بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 16 بهمن ماه 1391 ـ  4 فوريه 2012

 

استبداد دینی با انتخابات آزاد و نامه نویسی دگرگون نمی شود

(خطاب به ملی- مذهبی ها و امثالهم)

فرید راستگو

Fa_rastgou@yahoo.com

معروف است که آلبرت اینشتین گفته است حماقت یعنی اینکه ما یک اشتباه را، به امید اینکه نتیجه مثبت بدهد، دوبار تکرار کنیم.

از چند ماه گذشته بار دیگر مباحثی دربارهء شرکت درانتخابات یازدهمین دور ریاست جمهوری در حال شکل گرفتن است. جمهوری اسلامی خواهان ِ رنگارنگ در داخل و خارج کشور به تکاپو افتاده اند. افرادی همچون گذشته حاضر به شرکت در انتخابات تقلبی هستند ولی اصرار دارند که باید موسوی و کروبی از حصر خانگی بیرون بیآیند. افرادی چون عبدالله نوری، کرباسچی و نجفی علناً خواهان شرکت در انتخابات هستند و حصر خانگی موسوی و کروبی برایشان اهمیتی ندارد.

«سکولار»ی دنباله روی مذهبیونی که جدائی دین از دولت را قبول ندارند، در خارج از کشور در مقاله ای بنام " انتخابات آزاد، تهدیدی برای نظام استبدادی" خطاب به اینان می نویسد: «کسانی که بنام مصالحه و با قیاس های مع الفارق می خواهند بدون رفع حصر از موسوی و کروبی و رهنورد و بدون رعایت شرایط بیانیهء هفدهم موسوی، اصلاح طلبان را به میدان انتخابات بکشند، در حقیقت فشاری را که به یک جنبش اجتماعی متکی است، از روی دوش آقای خامنه ای بر می دارند و دست اش را برای انتخاباتی نمایشی باز می گذارند».

افرادی مثل رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد هم از ترس حذف و حصر ابدی توسط فرماندهان سپاه و طائب و نقدی و... از انتخابات آزاد حرف می زنند. از این افراد نمی شود انتظاری جز این داشت؛ چون نهایت درک مضحک و تعریف ظنزآمیز اینان از «انتخابات آزاد»، «انتخابات مهندسی نشده» است.

سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دوران اصلاحات، در دیدار با اعضاء حزب ارادهء ملت، گفته است که به نظر وی "انتخابات آزاد این است که انتخابات مهندسی نشود". حال خود تعریف طنزآمیز آقای خاتمی را با تعریف «اعلامیهء انتخابات آزاد و منصفانه» که در بهار سال ۱۹۹۴ در یکصد و پنجاه و چهارمین اجلاس آن در پاریس، تصویب شده است مقایسه و قضاوت کنید تا به اوج درجهء نیرنگ و عوام فریبی این آقا و پیروان اش هر چه بیشتر نائل آئید. در این تصویب نامه آمده است که «شورای اتحادیه بین المجالس با تاکید بر اهمیت اعلامیهء جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که مقرر می دارند اقتدار حکومت باید به موجب انتخابات ادواری و واقعی به ارادهء مردم متکی باشد؛ با تصدیق و تایید اصول بنیادین راجع به انتخابات آزاد و منصفانه که توسط کشورها در اسناد جهانی و منطقه ای پذیرفته شده اند، از جمله حق مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم همهء افراد در ادارهء کشور خود به وسیله نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده اند، حق رای دادن در انتخاباتی که با رای گیری مخفی انجام می شود، برخورداری از موقعیت مساوی برای نامزد شدن و بیان دیدگاه های سیاسی خود به صورت انفرادی یا گروهی همراه با دیگران است». لذا در این سند معیارها و شاخص‌هایی برای انتخابات آزاد بیان شده است. این سند می گوید که انتخابات آزاد، انتخاباتی است که در آن مردم هر جامعه ای بدین وسیله بتوانند در آزادی کامل و با حضور جریان آزاد اندیشه ها و اطلاعات به حقوق شهروندی و حق تعیین سرنوشت خویش برسند.     

البته از احمدی نژاد، خاتمی و رفسنجانی و امثال آنان که جزء پایوران و بانیان استبداد تمامیت خواه دینی می باشند و شریک جرم جنایات خمینی و خامنه ای بوده اند و هستند، نمی شود انتظار چندانی داشت.

اینجا خطابم به نیروهای ملی- مذهبی و افرادی است که دم از حقوق بشر و آزادی و حقوق شهروندی می زنند. خطابم بویژه به شش تن از ملی- مذهبی ها و پیروان شان است که به خامنه ای نامه می نویسند و از روی خیرخواهی ِ منافع ملی از او چندین درخواست می کنند که یکی از آنان برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی است.

در زمانی که دزدان و راهزنان حکومت می کنند ولی دو جوان را به جرم دزدی هفتاد هزار تومان آنهم در پارک هنرمندان، به دارمی آویزند؛ در زمانی که تمامیت ارضی کشورمان به خطر افتاده است و سخن از مدل لیبی و سوریه برای ایران است؛ شما به سرکردهء نظامی که خود هم عامل و هم موجد این شرایط و همان شرایط دشواری است که بدرستی خود در نامه اتان درباره اش سخن گفته اید، نامه می نویسید و از او انتظار دارید تا انتخابات آزاد بدون استصوابی برگزار کند؟

چه بر شما می رود و در این عالم به کجا می روید که این چنین سرگردانید که از دست گرگ به خود گرگ و یا به گرگانی چون او پناه می برید؟ آیا شما بعد از 34 سال از بنای رژیم جمهوری اسلامی و بدنبال آن استقرار ولایت مطلقه فقیه، هنوز نسبت به استبداد دینی حاکم توّهم دارید و باورمندید که با نامه نویسی و استمداد از مستبد جائر بقول مرحوم منتظری می توانید باعث تغییر رفتار استبداد دینی شوید؟

شما اگر «حاکمیت» را از آن «قدرت» نمی دانستید به او مراجعه نمی کردید. شما هنوز به این نتیجه نرسیده اید که در نظام های استبدادی، قدرت دگرگون ناپذیر است. دلخوش کردن به دگرگون کردن مستبد آن هم بعد از تجربه و تجارب تاریخی نشان از آن دارد که حاکمیت و مقام تصمیم را نه از آن ملت که از آن قدرت می دانید.

از تجربهء صد سال اخیر عبرت بگیرید که ولایت مطلق شاه و شیخ چگونه کشور را به فساد و تباهی کشاند. از خود بپرسیم اشکال کار ما روشنفکران و، بقول قدیم، منورالفکران چیست که بعد از صد سال مبارزهء ضد استبدادی و خواست مردم برای رسیدن به استقلال و آزادی، باز هم این مملکت فلاکت بار هر بار باید از دست یک مستبد به دست مستبد دیگری بیفتد؟ 

بر خلاف من که در کتاب ها خوانده ام، شما خود دیده اید که بعد از کودتای 28 مرداد 1332 سران نحله های مختلف ملی با نامه نویسی به شاه تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا شاید موفق شوند محمد رضا شاه را متقاعد کنند که «سلطنت کند و نه حکومت» و از نامه نویسی به شاه نه تنها چیزی عایدشان نشد بلکه سهل انگاری آنان در جلب توده مردم و نداشتن ارتباط با مردم و ناتوانائی آنان در سازماندهی مردم موجب شد که روضه خوان ها و شب جمعه خورها به رهبری خمینی جنبش مردم علیه دیکتاتوری شاه را مهار کنند و آنانی که سال ها سمبل مبارزه با استبداد شاهی بودند بعلت پراکندگی خود به دنبال خمینی راه بیفتند.

علت شکست نامه نویسی این بزرگوران در آن بوده است که آنان متوجه این امر نبوده اند که آغاز و پایان حرف هر قدرت پرستی قدرت است؛ بخصوص اگر ابزار قدرت یعنی زور و اسلحه را در دست داشته باشد. هدف قدرت حاکم جز حفظ آن توسط ابزارش چیز دیگری نمی تواند باشد زیرا هر هدفی ابزار خاص خود را دارد.

بدین جهت است که در استبداد، نقش اصلی به قهر و زور داده می شود، و اعمال زور و قهر کاربردی روزانه و رو به گسترش در حاکمیت استبداد و دیکتاتوری دارد. چون در جامعه ای خالی از قهر و زور، قدرت بویژه قدرت مطلقه نمی تواند دوام بیآورد.

با این توصیف و با گذشت بیش از صد سال تجربهء مبارزاتی مردم ایران، و تجربهء بی حاصل گذشتگان از نامه نویسی به شاه و تجربه ولایت مطلقه فقیه هنوز شما ملی- مذهبی ها بجای رجوع به مردم صاحبان اصلی حاکمیت به غاصب حاکمیت مردم رجوع می کنید و از او خواهان برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی برای استقرار آزادی هستید.

آیا حقیقتاً باور دارید که خامنه ای به انتخابات آزاد تن خواهد داد؟ و جبران مافات می کند و در تضاد با محور نظام و قانون اساسی اش گام برخواهد داشت؟ شاید اگر ما 8 سال تجربهء دوران اصلاح طلبان حکومتی را نداشتیم می توانستیم با ذهن گرائی بگوئیم نظام اصلاح پذیر و قدرت استبدادی دگرگون پذیر است. ولی ما اکنون پس از آن تجربه هستیم و دیگر جای هیچگونه ذهنی گرائی و عوام گرائی و توهمی وجود ندارد. پس چرا باید فریب بخورید.

مگر اولین بار است که در نظام حاکم بر ایران انتخابات برگزار می شود که شما خواسته اید این بار، انتخابات آزاد باشد، آیا قبلاً که در هر انتخاباتی شرکت می کردید و پشت سر رفسنجانی و خاتمی سینه می زدید، انتخابات آزاد بود که این بار می خواهید انتخابات آزاد باشد؟ تازه سهم مردم از انتخابات قبلی چه بوده است؟ مشاهده نکردید که در انتخابات رقابتی بین دو جناح حاکم در سال 88 مستبد حاکم چه تخلفات و تقلباتی و در ادامه اش چه جنایاتی انجام داد؟ به همین سادگی خون ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی، فهیمه سلحشور، بهمن جنابی، کیانوش آسا و ترانه موسوی و ده ها بخون خفته دیگر فراموش شد؟

آقای خامنه ای در پاسخ به شما و رفسنجانی و خاتمی و دیگر طراحان انتخابات آزاد در استبداد پاسخ داد که انتخابات در ایران همواره آزاد بوده است. آیا باز هم بعد از این پاسخ پی به ماهیت این نظام نخواهید برد؟ و متوجه نخواهید شد که قدرت عملی خلاف اصول حاکمیت اش انجام نخواهد داد؟

این نظام اصلاح ناپذیر و دگرگون ناپذیر است. ما بعد از تجربهء اصلاحات حکومتی هستیم. مگر خاتمی قبل از انتخابات 1376 وعدهء اصلاحات نداد؟ مگر نمایندگان اصلاح طلب مجلس دور ششم به مردم وعدهء اصلاح ساختارهای اقتصادی و سیاسی را ندادند؟ مگر اکثریت مردم به امید بهبود زندگی شان و اصلاح نظام در این دو انتخابات بطور گسترده ای شرکت نکردند؟ اکثریت مردم بر این باور بودند که با شرکت در انتخابات و رای دادن به اصلاح طلبان می توانند این نظام را اصلاح و دگرگون سازند. مردم در دوران خاتمی منتظر اصلاحات جدی در ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بودند. آنان فکر می کردند اصلاح طلبان و جمهوری اسلامی خواهان ِ دنباله رو شان اگر دولت را در دست بگیرند باعث بهتر شدن شرایط اقتصادی و اجتماعی شان می شوند؛ ولی در عمل نشد. پایهء چنین انتظاراتی وعده های اصلاح طلبان بود که نتوانستند به وعده های خود عمل کنند. بر فرض که حسن نیت داشتند ولی در عمل متوجه شدند سیستم دگرگون ناپذیر است و اجازهء کوچکترین حرکتی خلاف محور استبدادش را نمی دهد. استبداد ثابت کرد که اصلاح ناپذیر است. چرا؟

هیچ کس، هیچ سازمانی، هیچ سیستمی و هیچ نظام حکومتی بر خلاف محور وجودیش نمی تواند عمل کند. برای درک بهتر مسئله، ساعت را در نظر بگطريم. محور گردش ساعت ثانیه شمار دور ساعت شمار است. گردش ساعت را در خلاف محورش نمی توانیم تغییر دهیم.

محور قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی بر اصل ولایت مطلقه فقیه استوار است. در اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت آمده است که حاکمیت از آن خداست و در اصل پنجم آمده است که ولی فقیه حاکمیت خدا را اجرا می کند. بنا بر اصول ذکر شده، شما و دیگر جمهوری اسلامی خواهان هرچه زور بزنید و بالا و پائین بروید قادر نخواهید بود این محور را با نامه نویسی و طرح شعارانتخابات به اصطلاح آزاد تغییر دهید.

اصلاح هر چیزی و هر سیستمی تابع عملکرد محور آن می باشد. یکبار هم که شده برای مردم بگوئید این استبداد دینی را عملاً چگونه می خواهید بنفع مردم و در جهت خلاف محور وجودی اش اصلاح کنید. اول برای خود این را توضیح دهید و اگر قانع شدید راه عملی اصلاح نظام را برای مردم بازگو کنید. من براین باورم که یک حاکمیت خلاف محور حیات اش عمل نمی کند زیرا قدرت استبدادی دگرگون ناپذیر است چون بین حقوق انسانی و ملی مردم با استبداد ولایت مطلقه آشکارا تضاد آشتی ناپذیری موجود است که بدون داشتن یک هدف، یک اندیشه راهنما و یک آلترناتیو دمکراتیک غیر قابل دگرگونی است. شما که معتقد به دگرگونی و اصلاح استبداد دینی می باشید لطف کرده روشن و شفاف بدون مغلطه کردن و کلی گوئی بگوئید راهکار عملی شما برای اینکه قدرت استبدادی اصلاح پذیرد و دگرگون پذیر و دمکراتیزه شود چیست؟

قدرتمندان نظام، و خامنه ای ِ سرکرده آنان، با برگزاری انتخابات آزاد مخالفت می ورزند و اجازه نخواهند داد در قلمرو آنان انتخاباتی آزاد صورت پذیرد. فهمیدن این مسئله مشکل نیست زیرا برگزاری انتخابات آزاد بر خلاف محور حاکمیت آنان عمل خواهد کرد.

از آنجائی که عملکرد نظام جمهوری اسلامی نه بر اساس امیال شما و امثالهم، که بر اساس محور ولایت فقیه دور می خورد طرح، شعار انتخابات آزاد نمی تواند در رفتار استبداد دینی حاکم بر سرزمین مان دگرگونی و تغییری ایجاد نماید. حاکمان بخوبی می دانند که اگر کوچکترین روزنه ای بر روی مردم باز کنند مساوی با انفجار مردم و نابودی آنان خواهد بود. این آن چیزی است که خامنه ای و یاران اش از آن وحشت دارند چون بخوبی می دانند باز کردن هر روزنه ای هر چند کوچک مبدل به نیروئی بنیان کن خواهد شد و به معنای ویرانی کل نظام است. بدین خاطر است که حکومتگران نظام ولائی اجازهء باز شدن هیچ فضائی را نخواهند داد.

شما مدعی می باشید رهرو گفتمان مصدق هستید؟ گفتمان مصدق ایستادن بر سر حقوق ملی و حقوق انسان و حاکمیت ملت است. او تلاش می کرد تا مردم بر سرنوشت خویش حاکم شوند. پس چرا شما دل به اصلاح نظامی بسته اید که از اساس نافی و سلب کننده حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش است؟ چرا بر کارهای و شعارهای بیهوده خود اصرار می ورزید و حرف های کهنه و قدیمی را که غالباً فاقد هرگونه ارزش تئوریک می باشند بارها و بارها تکرار می کنید؟

شما دوران اصلاحات را سپری کرده اید و باز هم می خواهید آزموده را بیآزمائید و مردم را بدنبال سراب اصلاح نظام بکشانید؟ جامعه ای که در حال فروپاشی و انفجار است و مردمی که هم اکنون در زیر بار فقر و گرسنگی جان می کنند نیازمند راه و چارهء نوینی برای خلاصی از این نظام هستند. ولی شما بجای ارائهء طرحی نوین برای گذار از استبداد حاکم به دمکراسی با نامه نویسی خود به رهبر جمهوری اسلامی می خواهید مردم ستمدیدهء ایران را قانع سازید که تنها راه دنباله روی از رفسنجانی (به مقاله تقی رحمانی بنام "از رفسنجانی چه می خواهیم" رجوع کنید) و خاتمی است و با اصلاح طلبی می توان استبداد دینی را دگرگون کرد.

ما  اکنون در مرحلهء «بعد از تجربه» هستیم و گرفتار بلای ویرانگر استبداد دینی شده ایم. چرا چشم خویش را بر روی واقعیت ها بسته اید؟ آیا هیچ راه حل واقعی و عملی دیگری بجز نامه نویسی به رهبر و دنباله روی از رفسنجانی و خاتمی به نظرتان نمی آید؟ برای حل مشکلات و مصائبی که گریبانگیر ملت و مملکت شده است و خود در نامه اتان ذکر کرده اید باید طرز فکر قدیمی را بدور انداخت و طرحی نو براندازیم تا حاکمیت مردم به مردم بر گردد.

حواس مان را جمع کنیم؛ بدون داشتن یک برنامه و هدف و اندیشه راهنمائی که ضامن رساندن مردم به حقوق و حاکمیت شان باشد از دیکتاتوری به دمکراسی نخواهیم رسید. ولی بدون اینها از این استبداد به استبداد دیگری خواهیم رسید.

باید از رژیم جمهوری اسلامی گذر کرد تا حاکمیت غصب شدهء مردم به مردم برگردانده شود. این گذار، نیازمند آلترناتیو دمکراتیکی است که هدف اش استقرار حاکمیت جمهور شهروندان باشد. این آلترناتیو باید بدون وابستگی به نیروهای خارجی و قلمرو استبداد داخلی با تکیه بر نیروی شهروندان و سازماندهی آنان عمل کند. این تنها راه روشنی است که مردم را می توان بدان امیدوار کرد که از این طریق می توانند به حقوق ملی و شهروندی و حاکمیت خود نائل آیند.

تردید ندارم که این موضوعات برای مردم روشن و روشن تر خواهند شد و جنبش همگانی آنان دیر یا زود نابود کننده استبداد دینی حاکم خواهد شد.

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=50706

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه