بازگشت به خانه  |   پيوند به نظر خوانندگان

از ميان نوشته های

مجيد محمدی

جمعه 3 شهريور ماه 1391 ـ 24 ماه اگوست 2012

 

هفت موج دیرپای اقتدارگرایی در ایران معاصر

گفتمان‌ها، ایدئولوژی‌ها، و برنامه‌ها

مجید محمدی

همانطور که می توان از امواج دمکراسی خواهی و دمکراتیزاسیون در جوامع سخن گفت می توان به امواج اقتدار گرایی در آنها نیز پرداخت. بدون توجه به این امواج و درک شرایط و زمینه‌ها و بستر‌های مناسب آنها نمی توان به درک و تبیین شرایط و تحولات اجتماعی و سیاسی و تغییر آنها، از جمله ارتقای دمکراسی، پرداخت. جامعه‌ی ایران در صد سال اخیر هم با امواج و دوره‌های اقتدار گرایی و هم با جنبش‌های دمکراسی خواهی مواجه بوده است و از این جهت به هر دو طرف این داستان می توان پرداخت. چگونه ایرانیان می توانند بدون درس گرفتن از شکست‌های خود در ساختن نهادهای دمکراتیک و پی گیری فرایندهای دمکراتیزاسیون به پیشرفت دمکراسی در ایران و غلبه بر غول اقتدار گرایی کمک کنند؟ در این میان درک گفتمان‌ها، ایدئولوژی‌ها و برنامه‌های اقتدار گرایی در ایران بالاخص در دوران معاصر ضرورت دارد. انتقال این شناخت و درک ممکن است به جلوگیری از انتقال قدرت به نسلی تازه از اقتدار گرایان پس از جنبش‌های اجتماعی موفق و ناموفق یاری برساند.

در ایران پنج موج دمکراسی خواهی در دوران مشروطه (1906-1907)، ملی شدن صنعت نفت (1953-1951)، انقلاب ایران (1980-1978)، جنبش اصلاح طلبی (1999-1997) و جنبش سبز (1388) تجربه شد که علی رغم ایجاد شور و امید بهبود، هیچ یک در تاسیس نهادهای دمکراتیک و ایجاد یک نظام دمکراتیک پایدار و همه جانبه موفق نبودند. در این جنبش‌های اجتماعی و سیاسی هزاران نفر جان خود را از دست دادند، هزاران نفر مجموعاً ده ها هزار سال را در زندان‌ها گذراندند و هزاران نفر شکنجه شدند، هزاران مقاله و صدها کتاب در مورد دمکراسی و حاکمیت مردم منتشر شد، و صدها گروه و انجمن و حزب سیاسی تشکیل شد اما حتی پس از پیروزی‌‌های مقطعی نیروهای دمکرات، اقتدار گرایی با شدت و قوت به صحنه‌ی سیاست بازگشت. در دوره‌های متناوب و مکررا حکومت‌ها با ژست‌های مردمی آغاز کرده و به قساوت مندانه ترین حکومت‌های دیکتاتوری و استبدادی در ایران تبدیل شده‌اند.

معیار مورد نظر در این نوشته برای تشخیص امواج اقتدار گرایی رجوع به عناوین یا برچسب‌هایی مثل سلطنتی یا اسلامی، میانه روی یا رادیکالیزم، تندروی و کند روی، انقلابی یا اصلاح طلب، و چپ و راست نیست بلکه بر فرایندهای اجتماعی مورد تاکید، گفتمان ها، ایدئولوژی‌ها، و برنامه‌های سیاسی تاکید می شود. در درک این دوره‌ها مهم نیست چه کسانی حکومت کرده‌اند اما مهم است چگونه به قدرت رسیده‌اند و چگونه حکومت کرده‌اند. جوهر اقتدار گرایی که حکومت یک فرد یا گروه و نفی رای مردم به عنوان تعیین کننده‌ی سیاست‌ها و ملاک اصلی در عزل و نصب مدیران و قانون گذاران جامعه است، و صور و امواج گوناگون آن در هر دوره در این نوشته مد نظر قرار می گیرد.

جامعه‌ی ایران در هفت دوره با اوج گیری اقتدارگرایی با مضامین و صور گوناگون مواجه بوده است:

 

1- اقتدار گرایی نوسازی محور

رضا شاه با ماموریت نوسازی کشور پس از ایجاد امنیت و تقویت دولت مرکزی در مقام سردار سپه بر اریکه‌ی قدرت تکیه زد. در دوره‌ی رضا شاه، گروه‌های قدرتمند اجتماعی و عموم مردم حکومت مشروطه را با امنیت و نوسازی از بالا طاق زدند و بدین طریق فرصت عرض اندام مشروطه‌ی سلطنتی را برای همیشه از میان بردند. نخبگان عصر رضا شاهی با تاکید بر نوسازی اجتماعی و اقتصادی بدون نوسازی سیاسی شکاف میان این دو دسته را ایجاد کردند و به نسل‌های بعدی انتقال دادند. این نخبگان بر خلاف پایه گذاران دمکراسی در امریکا و اروپا می خواستند هر چه سریع تر به اصلاحات مورد نظر خویش دست پیدا کنند و نمی خواستند خود را در فرایند کند دمکراتیک گیر بیندازند.

 

2- اقتدار گرایی هویت محور

در دوره‌ی محمد رضا شاه، بالاخص پس از کودتای 28 مرداد 1332 و تحت تاثیر موج ملی گرایی در دنیای در حال توسعه و خاورمیانه، کشور در تب و تاب یک هویت ملی و تازه می سوخت. رژیم پهلوی این هویت تازه را با رنگ ایرانی با ملغمه ای از ادبیات کهن فارسی و فرهنگ باستانی ایرانی به علاوه‌ی حکومت سلطانی ایرانی در زرورق مدرنیته پیچید و به جامعه ارائه داد تا حکومت مشروطه و دمکراسی را به طور کلی فراموش کنند. روشنفکران ایرانی نیز بازگشت به خویش را مطرح کردند که طیفی از بازگشت به زندگی شبانی روستایی و کمون اولیه تا بازگشت به اسلام انقلابی و مدینه ی صدر اسلام را شامل می شد و در هر دو سوی طیف اثری از ارائه‌ی روش برای رسیدن به این هویت از دست رفته به چشم نمی خورد. دمکراسی به عنوان روش حل منازعه و روش تدریجی اما موثر ظهور هویت اجتماعی در اینجا به فراموشی سپرده شد. البته همانند دیگر حکومت های اقتدار گرا در ایران معاصر مجلس و قانون اساسی به شکل نمایشی آنها نیز حفظ شد تا به غربیان نمایش داده شوند. در سمت روشنفکران، بیشتر تمایل به سوی انقلاب همه جانبه برای دست یابی به آن هویت به چشم می خورد. روشنفکران امیدوار بودند که خودِ انقلاب همه‌ی مسائل را حل کند.

 

3- اقتدار گرایی عدالت محور

در دوران انقلاب ایران هر یک از گروه‌های سیاسی قدرت مطلق را برای ایجاد عدالت اجتماعی با دیدگاه ویژه‌ی خویش طلب می کرد. تصور آنها از عدالت نیز عمدتا عدالت توزیعی بود به این معنی که ثروت را میان افراد به تساوی تقسیم کنند و  فاصله‌ی درآمدها را نیز کاهش دهند. ایجاد فضایی با فرصت‌های برابر در این دوره چندان محلی از اعراب پیدا نکرد. همچنین بحث از روش در رسیدن به آمال و غایات در این دوره بحثی انحرافی معرفی می شد. در تصور این نیروها برای آنکه عدالت اجتماعی دنبال شود می بایست از فرایند کند و طولانی دمکراسی گذشت و از بالا به خواسته های متصور آنها جامه‌ی عمل پوشید؛ در عین حال نتیجه‌ی فرایند دمکراتیک از پیش روشن نیست و در شرایط دمکراتیک ممکن است مردم انقلابیون را انتخاب نکنند. اقتدار گرایی هویت محور سلطنتی با همین توجیهات جای خود را به اقتدار گرایی عدالت محور انقلابیون داد. بدین ترتیب قبضه شدن قدرت در دست یکی از اقشار درگیر در انقلاب و حذف دیگر گروه‌ها را که در نهایت به پررنگ تر شدن اقتدارگرایی در برابر عدالت خواهی انجامید نمی توان انحراف انقلاب بلکه جزء ویژگی‌های بنیادین آن دانست.

 

4- اقتدار گرایی استقلال محور

در دوران کوتاه مابعد انقلاب که ارزش استقلال سیاسی بر فراز دیگر ارزش‌ها قرار گرفت و شعار نه غربی- نه شرقی آسمان ایران را پر کرد رهبران سیاسی با تمسک به ضرورت حفظ استقلال کشور در برابر نیروهای بیگانه بالاخص امپریالیسم آمریکا و شوروی بسیاری از فرایندها و اصول دمکراتیک را نادیده گرفتند. این نوع اقتدارگرایی که تا حدی از ملی گرایی سابق نیز همزمان با رد آن تغذیه می کرد نیروهای ملی را در مقطعی در کنار نیروهای مذهبی قرار داد. ائتلاف نیروهای مذهبی و ملی دیری نپایید و اقتدارگرایان مذهبی قدرت را به خود اختصاص دادند. در این دوره این چاقوی استقلال بود که سر دمکراسی را برید. این دوره را می توان دوران اوج نظریه‌ی توطئه نیز خواند.

 

5- اقتدار گرایی فره محور

دوران تحکیم حکومت مطلقه‌ی خمینی دوران شیفتگی نیروهای مذهبی در برابر فردی است که رهبری انقلاب به وی عنصر فرهمندی عطا کرد و به وی این امکان را داد که از موضع فرهمندی سازوکارهای دمکراتیک را که در یکی دوسال بعد از انقلاب در برخی حوزه‌ها مثل مدیریت دانشگاه ها و اداره‌ی کارخانه ها شکل گرفته بودند قدم به قدم به عقب براند و با سرکوب نیروهای درگیر در انقلاب روحانیت را به قدرت مطلق برساند. خمینی با استادی و زیرکی یک به یک ویژگی‌های دمکراتیک انقلاب ایران، مثل مشارکت توده‌ای، خصلت ضد استبدادی، مطالبه‌ی آزادی رسانه‌ها و اصل مدیریت شورایی را تعطیل و نیروهای وفادار به خویش را در حکومت، رسانه‌ها و سازمان‌های اجتماعی منصوب کرد. انقلابیون وفادار به خمینی همه‌ی ارزش‌های خود را قربانی شیفتگی به فرهمندی متصور وی کردند.

 

6- اقتدار گرایی توسعه محور

دوران ریاست جمهوری رفسنجانی مصادف بود با اتمام جنگ و تشنگی جامعه برای بازسازی خرابی‌های آن. رفسنجانی و همراهانش که اکنون منابع کشور را گشوده در برابر خود می دیدند توسعه را محور و ستون خیمه‌ی اقتدار گرایی خویش قرار دادند و با تمسک به توسعه به نقض بنیادی ترین حقوق دمکراتیک مردم پرداختند. آنها به زبانی روشن به مردم می گفتند که اگر توسعه می خواهید حکومت ابدی و نظارت ناپذیر ما را تحمل کنید. در دوران وی تقریبا همه‌ی اصول دمکراتیک قانون اساسی تبصره خوردند تا “سازندگان” و “کارگزاران” کشور با فراغ بال منابع کشور را از آن خویش سازند و آنها که ساکت نمی ماندند در داخل و خارج کشور هدف ترور یا محاکمه‌ی قضایی قرار گرفتند.

 

7- اقتدار گرایی قهر محور

دوران حکومت تمامیت خواهانه‌ی خامنه ای دوران اوج اقتدار گرایی قهر محور است به این معنا که عامل تعیین کننده ی سیاست ها و قوانین و تصمیم گیری‌ها در این دوره قوه‌ی قهریه است: اینکه چه کسانی نیروهای نظامی و امنیتی و انتظامی را در اختیار دارند مشخص می کند کشور چگونه اداره شود. تنها زور در این دوره حرف اول را می زند و آنکه قدرت را در اختیار دارد حق هم با اوست. در این دوره دشمن فرضی و توطئه‌های آن در سرلوحه‌ی برنامه های تبلیغاتی رژیم قرار گرفتند و با توجیهات امنیتی حقی از حقوق اساسی مردم و اصلی از حاکمیت آنها نماند که به دیوار زده نشده باشد. خامنه ای و وفاداران نظامی و امنیتی وی سیاه ترین نوع اقتدارگرایی را در این دوره رقم زدند و جنبش حقوق مدنی را که در برابر آن بپا شده بود با تمام قوا سرکوب کردند در حالی که نظام جمهوری اسلامی ایران را آزادتر از دمکراسی‌های غربی می خوانند (علی خامنه‌ای: “انتخابات در ایران در مقایسه با کشورهای مدعی دمکراسی آزادتر و پرشورتر است،” ایلنا، 9 اردیبهشت 1388).  در این دوره حتی دمکراسی با ارزش دیگری طاق زده نشد و زور عریان نیازی ندید تا مردم را با گول زنک دیگری از حاکمیت خویش عاری سازد.

 

آنچه میان همه‌ی این دوره‌ها مشترک است عبارت است از:

1) قربانی کردن دمکراسی در پای نوسازی، هویت گرایی، عدالت، استقلال و توسعه، و در لفافه‌ی یک آرمان یا هدف متعالی پیچیدن اقتدار گرایی برای توجیه سیاسی و اخلاقی آن، مثل آرمان عدالت در اقتدار گرایی عدالت محور یا هدف مبارزه با امپریالیسم در اقتدار گرایی قهر محور یا هدف توسعه در اقتدار گرایی توسعه محور؛

2) حرکت اقتدار گرایان با زمانه و توجه آنها به تحولات اجتماعی و سیاسی و نیازهای زمانه مثل توجه به هویت ایرانی در اقتدار گرایی هویت محور یا تاکید بر استقلال در اقتدار گرایی استقلال محور؛

3) سوار شدن اقتدار گرایان بر امواج جنبش‌های اجتماعی و به دست گرفتن رهبری آنها و سپس جهت دادن به ساختار سیاسی تا اصل جنبش در خدمت اقتدار گرایی قرار گیرد تا مردم سالاری؛

4) و گفتمان‌های مشترک علی رغم ایدئولوژی‌های متفاوت.

خصوصیت اول ناشی از ابهام در آرمان‌ها و اهداف، تعجیل برای رسیدن به اهداف و بی توجهی به روش‌های رسیدن به آنهاست. برای رسیدن به عدالت یا آزادی نمی توان مخالفان سرسخت آنها را در مقام قدرت قرار داد حتی اگر شبکه‌ی اجتماعی گسترده ای داشته باشند و سریع تر بتوانند قدرت را از چنگ رژیم سابق به در آورند. خصوصیت دوم از آن جهت مورد تاکید قرار گرفت که بسیاری دمکراسی خواهان را نیروهای آینده و متوجه به تحولات اجتماعی تلقی می کنند در حالی که اقتدار گرایان نیز از شرایط جامعه می آموزند و با برنامه‌ها و طرح‌های تازه به میدان سیاست پای می گذارند.

از خصوصیت سوم معمولا با عنوان “دزدیده شدن جنبش یا انقلاب” یاد می شود اما هیچ جنبشی را نمی توان دزدید مگر آنکه سربازان جنبش در سرقت همکاری کنند و سران جنبش یا برخی از سران جنبش در دزدی مشارکت داشته باشند. گذاشتن نام دزدی بر به قدرت رسیدن اقتدار گرایان در واقع به فراموشی سپردن دلایل و علل واقعی انتقال قدرت از یک دسته از اقتدار گرایان به دسته ای دیگر است. عموم نیروهای اجتماعی ایران بالاخص بازاریان، روحانیت، نظامیان، و تکنوکرات‌ها منافع خویش را در نظام اقتدار گرایانه تضمین شده تر می بینند تا نظام دمکراتیک؛ تنها نیروهای دانشجویی، روشنفکران و زنان که جای پای محکمی در نهادهای قدرتمند اجتماعی مثل دین و بازار و ارتش ندارند خواهان دمکراسی‌اند و از همین جهت دمکراسی وجهی آرمانی در جامعه‌ی ایران یافته است.

در همه‌ی این دوره‌ها، بجز سال‌های جنبش حقوق مدنی، گفتمان خشونت و انحصار بر جامعه حاکم بوده است به این معنا که نیروهای سیاسی خشونت را تنها راه حل مجادلات خود می دیده‌اند و تقسیم و گردش ادواری قدرت در مخیله‌ی آنها جای نمی گرفته است. گفتمان‌های دیگر مشترک میان انواع و امواج اقتدارگرایی در ایران مردسالاری، تمرکزگرایی، توده گرایی، پنهان روشی، و کیش شخصیت بوده‌اند.

تفاوت‌های میان این دوره‌ها نیز جدی است؛ در هر دوره یک یا چند گروه یا قشر اجتماعی بر کشور حکم رانده‌اند‌. در دوره‌ی رضا شاه نظامیان، زمین داران و اقشار تحصیل کرده در غرب، در دوران محمدرضا شاه تکنوکرات‌ها و دانشگاهیان و دیوان سالاران عالی رتبه، در دوران انقلاب و بلافاصله بعد از آن روحانیت، بازار و دانشجویان، در دوران خمینی روحانیت و بازار، در دوره‌ی رفسنجانی و خاتمی روحانیت، بازار و تکنوکرات‌ها، و در دوران احمدی نژاد نظامیان و نیروهای امنیتی بعلاوه‌ی بازار و روحانیت نبض سیاست در کشور را در اختیار داشته‌اند. هر یک از این گروه‌ها یا اقشار با تکیه بر خویشاوند گرایی، رانت خواری، امتیازات ویژه، وفاداری به بالاترین پله‌ی قدرت و پرهیز از مصالحه و تقسیم قدرت حکم رانده‌اند. دربار پادشاه و بیت ولی فقیه نیز به منزله‌ی وزنه‌ی تعادل میان نیروهای وفادار عمل می کرده‌اند. با تغییر گفتمان اقتدار گرایی مجموعه‌ی نیروهای حاکم یکباره به کنار نرفته‌اند بلکه همواره یک دسته از اقتدار گرایان در متن و دسته‌های دیگر در حاشیه حضور داشته‌اند.

 غیر از طبقه و قشر اجتماعی، ایدئولوژی وجه عمده‌ی تفاوت میان امواج فوق الذکر بوده است. ایدئولوژی‌های عرفی گرایی نوسازی محور، عرفی گرایی توسعه محور، عدالت گرایی، ولایت گرایی، فقه گرایی، اسلامگرایی توسعه محور، و نظامی گرایی در هر یک از این دوره‌ها وجه غالب را داشته‌اند. همچنین روشنفکران و نخبگان در هر دوره گفتمان سیاسی ویژه‌ای را نمایندگی و اهل سیاست نیز تا حدی از آنها پیروی می کرده‌اند.

برگرفته از سايت «چراغ آزادی»

 

https://newsecul.ipower.com/

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630