بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 23 مرداد ماه 1392 ـ  14 ماه اگوست 2013

خلیج فارس؛ خلیج فارس است و خواهد بود

حتی اگر حکومت گران؛ اسلامی و عربی باشند

محمود خادمی

arezo1953@yahoo.de

دو هفته پیش دوست بزرگواری به من زنگ زد و در حالیکه بشدت عصبانی و نگران بود گفت: تلویزیون فرانسه در برنامه کانال 2 خود در پخش اخبار مربوط به آب و هوا؛ اخبار مربوطه را اینگونه بازتاب داده است « دمای هوا در " خلیج عرب ــ فارس " برابر با 50 درجه می باشد ». کانال 2؛ کانالی دولتی است و مواضع دولت فرانسه را انعکاس میمحمود خادمی: خلیج فارس؛ خلیج فارس است و خواهد بوددهد. وی با دلسوزی و نگرانی گفت: این زمینه چینی برای تعدی و دست درازی به خاکِ  کشورمان می باشد. حاکمیت آخوندهای فاسد و وطن فروش باعث و بانی به طمع افتادن و حریص شدن این کشورها برای نقض تمامیت ارضی ایران می باشد. او از من می خواست برای روشنگری در این باره مقاله ای بنویسم.

واقعیت این است که بعضاً آدم خبرهائی می شنود که چون ظاهراً در چهار چوب فعالیت های اجتماعی ــ مانند موضوعات سرکوب؛ زندان؛ دستگیری؛ اعدام و...... ــ  نمی گنجد؛ حساسیت بر نمی انگیزد؛ جاذبه ای برای نوشتن ایجاد نمی کند و کمتر مورد توجه قرار می گیرد. مثلا" اخباری مثل ادعای امارات و کشورهای عربی در مورد تعلق داشتن " خلیج فارس " به آنان و یا جعل اسم " خلیج عربی " به جای " خلیج فارس " و یا همین خبر تلویزیون فرانسه. این است که علیرغم توصیه دوست عزیزم و علیرغم اهمیت خبر؛ متأسفانه  نوشتن مقاله تاکنون به تأخیر افتاد.

کشورهای حاشیه خلیج و یا شیخ نشینها که ابتدا با طرح جانشینی نام جعلی " خلیج عربی " به جای " خلیج فارس " و با تحریک و پشتیبانی غرب و امریکا به مناقشه خود با ایران دامن میزدند. اکنون با پشتیبانی از ادعای " امارات " در باره مالکیت بر جزایر سه گانه ابوموسی؛ تنب بزرگ و کوچک؛ آنش بیار معرکهِ جنگیِ ویرانگر در منطقه و حمله نظامی کشورهای غربی؛ علیه کشور ما شده اند. نیروی دریائی امریکا ــ مستقر در خلیج فارس ــ هم در حمایت از همین خواسته کشور های عرب است که؛ در مکاتبات رسمی خود به جای خلیج فارس از نام جعلی خلیج عربی استفاده می کند.

خوب است بدانیم که تنها دوست و متحد رسمی و استراتژیک رژیم در میان کشورهای عربی یعنی  کشور سوریه ــ در اجلاس پنجم مجالس آسیائی که چهار سال پیش در دمشق برگزار شد ــ ؛ در متن پایانی اجلاس؛ که تحت نظارت دولت سوریه تدوین و تنظیم گردید؛ بر تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی صحه گذاشت. و متحد دیگر رژیم یعنی دولت چین هم؛ در لوگویِ بازیهایِ آسیائیِ " گوانگجو " هم بجای نام " خلیج فارس " از " خلیج عربی "؛ استفاده نمود.

در گذشته؛ هم اعراب جنوب خلیج فارس بعنوان قبایلی بدوی از چنان جایگاهی برخوردار نبودند که بتوانند؛ تهدیدی علیه امنیت ارضی ایران باشند و یا ادعای مالکیت جزابر سه گانه خلیج را بکنند و هم جایگاه غرور آفرین ایران در جامعه جهانی بحدی بالا بود که؛ هیچ کشوری جرأت ادعای ارضی علیه کشورمان را نداشت.

 اکنون متأسفانه کار این تعرضِ کلامی و ادعاهای مجعول علیه تمامیت عرضی کشور ایران به جائی رسیده است که "عمرو موسی " در مناظره های انتخاباتی ریاست جمهوری در مصر؛ ایران را به عنوان یک کشورِ غیر عرب برسمیت نمی شناسد. وی در این مناظره تلویزیونی میگوید: اگر انتخاب شوم با سایر کشورهای عربی از جمله ایران رابطه حسنه ای بر قرار میکنم.

سردمدارانِ رژیمِ بشدت منزوی و مترود از جامعه جهانی؛ نه تنها جرأت اعتراض باین دعاویِ مجعولِ کشورهای عربی را ندارند و اقدام جدی ای صورت نمی دهند؛ بلکه باین طمع ورزی به خاک کشورمان و تحریف هویت تاریخی مردم ایران هم؛ کَک شان نمی گَزد. و حتی در مواردی مانند نشستن احمدی نژاد زیر لوگوی " خلیج عربی "؛ غیر مستقیم این کشورها را به ادامه کارشان تشویق و حریص تر می نماید.

روشن است که حاکمیت سیاسی در هر کشوری پیوسته در حال تغییر بوده و هست اما؛ حاکمیت ملی عنصری ثابت و تغییر ناپذیر است که هیچگاه نمی تواند تغییر کند؛ ضمن آنکه قابل تقسیم؛ تفویض و یا تقدیم به فرد و یا کشور دیگری؛ نیز نمیباشد. همچنانکه در این دوران سیاهِ استبدادِ دینی؛ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران با خامنه ای و دیگر آخوندها و سردمداران نظام دینی تعریف نمی شود و این جنایتکاران و جباران حاکم بر کشور ما؛ فقط حاکمیت سیاسی کشور را بزور و اجبار در اختیار گرفته اند.

 بنابراین همانگونه که مردم ایران میدانند؛ لازم است جهانیان؛ کسان و کشورهائیکه که دندان طمع برای خاک مرز پر گهر تیز کرده اند. نیز بدانند؛ حکام فعلی ایران هیچگونه قرابتی و نسبتی با مردم؛ فرهنگ؛ تاریخ و سرزمین ایران ندارند.

 امروزه دیگر همه مردم ایران میدانند که رژیم حاکم بر کشور ما بر خلاف منافع حیاتی ملت ایران عمل کرده و میکند و در این 34 سال حاکمیت خود صدمات و ضربات جبران ناپذیری به سرنوشت سیاسی و اجتماعی کشور ما وارد کرده است؛ بطوریکه می توان گفت که در طول تاریخ؛ هیچ حکومتی باندازه جمهوری اسلامی چوب حراج به هست و نیست کشور نزده است.

چشم پوشی از ثروتها و منافع ملی ــ تجارتی که در گذشته باشکال مختلف در میان بخش عمده ای از روحانیون بکرات صورت گرفته است ــ و هزینه کردن آن بسود کشورهای بیگانه؛ همانطور که حیف و میل کردن سرمایه های ملی برای صدور تروریسم و بنیادگرائی هم؛ خیانت به مردم و وطن فروشی آشکار است.

 هم چنانکه اقداماتی که آگاهانه و یا ناآگاهانه از طرف مسئولان حاکم؛ بزیان کشور و بسود دیگران صورت میگیرد و یا اتخاذ سیاستهای هرج و مرج طلبانه و مداخله جویانه  در کشورها ــ بحرین؛ کویت؛ قطر و دیگر کشورهای منطقه ــ که باعث جری شدن این کشورها میشود و منافع ملی و تمامیت ارضی کشور ما را بخطر میاندازد؛ کما اینکه لجاجت و خودسری و بی مسئولیتی سردمدارانِ نظام حاکم که کشور را به ورطه نابودی و سقوط سوق داده است؛ نیز خیانت و وطن فروشی است.

بهر حال اکنون متأسفانه با حاکمیت آخوندها بر کشور؛ موقعیت ایران در ناتوانی از حفظ و صیانت تمامیت ارضی کشور؛ به دوران قاجاریه برگشته است بطوریکه حتی کشورهای کوچک و تازه تأسیس منطقه هم بفکر تعدی و دست درازی به کشور ما هستند.

اینکه خلیج فارس متعلق به ایران است یا اعراب؟ و اینکه چرا در این شرایط کشوری کوچک چون " امارات " ــ که در گذشته هم؛ بایران تعلق داشته ــ جرأت کرده است ادعای مالکیت بخشی از خاک کشور ما را بکند؟ و همچنین  اینکه آیا حاکمان ایران؛ آیت الله ها و مراجع دینی اهمیتی برای حفظ تمامیت ارضی کشور قائل هستند یا نه؟ موضوعی است که  این مقاله بآن خواهد پرداخت.

 

"خلیج فارس " و خلق نام جعلی :

خلیج فارس که مهمترین آبراه بین المللی جهان میباشد و بیش از 50 در صد انرژی جهان در آن قرار گرفته است و جزایر سه گانه آن ــ تنب بزرگ و کوچک و ابو موسی ــ مطابق اسناد معتبر تاریخی از دیر باز متعلق به ایران بوده است و نام ایران و خلیج فارس؛ بگواهی تاریخ و ادبیات ایران از جمله " شاهنامه فردوسی " کهن تر از آن است که بتوان بسادگی آن را جعل و تحریف کرد.

این آبراه مهم بین المللی؛ از هزاران سال پیش با نام " دریای جنوب ایران " یا " پرشیای " قدیم خوانده شده و در نقشه ها و اسناد باستانی از قول مورخین نامدار یونان " هرودوت " و " گزنفون " به آن نام " دریای پارس " اطلاق شده است. امیر نشین های کوچک خلیج فارس که امروزه با دلگرمی و تحریک غرب و امریکا؛ پا را از گلیم خود دراز تر کرده و بفکر تصاحب جزایر و منافع ایران در خلیج فارس میباشند در گذشته نه چندان دور هم؛ به  ایران بزرگ تعلق داشته اند.

 تا 60 سال پیش اتباع کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس؛ شناسنامه ایرانی داشته و شهروندان این مناطق در شهرهای اهواز و بوشهر شناسنامه دریافت میکرده اند. همچنین تا سال 1965 پول رایج در این کشورها پول ایران یعنی ریال بوده است. بنابراین وقتی اتباع این کشورها ایرانی بوده و در شهرهای ایران شناسنامه میگرفته اند و با پول ایران داد و ستد میکرده اند؛ بالطبع خلیج فارس در قلب ایران قرار داشته است.

اولین بار در دوران حکومت " جمال عبدالناصر " بر مصر؛ وی بعد از شکست از اسرائیل ــ در جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل ــ و برای سرپوش گذاشتن بر شکست خود و از دست دادن قسمتی از خاک مصر ــ بلندیهای جولان ــ؛ بلند پروازی و اقتدار تحقیر شده خود را با ادعای مالکیت عربی بر خلیج فارس سرپوش نهاد و از نام جعلی " خلیج عربی " برای این آبراه استفاده کرد.

در همان سالها؛ دولت انگلیس هم به انتقام شکست سختی که از دکتر محمد مصدق در جریان ملی شدن نفت خورده بود؛ به جای خلیج فارس از نام خلیج عربی استفاده نمود. " سر جان بلگریو " نماینده سیاسی دولت انگلیس در خلیج فارس در کتاب خود که در دهه 1960 میلادی منتشر گردید؛  از نام جعلی " خلیج عربی " استفاده کرده است. و این در حالی بود که در نقشه های رسمی دولت انگلیس؛ خصوصا" نقشه های وزارت جنگ؛ این جزایر به رنگ ایران مشخص شده بودند. و اعراب هم تا پیش از آن؛ هم در کتابهای اداری و رسمی و هم در نقشه های خود همواره از خلیج فارس با نام " الخلیج الفارس " و یا " بحر فارس " نام می برده اند.

بنابراین خلیج فارس جزء لاینفک قلمرو جغرافیائی ایران است و به لحاظ پیشینه تاریخی و تثبیت آن در محافل علمی؛ فرهنگی و مجامع بین المللی بعنوان یک پدیده حقوقی انکار ناپذیر تلقی گشته و هر گونه جعل در اسناد مربوطه و یا هر گونه تحریف عنوان مزبور از حیث نظامات حقوقی ایران و موازین بین المللی دخالت آشکار در حاکمیت ایران محسوب میشود.

اگر در ایران که؛ بلحاظ موقعیت ژئوپلتیک؛ منابع سرشار نفت و گاز؛ جمعیت بالا و.... کشوری محوری در منطقه است؛ یک دولت ملی و مردمی سر کار میبود می توانست با بازیگری درست؛ بطور واقعی؛ ضمن دارا بودن قدرتی مورد احترام در منطقه؛ نقشی کلیدی در تحولات آن داشته و از فرصت های منطقه ای؛ در جهت تأمین منافع ملی سود سرشار نصیب مردم و کشور نماید.

اما اکنون؛ متأسفانه این رژیم بدلیل نقش تنش آفرین در منطقه و دخالت های تروریستی در امور کشورها؛ بی اعتنا به سرنوشت کشور و ناتوان در احقاق حقوق مسلم ایرانیان؛ تمامیت ارضی کشور را در معرض خطر تجزیه و فروپاشی قرار داده است.

امّا چرا یک نظام دینی؛ نمی تواند از تمامیت ارضی کشور پاسداری نماید؟

 

یکم ــ حکومت دینی:

ضرورت ها و منافع ملی کشور؛ کما اینکه تعهد به حفظ و حراست از تمامیت ارضی آن در دکترین نظام های دینی ــ اسلامی ــ جائی ندارد. در این حکومت ها اولویت اول حفظ و گسترش اسلام و منافع جهان اسلام می باشد. بعبارتی، دیدگاه سردمداران این نوع حکومت ها فرا ملی است؛ یعنی  آخوند های حاکم بر کشور رو در روی منافع ملی ــ در صورتی که که بی توجه به منافع جهان اسلام باشند ــ قرار می گیرند. اسلام معتقد به تشکیل حکومت جهانی است، بنابراین:

1 ) از آنجا که نظام حاکم بر ایران؛ یک نظام دینی ــ آنهم از نوع شیعه ــ است؛ ملی گرائی و وطن دوستی را مخالف ارزشهای اسلام میداند. این رژیم با پیگیری سیاست خارجیِ فرا ملی ــ مبتنی بر ارزش های دینی ــ که ناقض قواعد حاکم بر نظام کنونی جهان است و با زیر پا گذاشتن این قواعد و نادیده گرفتن منافع بازیگران عمده آن؛ نه تنها باعث ورشکستگی اقتصادی و بحرانهای مالی در کشور گردیده بلکه با دشمن تراشی برای کشور؛ امنیت و یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور را با خطر جدی مواجه کرده است.

از دید و نظر کارگزاران این رژیم؛ مرزهای رسمی و قرار دادی میان کشورها اعتباری ندارد. بعبارتی این رژیم مرز جغرافیائی میان کشورمان و کشورهای دیگر منطقه را به رسمیت نمیشناسد؛ از نظر آقایان مرزهای واقعی میان کشورها؛ بر اساس جهان اسلام ــ تمام کشورهای اسلامی ــ و جهان کفر ــ کشورهای غیر مسلمان ــ تقسیم و تنظیم شده است.

آیت الله خمینی در صحیفه امام ( ج 13 ص 166 ) خشم و غضب خود را از ایران و ایرانیت به نمایش گذارده و میگوید: ما چقدر سیلی بخوریم از این ملیت....... ما اصولا" کشوری بنام ایران را نمی شناسیم. اسلام میخواهد که همه دنیا یک عائله باشد و یک حکومت در همه دنیا. بی دلیل نبود که مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب خود بنام " انقلاب در دو حرکت " نوشته بود: فرق من با آقای خمینی این است که از نظر او ایران باید در خدمت اسلام باشد. در حالیکه من میگویم اسلام باید در خدمت ایران باشد.

حکومت اسلامی بآسانی مردم و منافع ملی کشور را فدای منویات شوم و مصلحت سنجی های لجام گسیخته دینی خود میکند و به بهانه حفظ " بیضه " اسلام کمر به حذف و نابودی ایران بسته است. حسین طائب رئیس قرارگاه عمار: اگر قرار باشد جنگی در بگیرد در مقایسه؛ حفظ سوریه برای ما از حفظ خوزستان اهمیت بیشتری دارد و ارجحیت با سوریه است.

بر اساس همین مصلحت سنجی هایِ ضد ملیِ نظام دینی است که " سعید جلیلی " ــ دبیر شورای عالی امنیت و مسئول پرونده اتمی ــ با اشاره به موضع راهبردی نظام؛ با گشاده دستی از کیسه ملت ایران می بخشد و میگوید: نظام حاضر است نام " خلیج فارس " به خلیج دوستی تغییر کند.؛ بدرستی که نظام حاکم بر ایران تنها حکومتی در جهان است که؛ سیاست رسمی اش تضعیف وطن پرستی؛ میهن دوستی و نفی هویت ملی؛ در کشور است.

2 ) حکومت های دینی ــ بر اساس آموزه ها و اعتقادات شان ــ قادر به زیست مسالمت آمیز در داخل و خارج نبوده و منادی و ترویج گر جنگ و خشونت و خونریزی میباشند. اساسا سردمداران این حکومت ها صرفنظر از نگاه حریصانه آنها به قدرت؛ معتقدند  این اعتقادات دینی آنان است که میتواند مردمان کشورها را از ضلالت و گمراهی نجات دهد. و وظیفه خود میدانند که دیگران از جمله مردمان کشورهای دیگر را ولو با جنگ و کشت و کشتار از گمراهی نجات دهند.

بنابراین پایبندی به  " اعتقادات دینی و از جمله اعتقاد به حکومت جهانی واحد " در نظام دینی حاکم بر کشور؛ مداخله گری؛ تنش آفرینی و جنگ با  کشورها را بدنبال دارد. ضمن آنکه در این رژیم؛ اعتقاد به ایده قرون وسطائیِ " ولایت فقیه " و رهبری شیعیان جهان؛ باعث شده که رژیم ایران با حمایت از شیعیان ساکن در کشورهای منطقه؛ اختلاف و تنش میان ایران و این کشورها را دامن بزند.

بنابراین مداخلات و ماجراجوئی های آشکار و پنهان نظام در این کشورها ــ بحرین؛ قطر؛ کویت و.... ــ  بخصوص در شرایط  انزوای بین المللی و ضعف و ناتوانی دفاع از تمامیت ارضی کشور؛ باعث شده تا به تلافی این مداخلات و دامن زدن به نا آرامیها در این کشورها؛ این کشورها با حمایت غرب و امریکا به فکر تعرض و دست درازی به خاک کشورمان بیافتند.

 

دوم ــ گذشته از مداخله در کشورهای منطقه که باعث تشدید اختلافات ایران و این کشورها و طمع ورزی آنان نسبت به خاک کشور ما شده است و در بالا شرح داده ام. رژیم با سیاست تبعیض و سرکوب مردم و آپارتاید دینی؛ قومی و جنسیتی به همبستگی ملی و یکپارچگی آحاد مردم ایران ضربه سنگین وارد کرده و بدینترتیب از بنیه ی دفاعِ مردمی برای حراست از مرزهای کشور بشدت کاسته  و باعث تشویق و طمع ورزی این کشور به خاک ایران شده است. بعبارتی این پارامتر در داخل کشور؛ بیش از هر چیز تمامیت ارضی کشور ما را با خطر مواجه ساخته است.

 مردم کشورهای منطقه خوب میدانند و یاید خوب بدانند که مردم صلح دوست ایران همانگونه که در اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 نشان دادند؛ با این رژیم دینی مخالف اند و بدنبال سرنگونی آن و استقرار یک حکومت دمکراتبک و سکولار میباشند. حکومتی که بر دمکراسی و حقوق بشر در داخل استوار باشد و در خارج مرزهای کشور نیز پرچم صلح؛ دوستی و حسن همجواری را باهتزاز در آورد.

بر این اساس مسئولین کشورهای منطقه  باید حساب این رژیم و سیاست های مداخله جویانه و جنگ طلبانه اش را از حساب مردم ایران و کشور ایران جدا کنند و دست از دشمنی با ایران و ایرانی و تعدی و تعرض به خاک ایران بردارند.

 

اما در خاتمه؛ رژیمی که در گفتار و کردار خود ضد ملی و ضد ایرانی است؛ با آنتی تز آن یعنی با مبارزه ای ملی و با پاسداری از ارزشهای ملی سرنگون میشود. بنابراین در این شرایط خطیر که تنها با عبور از جمهوری اسلامی؛ میتوان انتظار پایان دغدغه ها و دل نگرانیهای ملی را داشت؛ آن گروه از مخالفان رژیم ــ افراد و جریانات سیاسی ــ که بر طبل جدائی و تفرقه میکوبند و حاضر نیستند با گردن نهادن بر یک اتحاد فراگیرِ ملی زمینه هر چه سریعتر سرنگونی این رژیم ضد مردمی و ضد ایرانی را فراهم کنند و باین ترتیب به طولانی شدن عمر این رژیم کمک میکنند؛ در خدشه وارد شدن بر تمامیت ارضی کشورمان نیز بی تقصیر نیستند.

08.08.2013

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه