بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

آبان   1387 ـ   نوامبر  2008  

پيوند به فهرست مطلب کتاب

قسمت سوم از فصل پنجم کتاب «ترک های امروز»

جبران عقب ماندگی در ترکيه

نوشتۀ «آندرو مانگو»

ترجمهء اختصاصی برای سکولاريسم نو

توضيح سکولاريسم نو: از دو هفتۀ پيش انتشار بخش هائی از کتاب ارزشمند «آندرو مانگو» به نام «ترک های امروز» در سايت سکولاريسم نو آغاز شد تا آرشيو اين سايت در مورد کشور ترکيه غنای بيشتری پيدا کند. مانگو نويسنده ای انگليسی از خانواده ای انگليسی ـ روسی است که در سال 1926 شهر استامبول زاده شد، در سفارت انگليس در آنکارا کار کرد و سپس در اواخر دههء 1940 به انگلستان رفت و دکترای خود را در ادبيات فارسی گرفت. در انگلستان او به استخدام بی.بی.سی در آمد و پس از رياست بر بخش ترکی اين بنگاه سخن پراکنی در سمت رئيس بخش اروپای جنوبی خدمت کرده و در 1986 بازنشسته شد. او که نويسندهء مقالات متعدد و نيز بيوگرافی کمال آتاتورک با نام «بنيانگزار ترکيۀ مدرن» بشمار می رود، داستان کتاب «ترک های امروز» را از 80 سال پس از آنکه آتاتورک جمهوری ترکيه را از دل ويرانه های امپراتوری عثمانی بر پا ساخت آغاز می کند و می کوشد آنچه هائی را که در دهه های اخير در اين کشور گذشته است به تحليل بکشد. اگرچه تمام اين کتاب خواندنی است اما، برای جلوگيری از تکرار مطالب، سکولاريسم نو ترجمه آن را از فصل پنجم آغاز می کند، چرا که چهار فصل اول به تاريخ مدرن ترکيه می پردازد و هم اکنون در سکولاريسم نو مطالبی که پوشانندۀ اين دوره باشد وجود دارد. برنامۀ ما آن است که در پايان ترجمۀ فصول 5 تا 12، که بخش دوم کتاب را تشکيل می دهند، در فرصتی مناسب فصول چهارگانه در قسمت اول کتاب را نيز ترجمه کرده و کل آن را در کتابخانهء اينترنتی سکولاريسم نو در اختيار علاقمندان بگذاريم. اميد است کوشش ما برای آشنا کردن خوانندگان با تاريخ معاصر نخستين کشور سکولار در جهان اسلام مورد توجه قرار گيرد.

**********************************************************

يکی از پديده های دهۀ آغازين قرن جديد در ترکيه رو به افزايش نهادن بنيادهای تحقيقاتی و اتاق های فکر بود. اين نهادها از جانب تجار، اجزاب سياسی و ارتش حمايت مالی می شدند. و برخی نيز از کمک های مالی اروپا و ساير منابع مالی تحقيقاتی خارجی استفاده می کردند. بدينسان، وسايل سنجش افکار عمومی و انجام تحقيقات اجتماعی فراهم شده بود و، در عين حال، سازمان های آمارگيری خاص تبليغ کنندگان نيز بوجود آمده بودند. احزاب اصلی سياسی ترکيه نيز بخش های تحقيقاتی و نظرسنجی ويژه خود را داشتند. حزب عدالت و توسعه، به منظور نمايش دادن ساختار مدرن خود، دست به ايجاد يک مرکز ارتباطات الکترونيک زد که پاسخگوی پرسش ها و درخواست های واصله از جانب رای دهندگان بوده و می توانست از اين طريق اولويت های حاکم بر جامعه را تخمين بزند. در واقع مردم ترکيه تا آن زمان هيچ گاه به اين ترتيب مورد مطالعه قرار نگرفته و افکار و عقايدشان ارزيابی کمی و کيفی نشده بود. اگرچه وجود اين پديده در هر جامعه ای نشان از مدرنيت است اما، البته، نمی توان آن را جانشين رهبری سياسی دانست.

       در سرآغاز هزارۀ جديد، در ترکيه هم، مثل بسياری از کشورهای غربی، افکار سياسی با وضع جيب مردمان ارتباط مستقيم داشت و تعهدات ايدئولوژيک نسبت به محاسبات مربوط به امتيازات شخصی در درجۀ دوم قرار می گرفت. در واقع، ژنرال هايي که بين سال های 1980 تا 1983 بر ترکيه حکمرانی کردند، در هدف خود، که غير سياسی کردن مردم ترکيه بود، تا حد زيادی موفق شدند و از اين نظر همان روندی را دنبال کردند که در اروپا آغاز شده بود و طی آن سياست های ايدئولوژی زده فريبندگی خود را از دست داده بودند.

مسايل مربوط به روابط خارجی ترکيه نيز مشغله اصلی رسانه هاست. اما آن چه در خارج از ترکيه اتفاق می افتد تا آن حد مورد توجه مردم قرار می گيرد که بر زندگی روزمره آن ها اثر بگذارد. استراتژيست های خارجی و داخلی دربارۀ نقشی که ترکيه می تواند و يا بايد در خاورميانه، کشورهای بالکان و کشورهای سابق عضو اتحاد جماهير شوروی بازی کند می انديشند. اما برای مردم عادی ترکيه، اين گونه فکرها جنبۀ واقعی ندارند و فقط به درد آن می خورد که هنگامی که خانواده ها در مقابل تلويزيون نشسته اند در مورد آن گفتگويي گذرا داشته باشند. البته مگر آن که شغل و معيشت آن ها از اين ناحيه مورد تهديد قرار گرفته و يا سود شخصی آن ها به اين مسايل مربوط شود.

در همين زمينه می توان به مهاجران نيز اشاره کرد. صدها هزار از مردم ترکيه بازماندگان پناهندگان آمده از سرزمين مسلمان نشين «بوسنيا» هستند و به همين دليل يکی از حومه های بزرگ استانبول «ينی بوسنا» (به معنی «بوسنيای جديد») نامگذاری شده است. با اين همه، در 1994 که مسلمانان بوسنيا بر سر جان خود در يوگسلاوی سابق می جنگيدند در تظاهرات مربوط به آن در استانبول عده معدودی حضور می يافتند.

واقعيت آن است که در آغاز هزارۀ جديد فضاي سنگينی بر ترکيه حاکم بود که پيش بينی رييس جمهور توگوت اوزال را، که دهسال پيش با اطمينان اعلام داشته بود که قرن بيست و يکم قرن ترک هاست، بی معنا می کرد. هنگامی که در اواخر دهۀ 1990 ترکيه اعتبارات مالی خود را از دست داد همۀ توقعاتی که در مورد بالا رفتن بی وقفۀ سطح زندگی وجود داشت از بين رفت و زمانه برای اغلب ترک ها مشکل شد، چرا که آنها پيشرفت کشور خود را امری بديهی تلقی کرده و خواستار آن بودند که فاصلۀ کشورشان با کشورهای ثروتمند غربی هر چه بيشتر کم شود. دلايل وجود اين توقعات و نادرست بودنشان زياد است. مثلاً، از يک منظر، تعداد اتومبيل های روی جاده های ترکيه در عرض بيست سال از 300 هزار به رقم 4 ميليون و 600 هزار رسيده بود. با اين همه هنوز از هر پانزده نفر ترک فقط يک نفر صاحب وسيلۀ نقليه بود. حال آن که در يونان سه نفر و در اسپانيا دو نفر از پانزده نفر دارای اتومبيل بودند. همچنين، در عرض يک دهه، مصرف برق در ترکيه تقريباً دو برابر شده و از 60 هزار به 110 ميليون کيلووات در ساعت رسيده بود اما اگر همين عدد را برای مصرف سرانه به کار گيريم به هر نفر فقط دو هزار کيلو وات در ساعت می رسد؛ حال آن که سرانۀ مصرف برق در يونان 4500 کيلووات در ساعت و در اسپانيا پنج هزار کيلووات در ساعت بود.

روزنامه ها هم پر از گزارشات نوميد کننده ای بودند مبنی بر اين که ترکيه از بسياری از کشورهای جهان سوم در زمينۀ آموزش و بهداشت کمتر خرج می کند. هنگامی که پيشرفت اقتصادی متوقف می شود ـ آنگونه که در سال 2001 پيش آمد ـ مردم اميد خود را نسبت به اين که بتوانند در زندگی خود به سطح «تمدن معاصر» برسند از دست می دهند. يکی از ناشران استانبول در سال 2003 می گفت: «من هرگز مردم را تا اين حد نوميد نديده ام». و يکی از دلايل عمدۀ اين وضعيت آن بود که بحران های اقتصادی گذشته بر طبقۀ متوسط ترکيه تاثير چندانی نداشتند، حال آن که بحران سال 2001 مشاغل و اميدهای تحصيل کرده ترين و بهترين افراد جامعه ترک را از بين برد.

       اين فضا را «اورهان هاموک»، مشهورترين نويسندۀ ترکيه و برندۀ جايزه نوبل ادبيات، در نوول خود به نام «کار» (برف) به خوبی ترسيم کرده است. اين داستان که در 2002 با تيراژ صد هزار نسخه به چاپ رسيد در شهر «کارس» می گذرد؛ شهری که امپراتوری عثمانی آن را در سال 1878 به روس ها واگذار کرد و ترک ها در 1920 آن را از ارمنستان پس گرفتند. قهرمان داستان که يک شاعر افراط گرای دست چپی است و سال های زيادی را در تبعيد در آلمان گذرانده است، از سوی يک روزنامۀ استانبولی مأمور می شود تا به «کارس» رفته و در مورد گزارشات مربوط به خودکشی زنان جوان شهر تحقيق کند. البته، در واقعيت، مطبوعات ترکيه گزارشات مربوط به اين خودکشی ها را نه در شهر «کارس» بلکه در شهر «بتمان»، واقع در جنوب شرقی کردنشين ترکيه، منتشر کرده و آن را نتيجۀ فشارهای غير قابل تحمل جامعه ای پدرسالار و استبدادی دانسته بودند. در رمان «اورهان هاموک» اما به نظر می رسد که علت خودکشی ها ناشی از فشار مقامات شهر بر دختران مسلمان است تا روسری های خود را از سر بردارند. با اين که علت واقعی خودکشی ها در کتاب کاملاً روشن نمی شود اما خود شهر «کارس» رفته رفته به مظهری از ماليخوليا تبديل می شود. شهر، رسته بر فلات سخت و مرتفع آناتولی، به تدريج به علت مهاجرت ساکنانش خالی می شود. ساختمان هايی که در زمان حکومت روس ها به وسيلۀ تجار ارمنی ثروتمند ساخته شده بودند در حال فروريختن اند. کردهای بيکار قهوه خانه ها را پر کرده اند. اغتشاش ـ چه در ميان شورشيان مسلمان و چه سکولارها، چه بين مقامات شهری و ملی گرايان کرد، و چه در برخوردهای شخصی مردم حضوری دايمی دارد. توفان برف شهر را در خود می پيچد و همزمان شيوع تئوری های توطئه همچون مهی فضا را پوشانده و درک علت های واقعی اعمال مردمان را ناممکن می سازد. اينجا تنش های حل ناشدۀ جامعه ای بيمار خود را به دوران مدرن رسانده اند.

قهرمان داستان، که در دوران اقامتش در آلمان بيگانه محسوب می شد، اکنون خود را در کشور خويش نيز بيگانه می بيند. او نيز، مثل خود نويسندۀ کتاب، در يک محلۀ طبق، متوسط و مرقه استانبول بزرگ شده است و می گويد «فقر آنجا آغاز می شد که انتهای خانه ما بود». او اکنون می کوشد تا از محدوديت هايي که زندگی گذشته برايش فراهم ساخته رها شود.

کتاب، بررسی فقر و از دست دادگی پيوند ها است.  در عين حال آن را می توان انديشيدن به اين نکته دانست که شايد عشق (بين قهرمان داستان و يک زن تحصيل کردۀ محلی) و کوشش برای درک «آن ترکيۀ ديگر» (يعنی ترکيه ای که کاروان پيشرفت آن را جا نهاده است) بتواند زمان و مکانی را که پيوندشان از هم گسيخته ديگرباره به يکديگر متصل کند.

       اورهان هاموک، از طريق به کار بردن تخيل خويش، با بحرانی سر و کار دارد که دانشگاهيان و مطبوعات آن را ناشی از کوتاهی های سنت، سازمان اجتماعی، آموزش و مديريت جامعه می دانند. اما او، در ميان اين همه، خواست مردم برای بهتر شدن وضعشان را به صورتی زنده مجسم می کند و توانايي آن ها را برای تحقق اين خواست به صورتی دم افزون به نمايش می گذارد.

رجب اردوغان نيز ـ همچون آتاتورک هنگامی که جمهوری ترکيه را بنيان می گذاشت، و همچون تورگوت اوزال، که کوشيد تا ترکيه را به اقتصاد جهانی پيوند زند ـ پس از آن که به نخست وزيری رسيد کرراً از مردم خواست تا به توانايي های خود اعتماد کرده و اعتماد خويش را از دولت ترکيه دريغ نيز ندارند. جالب توجه آن که او، به عنوان دولتمردی برخاسته از بستر اسلام سياسی، مکرراً آرزوهای آتاتورک برای ساختن ترکيه مدرن را بازگو می کرد. او همچنين بر آموزش عمومی و به خصوص آموزش زنان تأکيد بسيار داشت و تمام توانايي خود را در حمايت از کمپينی که به کمک يونسکو برپا شده و شعارش آن بود که «دخترها برخيزيد و به مدرسه برويد» به کار برد.

       آمارهای رسمی نشان می دهند که عموماً در ترکيه درصد تعداد دختران دانش آموز فقط اندکی از در صد پسران دانش آموز کمتر است. پسران 92 درصد و دختران 87 در صد را تشکيل می دهند. اما فاصلۀ آن ها در دوران دبيرستان بيشتر می شود. در سال 2002، پسران دبيرستانی 47 در صد و دختران 39 در صد از گروه سنی مناسب برای تحصيل در دبيرستان را تشکيل می دادند. در نتيجه، پسران به طور متوسط هفت سال را در مدرسه می گذراندند حال آنکه اين مدت برای دختران به پنج سال تقليل می يافت. اما جايي که تفاوت بين زن و مرد بسيار آشکار است به کار خارج از خانه مربوط می شود. در سال 2002 تنها 21 در صد زنان را «دستمزد گيرنده» می خواندند. (البته جدا از کار کشاورزی که در آن زنان در مزرعه های خانوادگی کار می کنند). به طور کلی، ميزان مشارکت زنان در نيروی کار در سال 2000 عبارت بود از 24 در صد. بر اساس گزارش شهرداری استانبول، بيش از نيمی از زنان اين شهر شاغل نبوده و به درآمد شوهرانشان وابسته بودند. 44 درصد اين زنان به طور متوسط کمتر از پنج ميليون ليره در روز خرج می کردند (که معادل بود با سه تا چهار دلار، به نرخ تبديل رسمی، اما قدرت خريد آن در بازار دو برابر اين مبلغ محسوب می شد).

اما در مطالعات آماری پرداختن صرف به «متوسط ها» تفاوت های فراوان را پنهان می دارد. مثلاً، در سال 2000 از بين يک ميليون و شصد هزار افرادی که کارگران علمی، فنی و حرفه ای خوانده می شدند، فقط 5550 زن وجود داشتند. همچنين، در بين يک ميليون کارفرما تنها 42 هزار نفرشان زن بودند. واقعيت آن است که در جوامع شهری، و در بين قشر متوسط، تساوی جنسی وجود دارد اما در بقيۀ جمعيت ترکيه تصور اين گونه تساوی صرفاً امری نظری است. در زنان و مردان در رستوران های شهری، کلوپ ها و ميهمانی های خصوصی به راحتی با هم معاشرت دارند، اما اکثر رستوران های شهرستان ها دارای «سالن خانوادگی» مخصوص زنان هستند. و قهوه خانه های کشور نيز کلاً محيط هايي مردانه محسوب می شوند.  يک تحقيق شهری آشکار ساخته است که منطقه های کارگر نشين فقير موسوم به «عمرانيه» در استانبول، که جمعيت نيم ميليونی آن اکثراً از مهاجران آمده از دهات تشکيل شده، 44 در صد از زنان گفته اند که برای خروج از خانه در روز روشن بايد از يکی از مردان خانواده اجازه بگيرند و در هنگام غروب نيز 96 در صد اين زنان حق خروج از خانه را ندارند. در دهۀ 1990 تنها 9 در صد از کل املاک ثبت شده دارای صاحبان زن بوده اند.

ادامه دارد

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630