آرشيو  |  خانه  |   فهرست همهء مطالب به ترتيب نام نويسنده يا موضوع   |   پيوند به تقويم 1387  |   تماس    جستجو در سايت   |   English Section

 

=======================================================

شماره 299 ـ  چهار شنبه 10 مهر 1387 ـ  1 اکتبر 2008

=======================================================

آمادگی برای مديريت امام زمانی جهان...

======================================================= 

خودکشی فرهنگی ایرانیان

بمناسبت فرا رسيدن مهرگان

میرزاآقاعسگری (مانی)

اين که در ایران آزاد و مردم‌سالار آینده، سازماندهان سیاسی و فرهنگی ایران چه روش‌ها و منش‌هائی برای پاسداشت و گسترش سویه‌های پذیرفتنی‌ِ فرهنگ ایرانی بکار بندند، امری است پیوسته به آینده. آن‌چه اما با ما پیوند دارد نگهداشت و بهسازی این فرهنگ و هویت در درون خانواده، همپیوندان و هم‌اندیشانمان است. یادمان نرود که همین پارسی دری دست و پاشکسته‌ای که امروزه با آن سخن می‌گوئیم و توانسته سرشت فرهنگی ما را تا اندازه‌ای در خود نگهدارد، در دهکوره‌های پرت، در کوچه پس‌ کوچه ‌های ایران و در درون خانواده‌های ایرانی زنده ماند. ما هم می‌توانیم جشن‌ها و آئین‌ های بسامان- اما فراموش شده‌ی - خود را مانند جشن نوروز، یلدا، چهارشنبه‌سوری و سیزده بدر زنده نگهداریم و در میان خود بگسترانیم. می‌توانیم از رفتن به مراسم عزاداری اسلامی پرهیز کنیم.

=======================================================

سهم آقای هوشنگ توزیع از خانۀ پدری!

نامه ای به آقای پرویز صیاد

هـ . لیله کوهی

من یقین دارم اگر آقای توزیع سر سوزنی احساس می کرد مردم آن هم از ایران با او چنان کنند هیچگاه در آن برنامه شرکت نمی کرد. آقایی از شیراز تماس گرفتند و گفتند این کار شما اسمش شجاعت نیست؛ این معامله است و شما با دولت مردان ایران وارد معامله شدید و کارت سبز دریافت کردید. هوشنگ توزیع در خاطرۀ مردم ایران دیگر صدای اعتراض نیست. نه او را به نقش های سابق بلکه در زد و بند و معامله با حکومتگران می شناسند که براستی نمی دانم چه نفعی را در آن دیده که به دنبالش رفته. چه چیزی می تواند هم سنگ احترام و عشق مردمی باشد که هنرمند برایش تمام زندگی  و استعدادش را می گذارد؟

=======================================================

نمایش "جادوگران شهر سیلم" و به خطر افتادن امنیت ملی

مهستی شاهرخی

در طول تاریخ چه برخوردی با زنان درس خوانده و کتاب خوانده و با سواد شده است؟ آیا آنها را با گیوتین گردن زده اند و یا زنده زنده در آتش سوزانده اند؟ و یا عریان سوار بر خر دور شهر به اتهام "بدنامی" در برابر سیاستمداران "خوشنام" گردانده اند و سرانجام سنگ باران کرده اند؟ آیا در میان این ساحره ها، کسی شیمیدان نبوده است؟ آیا در میان این ساحره ها کسی مثل مادام کوری، فیزیکدان نبوده است؟ آیا در میان این جادوگران، کسی مسلط بر معالجه با طب گیاهی نبوده است؟ آنها اگر با شیطان در ارتباط بودند و جادو بلد بودند چرا نتوانستند جان خود را نجات بدهند؟ چه کسی مخوف تر بود؟ قدرت کلیسا؟ یا قدرت ژاندارک آزادیخواه؟

=======================================================

اتهام: پوشيدن عبا و عمامه و تراشيدن ريش!

متهم: اميرعلي محمدي لباف

... نامبرده (متهم) که تمام جريانات در خلال رسيدگی به پروندهء غائلهء دراويش به ايشان تفهيم گرديده اقدام به نامه نگاری های مکرر و مجدد و تهيهء طومار به عنوان اعتراض نسبت به تخريب ساختمان خانقاه و ارسال آن به دفتر مراجع معظم تقليد که محل مراجعهء عمومی محسوب می گردند و مسئولين قضائی و سياسی کشور با هدف جوسازی و تشويش اذهان عمومی و مظلوم نمائی می نمايد و پا را از اين هم فراتر گداشته و با اخد به اصطلاح اذن اقامهء نماز جماعت، اقدام به برپائی نماز جماعت می نمايد و وقتی به ايشان تذکر داده می شود که امام جماعت دارای شرايطی است، با بستن دستار به سر و پوشيدن عبا سعی می کند تحصيل شرايط نمايد؛ غافل از اينکه در اسلام يکی از مقدس تريت امور نماز جناعت و امام جماعت می باشد. لذا شرايط مهمی از قبيل عدالت و حسن ظاهر به اين معنا که در معاشرت های متعدد و ممتد خلاف شرعی از وی ديده نشده باشد و حتی مرتکب خلاف مروت نگرديده باشد؛ برای امام جماعت بيان گرديده است و بسياری از علما از جمله مقام معظم رهبری به اين امر فتوا داده اند که با وجود روحانی اقتدا به غير روحانی جايز نمی باشد در حاليکه متهم اين شرايط را ندارد و حتی مرتکب تراشيدن ريش که به احتياط واجب جايز نمی باشد گرديده... 

=======================================================

رفتار جمهوری اسلامی را با هم میهنان کرد محکوم می کنيم!

جبهه ملی ایران

بی تدبیری حکومت های ایران، بویژه جمهوری اسلامی، در ایجاد تعادل و یکپارچگی و توزیع سرمایه و قدرت در سطح کشور، و همچنین تبعیض مذهبی بر پایه تعصب کور، سبب اعتراض هموطنان عزیزمان در برخی استانهای مرزی، از جمله سیستان و بلوچستان و کردستان، گردیده است . این هموطنان که از اصیل ترین ایرانیان می باشند، در حالیکه سی سال است فقط به علت تفاوت مذهبی با حاکمان بر قدرت نشسته بعنوان شهروند درجه دو با آنها برخورد و به شدت سرکوب می شوند، در نهایت بزرگواری همچنان پیگیر مسالمت آمیز مطالبات برحق خود در چارچوب یکپارچگی ملی ایران هستند.

=======================================================

 

© 2008 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630