بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دوشنبه ها: از نگاه يک  آينده نگر

يادداشت های هفتگی سام قندچی

      آرشيو

18 شهريور 1387 ـ   8 سپتامبر 2008

«فدراليسم استاني» و روند دموکراتيزه کردن ساختار قدرت

 

«فدراليسم» در جمع ما ايرانيان، و بخصوص از آن دسته از ما که در برابر افکار و اقدامات تجزيه طلبان حساسيت دارند، به درستی تبديل به اصطلاح «غلط اندازی» شده استلت آن است که ما اغلب دو معنای کاملاً متفاوت اين اصطلاح را با هم اشتباه می گيريم. من اين دو معنای متفاوت رت بصورت «فدراليسم استانی» و «فدراليسم قومی» مطرح کرده و بارها کوشيده ام تا تفاوت های آنها را توضيح دهم و بگويم چرا يکی راه به وحدت و ديگری راه به تجزيه می دهد و چراست که من بر ضرورت حياتی «فدراليسم استانی» در ايران آينده تأکيد می کنم و «فدراليسم قومی» را نسخه ای کشنده بر کشورمان می دانم. اما از آنجا که بنظرم می رسد که به اينگونه توضيحات توجه کافی نشده است؛ در اين مقاله می کوشم آنها و تفاوت هايشان را توضيح دهم. (1)

البته شک دارم اين توضيحات کسانی را که معتقدند اساساً استفاده از اين اصطلاح کاری تجزيه طلبانه است و ميهن دوستان بايد بکل از استفاده از آن دست بردارند قانع کند. يعنی، اگر قرار بر اينگونه «تحريم» ها باشد، لابد از اين پس بايد تصميم بگيرم که از اصطلاح «جمهوري» هم استفاده نکنم چون سي سال است که اسلامگرايان در ايران از اين اصطلاح سوء استفاده کرده اند. نيز لابد بايد از اصطلاح «دموکراسي» هم چشم پوشی کنيم چون اصلاح طلبان اسلامی از آن سوء استفاده کرده اند، در حالی که در نظرشان سلب حقوق سکولارها براي شرکت در مجلس و دولت با دموکراسي مورد نظر آنها تناقضي نداشته است. پس اينگونه اعتراضات و تحريم ها را کناری نهاده و به روشن کردن و دقيق نمودن اين اصطلاح می پردازم.

در عين حال، لازم می دانم که توضيح دهم که «فدراليسم» اساساً  بحثي دربارهء کنترل و توازن قدرت است که به روند دموکراتيزه کردن ساختار حکومتي مربوط می شود (2) و، از نظر من، از يکسو هيچ ربطي به مسائل قومي ـ اتنيکي در ايران ندارد (3) و، از سوی ديگر، می توان آن را مستقلاً مطرح کرد و وارد مباحثی کناری نشد ـ مباحثی همچون تحولات ساختار قدرت در تاريخ ايران (4)، وضعيت دولت ملی در عصر گلوباليسم و همچنين موقعيت آيندهء دولت های ملی از ديدگاه آينده نگری (5)، «گلوباليسم و فدراليسم»(6) و نيز «ارتباط فئوداليسم با ناسيوناليسم» ـ به معني آن ايدئولوژي عصر مدرن که با جنگ هاي ناپلئون سمبليزه شده (7) و بکلی با احساسات ملي متفاوت است (8) .

باری، هدف من در اين نوشتار توضيح اين مهم است که «فدراليسم استاني» نه تنها به دموکراتيزه کردن ساختار سياسی ايران ياري ميرساند بلکه يگانه راه حفظ وحدت ملي در ايران آينده است و اتفاقاً در اين مورد«فدراليسم استاني» نه تنها براي مناطقي که گروه هاي اتنيکی مختلف ايران در آن سکني دارند، بلکه براي مناطق باصطلاح فارس نشين نيز سخت مورد نياز است تا وحدت کشور را با توسعه دموکراسي حفظ کند. و چرا؟

بنظر من، مشکل کشور ما از زمان مشروطيت (9) تا کنون اين بوده است که ايالات آن نتواسته اند نقش شايستهء خود را در ساختار سياسی ايران ايفا کنند. در ساختار سيتسی برآمده از انقلاب مشروطه، انجمن هاي ايالتي و ولايتي توصيه شد و در زمان انقلاب اسلامي نيز آيت الله طالقاني آنها را حتي «شورا» ناميد و سعي کرد بالاخره به اين ايده آل جنبش مشروطه جامهء عمل بپوشاند و ارگان های سياسی مربوط به آن را ايجاد کند. اما، در واقعيت، هر دوی اين تجربه ها شکست خوردند و فقط دولت مرکزي بجای ماند و مجلس. و چرا؟

بنظر من، به اين دليل که «طرح» از اساس غلط بود و نقش ارگان های پيش بينی شده نيز نقشی مشورتي بود که در عمل، اگر بوجود می آمدند هم، تأثيری نداشتند. نکته در اين است که «ايالات» (يا به زبان اداری پس از مشروطيت، استان ها) بايد ارگان هائي داشته باشند که، نسبت به دولت مرکزي، دارای قدرت قانون گذاري و اجرائي خودگردان و انتخابی باشند نه اينکه استاندار با حکم وزارت کشور منصوب شود و کار دستگاه قانونگزاری و اجرائی هم صرفاً مشورت دادن به دولت مرکزی باشد. اسم ها مطرح نيستند، مهم آن است که دولت های محلی ايالتی و استانی دارای قدرت واقعي باشند؛ درست همانگونه که در فدراليسم آمريکا وجود دارد.

در آمريکا هر ايالت (يا استان) دارای فرماندار (يا استاندار) ی است که بوسيله آن ايالت (استان) انتخاب می شود. معلوم نيست که چرا در فارسی بجای استاندار ايالات آمريکا از اصطلاح فرماندار انتخاب شده است. در هر استان شهرها نيز هر يک دارای شهرداری انتخابی هستند. قدرت فرمانداران ايالات آمريکا قدرتی حقيقی و جدی است و در سطح ايالت حکم قدرت رئيس جمهور را دارد. به همين خاطر هم هست که می بينيم بسياري از رئيس جمهورهای آمريکا (نظير ريگان يا کلينتون) قبلاً فرماندار يک ايالت بوده اند.

در ايران اما حتی در سطح استان هم کمار کسی اسم استاندار را مي داند ولی نام وزير کشور اغلب شناخته شده است. در آمريکا برعکس، فرماندار هر ايالت از وزير کشور (که «وزير داخله» خوانده می شود) سرشناس تر است. در صورتيکه وزير امور خارجه يا وزير دفاع را همهء آمريکائی ها مي شناسند چرا که کار وي آن چيزي است که از دولت مرکزي انتظار مي رود.  

منظور من از «فدراليسم استاني» يک چنين مدلی است که در عرصهء قوهء مجريه اش به ظهور «استاندار انتخابی» راه می دهد. (10)

حال اگر، در همهء استان ها، نه تنها استاندار که مجلس استاني هم انتخابي باشد، آنگاه استان ها مي توانند نوعي نقش کنترل و توازن را در ارتباط با دولت مرکزي ايفا کنند. در اينجا اگرچه اين نکته درست است که در خيلي از موارد نقش ها تکراري خواهند بود اما همين تکراري بودن باعث مي شود که کنترل و توازن شکل گيرد و جامعه دموکراتيزه شود. همين روند در ارگان هاي قضائي نيز مجری خواهد بود.

اميوارم توانسته باشم که نشان دهم که اينگونه بحث ها ربطي به جريان «تجزيهء قومي» ندارد. وحشت آنها که فکر مي کنند اين طرح يعني تجزيه، نظير وحشت آنهائي است که فکر مي کنند آزادي يعني بي بندو باري و نابود کردن جامعه. اين طرح اجازه مي دهد که مفهوم «انتخابي بودن» مقامات مملکتی از کوچ ترين واحد ها تا کل کشور، در فرهنگ سياسی جامعه بيشتر رشد کند. آنگاه ديگر چنين نخواهد بود که عده ای در «مرکز» بنشينند و اراده و تصميمات خود را به ايالات ديکته کنند. اين طرح اجازه مي دهد که ايالات رشد کنند و حتي از مرکز بهتر شوند ـ همآنگونه که در آمريکا بسياري از ايالات از منطقه پايتخت رشد يافته تر شده اند.

 مسئلهء مهم تعيين خطوط تقسيمات کشوری است که دارای وويژگی ها و اصول خاص خويش است و باز هم ـ بخصوص در عصر مهاجرت های دائمی و در هم شدگی جمعيت های انسانی ـ ربطی به زبان و قوميت و مذهب و نظاير آن ندارند و بيشتر مسائل اقتصادی، جغرافيائی و سوق الجيشی تعيين کنندهء آنها هستند. در اينجا استفاده از واژهء استان ها به معنای استان های فعلی کشور نيست و در آينده با استفاده از تکنيک های هوشمند و خردمدار می توان در تعداد و حدود و ثغور آنها تغييراتی داد. بنظر من، شايد در آينده به سمتی برويم که لازم شود تعداد استان های ايران از آنچه امروز هست نيز بيشتر شود. کم و زياد شدنی اينگونه هيچ مسأله اي براي اين طرح بوجود نخواهد آورد.

براستی اينکه در يک منطقه، مثلاً، بلوچ ها تعداد بيشتری دارند چه فرقي در صورت مسئلهء «فدراليسم استانی» خواهد داشت؟ چرا بايد تکثرگرائی انسانی را، که مادر دموکراتيسم است، از يک استان گرفت؟ اتفاقاً بلوچ های ساکن در يک استان فدرال نسبت به بلوچ هاي کشور هاي همسايه خوشحالتر نيز خواهند بود چرا که در يک جامعهء دموکراتيک تر زندگي مي کنند. اگر کل کشور دموکراتيزه شود آنها چرا بايد بخواهند تا جدا شده و ديگربار خود را اسير استبدادهای قومی کنند ـ که لزوماً به انواع ايدئولوژی هم آلوده خواهد بود؟ 

اينگونه است که اعتقاد دارم اين مدل از ساختار قدرت، ربطي به مسأله اتنيکي ندارد.  آنها که مرتباً دستور مي دهند کسي از اين بحث هاي درباره فدراليسم نکند مثل همان کساني هستند که در زمان قاجاريه مي گفتند حرف از برداشتن چادر زن ها نزنيد که جامعه از هم مي پاشد. در واقع، اين «تحريم کنندگان» از جمهوري اسلامي هم عقب مانده ترند و با دست کم گرفتن جامعه ايران کارشان صبح تا شب به ترساندن مردم از فدراليسم تبديل شده است.

در پايان اضافه کنم که بنطر من، از هم اکنون و با وجود در همين جمهوري اسلامي، همه نيروهاي مدني و دموکرات بايد، در راستای دموکراتيزه کردن ساختار حکومتي کشور، خواست «فدراليسم استاني» را بعنوان يکي از مهمترين خواست هاي جنبش مدني ايران  و آن را کنار ديگر مبارزات مدنی همچون مبارزه برای حقوق زنان بنشانند.

در واقع، حتی اگر همين جمهوري اسلامي روادار شود که مقام استاندار را براي همهء استانها انتخابي کند و نيز به همهء استان ها اجازه انتخاب مجلس استاني و ديوان عالي قضائي استاني بدهد، گامی مهم در راستای دموکراتيزه کردن جامعهء ايران برداشته خواهد شد. هرچند که از اين امامزاده داشتن توقع چنين معجزی به خواب و خيال بيشتر شبيه باشد.

به اميد جمهوری آينده نگر  فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران،

ايرانسکوپ

http://www.iranscope.com

16 مرداد 1387  ـ 6 سپتامبر 2008

 

پانويس ها:

1. در واقع شايد من از اولين کساني باشم که بحث فدراليسم را در جنبش سياسي ايران مطرح کرده اند اما هنوز بسياري فکر مي کنند که منظور من از فدراليسم «حکومت قومي» است، هر چند بارها نوشته ام که چنين نيست:

https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/429-FederalismNotEthnic.htm

حتي بارها به روشني نوشته ام که نه تنها با تجزيه طلبي مخالفم بلکه با فدراليسم قومي يا اتنيکي هم مخالفم :

https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/529-MadinehFazeleh.htm

و شکل دادن احزاب بر مبناي قوميت و هرگونه دولت اتنيکي را هم محکوم مي کنم:

https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/520-NoEthnicState.htm

در نتيجه، به تصور خودم، جاي هيچ شک و شبهه اي در اين باره باقی نگذاشته ام. اما باز هم اينگونه نظرات به من نسبت داده مي شود. البته شايد برخي از روي غرض نظرات مرا تحريف ميکنند:

https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/513-doghotb.htm

 بعضي ديگر نيز البته مطلب را دقيق نخوانده و تصور ناصحيحی از مطالب دارند.

2. https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/411-FuturistRepublic.htm

3. https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/495-HaleMasalehMeli.htm

4. کسانی که بخواهند بحث هاي مرا دربارهء تاريخ ايران و ساختار قدرت مطالعه کنند مي توانند به کتابی که دربارهء شکل گيری دولت در ايران نوشته ام مراجعه کنند:

https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/700-KurdsIran.htm

5.  کسانيکه علاقمند باشند که بحث هاي تئوريک مرا در مورد جايگاه فئوداليسم در عصر گلوباليسم و نيز با مسئلهء دولت ملي مطالعه کنند، می توانند به مقالهء «آينده نگري و افسانه هاي دولت هاي ملي» مراجعه کنند:

https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/434-NationStates.htm

6. https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/310-GlobalFed.htm

7. https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/530-NejatSecularism.htm  

8. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/342-KurdFed.htm 

    https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/401-FuturistVision.htm  

9.  https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/443-mashrootiat.htm  

10. حالا دوباره يک عده نيايند بحث کنند که آمريکا با ايران فرق دارد و غيره. همهء اين مثال من براي روشن شدن بحثم است و نه آنکه بگويم ايران مثل آمريکا است. اتفاقاً من در گذشته «حقوق شهروندي» را مفصل توضيح داده ام و هدفم از بحث ايالات به معني الويت دادن به حقوق ايالات نيست.

https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/362-FederalismRights.htm

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630