بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

شهريور   1388 ـ   سپتامبر  2009  

پيوند به فهرست مطلب کتاب

کتاب «ترک های امروز»

فصل اول ـ حکومت قبل از ملت (1938 تا 1945)

بخش دوم

ترکيه در جنگ دوم جهانی

نوشتۀ «آندرو مانگو»

ترجمهء اختصاصی برای سکولاريسم نو

هنگامی که مصطفی کمال آتاتورک در سال 1923 جمهوری ترکیه را بنياد نهاد، ناچار نبود تا همه چيز را از صفر آغاز کند. او، در واقع، وارث ساختارها و سنت های مديريتی بازمانده از امپراتوری عثمانی بود. اما وسايلی که در دست داشت ـ يعنی افسران و کارمندانی که به وسيلهء رژيم سابق تربيت شده بودند ـ اکنون بايد به خدمت کشوری به کلی تغيير يافته در می آمدند که از ميان ويرانه های ناشی از حملهء خارجی و جنگ داخلی برخاسته و، در عين حال، شاهد مهاجرت گستردهء نيروی کار غير مسلمان به خارج کشور، و ورود گستردهء دهقانان مسلمان از منطقهء بالکان بود. نظم و قانون به کلی در هم زيخته بود و روابط سنتی اجتماعی به هم خورده بودند. تنها استانبول، پايتخت عثمانی، بود که از تخريب مصون مانده و در ذهن مخالفان مصطفی کمال نماد مادی اميد برای ادامهء حيات سياسی کشور محسوب می شد. در فضای استانبول اين مخالفين می انديشيدند که انجام يک تحول ليبرال ممکن است. اما منظرهء کشور از ديدگاه پايتخت جديد آن، آنکارا، به کلی متفاوت بود. وزارت خانه هايي که در ساختمان های مخروبهء دولت محلی اسکان يافته بود، و کارمندانی که به زحمت مسکنی برای خود می يافتند و ناخوشنود و با حقوق کم زندگی می کردند، همگی شاهدی بر فقر کشور در زمينه ی مادی و منابع انسانی بود. در نتيجه، کار وسيع بازسازی کشور نيازمند به يک سياست منسجم و يک رهبری مقتدر بود.

نخستين وظيفهء مصطفی کمال گستراندن کنترل جمهوری جديد بر سراسر کشور و رساندن قوانين آن به تمام نقاط سرزمينی بود که ترکيه خانده می شد. و هنگامی که در سال 1938 ديده از جهان فرو می بست در اين کار کاملاً توفيق يافته بود. حکومتی که او بوجود آورده بود دارای يک قانون اساسی ناظر بر بر جمهوريت ليبرال بود، اما حاکميت او شکلی مستبدانه داشت. قدرت واقعی در دست رييس جمهور بود که حاکميت مدنی خود را از طريق نخست وزير و قدرت نظامی ـ که در دست رييس ستاد قرار داشت ـ اعمال می کرد. آتاتورک اگرچه اهل مشورت کردن بود و نيز می دانست که چگونه قدرت را به ديگران منتقل کند اما، مآلاً، او بود که در مورد سياست ها تصميم می گرفت، نخست وزيران را نصب و عزل می کرد، و از طريق نخست وزيرش،و با رعايت پيش بينی های قانون اساسی، وزرا و مقامات عاليه کشور را تعيين می کرد.

آتاتورک، در عين حال، رهبر حزب واحدی به نام «حزب جمهوری مردم» نيز محسوب می شد که خود آن را تأسيس کرده بود. با اين همه او همواره مراقب بود تا اشتباه «ترک های جوان» را تکرار نکند. آن اشتباه از اين قرار بود که مقامات حزبی آنها، با دخالت در کارهای روزمرهء مملکت، ادارهء امور عمومی کشور را مختل می کردند. اين حزب واحد جديد، برخلاف رژيم های اقتدارگرای معاصر، بر حکومت غلبه نداشت؛ بلکه اين حکومت بود که حزب را زير نظر داشته و از آن برای به حرکت درآوردن مردم و پخش ايده ها و ايده آل های متجددين استفاده می کرد. همچنين حزب مکانيسم ضعيفی برای کنترل ديوانسالاری محسوب می شد ـ ضعيف بود چرا که وزير کشور و استانداران تحت نظر او در عين حال رهبران حزب نيز محسوب می شدند.

مصطفی کمال، که هنوز آتاتورک خوانده نمی شد، بلافاصله پس از اعلام جمهوری، به رقبای شخصی خود اجازه داد تا در مجلس شورا يک اپوزيسيون پارلمانی بوجود آورند. آنگاه، در 1930، هنگامی که ترکيه با اثرات مخرب بحران اقتصادی جهانی روبرو شد، او يکی از رفقای شخصی خود را تشویق کرد تا با تأسيس يک حزب مخالف دولت، نارضايتی های عمومی را تحت کنترل بگيرد. اما هر دوی اين تجربيات عمر کوتاهی داشتند. چرا که مصطفی کمال چنين تشخیص داد که ـ جدا از نيات رهبران اپوزيسيون ـ احزاب آن ها به صورتی ارتجاعی عمل می کنند و، به کلام ديگر، در سر راه اصلاحات او مانع بوجود می آورند. لذا، در عرض چند ماه پس از آنکه اپوزيسيون پارلمانی خود را منحل ساخت، فهرست نام کانديداهای حزب جمهوری مردم اعلام شد که همگی بدون استثنا به نمايندگی مجلس انتخاب شدند، در حالی که چند نمايندهء «مستقل» هم در کنار آن ها به نمايندگی رسيدند. وظيفهء مجلس جديد آن بود که در پارلمان دولت را مورد پرسش و نقد قرار دهد اما ميزان کنترل آن بر دولت بسيار کم بود.

بدينسان، به کمک چهارچوب يک حکومت هرمی، که ملغمه ای از جمهوریت فرانسوی و استبداد عثمانی بود، مردم مسلمان ترکيه در غالب ملت ترک ريخته شده و به شهروندانی مبدل شدند که در برابر قانون متساوی الحقوق بودند؛ هرچند که اين تساوی به حوزه هايي همچون ثروت، تحصيلات، نوع زندگی و امکان دستيابی به قدرت تعميم نمی يافت. با اين همه، مفهوم «شهروندان متساوی الحقوق» توانست خود را بر تصور سنتی «مؤمنان مساوی در برابر شريعت» تحميل کرده و در روان ملی ملت ترک برای خود جا باز کند. از آن پس، همچون مورد انقلاب فرانسه، حاکمان ترکيه مردمان تحت فرمان خود را به صورت شهروند (وطن داش) می ديدند و شعار ملی شان هم اين بود که «شهروندان ترکيه به ترکی سخن می گويد». بدينسان زبان های کردی، عربی، سيرکاسی و لادينو که تا آن زمان در ترکيه بدان ها تکلم می شد از رسميت افتادند.

با مرگ آتاتورک در دهم نوامبر 1938، جانشين و دستيار وفادار هميشگی او، عصمت اينونو، در عمل و نظر، راه جمهوری خواهی آتاتورک را ادامه داده و آن را تقويت کرد. او در جنگ های ملی و استقلال همواره به عنوان دستيار نظامی مصطفی کمال خدمت کرده بود، در سال 1923 بعنوان نخستين نخست وزير جمهوری برگزيده شد. يک سالی بعد بمدت اندکی از کار کناره گرفت و سپس، به مدت دوازده سال يعنی از 1925 تا 1937، معاون اجرايي آتاتورک بود. او آدم محتاطی محسوب می شد که در سرآغاز جنگ استقلال برای اين که به مصطفی کمال در آنکارا بپيوندد مدت ها فکر کرده بود. آتاتورک، به خاطر دقت زياد اينونو در اجرای فرامين اش، نظرات درست مشاورتی اش،  و گاه اگرچه با اکراه، اخطارهايش در هنگامی که بلندپروازی های رييس جمهور می توانست برايش مشکل آفرين شود، همواره به او تکيه کرده بود. با اين همه، آتاتورک، 2 سال قبل از مرگش، خسته از اخطارهای عصمت، عاقبت او را کنار گذاشت بی آنکه هرگز از احترام خود نسبت به او بکاهد.

مغرب زمين عصمت را در پايان جنگ استقلال، نخست در مذاکرات ترک مخاصمه در خاک ترکیه، و سپس طی مذاکرات لوزان در سال 1922 و 1923، به عنوان يک مذاکره کنندهء بسيار سرسخت شناخت. او، با اندامی کوتاه و تنومند و با مختصر کری، مردی اهل خانواده بود. در رفتارهايش نظمی آهنين به چشم می خورد، به عنوان يک سياستمدار آدمی رازدار محسوب می شد، خادم وفادار حکومت بود، به بازرگانان به ديدهء شک می نگريست، و کارآمدی را بر جذابيت ترجيج می داد.

خارجی ها بيشتر او را با لقب «آقای نه» می شناختند که حداکثر گاهی «بله، اما...» هم می گفت. او مدافع خلل ناپذير آن چه هايي بود که تشخيص می داد عزت و منافع ملی کشورش به آن ها بستگی دارند. سياست های سختگيرانهء او در داخل ترکيه دوستان زيادی برايش فراهم نکرده بود. در بين مخالفانش اين اصطلاح رايج بود که «با آمدن عصمت، قسمت از در خارج می شود»؛ در ترکی قسمت به معنای بخت و اقبال است. آن ها در مورد زيرکی او می گفتند «عصمت می تواند صدتا روباه را در کله اش نگاهدارد بی آن که اجازه دهد دم آن ها به هم گره بخورد». او اهل از دست دادن چيزی نبود و اين صفت در سال هايي که شاهد جنگ دوم جهانی شر بسيار به درد ترکيه خورد.

او که در فردای مرگ آتاتورک به رياست جمهوری انتخاب شد، از جانب حزب جمهوری مردم لقب «رهبر ملی» (ميلي شف) را دريافت داشت، چرا که حزب لقب «رهبر ابدی» (ابدی شف) را به آتاتورک داده بود. اين لقب ها که در زبان ترکی بسيار غريب می نمودند نشانهء پيدايش تمايلات به ايجاد ديکتاتوری نيز بودند. اما هم آتاتورک و اينونو به در دست داشتن قدرت مطلقه ی شخصی بصورت يک ايده آل دايمی نگاه نمی کردند و هر دو به آن همچون وسيلهء موقتی برای گذار نی نگريستند. اينونو نيز همچون آتاتورک آدمی عملگرا محسوب می شد اما، نسبت به آتاتورک، بسيار محتاط تر، شکيباتر و تلخ تر بود. با رياست جمهوری او قصر تپهء «چانکايا» در آنکارا تبديل به يک خانه ی منظم خانوادگی شد. همراهان مشروبخواری های آتاتورک با احترامات فائقه کنار گذاشته شدند، همراهان آتاتورک در جنگ استقلال که پس از تاسيس جمهوری تبديل به مخالفان سياسی او شده بودند مورد دلجويي قرار گرفته و به مقامات بالا منصوب شدند، رييس مجلس، برخی وزرا و برخی از سفرا از بين آن ها برگزيده شدند، بی آن که قدرت سياسی واقعی به دست آن ها سپرده شود. در عين حال به آن ها گوشزد شد که انتقاد از آتاتورک تحمل پذير نيست.

نخستين توجه اينونو معطوف محافظت از دستآوردهای جمهوری بود که عبارت بودند از: استقلال سياسی و اقتصادی حکومت، حفظ تماميت ارضی کشور، برقراری نظم و قانون، ادامهء انقلاب فرهنگی آتاتورک، و توسعهء تدريجی اما قابل اعتماد اقتصاد ملی. او برای رسيدن به اين اهداف بايد اقتدار بيشتری از خود نشان می داد چرا که در نزد مردم از اعتباری همچون اعتبار آتاتورک برخوردار نبود. آتاتورک در چشم ملت ترک نجات دهندهء مسلمانان کشور از تسلط بيگانگان کافر محسوب می شد و، در عين حال، بنيانگذار جمهوری بود. اما علت اصلی نياز اينونو به اين اقتدار بيشتر از آن رو بود که رياست جمهوری او با زمانه ای مقارن شده بود که آلمان نازی جنگ دوم جهانی را آغاز می کرد. در فضای غير قابل پيش بينی بين المللی، برای حفظ جمهوری جوان ترکيه از خطراتی که در سر راه آن قرار داشت، اينونو به نظم و قدرت بيشتری نيازمند بود. او نمی توانست در برابر تهديد جنگ مخالفت های داخلی و يا آزمايش های بازيگوشانهء اقتصادی را تحمل کند. بدينسان، با نزديک شدن جنگ جهانی فکر و اقتصاد کشور در نوعی محاصره قرار گرفت.  

ادامه دارد

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630