بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

سه شنبه 9 مهر ماه 1392 ـ  1 ماه اکتبر 2013

روحانى از سپاه می‌هراسد

محمد نوری‌زاد

آقای روحانی در مجمع سالانهء فرماندهان سپاه، برای انجام ” پروژه های بزرگ و ملی” دست به دامان سپاهیان شد و رسماً از سرداران سپاه درخواست کرد که در پروژه های بزرگ و ملی دخول کنند. این سخن و درخواست آقای روحانی را می شود اینگونه آراست: دست دولت برای انجام پروژه های بزرگ و ملی تهی است و احتمالاً بهمین خاطر است که جناب ایشان به ریسمان قطور سپاه چنگ برده تا به سرداران بگوید:

1- دست ما را بگیرید و با جاری کردنِ رطوبتی از دریا دریا دارایی های حتماً حلالِ خود ما را در برون رفت از این باتلاقی که خودتان زیر پای مردم و مملکت فرش کرده اید همراهی کنید.

2- آقای روحانی با این دعوتنامه ی رسمی و دولتی، به سرداران سپاه می گوید: اگر ولع کار کردن و بلعیدن دارید، لااقل شأن و ”کلاس” خودتان را حفظ کنید و از سر فرو بردن به کارهای کوچکی که شما را در ردیف بی سروپایان و هرزگان اقتصادی جای می دهد پرهیز کنید. و یعنی: آقایان سرداران، کار می خواهید؟ پول درشت می خواهید؟ خب رسماً به خودم مراجعه کنید و سراغ تأسیس پی در پی شرکت های کاذب و اقماری و اسکله ها و مبادی غیر رسمی و قاچاق لوازم آرایش و پزشکی و دارویی و برقی و کامپیوتری و یخچال و فریزر و دیگ زودپز و واردات کامیون های مخوف چینی و سواری های غیراستاندارد و هزار اقلام جوراجور و سر فرو بردن به معادن و تصرفِ زمین های ملی و بدون صاحب و اینجور کارهای دون شأن تان نروید. و این که: سهام هایی مثل سهام مخابرات هم اگر خواستید به خودم مراجعه کنید. چه کسی بهتر از شما؟ خلاصه اگر به همهء اینها هم مشتاقید، از در داخل شوید نه از پنجره.

3- آقای روحانی بخاطر شناختی که از زیر و بالای سپاه دارد، بشدت از این تشکیلات نظامی اقتصادی سیاسی اطلاعاتیِ ترسناک می هراسد و از این که سرداران سپاه در کارش بپیچند و از هر گوشه برای او و برای کابینه اش سندی و مدرکی و فاجعه ای و مرافعه ای و بلبشویی سامان دهند پرهیز می کند. آقای روحانی نیک می داند که: چه او تعارف بکند و چه نکند، سرداران سپاه به کارهای بزرگ و ملی دخول خواهند کرد. پس چه بهتر که خود آقای روحانی پیشدستی کند و رسماً آنان را به انجام پروژه های تریلیاردی دعوت کند تا هم سر ِ سرداران گرم این کارهای بزرگ باشد و کارهای کوچک را برای دیگران باقی بگذارند و هم آقای روحانی بخاطر واگذاری این پروژهای بزرگ، در جای دیگر بتواند امتیازکی از آنان اخذ فرماید.

4- و حتماً بخاطر پروار شدن بیش ازاندازهء شرکت های اقماری سپاه و ندادن فرصت به دیگران، اساساً شرکت های خصوصیِ داخلی در اندازه ای نیستند که بتوانند نیم نگاهی نیز به سمت کارهای ملی و بزرگ بیندازند. معتقدم: ما و شما نیز اگر بجای آقای روحانی بودیم حتمااً دست به دامان همین سرداران سپاه می بردیم تا بیایند و سنگی بر سنگی بگذارند یا سنگی از پیش پای مردم بردارند.

شما تجسم کنید اگر پا به پای مدیران و سرداران کلت به کمربستهء سپاه که بدون رعایت مقررات قانونی به بلعیدن دارایی های کشو ربسیج شده اند، شرکت های خصوصی نیز امکان رقابت و حضور در عرصه های ساخت و ساز می داشتند، اکنون آقای روحانی در کنار سرداران سیری ناپذیر سپاه، رقبای دیگری نیز می دید و احتمالاً یک نیم نگاهی نیز به آنان می انداخت. ناچاری است دیگر، چه می شود کرد؟

آقای روحانی در همین دیدار، رو به فرماندهان سپاه فرموده اند: “بنده شایعاتی را که راجع به سپاه درحوزهء اقتصادی مطرح می شود اصلاً قبول ندارم”. در این یک جملهئ کوتاه دو تا کلمه هست که مرا سخت مفتون و شیدای خود کرده است. یکی ” شایعات” است و دیگری ” اصلاً”. این شیدایی را می شود به اینگونه بخش بخش کرد:

1- احتمالاً در وادیِ حقوق و درس ودانشگاه و تجربیاتی که آقای روحانی پشت سرگذارده، “شایعات” مفهوم دیگری دارد که ما بخت برگشتگان و غارت شدگان و زمین خوردگان از آن مطلع نیستیم.

2- و شاید آقای روحانی به آیه ی ” واذا مرّوا با للغو مرّوا کراماً ” که می رسد، همهء غارتگری های سپاه را شایعات و سخن لغو پنداشته و با کرامت از کنار آن عبورمی فرماید.

3- این سخن آقای روحانی بیش از آنکه محمل کیاست و سیاستی باشد حتماً در راستای تحمیق مردمی است که از ایشان سخن درست می طلبند. چرا که این مردم دراین سال ها بقدرکافی به حقارت و غارت مبتلا بوده اند و ظرف صبوری شان تحمل شکست بیشتری ندارد. تلقی و اطلاقِ شایعه به دزدی ها و قاچاقچی گری های سپاه، بیش از آنکه به رام کردن سرداران بی آبرو منجر شود، به سمتِ تحمیق مردم خیز بر می دارد. آقای روحانی نباید فراموش کند که: مردم می فهمند و از کسانی که اصرار بر تحمیق آنان دارند متنفرند.

آقای روحانی در بخش دیگری ازسخنان خود، سپاه را از ورود به امور سیاسی برحذر داشته که البته این سخنِ شایسته و قابل اعتنایی است و ما بابت این توصیه کلی سپاسگزار ایشانیم. منتها با این تفاوت که خود آقای روحانی نیک تر از همهء ما می دانند: سپاه اگر آب می خورد به اشاره و به خواست بیت مکرم است. ما این سخن آقای روحانی را می گذاریم به حساب لطیفهء ”به در گفتن و دیوار شنفتن”. که یعنی ای حضرت آقا، بهتر است دست این بچه ها را از امور سیاسی و اطلاعاتی و امنیتی بیرون بکشید تا ما یک نفسی تازه کنیم و ببینیم با این دولت اعتدال چه خاکی می شود بر سر کرد.

آقای روحانی نیک تر از همهء ما می داند: فرمان ورود به فاجعه و کشتار سال 88 اگرچه با بیت مکرم و طراحی جناب آقا مجتبی خامنه ای بوده اما عامل و مهندس این فاجعه جناب طائب و سرداران سپاه بوده اند. همین اکنون نیز، جمعی از مردان سیاسیِ ما در زندان سپاه اسیرند. حالا کاری به زندانی شدن آقای میرحسین موسوی و همسرش و جناب کروبی نداریم که مستقیماً با نفوذ سیاسی و اطلاعاتی و امنیتی سپاه انجام پذیرفته است.

باز ایشان در همان نشست افاضه فرموده اند که: “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه جنگ نیست. بلکه سپاه صلح و آرامش در کل منطقه است.” که البته ما این سخن جناب ایشان را نیز بحساب لطیفه ای در مجاورتِ “تجاهل العارف” می گذاریم و اصلاً نیز به حضور نظامی سپاه پاسداران در افغانستان و عراق و سوریه و دخالت مستقیم اش در کشتار مردم این کشورها و بویژه در سوریه اشاره نمی کنیم.

در پایان به این سخنِ طنزآقای روحانی اشاره می کنم و از ادامهء این بحث فرساینده در می گذرم. ایشان فرموده اند: «سپاه، محبوب دل هاست. در دل مردم، با مردم، و در کنار مردم است».

http://news.gooya.com/politics/archives/2013/09/167218.php

 

نظر خوانندگان

مهریار فروزنده: جناب نوری زاد، نمی توانم اقرار نکنم که قلم تان گیرا است و مطالب تان دلنشین. نمی دانید چقدر دلم می خواست باور کنم که شما دیگر چنگی بر حبل المتین رژیم ولایی ندارید و از برزخ تردید میان مخالفان و دلبستگان رژیم اسلامی واقعاً،  رها شده اید و خود را به کاروان مبارزان علیه نظام جهل و جور و چپاول رسانده اید. اگر حقیقتاً این چنین است، خوش آمدید. این را گفتم تا بدانید که سی و چند سال حکومت مزور ترین قشر، یعنی روحانیان و بازاریان، چه بر سر باورهای ما ایرانیان آورده است. براستی، آیا ما مخالفان رژیم، خواهیم توانست روزی، با بر پا کنندگان و قوام بخشندگان این حکومت سیاه، همدل و همزبان شویم و، دوشادوش، دو باره، ستون به سقف این وطن ویرانه بزنیم؟ به نسل من که قد نمی دهد. اگر فرض کنیم که انبان مکر و حیله ی این قوم ضاله دیگر خالی شده باشد و همه شان به نفس نفس افتاده باشند، شاید، به نوه و نتیجه ی اینان بشود امید داشت که بجای پر کردن جیب های گشادشان، کمی هم بفکر وطن شان بیفتند که پدران شان آن را کلنگی کردند و رفتند. گفت، آرزو که بر جوانان عار نیست، هست؟           

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه

 

create counter