بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 13 آذر آبان ماه 1391 ـ  3 دسامبر 2012

 

انقلاب مصر ادامه دارد! مردم خواهان سقوط  رژیم هستند!

محسن ابراهیمی

ebrahimi1917@gmail.com

محمد مرسی به یمن انقلاب ناتمام مصر بر صندلی محمد مبارک جلوس کرده است.  در لحظاتی که کارگران و زنان و جوانان مصر نبردی شورانگیز را با طبقهء حاکم مصر پیش می بردند، مرسی و حزب اش سخت مشغول بده بستان سیاسی با ارتش برای توقف انقلاب بودند. اين انقلابی است که نه توانستند به شکست کامل بکشانندش و نه توانست به طور کامل پیروز شود. به قدرت رسیدن مرسی محصول یک تبانی سیاسی از بالای سر انقلاب بود که بازیگران اصلی اش بورژوای آشفته و هراسان مصر، ارتش و دول غرب بودند. اینها همان نیروهایی هستند که قبلاً کلی تلاش کرده بودند با چهره های نظام سابق بدون مبارک امر انقلاب را یکسره کنند و البته نتوانسته بودند. 

در 21 ماه گذشته، کشمکش ضد انقلاب با انقلاب همچنان ادامه داشته است. وظیفهء اصلی اخوان المسلمین نشسته در قدرت پایان دادن به این کشمکش است؛ پایان دادن به مقاومت انقلاب، کنار زدن شبح ترسناک انقلاب از بالای سر بورژوازی هراسان مصر، بازگرداندن نظم و امنیت و ثبات مورد نیاز بورژوازی.

فرمان اخیر مرسی، قدمی تازه در این مسیر بود که به ضد خود تبدیل شد.

مرسی، طی فرمانی، فرمان های بعدی اش را لازم الاجرا اعلام کرد، خودش را بالاتر از همه قوا قرار داد. در چشم مردمی که با نبردی شکوهمند یک دیکتاتور را به پایین کشیده بودند خیره شد، خودش را وقیحانه دیکتاتور اعلام کرد و در متن یک تحرک تازه برای نقطهء پایان قطعی گذاشتن بر انقلاب، خود را "رهبر انقلاب" نامید. اما هنوز جمله اش را تمام نکرده بود که همان انقلاب عقب نشسته اما پایان نیافته به میدان تحریر، به خیابان های اسکندریه و سوئز و ده ها شهر دیگر بازگشت و جواب دندان شکنی به   کسی  داد که جرئت کرده بود به نام "رهبر انقلاب" سخن بگوید.

اولین سوال این است که چرا این مقطع برای چنین حرکتی انتخاب شد. چرا امروز؟ 

به نظر من، دو اتفاق رئیس جمهور را به صرافت انداخت تا به یک تعرض جدی دست بزند:

1۔ تصویب  کمک پنج میلیارد دلاری صندوق بین المللی پول به حاکمیت جدید مصر.

2۔ نقش دولت مصر در آتش بس میان اسرائیل و حماس که تحسین دول غرب را برانگیخت؛ همان دولی که در وقت خود در نقش دلال بین المللی میان اخوان المسلمین و ارتش نقش ایفا کرده بودند و عملاً تسمهء نقاله انتقال اخوان از اپوزیسیون به قدرت شده بودند.

این دو اتفاق یک فرصت طلایی بود که دولت مرسی در هوا قاپید. محاسبه این بود که می توان وسط کشکمش دو ارتجاع در خاورمیانه ۔ که اتفاقاً یک طرف اش شعبهء فلسطینی همین اخوان المسلمین است ۔ ارتجاع در خود مصر را تثبیت کرد؛ محاسبه ای که اشتباه از آب درآمد و به جای تثبیت ضد انقلاب، انقلاب را به خیابان های مصر بازگرداند. 

 

تعرض متقابل انقلاب

مرسی فرمان اش را به نام "رهبر انقلاب" صادر کرد، انگار از پیش می دانست که چنین کاری به حساب ضدیت او با انقلاب گذاشته خواهد شد. دست پیش گرفت تا پس نیفتد. شاید هم تصور می کرد نقش شیادانهء اخوان المسلین در اوج انقلاب مصر فراموش شده است. اتفاقاً با این حرکت، مردم به خاطر آوردند که اخوان المسلین تا لحظات سرنگونی قطعی مبارک، در میدان تحریر، این مرکز سوزان انقلاب، آفتابی نشده بود. به خاطر آوردند که اخوان زمانی سوار قطار انقلاب شد که مبارک سرنگون شده بود. و البته سوار شد تا ترمزش را بکشد. تا از ریل خارج اش کند. 

قاهره، اسکندریه، سوئز، پورت سعید و شهر کارگری محله و ده ها استان و شهر مصر به حال و هوای روزهای پرشکوه آغاز انقلاب بازگشتند. جوانان و کارگران و زنانی که 18 روز تمام، پرچم "نان، آزادی و حرمت انسانی" در دست در مقابل توحش بورژوازی مصر باریکاد بسته بودند، دوباره با همان پرچم به خیابان ها بازگشتند. خون جدیدی به میدان تحریر، این قلب تپندهء انقلاب، جاری شد. همان جوانانی که دفاتر حزب حاکم مصر را آتش زده بودند، این بار کوکتل هایشان را به دفاتر اخوان المسلمین پرتاب کردند.  فرصت طلایی اخوان المسلمین به ضد خودش تبدیل شد. تعرضی که قرار بود ضد انقلاب را تقویت کند تضعیف اش کرد. تعرضی که قرار بود انقلاب را تضعیف کند تقویت اش  کرد.  

 

شعارها، پرچم ها، خواست ها:

انقلاب ها به درجات زیادی با علائم و شعارهایشان محتوای سیاسی خود، اهداف و آرمان هایشان و پیشروی و سطح رادیکالیزم شان را نشان می دهند.

در فاصلهء فقط یک هفتهء گذشته، تعرض متقابل به گستاخی سیاسی مرسی پیشروی خیره کننده ای داشت. این بار توده های انقلابی در مقابل تعرض ارتجاع با یک خواست شروع کردند: "یا فرمانت را پس بگیر یا برو". طول نکشید که این خواست به یک فرمان متقابل تغییر یافت: "فرمان رئیس جمهور باید لغو شود". مردمی که می دانستند تعرض رئیس جمهور مستقیماً علیه انقلاب است در پرچم هایشان نوشتند: "ملت برای دفاع از انقلاب آماده است." و در میان ده ها پرچم و پلاکارد و شعار، یک پوستر به نحوی خصلت نما حاکی از خودآگاهی سیاسی نسلی است که در 21 ماه گذشته نقش موتور محرک انقلاب را بازی کرده اند. در این پوستر، از تلفیق نیم چهرهء مرسی و نیم چهرهء مبارک تصویر تمام چهره ای تولید شده است به نام  "محمد مرسی مبارک"! این صاف و ساده یعنی مرسی ادامهء مبارک است.  با چنین منطقی انقلاب هم ادامه دارد.

انقلاب مصر را مردم جهان اساساً با یک میدان (میدان تحریر، به مثابه قلب شور انگیز انقلاب) و یک خواست (نان، آزادی و حرمت انسانی) بمثابه یک شعار سیاسی و خواست انسانی انقلاب. نيز "مردم خواهان سقوط رژیم هستند" به مثابه راه پیشروی انقلاب. این بسیار خصلت نماست که در مقابل تعرض وقیحانهء دولت، نیروهای انقلاب فوراً با همان خواست "نان، آزادی و حرمت انسانی" به همان میدان تحریر بازگشتند و همان شعار سیاسی را فریاد زدند: "الشعب یرید اسقاط النظام" (مردم خواهان سقوط نظام هستند!

 

گوشه هایی از خودآگاهی سیاسی انقلاب

فرمان مرسی، از متوهمین صف انقلاب توهم زدایی کرد و بخش هشیارش را هشیارتر. 

"قدرت اخوان المسلین را فاسد کرده است. ما چهرهء واقعی شان را شناختیم. مصری ها دیگر هرگز حکومت خودکامگان را تحمل نخواهند کرد!" این سخنان زنی در میدان تحریر است که می گوید به مرسی رأی داده بود تا احمد شفیق ۔ نخست وزیر سابق مبارک ۔ پیروز نشود. فرمان مرسی پرده را کنار زد و نشان داد اخوان المسلین برای نجات همان نظامی سرکار آمده است که احمد شفیق نخست وزیرش بوده است. اين نشانی است از تعمیق بیشتر انقلاب.

"مرگ بر حکومت قائد اعظم"! این شعار در صف معترضین اسکندریه چاشنی شعارهای ضد رژیمی بود. قائد اعظم عنوان رهبر مذهبی اخوان المسلمین است که مرسی به عنوان نمایندهء سیاسی اش عمل می کند. این شعار انعکاسی از روح تقابل انقلاب با تحرکت اسلامی هاست، دهن کجی به تلاش اسلامی ها برای قرار دادن شریعت اسلامی به مثابه مبنای قوانین کشور است. این شعار را در کنار پوستر بزرگی قرار دهید که در قاهره به شما چشم دوخته است تا از خود آگاهی سیاسی انقلاب تصویر دقیق تری بگیرید: پوستر محمد مرسی با عمامه ای بزرگ بر سر و صلیب شکستهء نازی ها بر سینه! 

"اخوان المسلین انقلاب را دزدید"! "او انقلاب را دزدیده است و چه چیزی بدتر از این است که او این کار را به نام انقلاب انجام میدهد. این لحظهء حیاتی است. اگر فرمان او را بپذیریم انقلاب تمام شده است."! پاسخی صریح و تیز به به انقلاب دزدی که خود را "رهبر انقلاب" نامید.

"او باید عقب بنشیند. انقلاب و خیابان ها تصمیم خواهند گرفت که او چه کار کند! اگر او در مقابل انقلاب بایستند، سرنوشتی مشابه مبارک خواهد داشت"! در اینجا ما با یادآوری ساده و صریح این حقیقت روبرو هستیم که هنوز دورهء انقلاب تمام  نشده است، هنوز ارتجاع تثبیت نشده است، و هنوز مشروعیت هر دولت و هر نهادی را خیابان تعیین می کند.

 

در قدرتند اما نقش اپوزیسیون بازی می کنند!

ادعا این است که فرمان رئیس جمهور اقدامی برای تضعیف بازماندگان نظام سابق است که در سیستم قضایی ریشه دوانده اند، اقدامی در مقابل بازماندگان مبارک در نهادهای دولتی است. یعنی "رهبر انقلاب" دارد در مقابل بازماندگان نظم سابق قاطعیت نشان می دهد! خیابان هشیارتر از آن بود که برای این ترهات تره خرد کند و جوابش را با همان پوستر پرمعنای "محمد مرسی مبارک" داد.

روشن است که باندهای رنگارنگ صف ارتجاع، از نظام سابقی ها گرفته تا تازه بقدرت رسیدگان اخوانی، همان هایی که در اوج انقلاب دست در دست هم گذاشتند، در عین مقابله متحد با انقلاب، می خواهند سهم شیر از قدرت و ثروت را به باند خود اختصاص دهند. تمام داستان این است که باندبازی درونی خود را به نام دفاع از انقلاب انجام می دهند. انگار می دانند نیرویی از خود ندارند. انگار می دانند هنوز انقلاب آنقدر قدرت و اعتبار دارد که هر پیشروی خود حتی در کشمکش های درونی شان را هم باید به اعتبار آن پیش ببرند. 

 

معمای قانون اساسی!

در لحظات نوشتن این مطلب، اعلام شد که دولت مرسی تصویب پیش نویس قانون اساسی را هفته ها به جلو انداخته است و فوراً قرار است رأی نهایی در "مجمع قانون اساسی" صادر شود! این مجمع یکی از آن نهادهای دست ساخته است که با عجله و با ترکیب اصلی اسلامیون سلفی و اخوانی سرهم شده است تا شریعت را بیخ ریش قوانین مصر بچسباند. و  اکنون اسلامیون مجمع خواب را بر خود حرام کرده اند و بعد از 19 ساعت بیش از 200 ماده را تصویب کردند: قرار شد شریعت اسلامی مبنای قوانین کشور باشد!

اما چرا این همه عجله؟

این شتاب به خاطر موقعیت ناروشن خود حکومت است. یک سفاهت از طرف رئیس جمهور، و یک تعرض هشیارانه از طرف انقلاب، کل حاکمیت را به وضع رقت باری انداخته است. نمی دانند چه کار کنند. عقب بنشینند؟ انقلاب این را به حساب ضعف حکومت و قدرت خودش خواهد گذاشت! بر فرمان کذایی پافشاری کنند؟ ممکن است با تعرضی گسترده تر و قوی تر مواجه شوند و هر چه را تا کنون رشته بودند پنبه شود و اوضاع رادیکال تر شود و کل نظم حاکم با مجمع قانون اساسی و خود قانون اساسی و شریعتش به خطر بیافتد.

می توان حتی از لابلای اظهار نظرات سران دولت این استنباط را کرد که اسیر یک خودفریبی حقوقی در مقابل حقایق سیاسی شده اند. شاید تصور می کنند که قانون اساسی دولت شان را بر پایهء مشروعیت قانونی استوار می کند و آنگاه می توانند به نام مدافع قانون اساسی مردم را به خانه هایشان برگردانند.

و بالاخره چنین شتابی یک  وجه فوری تر و تاکتیکی تر برای کاهش خشم مردم و ساکت کردن اوضاع را هم دارد. یک عقب نشینی است بدون اینکه ظاهر تعرضی رئیس جمهور خدشه دار شود.  این را خودشان به زبان بی زبانی می گویند: رئیس جمهور به محض تصویب قانون اساسی، اختیاراتی فراقانونی اش پس خواهد داد! آیا این چیزی جز کلاه شرعی برای عقب نشینی خجولانه و با حداقل تلفات رهبر خودگمارده انقلاب در مقابل تعرض انقلاب است؟

 

سرنوشت انقلاب مصر!

انقلاب مصر، اگر چه نتوانست به پیروزی کامل برسد؛ اگرچه نتوانست جامعهء مصر را از نظمی نجات دهد که نان و آزادی و حرمت انسانی اش را زیر پا له کرده بود؛ اگرچه نتوانست کل جامعه را تماماً رها کند، اما حداقل شرایط و زمینه های رهایی را فراهم کرد. از این نظر، اتفاقات اخیر حاکی از یک قدم دیگر به جلو است. این بار نیرویی مورد تعرض است که از بالای سر انقلاب به قدرت رسیده است و به نام انقلاب حرف می زند.

منظور از پیروزی کامل چیست؟ شاخص های اصلی اش چه ها هستند؟ فراتر رفتن از تغییر ساده  مهره های سیاسی؛ در هم شکستن کل ساختار سیاسی حاکم همراه با نهادهای مقننه و اجرایی و قضایی و امنیتی و سرکوب؛ جایگزین کردن این نهادها با ارگان های اعمال ارادهء همان توده های وسیعی که به خیابان آمدند و در خیابان ماندند تا مظهر نظم سابق ساقط شود و، در نهایت، دست بردن به ریشهء تمام حقارت ها و ستم ها و تبعیض ها و محرومیت از نان و آزادی و حرمت انسانی، یعنی نظم سرمایه دارانه، و در یک جمله، زیرو کردن نظم طبقاتی حاکم.

مصر یک جامعه سرمایه داری است و هیچ انقلابی در جامعه سرمایه داری نمی تواند و نخواهد توانست به پیروزی کامل برسد، مگر اینکه طبقهء کارگر آن جامعه ۔ همان طبقه ای که هیچ چیز ندارد از دست بدهد مگر زنجیرهایش ۔ با صف متشکل و متحد به صحنه سیاسی وارد شود؛ مگر اینکه در مقابل طیف وسیع احزاب رنگانگ "چپ" و راست و لیبرال و ملی و اسلامی و غیر اسلامی متعلق به نظم طبقاتی حاکم، "حزب سیاسی انقلاب" به میدان بیاید و انقلاب را به پیروزی نهایی رهبری کند؛ حزبی که نه فقط افق سوسیالیسم و برابری و آزادی را در مقابل کل جامعه قرار دهد، بلکه بتواند تاکتیک ها و حیله های سیاسی در مقابل انقلاب را بشناسد و خنثی کند،  بتواند انقلاب را لحظه به لحظه رهبری کند و به فرجام پیروزمندش برساند.

مصری که طبقهء کارگر جسورش اعتصابات قدرتمند چهار سال پیش را با شعار "ما حاضر نیستیم زیر سلطهء بانک جهانی باشیم" سازمان داده است و با صدای بلند علیه مبارک شعار داده است؛ مصری که یک دیکتاتور چند دهه ای را ساقط کرده است؛ مصری که تجربهء یک قیام شکوهمند علیه نظم موجود را به تازگی پشت سرگذاشته است و در همین 21 ماه گذشته با انواع حقه های سیاسی مدافعین نظم کهنه آشنا شده است؛ مصری که در مقابل شیادی سیاسی رئیس جمهوری که به نام انقلاب حرف می زند فوراً به خیابان آمد و دزد انقلاب نامیدش؛ مصر طبقهء کارگر، مصر زنان و جوانان ستمدیده و تهیدست و شجاع بیش از همیشه برای بیرون دادن چنین حزبی آمادگی دارد. سرنوشت انقلاب مصر تماماً منوط به شکل گیری چنین حزبی است.

تورنتو، دوم دسامبر 2012

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه