بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

چهارشنبه 27 دی ماه 1391 ـ  16 ژانويه 2012

 

 برتری انسان بر خاک و خاکی که از آن همه است:

دو روی سکه تفاهم و بالندگی

وارش

پیش از هر چیز باید بگویم آنچه که در پی می آید گمان و ایده و اندیشه من است و آنرا تمام و مطلق و خالی از سستی نمی دانم.

 

گفتگوی دو گروه

تا آنجا که به مردم مربوط است، من تا کنون نشنیدم که گروهی از مردم یا قومی یا استانی در ایران به یک هموطن ترک، لر، کرد، فارس، گیلکی، بلوچ، عرب، تالشی، مازندرانی و نظایر آن به واسطه آنکه ترک است، یا لر است یا کرد است، کار ندهند، داد و ستد نکنند، خویشاوندی نکنند، حرف نزنند، قطع ارتباط کنند و یا هر کار دیگری که مثال روشنی از یک برخورد نژادیست. برعکس، این زندگی در کنار یکدیگر و آزادی رفتن به هر جای ایران در طول قرنها، در همه جای ایران و به ویژه در برخی مناطق آنچنان در آمیختگی ایجاد کرده که سخت بتوان قدمت و تعداد قومی را بر قومی دیگر بیشتر دانست. بسیاری از این مردمان کم و بیش فارغ از آنکه همسایه شان از کدام قوم و قبیله است، درهم تنیده اند و زندگی می کنند اما نویسندگان، کوشندگان سیاسی، اصحاب رسانه و احزاب، به ویژه آن هنگام که می خواهند با یکدیگر به "گفتگو" بنشینند، داستانی نسبتن جدا دارند.

همیشه سر نخست این گفتگو از آن کسانی بوده که در مورد ایران، تمامیت ارضی ایران، دلنگرانی بابت فراگیر شدن احتمالی ستیزه های خطرناک قومی و چیزهایی از این دست سخن گفته اند و سر دوم آن توسط گروه دیگری پیگری شده که به عنوان کوشندگان حقوق اقوام همیشه دلنگران لیستی از مشکلات و کاستیهای ریز و درشتی که اقوام و استانهای گوناگون ایران با آن مواجهند، هستند. گفتگوهایی که شوربختانه همیشه چاره ساز و دوستانه و منصفانه نبوده است.

 

دو روی سکه تفاهم

کوتاه آنکه به گمان من سکه تفاهم در مورد این بغرنج، دو روی دارد: پایبندی به باور برتری انسان بر خاک از یک سو و از سوی دیگر، اعتراف و اقرار به خاکی که از آن "همه" است.

میهن دوستان باید این نکته اساسی را بپذیرند که انسان ارزشمند تر از آب و خاک و دار و درخت است. پذیرفتن این نکته هم نیازمند فراتر رفتن از حرف و سخن است و نشان دادن پایبندی عملی به این اصل و تمامی پی آیند های آن را می طلبد. انسان را ارزشمند تر از آب و خاک و خشت دیدن، پی آیندی مانند این دارد که میهن بیش و پیش از هر چیز،"هم میهن" می شود. آنچه که ایران می خوانیم اش، بیش و پیش از خاک و درخت و خشت، هم میهن ایرانی می شود. با این نگاه از یک سو وطن "پرستی" و میهن "پرستی" درخور دفاع نیست و کسی که اهل اندیشه باشد پایی بر آن نمی فشارد و از سوی دیگر همزمان میهن"دوستی" ارزشی هزار چندان می یابد. جان و معنای میهن را پیش و بیش از هر چه بر هم میهن بنا کردن و بن پایه و اساسی ترین جلوه میهن را هم میهن دیدن، سبب می شود تا میهن دوستی پدیده ای در درون انسانیت باشد، میهن دوستی ارج و قربی اساسی داشته باشد و میهن دوستان با یکدیگر همداستان باشند.

به گمان من با این نگاه، میهن دوستانی که دلنگران تمامیت و امنیت ایران هستند، باید همزمان، همه جا و بلافاصله به خواسته های بر حق اقوام و نقش مخرب جمهوری اسلامی هم اشاره کند. کسانی که با قداست بخشیدن به خاک، تقدم انسان و حقوق انسان بر خاک را فراموش می کنند و از چماق "تجزیه طلب" نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر آن سو تر نمی روند، از نقش جمهوری اسلامی یادی نمی کنند مگر برای آنکه یاد آوری کنند که کجاها در کنار جمهوری اسلامی می ایستند(در کنار جمهوری اسلامی می ایستم اگر تمامیت ارضی ایران تهدید شود، در کنار جمهوری اسلامی می ایستم اگر استقلال ایران زیر سوال برود، در کنار جمهوری اسلامی می ایستم اگر اجنبی خیالی در سر بپروراند، در کنار جمهوری اسلامی می ایستم اگر منافع ملی ایران تهدید شود، در کنار جمهوری اسلامی می ایستم اگر ...) و به این ترتیب از قضا بیشتر اوقات در کنار جمهوری اسلامی می ایستند و درد و رنج و خواسته های به حق بخشی از مردم را یکسره فراموش می کنند، شایسته حمایت نیستند و برای این نسخه از "میهن پرستی" نمی توان ارزشی قائل بود.

از سوی دیگر این سکه تفاهم روی دومی هم دارد و آن اعتراف و اقرار همه کوشندگان حقوق اقوام به خاکی است که از آن "همه" است. هر نقطه ای از خاک ایران ملک مشاع "همه ما" است و جداگانه سند زدن هر بخشی از از این خاک به نفع کسانی و محروم کردن سایرین، فارغ از آنکه به ناحق چه میزان زور پشت آن باشد، ناممکن است و عاقل به سمت امتحان ناممکن و دریایی از گرفتاری نمی رود. با تنها خود را بیگناه دیدن و دیگران را مقصر فرض کردن، گرهی گشوده نمی شود. گروهی از کوشندگان حقوق اقوام که سخن گفتن از درد و رنج و بیکاری و فقر اقوام را یکسره فراموش کرده اند و تمام وجهه همت خود را صرف کوبیدن سایر اقوام، تقدیس نژاد پاک و سره، تحقیر سایر اقوام و سند زدن این گوشه و آن گوشه این خاک کرده اند را باید همکاران و هم پایگان گروه رقیبی دانست که خاک را تقدیس می کنند و حق انسان را یکسره از یاد برده اند. او که درد مردم دارد، نه در دام اولی می افتد و نه دست دومی را می فشارد.

هموطن به راستی مظلوم بلوچ و بوشهری و کرد و عرب من همانقدر در ظلمهایی نظیر نابودی نیمی از جنگلهای شمال در 30 سال گذشته و بیکاری و محرومیت در مازندران بیگناه و پاکدست هستند که حقیقتن من در رنج آنان. به همین ترتیب و از همین گونه میتوان دید که من مازندرانی یا آن هموطن محروم بوشهری یا یک شیرازی یا دیگری، تقصیر و خطایی در بیکاری، اعتیاد، فقر، نا امنی، محرومیت یا چیزهایی از این دست در تبریز یا ارومیه ندارد و الی آخر. آیا عصبانیت از دست جمهوری اسلامی باید سبب شود که تاوان آنرا دسته ای دیگر از هموطنان محروم شما دهند یا بهتر آن است که با طرح شعارها و خواسته های خود(که چیزهای عجیبی هم نسیتند و باید مواردی نظیر رفاه، شغل، اقتصاد بهتر برای منطقه، آموزش زبان مادری و نظایر آن  باشد)، تلاش کنیم تا بقیه هم میهنان خود را همراه و همدل کنیم و از این پتانسیل عظیم استفاده کنیم؟

 

سخن آخر

 به گمان من با آموزش و بالا رفتن سطح فرهنگ عمومی جامعه، دو روی این سکه تفاهم روز به روز پر رنگ تر خواهد شد و این مشکل از میان می رود که آن هم در نخستین گام نیازمند شرط لازمی (و نه کافی البته) به نام سرنگونی نظام فاشیستی جمهوری اسلامی است. احزاب سیاسی و روشنفکران و نویسندگان و کوشندگان حقوق اقوام نباید فراموش کنند که اگرچه که نمی توان به بهانه جمهوری اسلامی مسوولیت خودمان را فراموش و اشکالات را توجیه کرده و تلاش تک تک افراد جامعه در جهت بالندگی ایران را از نظر دور کنیم، اما نمی توان از نقش مخرب جمهوری اسلامی در ویران ساختن مفاهیم نیک هم چشم بست. باید نوک تیز پیکان انتقادات را از سوی این دسته و آن گروه از مردم بگردانند و آن را در گام نخست متوجه جمهوری اسلامی کنند. به ویژه آنکه برای حکومت های این چنینی، ایده ال خواهد بود که مردم همهء ناپاکی ها را از خود ببیند و، با از دست دادن اعتماد به نفس خود، بیشتر و بیشتر در رفتارهای نامناسب خود فرو روند و اسیر گردند.

پاینده مردم ایران و ایران

11/01/2013

http://my.gooya.com/permalink/4268.html

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه