بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

جمعه 22 شهريور ماه 1392 ـ  13 ماه سپتامبر 2013

«سقوط سوریه» : پایان بازی؟!

آرمان چاروستایی

همهء دنیا، مخصوصاً نظاره گر همیشگی، یعنی اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، در انتظار حمله به سوریه هستند. همه می پرسند چرا حمله به سوریه باید تا این حد به طول بیانجامد در حالی که ماه ها قبل می توانست این عمل صورت بپذیرد. دلایل مختلفی، از جمله اینکه در زمانی که اخوان مسلمین در مصر قدرت می گرفت، مناسب نمی بود که سوریه نیز به آن سمت برود (اسلامی شود). دلیل دیگر اینکه با طولانی شدن جنگ داخلی در سوریه نیروهای سپاه قدس و حزب الله درگیر این جنگ و به نوعی سوریه برایشان باتلاقی می گشت. اما مهم ترین مسئله استراتژیک این جریان چیزی نیست و نبود جز جمهوری اسلامی! چرا که سوریه آخرین سنگر رژیم است و بعد از آن باید تکلیف جمهوری اسلامی مشخص گردد. حسن روحانی که قرار بود در سپتامبر به امریکا بیاید و شاید باب گفتگو با آمریکا را باز نماید . حال اگر زودتر از سپتامبر بشار اسد می رفت، فرصت مذاکره از میان می رفت. پس بهترین سناریو با توجه به داده های بالا و بر هم نخوردن توازن قدرت در منطقه، به تاخیر انداختن حمله به سوریه تا سپتامبر بود. حمله به سوریه یعنی فتح آخرین خاکریز جمهوری اسلامی  و به نوعی ندای پایان مذاکرات را به گوش می رساند.

 

بازی باخت باخت برای رژیم

قبلا در مقاله ای به دو سناریو که در انتظار رژیم است اشاره نمودم: «اول- مذاکره و رفرم از درون و به نوعی گورباچوف ساختن از حسن روحانی (البته با فشار جامعهء جهانی و آمریکا و نه به خواست خود او)، دوم- در گیری نظامی و سرنگونی جمهوری اسلامی با هزینهء جانی و مالی بسیار گزاف».

 اگر رژیم، با مصحلت اندیشی امثال رفسنجانی و نوشیدن جام زهر و تسلیم شدن در برنامه اتمی، با آمریکا و غرب سازش نماید اعتبارش را در بین طرفداران خود از دست خواهد داد زیرا همیشه عنوان کرده اند که غنی سازی متوقف نخواهد شد. از سوی دیگر، اگر مسئلهء اتمی (به فرض محال) حل گردد، مسئلهء حقوق بشر پیش خواهد آمد و مجبور خواهند بود کمی فضا را باز نمایند. با گشوده شدن فضا نسل جوان ایران از یک روزنهء کوچک چنان حفره ای ایجاد خواهد نمود که برگشت ناپذیر است و بدین ترییب حکومت ناگزیر به سمت رفرم واقعی (نه اصلاح طلبی) خواهد رفت.

در سناریوی دوم نیز چه رژیم در جنگ سوریه دخالت مستقیم نماید و چه بی تفاوت باشد، اما برنامه اتمی را حل نکند، با توجه به صحبت های هومن مجد (لابی ايست رژیم در آمریکا) که در مصاحبه با کامبیر حسینی حرف آخر رژیم را زد و گفت: «ایران حق دارد مثل ژاپن قابلیت ساخت بمب اتم تا جایی که بتواند آن را در دو سه روز پیدا کند (شما بخوانید داشتن بمب اتم)»، مسلما غنی سازی را به تعلیق نخواهند گذاشت و هدف حسن روحانی خرید وقت تا روزی که بتوانند بمب اتم درست کنند خواهد بود .

از آنجایی که غنی سازی خط قرمز آمریکاست و از سوی دیگر طرح مجوز حملهء نظامی به ایران بعد از سپتامبر توسط دو سناتور آمریکایی به سنا و مجلس برده خواهد شد که احتمالاً در صورت شکست مذاکرات چنین می شود، و با توجه به فشارها در امریکا به احتمال زیاد درگیری نظامی پیش خواهد آمد. (حمله به قرارگاه اشرف مجاهدین، موضوع تروریست بودن این نظام را دوباره زنده کرد و اينکه اتمی شدن اش بسیار خطرناک خواهد بود). در نتیجه ، نظام با این سیستم باقی نخواهد ماند. این حکومت به پایان بازی رسیده است و به زودی گیم اور (Game Over) خواهد شد.

 

آیا به  دقیقه نود برای اپوزیسیون رسیده ایم؟

اما در پایان می خواهم سراغ اپوزیسیون همیشه نظاره گر برویم؛ اپوزیسیونی که در 18 تیر 78، در جنبش سبز، در جنبش بنفش و در بسیاری موارد دیگر در داخل ایران فقط نظاره گر بوده و نتوانسته با ایجاد انسجامی مناسب در خود و ارائهء برنامهء کاری مشخص، در تحولات درون ایران تاثیر لازم داشته باشد! حال این روشنفکران و سران گروه های به اصطلاح مخالف جمهوری اسلامی و اپوزیسیون انحلال طلب و برانداز که جز مقاله نویسی، تحلیل گری، مصاحبه، سخنرانی در نشست  و بیرون دادن منشور کار عملی قابل قبولی از آنها ندیده ایم، بهانه خواهند آورد که وقت از دقیقه نود هم گذشته و درگیری نظامی با ایران پیش خواهد آمد و از ما دیگر کاری ساخته نیست.

اما این بهانه قابل پذیرش نیست. چرا که هنوز فرصت باقی است. این ما هستیم که همیشه نظاره گریم و بعد هم دایی جان ناپلئون وارانه می گوئیم «خودشان آوردند، خودشان بردند». بله وقتی ما نباشیم ، مجبور خواهند شد و شاید این چنین شود. ولی بیاییم یک بار هم که شده در صحنه باشیم و نقش ایفا نماییم!

اما اگر فرض کنیم که از دقیقه نود هم عبور کرده ایم و جنگ سوریه، جنگ با ایران را سریعاً رقم بزند، آیا ما اپوزیسیون سکولار- دمکرات برانداز ، از اینکه برای جلوگیری از پرداخت هزینهء جنگ بتوسط مردم در خود انسجام و همبستگی لازم را  نکرده ایم، مجرم و مسئول نیستیم؟

شاید بپرسید چگونه می توان این انسجام را صورت داد؟  بسیار ساده، اکثریت نیروهای برانداز سکولار- دمکرات می توانند بدون میزبانی هیچ کس، در نشستی به گرد هم بیایند و طرح های خود را برای همبستگی و انسجام نیروهای سکولاردمکرات، برای انتخاب بهترين آنها، به بحث بگذارند. حتی اگر هیچ کدام از این طرح ها به نتیجه نرسد، می توان در یک ائتلاف قراردادی (با امضای یک ائتلاف نامه) این نیروها تعهد بدهند که تا سرنگونی رژیم و برای دستیابی به حکومتی سکولار و دمکرات در پروژه های عملی با یکدیگر همکاری نمایند. در این بین می توان چند کمیته (همچون اتاق فکر ، تبلیغات ، تدارکات) متشکل از اعضاء گروه های متعهد، فقط برای هماهنگی در پروژه های عملی، شکل بگیرد .

خوشبختانه با بسیاری از گروه ها و اشخاص در مورد این طرح رایزنی شده و مخالفتی اصولی هم ابراز نگردیده است. رایزنی ها ادامه دارند و اما اگر این اتفاق (همبستگی و ائتلاف در عمل) رخ ندهد و شاهد عملگرایی و انسجام در میان نیروهای سکولار دمکرات برانداز نباشیم، تنها دلیل آن بی تفاوتی و بی مسئولیتی سران گروه ها و احزاب و روشنفکران است که وظیفهء میهنی خود را در این شرایط حساس و بحرانی انجام ندادند.

 چگونگی برگزاری این نشست را  از لینک زیر می توانید مشاهده نمایید:

http://ar-iran.com/?p=2437

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه

 

create counter