بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

جمعه 6 ارديبهشت ماه 1392 ـ  26 آوريل 2013

چرا چین از اصلاحات سیاسی طفره می رود؟

جاناتان لوین

ترجمهء م . مهران

از زمان نگارش کتاب "شهر روی تپه" اثر جان وین تروپ، آمریکائی ها عادت کرده‌اند‌ که از رهبران ملی خود، همواره سخنانی ستایش‌‌آمیز درباره‌ء عظمت منحصر بفرد آمریکا بشنوند. یک چنین‌ عادتی حتی در شرایطی که بنظر می‌رسد رهبران فعلی ما از این بحران به آن بحران می‌غلطند، انگار ریشه‌دارتر ‌از آن‌ است که واهی شمرده‌ شود. تداوم بی‌‌گسست دوره‌های انتخاباتی و انتقال مسالمت‌آمیز رهبری در آمریکا موهبتی است که بسیاری از آمریکائیان آن را بدیهی می‌شمارند. اما این در واقع یک دستاورد سترگ است که بسیاری از کشورها فاقد آن‌اند. در هیچ کشوری اهمیت نهادهای جا افتاده در تضمین رشد هماهنگ به اندازه چین مشهود نیست. نقاط ضعف ناموجه این نهادها در چین، امروز بزرگترین چالش حزب کمونیست حاکم بر کشور است.

اتمام موفقیت آمیز دومین گذار بدون خونریزی دردستگاه رهبری چین، نشانه رشدی است که اخیراً درنهادهای سیاسی چین پدید آمده است. از دوره آشفته مائو، حال و هوای انتقال قدرت‌ها تا حدی قابل پیش‌بینی بود. هر چند موفقیت در برخی از عرصه‌ها، ناکامی‌های چشمگیرتری را درعرصه‌های دیگر نمایان می‌کرد. ون ژیا بائو در هیجدهمین کنگره حزب کمونیست چین، در آخرین سخنرانی خود پیش از برکناری‌اش از مقام نخست وزیری، بر نیاز فزاینده چین به اصلاحات سیاسی تاکید کرد.

همچنانکه تنگ شیائوپینگ اصلاحات مرحله‌بندی شده چین را هدایت کرد، رهبران کنونی چین نیز باید اصلاحات سیاسی را رهبری کنند، وگرنه پیامدهای وخیمی درانتظارشان است. هرچند اجرای اصلاحات بهر نحو که باشد، کارساده‌ای نیست. برای تنگ شیائوپینگ که از قهرمانان انقلاب چین بود و مشروعیت رهبری‌اش زیر سوال نبود، اصلاحات اقتصادی مبارزه‌ای مداوم بود. او در 15 سال آخر زندگی خود با مخالفان مرتجعی که درصدد به شکست کشاندن تلاش‌های او بودند، مبارزه کرد. تنها اراده او بود که بذرهای چین مدرن را به ثمر رساند و زمینه‌های لازم را برای ایجاد کشوری که امروز می‌بینیم، تدارک دید.

اصلاحات سیاسی واقعی در چین، در مقایسه با اصلاحات اقتصادی، به نیروی محرکه قدرتمندتری نیاز دارد. اصلاحات اقتصادی به مدافعانش مجال ثروتمند شدن را می‌دهد، اما اصلاحات سیاسی ممکن است مبتکرانش را نیز از دور خارج کند. امروز دیگر تنگ شیائوپینگی نیست و پا به پای کم رنگ‌تر شدن اعتبار و نفوذ فردی رهبران، اعتبار نهادها جایگزین آن نشده است. در تاریخ چین، تغییرات، همواره امری مربوط به قلمروی اثر شخصیت‌های خاص بوده است؛ اعم از امپراتوران پیشین یا جنگ‌سالاران ناسیونالیستی چون چیانگ کای شک و یا غول‌های کمونیستی نظیر مائو و تنگ شیائوپینگ. امروز یک چنین شخصیت‌هائی در رهبری چین وجود ندارند و هنوز در عرصه سیاسی، نهادهائی مشابه آنچه در غرب توسط چهره های معمولی‌تر اداره می شود، پا نگرفته‌اند.

کاردینال ریشیلیو صدر اعظم معروف لوئی سیزدهم پادشاه فرانسه و یکی از معماران سیاست "مصالح ملی"،در آغاز کار خود، فرانسوالکرک دو ترمبلی راهب فرانسیسکن را بعنوان مشاور خود برگزید. ترمبلی رابطه شخصی خود با کاردینال را گسترش داد . بتدریج این راهب فروتن و آرام به برکت رابطه گرم خود با کاردینال، روحانی متنفذ و مغروری شد و لقب "Eminence Gris" (عالیجناب خاکستری ) را گرفت اطلاق این نام بخاطر رنگ خاکستری ردای راهبان کاپوسین (فرانسیسکن) بود. لقب این راهب به فرهنگ لغات راه یافت، که معنای آن عبارت است از کسی که در مراکز رسمی قدرت اهرم‌های اصلی را در پس پرده در دست دارد. یعنی فدرت پشت پرده. امروز در هر یک از نهادهای کم رمق چینی، نه یک "عالیجناب خاکستری" بلکه یک دوجین "عالیجناب" جا خوش کرده‌اند.

این موضوع در نمودار جالبی که اخیراً نیویورک تایمز چاپ کرده، به روشنی نشان داده شده است. قدرت و نفوذ فردی اشخاص در دستگاه رهبری چین نسل به نسل کاهش یافته است. قدرت، درنهادها و مراکز اداری بجای اینکه در دست افراد معین باشد، به همه افراد واگذار شده و در میان آنها تقسیم شده است. شمار بیشتر و بیشتری از بازنشستگان حزبی با مصلحت‌جوئی‌های فردی و خودخواهی‌هایشان، می‌توانند از حاشیه ادارات سابق خود همچنان اعمال نفوذ کنند. شی جین پینگ همانند سلف خود، هوجین تائو، برای تصمیم‌گیری نه تنها باید اتفاق آرای کمیته موجود را تأمین کند بلکه باید نظر موافق همه اعضای کمیته های پیشین را که در پس زمینه کمین کرده‌اند، نیز جلب کند. با نمایش مضحکِ راضی نگهداشتن "امپراتوران کوچک" علاوه بر یک بحران بزرگ، رخوتی عمومی نیز پدید می آید که از هر گونه رفورم سیاسی جدی از بالا، تا مدتها جلوگیری خواهد کرد.

تنگ شیائوپینگ در صحبتی خصوصی گفته بود که میخائیل گارباچف آدم ساده‌لوحی است. بنا به نظر تنگ شیائوپینگ، برنامه آزادسازی گلاسنوست گارباچف، بدون تجدید ساختار اقتصادی، اقدامی احمقانه و دور از احتیاط بود. این نظر چندان دور از حقیقت نیست.

طی سال‌های دهه 90 هنگامی که ژورونگ جی نخست وزیر، نخستین دور تجدید ساختار واحدهای دولتی‌ِ رو به زوال چین را آغاز کرد، میلیون‌ها کارگر بیکار شدند. گذار از اقتصاد دولتی به اقتصاد بازار روند ساده‌ای نیست. واحدهای بی رمق و ناکارآمد دوره مائو که اشتغال کارگران را در یک اقتصاد جیره‌بندی شده و بخور و نمیر تضمین می‌کرد، قطعه قطعه شد. برابری در فقر طی سی ساله نخست پس از انقلاب چین، جای خود را به حرص مال‌اندوزی داد. در بسیاری از دموکراسی‌ها ممکن بود انتخابات ساختگی عوام‌فریبانه و اعتراضات خشونت‌بار خیابانی، مسیر اصلاحات شاق و دردبار را عوض کند، اما سرکوب آزادی بیان در چین، اجرای این رفورم‌های اقتصادی و امکان تداوم رهبری را تضمین کرد.

روند گذار اقتصادی چین قطع نظر از مسائل اخلاقی، آرام‌تر از اغلب کشورهای کمونیستی دیگر پیموده شد. آنچه امروز چین را تهدید می‌کند آن است که تناسب مورد نظر تنگ‌شیائوپینگ (بین اصلاحات اقتصادی و سیاسی) پدید نیامد. پرسش این است که چین کی می‌خواهد برای انجام اصلاحات سیاسی آماده شود؟ این، سوال سختی است، اما بنظر می رسد که خطر ناشی از اصلاحات سیاسی زود هنگام بیش‌تر از خطر اصلاحات دیرهنگام است. برای چینی‌ها این پرسش روز به روز بیشتر مطرح می شود که آیا طفره رفتن رهبران از اصلاحات سیاسی بخاطر عدم آمادگی کشور است یا اینکه حزب کمونیست برای این تحولات آمادگی ندارد.

وخامت اوضاع ناشی از این کندکاری، ضرورت اصلاحات را مبرم‌تر می کند. ادامه سیاست بگیر و ببند هوجین تائو برای یک دهه دیگر کارساز نیست. گسترش چشمگیر اینترنت و بویژه weibo (توئیترچینی) به شهروندان عادی چین توان نامنتظره‌ای برای افشای تضییقات حکومتی داده است. این رویکرد در شرایط نبود یک حزب سیاسی دیگر تاکنون نشان داده است که موثرترین عامل تعدیل مشکلات مداوم ناشی ازتحریف های رسمی است.

حزب کمونیست گام‌هائی درجهت کاستن از شمار کاربران اینترنت برداشته است. مقررات تازه‌ای وضع شده که بر پایه آن، همه کاربران weibo موظف‌اند نام واقعی خود را بنویسند. بطورکلی سانسور اینترنتی و نظارت دولتی بشدت افزایش یافته است. (بخصوص خدمات پست الکترونیک گوگل، حتی وقتی هم که راکد نیست، چنان ناکارآمد است که گاه، فرستادن یک ایمیل بیش از ده دقیقه طول می‌کشد).

ژورون جی نخستوزیر چین، در یک کنفرانس مطبوعاتی در ژانویه سال 2003 در پاسخ به این پرسش که: انتخابات مستقیم باحضور نامزدهای متعدد در سطوح مختلف ساختار سیاسی کشور- دربخش ها، ناحیه ها و در سطح ملی- کی انجام خواهدگرفت، گفت : " هر چه زودتر بهتر."

ده سال ازآن زمان می گذرد و چین هنوز منتظر است. اختلاف سطح درآمدها سال به سال بیشتر می‌شود، مشکلات مردم افزایش می‌یابد و فساد رشد می‌کند. گروهی از روشنفکران برجسته چینی اخیراً طی طومار جسورانه‌ای به دولت هشدار داده‌اند که اگر اصلاحات سیاسی عاطل مانده چین بزودی عملی نشود، انقلاب خشونت باری را در پی خواهد داشت. وضعیت در واقع چنان است که می‌توان گفت که حتی هشدار آنها هم در این شرایط، تذکری محافظه‌کارانه است. تجارب و اقدامات بنیادین چین در عرصه سرمایه‌داری دولتی، ثمرات چشمگیری داشته است. اما اگر اصلاحات سیاسی نیز بنیادین نباشد، آیند ه تیره و تاری در انتظار چین خواهد بود.

نام اصلی مقاله : Why Reform Eludes China

منبع:

nationalinterest.org

www.jahanemrooz.net

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=52313

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه