بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دوشنبه ها: از نگاه يک  آينده نگر

يادداشت های هفتگی سام قندچی

      آرشيو

28 مرداد 1387 ـ   18 اوت 2008

 

عدالت اجتماعی و انقلاب کامپيوتری

 

تئوري من دربارهء «اقتصاد نو» بر پايهء ارزيابي من از تحولاتي ساخته شده که عموماً «انقلاب کامپيوتری» خوانده مي شوند و من سال هاست که آنها را منشاء آغاز تمدن نويني می دانم  که با توان جديد بشر در توليد ابزار هوشمند (1) امکان پذير شده اند. (2)

بنظر من، سوسياليسم نيز، همچون سرمايه داري، در پاسخ به معضل عدالت اجتماعي در قرن 21 ناتوان است، (3) و مسئلهء عدالت اجتماعي می بايد در چارچوب تغييرات ساختاري که در سطح گلوبال در حال شکل گيري است طرح شود و نه به صورت مجزا در سطح محلي. (4) همچنين می پندارم که جريان ارتجائي «ضد گلوباليسم» (5) کوششي است براي حل معضلات حال، از طريق باز گشت به "بهشت" تخيلي گذشته. 

 در عين حال، جريان «چپ» (6) همانقدر از حل اين مهم عاجز است که جريان «راست» (7)؛ و اين دو نه تنها راه حلي براي مسئله دموکراسي (8) در تمدن نوين ندارند بلکه ـ آنگونه که در زير توضيح مي دهم ـ اين دوانديشه از درک معضل عدالت اجتماعي در جامعه فراصنعتي نيز عاجزند.

اين موضوع  در اواخر دههء هشتاد هنوز در محافل سياسي مورد توجه نبود. (9)  آنها که از توسعهء سريع تکنولوژی هاي نو سر مست بودند، چنين معضلي را جدي نگرفته و تصور مي کردند که پيشرفت هاي جديد بطور اتوماتيک مسئلهء عدالت را هم حل خواهد کرد. از سوي ديگر، آنهائي که ـ نظيرسوسياليست ها ـ کماکان دنيا را از ديدگاه پاراديم صنعتي مي نگريستند، موضوع عدالت را نيز در چارچوب ارزش اضافي توليد صنعتي مي ديدند و پديدهء جديد «پاداش برای ماحصل کار دانشي» برايشان بيگانه بود. در آن زمان، نگرش آنها مرا به ياد کساني مي انداخت که، در آغاز اروپاي عصر صنعت، نيازي به سخن گفتن از نيروي کار صنعتي جديد نمي ديدند و فکر مي کردند که مسئلهء عدالت مسئلهء دهقانان است.

 

اگر نخستين بحران هاي جامعه صنعتي لازم بود تا ضرورت رسيدگی به مسئلهء «عدالت اجتماعي» درک شود و، در پاسخ به اين نياز، نخستين اتحاديه هاي کارگري شکل گيرند، در دوران معاصر نيز حدوث نخستين بحران جدي توليد فراصنعتي در سيليکان ولي (Silicon Valley) ی کاليفرنيا در آمريکا، مسئلهء عدالت اجتماعي در قلمروی «توليد نو» را طرح کرد. همچنين، اکنون بيشتر و بيشتر آشکار شده است که همانگونه که طرح موضوع عدالت در مورد کارگران صنعتي با موضوع عدالت براي دهقانان تفاوت چشمگير داشت، طرح موضوع عدالت اجتماعي براي مولدين دانش با موضوع عدالت براي کارگران صنعتي تفاوت اساسي دارد.

من قبلاً هم توضيح داده ام که معضل اصلي عدالت اجتماعي در تمدن نوين به نحوهء پاداش نتيجهء کار حرفه هاي جديد مربوط است. در اين دوران آنچه که «بهترين» است، و يا «تصور» می شود که بهترين است، پاداش همهء کارهاي مشابه خود را مي بلعد. مثلاً، می دانيم که پاداش محصول کار موسيقي دانان در طي قرون همين گونه بوده است اما، از آنجا که نويسندگان و موسيقي دانان همواره گروه کوچکي بوده اند، معضل نحوهء پاداش ثمرهء کار آنان نيز يک موضوع مهم جامعه محسوب نمي شده. اما در جامعهء فراصنعتي، که در حال شکل گيری است، مولدين دانش بخش عظيم گروه مولدين را در جامعه تشکيل می دهند. در نتيجه، موضوع عدالت اين جامعه اساساً نه در «مرحلهء توليد» (manufacture)، بلکه قبل از آن، يعنی در زمان انتخاب يک محصول انديشه (مثلاً، زمان پذيرش يک  ASIC layout) از طرف چند مشتري تعيين کننده مطرح می شود.

اگرچه هنوز هم شرکتي که حق فروش آهنگ های يک موسيقيدان محبوب (که مليون ها کپي از نوار آهنگش فروش مي رود) را دارد، در پروسهء صنعتي توليد، صاحب "ارزش اضافي" می شود اما خود آن موسيقی دان هم بخش اصلي منفعت آهنگ سازان مشابه را تصاحب مي کند، چرا که او «بهترين» است اما بقيهء موسيقيدانان که محبوبيت او را ندارند در رنجند و احساس «اسنثمار شدگی» مي کنند، و احساس بهتري هم نخواهند داشتند اگر سرمايه دار تمام فروش موزيک بي خريدار آنها را به ايشان مي داد.

بدينسان، در اين معادلهء جديد، سرمايه داري که آهنگ همکار موفق آنها را توليد و پخش مي کند نيز "استثمارگر" اينان نيست.  حتی همکار موفقشان نيز، که گهگاه از نحوهء تنظيم قراردادهايش مي نالد،، در عين حال و ابداً، احساس استثمار نمي کند و، در واقع، اين همکار موفق خود آنها است که محصول کوشش کل يک گروه اجتماعي را تصاحب کرده است، چرا که کار وي بهترين شده است. در اينگونه توليد پاداش بر مبناي ميانگين نبوده،  بلکه بر مبناي بهترين است. (11) همين نکته دربارهء بازي در فيلم های سينمائي، نوشتن کتاب، طراحي نرم افزار و سخت افزار کامپيوتر، طراحي معماري، بازي در  تيم هاي فوتبال و بسکتبال حرفه اي،  و امثالهم نيز صادق است.

بخاطر تسهيل بحث می توانيم از مدل «کارگر - سرمايه دار» را استفاده کنيم. اگر کارخانه اي با 1000 کارگر داشته باشيم و بهترين کارگر معادل 800 کارگر حقوق بگيرد و بقيه اصلاً حقوق نگيرند، آيا ديگر موضوع عدالت مربوط به سرمايه دار است که ارزش اضافي را پرداخت نمي کند، يا به «سوپر کارگر»  (superworker)، مربوط است که «مشروعاً!» حقوق 800 کارگر را تصاحب کرده و درصد از آن را هم به صورت "ارزش اضافي" به صاحب کارخانه ميدهد؟

نجار دوران اقتصاد کلاسيک يک ميز را، نسبت به هزينهء ميانگين، ارزان تر يا گران تر توليد مي کرد، وليکن تابلوي لبخند ژوکوند میليون ها برابر هزينهء کاغذ و مرکب و  کارمزدیکه داوينچي بابت آن دريافت کرده ارزش دارد (حتي اگر سخاوتمندترين صاجب کار  لئوناردو داوينچي را استخدام کرده باشد).  از سوي ديگر، هزاران کار هنري هم هست که ارزششان از کاغذ و جوهري که بکار برده اند کمتر است و به دور ريخته مي شوند.  ناشرين هر ماهه هزاران کتاب جلد مقوائي hardcover  را به دور مي ريِزند. اينها همه نتيجهء انتخاب بهترين، و نه انتخاب معدل، در اين عرصه ها است.  99 تا از 100 کتاب درسي مقاومت مصالح بايستي "مشروعأ"  حدف يکي انتخاب شود؛ و آن يکي تا سال ها در صدها هزار نسخه منتشر خواهد شد و هزاران دلار در آمد خواهد داشت در صورتيکه 99 تاي بقيه بدور ريخته شده و نويسندگانش در آمدي از کار خود کسب نخواهند کرد.

نويسندهء يک رمان موفق، پس ازانتشار جلد مقوائي، حق طبع و نشر کتاب جلد کاغدي، کتاب-نوار، تئاتر، فيلم سينمائي، ويديو،  و غيره را سال پس از سال مي فروشد. در چنين حالتي، اگر بی عدالتی پيش آيد ديگر به دليل صاحب کار نيست، حتي ديگر در محيط کار صنعتي هم نقرار ندارد. اين بي عدالتي اجتماعی در اصول اخلاقِی حاکم بر نحوهء پاداش کارهاي خلاق نهفته است چرا که  در درون گروه هاي خلاق الزامي وجود ندارد که مؤلف آن يک کتاب درسي موفق،  تعهدي نسبت به زندگي مولفين 99 کتاب شکست خورده داشته باشد.

درست است که همين مسائل مربوط به پاداش عادلانه دربارهء حرفه هاي خلاق، در قرون وسطِي نيز مي توانسته وجود داشته باشد، اما تفاوت وضع از سرعتي ناشی می شود که امروزه کارهاي مختلف حذف شده،  و "بهترين" ها تعيين مي شوند (اسکار، پوليتزر، گرمي...). و مهمتر آنکه توليدکنندگان فراصنعتي محصولات خلاق ـ نظير طراحي نرم افزار و سخت افزار ـ تشکيل دهندهء بخش اصلي توليد جامعه اند و ديگر، همچون نويسندگان جوامع گذشته، قشری کوچک و با اهميت ناچيز اقتصادي محسوب نمی شوند.

امروزه، در «سيليکان ولي» ی کاليفرنيا مي توان موارد مشابه مثال هاي بالا را بوفور يافت.  بسياري از مهندسين سخت افزار و نرم افزار، که نتيحه کارشان بهترين بوده و يا بهترين قلمداد شده،  بليونر شده اند و آنها که نتيجهء کارشان بهترين نبوده، يا بمثابه بهترين تلقي نشده،  با فقر دست به گريبانند.  در نتيجه، معضل عدالت اجتماعي براي اينان در بخش صنعتي قرار ندارد. يعني، مسئله شان اين «نيست» که توليد کننده (manufacturer) ثمرهء فکر آنها را گرفته، ساخته، فروخته و فقط سهم کوچکي از سود را به آنها داده است. بلکه اين «همکار موفق» آنها است که ثمرهء کار کل گروه اجتماعي را تصاحب کرده است.  البته براي محصولاتي که موفق مي شوند، نظير يک آهنگ موفق، مسأله عدالت در توليد صنعتي نوار يا ويدئو، مثل توليد صنعتي در گذشنه،  وجود دارد، هرچند اصل موضوع عدالت اجتماعي براي مولدين دانش و کارهاي خلاق، در آن بخش نيست،  و به آنچه من ارزش ويژه ناميده ام بستگي دارد.

بنظر من کساني که به کارهاي خلاقه اشتغال دارند سازندگان اصلي تمدن آينده بشرند و معضل عدالت مسئله مرکزي کيفيت جامعه آينده ماست.  وليکن، از آنجا که مسئله عدالت في مابين همکاران حرفه اي بوجود می آيد و نه در بين طبفات متخاصم احتماعی، شناسائي آن مشکل تر شده است.

بنظر من، «پاداش بر مبناي نياز» (welfare state ) نيز حل اين مشکل نيست،  چرا که در پاداش دادن «قصد» را به رسميت نمي شناسد.  نياز يک نقاش گمنام براي رقابت با پيکاسو، فقط غذا و خانه نيست؛ بويژه اگر در بنگلادش زندگي کند.

اختلاف بين يک کارخانهء کفش دوزي پيشرفته و يک کارخانهء متوسط و يک کارخانه توسعه نيافنه آنقدر زياد نيست، و آنکه بالاتر از متوسط است سود ويژه مي سازد اما اين امکان هم وجود دارد که بقيه هم خيلي زود بالا آمده و توازن در ميانگين جديد ايجاد شود. اما تفاوت يک نوار موسيقي که  فروش نرود و يک نوار پرمشتري (hit) که مليون ها فروش مي رود با قانون ميانگين قابل توضح نيست و هفقط آنگونه که به تفصيل در مقالهء اقتصادي نوشتم با تئوري ارزش ويژه قابل تبيين است.

آنچه از نطر اجتماعي آشکار است اين است که هيچ قانوني وجود ندارد که خالق نوار پرمشتري را موظف کند تا، براي رفاه  افراد ديگر حرفهء خود، مالياتي بدهد. در واقع وي همانگونه ماليات ميدهد که اگر پولش را از صنعت يا سهام يا املاک کسب کرده بود؛  و تخصيص پول به بنيادهاي موسيقی رابطه ای با درآمد ستارگان معروف موسيقي ندارد.

در اخلاق و قانون برآمده از جامعهء صنعتي اينگونه ـ بدرستي ـ فرض شده که صاحب کارخانه براي رفاه و امنيت اجتماعي کارگران بايستي ماليات بپردازد، و چنين انتطاري امروزه بمعني "محدود" کردن آزادی تلقي نمي شود. وليکن  گرفتن ماليات از اعضاء پر درآمد يک حرفه، بنفع اعضاء کم درآمد را هنوز هيچ عرف و قانونی نپذيرفته است. (12)

 

پانويس:

(*) ويرايش نخست اين مقاله در 31  شهريور 1382 ـ 22 سپتامبر 2003 منتشر شده است.

(1) رجوع کنيد به مقاله من به نام «ابزار هوشمند» در 1985:

http://www.ghandchi.com/03-Tools

(2) چهارده سال پيش در 1989  من مقاله اي نوشتم تخت عنوان "تئوري ارزش ويژه" و در آن نوشنه موضوع عدالت اجتماعي را در اقتصادهاي متکي به دانش تمدن نوين، مورد بررسي قرار دادم.

http://www.ghandchi.com/297-uniqueness-plus.htm

(3) من در اين مورد به تفصيل در 2002 نوشته ام:

http://www.ghandchi.com/144-IsSocialismMoreJust.htm

(4) من در اين مورد نيز به تفصيل در 1989 ، در نوشته ای تحت عنوان viewpoint مطالبی را مطرح کرده ام:

http://www.ghandchi.com/06p1-A_Futurist_Viewpoint1.htm

(5) در اين مورد رجوع کنيد به مقالهء من با همين نام:

http://www.ghandchi.com/177-antiglobalization.htm

(6) رجوع کنيد به http://www.ghandchi.com/114-ManuelCastells.htm

(7) رجوع کنيد به http://www.ghandchi.com/188-busheconomy.htm

(8) رجوع کنيد به http://www.ghandchi.com/133-design.htm

(9) رجوع کنيد به نظر آن سال من دربارهء  «معضل عدالت اجتماعي» در قسمت چهارم مقالهء «تئوري ارزش ويژه»:

http://www.ghandchi.com/28-Higher_Product_Value.htm#justice

(10) در همان مقاله "تئوري ارزش ويژه " در 1989.

(11) اين مطلب را به تفصيل در بخش اقتصادي مقاله ارزش ويژه بتفصيل توضيح داده ام. 

(12) موضوع آلترناتيو هاي رفاه اجتماعي و تجديد آموزش حرفه اي ـ براي کمک به شاغلين و بيکاران سکتورهاي  صنعتي و کشاورزي در دوران تحول به جامعه فراصنعتي ـ موضوع اين نوشته نبوده،  و در جای ديگری در آن باره نوشته ام:

http://www.ghandchi.com/06p1-A_Futurist_Viewpoint1.htm

مقالهء «جيمز البس» نيز طرح جالبي براي آلترناتيو سيستم دولتي رفاهي welfare system براي جامعهء فراصنعتي است که مي تواند، براي چنين پروژه هاي تجديد آموزشی، پايگاه غيروابسته به دولت را ايجاد کند:

http://iranscope.ghandchi.com/Anthology/Albus.htm

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

تنها اظهار نظرهائی که نکتهء تازه ای را به بحث بيافزايد

در پايان مقالات ذکر خواهد شد

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630