبش هاي اسلامي معاصر در دهه 1920 که افکار سياسي اسلامي بين انديشه هاي « 1- سنت گرايان يا عناصر محافظه کار الازهر 2- طرفداران نوسازي يا شاگردان محمد عبده و 3- اصلاح طلبان پيرو رشيد رضا » در نوسان بود، حسن البناء به مکتب سوم تمايل پيدا کرد.

گرچه حسن البناء از لحاظ فکري ترکيبي بود از ( نوسازي) محمد عبده، ( اصلاح طلبي) رشيد رضا و ( حرکت طلبي) سيد جمال الدين اسدآبادي، ولي او برنامه هاي خود را به عنوان يک بينش جامع اسلامي ارائه کرد.

از نظر حسن النباء سيد جمال ( فقط يک فرياد هشدار براي مشکلات است) شيخ محمد عبده ( فقط يک معلم فيلسوف) و رشيد رضا ( فقط يک تاريخ نويس و وقايع نگار) در حالي که اخوان المسلمين به معني ( جهاد، تلاش و کار) است و فقط يک پيغام فلسفي نيست.

مراحل سه گانه فعاليت جنبش حسن البناء از آغاز فعاليت هاي خود 3 مرحله را براي تحقق هدف هاي خويش در نظر گرفت:

1. مرحله تبليغ، ارتباط، تفهيم و تفاهم

2. مرحله جذب، انتخاب و سازماندهي حاميان

3. مرحله عمل که کليه فعاليتهاي اخوان المسلمين در آن دسته بندي مي شود. اصول و پيام اخوان اسحاق موسي الحسيني در کتاب خود درباره اخوان المسلمين، استدلال مي کند که آن ها داراي 6 اصل مي باشند:

1. علمي: ارائه يک تفسير دقيق از قرآن و دفاع از آن در برابر تفسيرهاي نادرس.

2. عملي: دعوت مصر و دول اسلامي بر اساس اصول قرآني و تجديد نقش و تاثير عميق آن.

3. اقتصادي: گسترش و حفاظت از ثروت ملي، ارتقاء سطح زندگي و تحقق عدالت اجتماعي و خيرخواهانه: مبارزه با جهل، بيماري و فقر.

4. ميهن دوستي و ملي گرايي: آزادسازي دره نيل و کليه کشورهاي عرب و در نهايت همه دنياي اسلام.
5- جنبه انساني و جهاني: ترويج صلح جهاني و تمدن انساني بر بنيادهاي جديد مادي و معنوي اسلام.


اخوان السلمين و دولت هاي اسلامي حسن البناء در تلاش براي دعوت به حکومت اسلامي مطلوب خود، ضمن انتقاد از دولت ها، با ارسال نامه ها و بيانيه هاي متعدد براي آن ها، برنامه ها و نظرات خود را در مورد نحوه اداره مملکت تشريح کرد. از جمله اين اقدامات، ارسال رساله اي تحت عنوان « نحوالنور» به سران کشورهاي اسلامي و رهبران برجسته جهان عرب، ( بعد از انعقاد پيمان 1936 ) است که در آن برنامه هاي اصلاحي اخوان عنوان شده است.

بطور کلي فعاليتهاي خارجي اخوان ، رويکردي از ماده دوم آيين نامه اين حرکت است که اذعان مي کند ( اخوان المسلمين ، حرکتي جهاني و اسلامي است که در راه رسيدن به آرمانهاي اسلامي تلاش مي کند ) .

اولين شعبه خارجي اخوان المسلمين در سال 1937 در دمشق ايجاد شد که دفتر کميته مرکزي مسئول تأسيس مراکزي در سوريه و لبنان نيز بود . البته هر دفتر مرکزي مي توانست با نظارت کميته مرکزي شعباتي داير کند .
در دهه 50 ميلادي ، اخوان دفاترزيادي در لبنان ، سوريه ، فلسطين ، اردن ، عراق ، عربستان ، اندونزي ، سريلانکا ، پاکستان داير نمود و درايران همکاري نزديکي با فدائيان اسلام داشت که منجر به ترجمه و نشر بسياري از آثار رهبران اخوان المسلمين در ايران شد . از طرفي در زمان دستگيري و اعلام حکم اعدام نواب صفوي و رهبران فدائيان اسلام ، هيأتي از اخوان المسلمين براي رايزني و جلوگيري از اعدام آنها به ايران آمد .


فعاليت هاي اخوان تا مرگ حسن البناء - تشکيل کنگره هاي پنجگانه يکي از علل رشد اخوان السملمين بعد از انتقال قرارگاه اصلي از اسماعيليه به قاهره دامنه و وسعت تشکيل ( کنگره هاي عمومي) آن براي بحث و گفتگو پيرامون اقدامات عملي و برنامه هاي سازمان بود.

در واقع اين کنگره ها نماي کلي فعاليت هاي اخوان را بين سال هاي 1932 تا 1939 ترسيم مي کند.

- اولين کنگره عمومي: در ماه مه 1933 راجع به مسئله فعاليت هاي ميسيونرهاي مسيحي و طرق مبارزه با آنها.

- دومين کنگره عمومي: در اواخر 1933 در مورد نحوه تبليغ و اشاعه افکار در جامعه و تشکيل موسسه انتشاراتي.

- سومين کنگره عمومي: در ماه مارس 1935 در رابطه با ضوابط و معيارهاي عضويت و مراتب و ساختمان تشکيلاتي جامعه اخوان.

- چهارمين کنگره عمومي: در ژوئيه 1937 به منظور برگزاري جشن تاجگذاري فاروق ( شاه جوان مصر).

- پنجمين کنگره عمومي: در ژانويه 1939، معرفي اخوان المسلمين به عنوان يک ( سازمان سياسي) که مصادف با دهمين سال فعاليت اخوان نيز بود.


- انشعاب در اخوان

بين سال هاي 1937 و 1939 اعضايي که عقايد انفرادي داشتند، اخوان را به دليل ناخرسندي از رويه حسن البناء که با تدبير و صبورانه عمل مي کرد ترک کردند، زيرا به نظر آن ها اعمال بناء آشکارا با اهداف آموزشي سازمان ناسازگار بود.
در سال 1939 اختلاف نظرها بر سر مسائل سياسي و مصرف وجوه جمع آوري شده براي فلسطين در مصر و امتناع بناء از اجازه اقدام عملي از طريق توسل به زور، بذر جدايي طلبي و انشعاب را در جنبش اخوان کاشت. از آن جمله مي توان به ( جامعه جوانان محمدي) و پيوستن محمد ابوزيد سردبير نشريه النذير به آن ها اشاره کرد.

انحلال جامعه اخوان المسلمين فعاليت هاي اخوان در رابطه با مسئله فلسطين و اعزام سلاح و نيرو به آن جا و همچنين اقدامات مهم آن ها در قبل و بعد از جنگ جهاني دوم در مصر و ديگر کشورهاي اسلامي مخالفت هاي شديد غرب خصوصاً انگليس را با آن ها برانگيخت.

از طرفي جوانان در تصميم هاي عجولانه که بعضاً مورد تاييد اخوان هم نبود اقدام به ترورها و بمب گذاري هاي متعدد کردند که تبعات آن بر بدنه اخوان المسلمين وارد مي شد.
بطور کلي فعاليتهاي نظامي را شاخه ( کتائب ) انجام مي داد .
سال 1948 سال اخوان المسلمين بود. در ژانويه آن سال دولت اعلام کرد که در تپه هاي موقاتم ( در حومه قاهره) تعداد 165 بمب و جعبه هاي سلاح بعد از يک درگيري بين پليس و اخوان المسلمين کشف شده است، ( البته اخوان اعلام کرد اين تجهيزات براي ارسال به فلسطين نگهداري مي شده است).
در 22 مارس اين سال ( احمد الخزيندر) يکي از قاضيان برجسته مصر به دليل محاکمه يکي از اعضاي اخوان ترور شد و به قتل رسيد.

در اکتبر همان سال دولت اعلام کرد يک انبار بزرگ سلاح و مهمات در اسماعيليه از رهبر گروه ضربت اخوان کشف شده است.

مجموعه اين اقدامات و ديگر فعاليت هاي اخوان موجب شد تا در 8 دسامبر 1948 وزارت کشور مصر دستور انحلال اخون المسلمين را صادر کند و بلافاصله بسياري از مسئولين و اعضاي اخوان دستگير و روانه زندان شدند.

 

ترور حسن النباء

انحلال جامعه اخوان باعث شد فعاليت هاي زيرزميني آن شدت يابد. در 28 دسامبر 1948 نقراشي نخست وزير وقت مصر در حال ورود به وزارت کشور مصر توسط يکي از جوانان اخوان ترور شد.

بعد از مرگ نقراشي دولت جديدي توسط دوست نزديک وي ابراهيم عبدالهادي تشکيل شد. حسن البناء از همان ابتدا مي خواست با عبدالهادي مذاکره کند و مرگ نقراشي را محکوم مي کرد، اما عبدالهادي قبول نکرد.

عبدالهادي اقدامات شديدي را در رابطه با انهدام شاخه زير زميني اخوان انجام مي داد. بناء که از دولت نااميد شده بود در نامه کوتاهي به نام ( قول الفضل) تمام اتهامات به اخوان را رد کرد و انحلال آن را محکوم کرد.

اين آخرين نوشته بنا بود ، چراکه وي در 12 فوريه 1949 به طور مرموزي در مقابل مقر سازمان مسلمانان جوان به هنگام سوار شدن در يک تاکسي مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چند دقيقه بعد در بيمارستان درگذشت.

تحقيقات و محاکمه هاي بعدي حاکي از دخالت نخست وزير مصر و مامورين پليس در ترور حسن البناء بود. فعاليت اخوان پس از قتل حسن البناء پس از قتل حسن البناء ، حسن الهضيبي به عنوان دومين مرشد العام اخوان المسلمين انتخاب شد، وي بعد از امضاي قرارداد 1954 بين مصر و انگلستان توسط جمال عبدالناصر، وي را خائن خواند و اخوان اقدام به ترور ناصر کرد، که اين ترور نافرجام ماند و در نتيجه بسياري از سران و اعضاي اخوان المسلمين دستگير و اعدام شدند.
بعد از ناصر در زمان رياست جمهوري انورالسادات، به دليل اعتقاد وي به سکولاريسم و مخالفت شديد با فعاليت اخوان، در ششم اکتبر 1981 سادات توسط شاخه اي از اخوان المسلمين موسوم به ( تکفير و الهجره) به رهبري خالد الاسلامبولي ترور شد. از قتل سادات و اعدام اسلامبولي فشارهاي زيادي بر اخوان المسلمين وارد شد و فعاليتهاي آنها بيشتر جنبه مخفيانه و زيرزميني پيدا کرد و دچار انشعابات زيادي شد .

تا اينکه ، جماعت اخوان المسلمين تصميم گرفت در سال 1987تعدادي را وارد پارلمان کند ،و به عرصه فعاليتهاي سياسي مصر وارد شود و 36 تن از اعضاي آن موفق شدند وارد پارلمان شوند. مأمون الهضيبي در آن زمان به عنوان سخنگوي فراکسيون اخوان در پارلمان بود. اندکي بعد به معاونت مرشد عام جماعت اخوان المسلمين و سخنگوي رسمي اين جماعت برگزيده شد.

نمايندگان جنبش اخوان المسلمين همچنين در سال 2000 توانستند فقط از مجموع 444 کرسي در انتخابات پارلماني به 17 کرسي دست يابند که درنهايت دو تن از نمايندگان آنان نيز از پارلمان طرد شدند ، اما به فعاليتهاي پارلماني خود ادامه دادند .

محمد مأمون الهضيبي در 27 نوامبر 2002 و پس از درگذشت استاد مصطفي مشهور ،به عنوان ششمين مرشد عام جماعت اخوان المسلمين برگزيده شد.

در زمان وي پس از حملات 11 سپتامبر امريکا ، فشارهاي زيادي بر اخوان المسلمين وارد شد ، چراکه اين حرکت در ابتدا از طالبان حمايت مي کرد .

مأمون الهضيبي در9 ژانويه سال 2004 در سن 83 سالگي دار فاني را وداع گفت ودر حال حاضر (محمد مهدي عاکف) به عنوان هفتمين رهبر جماعت اخوان المسلمين از سوي اعضاي اين جماعت ايفاي مسووليت مي کند . اين رهبر هفتاد و هفت ساله ، يکي از چهرهاي برجسته جماعت اخوان المسلمين بشمار مي آيد که انديشه هاي وي از انعطاف بيشتري نسبت به ديگر رهبران اخوان برخوردار است .

در انتخابات کنوني نيز که اخوان المسلمين پس ازگذشت مرحله سوم در مجموع توانسته 90 کرسي را بدست آورده ، ديگر بار فشار بر اين حرکت افزايش يافته و بسياري از هوادارن اين حرکت در استان هاي اسکندريه، بحيره، قليوبيه، غربيه، پورسعيد، سوئز، اسماعيليه ، قنا و فيوم که بيشترين اعضاي اخوان در آن حضور دارند ،بازداشت شدند و علي رغم اين موفقيتهاي سياسي مسئولين مصري مصر هنوز اخوان المسلمين را غير قانوني تلقي مي کنند .
اما از آنجايي که احتمال مي رود اخوان در مرحله چهارم نيز 10 کرسي ديگر را تصاحب کند و در نهايت 100 کرسي ، يعني حدود يک چهارم پارلمان را بدست آورد ، بنظر مي رسد دولت مصر در آينده با مسائل متعددي روبرو باشد و به ناچار در ديدگاههاي گذشته خود تجديد نظر کند و اين جنبش را بيشتر در قدرت سهيم کند .


 برگرفته از سايت «آينده ـ ايران فوتوريست»:

http://www.ayandeh.com/s_1.php?news_id=1947

 

 بازگشت به خانه