بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 15 خرداد ماه 1392 ـ  5 ماه ژوئن 2013

 اصلاح طلبان امروز، راه گشایان آزادی فردا؟

دیوید اعتباری

 اخیراً در مقاله‌ای تحت عنوان "دروغ زیرکانهء اصلاح طلبان و نیاز به تحریم سراسری" در صد رسمی‌ شرکت کنندگان انتخابات ریاست جمهوری رژیم را از ابتدا تا بحال مقایسه کردم. حداقل شرکت کنندگان درانتخابات 51% بود که به ریاست جمهوری رفسنجانی‌انجامید و حداکثر 85% در 1388 بود که به کودتای انتخاباتی ختم شد. میانگین در صد شرکت هم 60 تا 65% بوده است. با کمی‌ تأمل در نمودار ارائه شده و در صدها، می‌توان به این نتیجه رسید که واجدین شرایط رای را می‌توان به سه گروه نسبتا مساوی (هر کدام 30 تا 35%) تقسیم کرد:

1- طرفداران رژیم، مذهبیون اصول گرا و آنانی‌ که منفعتی در این رژیم به آنها می‌رسد.     

2- مذهبیون اصلاح طلب و طرفدارانشان

3- نیروهای انحلال طلب و مخالف رژیم 

گروه اول ذوب شده در رهبر و یا پول و مقاماتی هستند که این رژیم در اختیارشان گذاشته است. اصول گرایان مذهبی‌ در بسیاری از کشورهای جهان نیز وجود دارند و درمقابله با ایشان تنها کاری که می‌توان کرد، عدم اجازه ورود اجباری مذهب آنان در قانون و دولت است.

و اما گروه دوم (اصلاح طلب) گروهی هستند که در ترازوی نسبتاً معادل دو گروه موافق و مخالف رژیم، تا بحال طرفداری از تداوم رژیم و "حفظ نظام مقدس" کرده و همواره در عمل وزنهء خود را به سود اصول گرایان سوق داده‌اند. بخصوص پس از انتخابات 1388، اصول گرایان، غافل از برکت وزنهء اصلاح طلبان، مشغول به پاکسازی ایشان بوده و هستند. در نتیجه اصلاح طلبان در عمل یا خانه نشین شده، یا زندانی و یا به دیگر تبعیدیان خارج کشور پیوسته اند.

البته گروه سوم انحلال طلب از ابتدای انقلاب و در پله‌های مختلف به این سه درد (خانه نشینی، زندان یا تبعید) دچار بوده اند، لیک اصلاح طلبان تا وقتی‌ که خود پاکسازی نشده بودند اشکال را بیشتر تقصیر تندروی انحلال طلبان و نه زورگویی و تندروی رژیم می انداختند. اکنون که اصلاح طلبان، علی‌رغم گدایی ِ اجازه برای شرکت در انتخابات و رضایت دادن به رفسنجانی‌ و بستن چشم بر حصر و زندانی رهبران شان، موسوی و کروبی و تاجزاده و غیره، باز هم موفق به کسب اجازهء شرکت در بازی حکومت نشده اند، به یک سه‌ راهی تاریخی رسیده اند:

- آیا باز هم وزنهء خود را به نفع اصول گرایان و بر ضدّ گروه سوم انحلال طلب سوق دهند؟

 - یا این بار از این موازنه دور بمانند، به امید و انتظار اینکه رژیم در موقعیت بعدی برای ادامهء خود دست به دامان آنان شود؟

- و یا اینکه خود نیز به انحلال طلبان بپیوندند؟

اصلاح طلبان می‌دانند که رأی ندادن در روزنهء امیدشان، یعنی‌ انتخابات، به ضرر رژیم ولی‌ به نفع انحلال طلبان می‌باشد و، در نتیجه و ناخواسته، وزنهء ترازو به سود انحلال طلبان خواهد گشت، اما امیدوارند در آینده نزدیک و قبل از این که برای ایشان و رژیم دیر شود دوباره با توافقی با رهبری و رژیم این وزنه را به نفع خود و نظام سوق دهند. رهبر کنونی شان، رفسنجانی‌، در آخرین پیام خود اشاره کرد: "اگر اعتلای کشور و عزت و رفاه ملت در سایه نظام اسلامی هدف اعلا و آرزوی همه ماست، رواست در این راه مشکلات و تلخی‌ها، ما را از ادامهء این راه مقدس باز ندارد." 

متاسفانه بعضی‌ از مذهبیون میانه روی ایران (بر عکس مذهبیون میانه روی کشور‌های مترقی) هنوز به این آگاهی‌ سیاسی نرسیده اند که تنها در سایه یک نظام سکولار دموکرات که به حقوق سیاسی و بشر همگی‌ احترام می‌گذارد حقوق ایشان نیز تضمین می‌باشد. البته حساب رهبران اصلاح طلب با  مردم جداست، چون ایشان در عین حال می‌دانند که در یک جامعهء مدرن سکولار، بسیاری از آنان دیگر موقعیت رجاليت نخواهند داشت، چون در یک جامعهء آزاد، ایرانیان واجد شرایط بالاتری جای آنان را خواهد گرفت.

این سه قطب در بسیاری از کشور‌ها نیز، با در صد‌های متفاوت، وجود دارند. عده‌ای مذهبی اصول گرا هستند که خواستار دخالت بیشتر دین و مذهب در حکومت و دولت می باشند (مانند جمهوری خواهان در آمریکا)، عدّه دیگر خواستار جدایی کامل دین از دولت می باشند (مانند مستقل ها، و طیف‌های پیشروی احزاب جمهوری خواه و دموکرات آمریکا) و گروه دیگر نیمه مذهبی‌ هستند (مانند دموکرات‌ها در آمریکا) که چه کاتولیک و پروتستان و  یهودی و... می‌دانند که جدایی دین از دولت تضمین کننده آزادی های مذهبی‌، فردی، اجتماعی و سیاسی آنان می‌باشد. در نتیجه آنان نیز، علی‌رغم مذهبی‌ بودن شان، با ترویج دین در دولت، مدارس و غیره مخالفت می کنند. این همان آگاهی‌ سیاسی ست که اروپای قرون وسطا را از سلطهء کلیسا رهایید. این پروتستان‌ها (اعتراضیون) مذهبی‌ بودند که اروپا را با وزنهء خود به سود طرفداران دین و دانش و سکولاریسم بکار بردند و با مخالفت خود با سلطه کلیسای کاتولیک این نبرد را به پیروزی  رساندند.  

تنها می‌توان امیدوار بود که مذهبیون اصلاح طلب ایران نیز هرچه زودتر به این آگاهی‌ و رسالت تاریخی‌ خود برسند که رهایی، آزادی و حقوق آنان نیز مانند تمامی‌ ملت ایران تنها در سایهء دولتی جدا دین و سکولار دموکرات امکان پذیر خواهد بود. در آن روز است که آنان با 3/1 وزنهء خود مانند اروپائیان، «پروتستان» (اعتراض گر‌) شده و ـ همگام با آزادیخواهان ـ خواهند توانست خود، ایران و ایرانی‌ را از این رژیم قرون وسطایی رهایی ببخشند.

تا آن روز رسالت دادن آگاهی‌ و تبلیغ جدایی دین از دولت بر عهدهء نیروهای سکولار می‌باشد و تاریخ هم گواه درستی راه و رهنمای آنها است.

 

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه