بازگشت به خانه

نوشته ای از

مسعود نقره کار

mnoghrekar@hotmail.com

جمعه 22 ارديبهشت 1391 ـ  11 ماه مه 2012

 

پيوند به نظر خوانندگان

اپوزيسيون متوهم؟!

اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج کشور را دو گونه توهم زمين‌گيرتر کرده است: توهم نسبت به اصلاح حکومت اسلامی، و توهم نسبت به توانايی و جايگاه اپوزيسيون در خارج از کشور. در باره ی عوامل فرهنگی، سياسی، اخلاقی و روانی زمين گير شدن اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور گفتنی ها گفته شده اند، در ميان اين گفتنی ها اما به گمان من جای دو نوع توهم خالی ست!

۱ـ توهم نسبت به ظرفيت و توانايی اصلاح حکومت اسلامی : نشانه شناسی اين توهم به آغاز قدرت گيری حکومت اسلامی بر می گردد. اين توهم که بسياری از جريان های سياسی و فرهنگی ، و شخصيت ها و چهره ها ی سياسی و فرهنگی مستقل مبتلايان اش بودند، همزاد حکومت اسلامی ست. اين مجموعه با برداشت های تاکتيکی و استراتژيکی تا حدودی متفاوت از پديده ی اصلاح يا رفورم دل به اصلاح حکومت اسلامی و رهبرش خوش کردند. حزب توده ايران يکی از عوامل شيوع اين توهم و سرايت آن به ديگران بود.ارزيابی «توده ای ـ طبقاتی »از حکومت اسلامی و آيت الله خمينی، درک و فهم اردوگاهی ازمبارزه ی ضد امپرياليستی، تز راه رشد غير سرمايه داری ، تئوری انقلاب های ملی ورهايی بخش، شيفتگی به قدرت، وابستگی و پشت گرمی به «سوسياليسم واقعا موجود» و... زمينه ها و بسترهای چنين توهمی بودند. اين حزب با پروژه ای ذهنی «جبهه متحد خلق» اش را شکل گرفته و خود را آلترناتيو حکومت اسلامی می پنداشت. حزب توده ايران با قورت دادن بخشی ازرهبری و تشکيلات سازمان فداييان خلق ايران بربنيه و توانايی اش برای نشر بيشتر اين توهم افزود.حزب رنجبران و تعداد ديگری ازمحافل، شخصيت ها و چهره های سياسی چپ نيز به چنين توهمی مبتلا بودند. جريان های مذهبی ، شخصيت ها و چهره ها ی سياسی و فرهنگی اين طيف نيز اکثرا به اميد اصلاح حکومت و آيت الله خمينی پا پيش گذاشتند. حتی سازمان مجاهدين خلق ايران تا پيش از آنکه آيت الله خمينی دست رد به سينه ی رهبری اين سازمان بزند به راه همکاری و به اميد اصلاح آيت الله و جمهوری اش حرکت کرد. بسياری از جريان های ملی و ملی ـ مذهبی نيز به اصلاح حکومت اسلامی و رهبرش دل بسته بودند. حضور آنان در حکومت، به ويژه در دولت، با چنين اميدی صورت گرفت .نوانديشان دينی که بيشتردر عرصه ی فکر و فلسفه مشغول می نمودند نيز آرام آرام کار اصلاح طلبانه ، و توضيح و توجيه توانايی اصلاح حکومت اسلامی آغاز کردند.

 

با شکل گيری و نضج بنيان های نظری و سياسی حکومت اسلامی، و ارگان های اعمال اين نظرها و سياست ها، اصلاح نا پذيری حکومت عيان تر شد. توحش، تجاهل و جنايت های حکومت اسلامی در دهه ی 60 که پيه آن ها به تن همگان خورد، اگر چه توانست برخی از جريان ها و افراد را از ورطه ی توهم اصلاح رژيم بيرون کشد اما بر« کله بتونی» ها ی اين مجموعه بی تايثر بود.

فکر اصلاح حکومت اسلامی در ميان برخی از روحانيون و مکلا های حکومتی ، که بيشترين شان خط امامی ها و حزب الهی هايی بودند که خود تا حدی اصلاح شده می نمودند نيز بر بستردگرگونی های سياسی و اجتماعی اواخر دهه ی 60، به ويژه نوشيدن جام زهر صلح ! توسط خمينی و مرگ اش، بتدريج پا گرفت. اين نوع از اصلاح طلبی که از مسير نوعی توسعه ی اقتصای به حوزه ی توسعه ی سياسی و فرهنگی کشيده شد، سرانجام جنبش اصلاحات سال 76 را سبب شد، جنبشی که هنوز هم به گونه ای ادامه دارد و در انتخابات سال 1388 در بخشی از آنچه جنبش سبز خوانده شد، خود را نشان داد. نوانديشان يا روشنفکران دينی نيز در ادامه ی تلاش های شان در تئوريزه کردن محمل های سياسی ومذهبی اين جنبش نقش خويش ادامه دادند.

در اين ميانه اصلاح طلبان حکومتی همراه با تبليغ و ترويج توهم « امکان اصلاح حکومت از درون»، گاه نيز ياری رسان حکومت درتضعيف جريان ها،حرکت ها و جنبش ها ی آزادی خواه و آزادانديش شده اند، ساليانی ست که در داخل کشور جنبش آزاديخواهانه و عدالت جويانه ی پراکنده ای که شکل سازمان يافته اش در تشکل های مدنی ، دموکراتيک وصنفی ی زنان، دانشجويان ،کارگران و ساير زحمتکشان، اهل قلم ( وهنر)، معلمان ، وکلا و محافل روشنفکری امکان ادامه ی حيات يافته اند ،بين دو سنگ آسياب حکومت اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی قرار گرفته اند. آنچه حکومت با اين مجموعه کرده و می کند اظهرمن الشمس است ،اما آنچه اصلاح طلبان حکومتی بر اين مجموعه روا داشته اند پوشيده در زرورق تک و توکی شعارمدنی و مترقی تضعيف و تحريف جنبش آزاديخواهانه و عدالت جويانه بهمراه آورده است، ازجمله آسيب های توهم آفرينی اين دست اصلاح طلبان : ايجاد بی اعتمادی نسبت به اصلاح يا رفورم، ايجاد نگرانی و ترس نسبت به تغييرات ساختاری و بنيادی در جامعه، ناممکن وانمود کردن انحلال و سرنگونی حکومت اسلامی، و نيز همسنگ و همراه نشان دادن تغيير بنيادی و هر نوع انقلاب با هرج و مرج و خشونت و خونريزی ست.

جريان های سياسی و فرهنگی، و شخصيت ها و چهره های سياسی و فرهنگی اصلاح طلب اپوزيسيون خارج کشورنيز طی سه دهه ی گذشته عکس برگردان آنچه که در داخل کشور وجود داشت و می گذشت، بوده اند. اصلاح طلبان حکومتی در هجرت به دليل موج مهاجرت روزنامه نگاران و متفکران شان به خارج از کشور، کمک های مالی و تبليغاتی از سوی منابع اروپايی و امريکايی، و پشتيبانی جمهوری خواهان و سکولار های اصلاح طلب با قدرت و توانی بيش از پيش به راه خود ادامه داده اند. بخشی از اکثريتی ها و حزب توده ای ها و جمهوری خواهان اصلاح طلب و محافل مشابه به دنبال ديدگاه های اصلاحگرانه در مورد حکومت اسلامی به راه خود ادامه داده اند، اما اين بار در معيت خاتمی و موسوی و کروبی به اميد بازگشت به دوران طلايی « امام خمينی» گام می زنند.

 

۲ـ توهم اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور نسبت به خود را نيز می بايد از عوامل مهم زمين گير شدن اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشورتلقی کرد. توهم نسبت به توانايی و جايگاه اين اپوزيسيون سبب شده است اصلاح طلبان حکومتی در خارج از کشور، که بيشترين شان تيپاخوردگان از بساط قدرت اند، بپندارند حتی می توانند از اين سوی مرز حکومت اسلامی اصلاح کنند. فيل هوا کردن با حجره هايی مثل « اتاق فکر» ،« شورا» ی زير زمينی و نيمه مجهول الهويه و مجهول الامکان” «شورای هماهنگی راه سبز اميد»، و صدور فرمان های حمله و محاصره و عقب نشينی مدنی و غير مدنی حکومت اسلامی به اپوزيسيون داخل کشور با «اسب تروا» و ذوالجناح ( ذوالجنا) و يا از طريق«اسکايپ های مستقر در واشنگتن دی.سی» و « صدای امريکا» و... از وخامت حال اين عزيزان خبر دارد. توانايی مالی، تبليغاتی و رسانه ای اين بخش از «اپوزيسيون» که با کمک های بشر دوستانه ی ميليون ها دلاری کشورهايی مثل امريکا، هلند، انگليس ، سوئد و..... تحقق يافته، متاسفانه بر تداوم و تشديد اين توهم افزوده است. اين جريان دسته ای از جمهوری خواهان و ديگر سکولارها را نيز به دنبال خويش کشانده است تا با اين کار علاوه بر مخدوش کردن هرچه بيشتر مرزهای ميان «پوزيسيون» و «اپوزيسيون»، به مسخ جمهوری خواهی و سکولاريسم نيز مشغول باشد. اين عزيزان که ناهاربازار ديروزشان « اتاق فکر» و پند و اندرز به ولی فقيه و شرکت شان در معرکه « انتخابات» بود و تحريم کنندگان را لعن و نفرين می کردند امروز مهار گسيخته به دنبال تحريم نمايش های انتخاباتی و پهن کردن بساط معرکه ای ديگر به نام «انتخابات آزاد» زير سايهء حکومت اسلامی اند.

بحث و تلاش برای برپايی يک «ائتلاف سياسی يا وفاق ملی»، « کنگره ملی»، «دولت و پارلمان در تبعيد»، « پارلمان ايرانيان مهاجر و تبعيدی» و آلترناتيو سازی-ـ که از حدود سه دهه قبل در خارج از کشور مطرح بوده است ـ اين بار توسط اصلاح طلبان، جمهوری خواهان، شبکه سکولارهای سبز (که بنده هم افتخار همکاری با اين شبکه را دارم)، سلطنت طلبان و محافل و افراد ديگر رونمايی شده اند. بدون ترديد اگر هدف از اين بحث ها آلترناتيو سازی برای حکومت اسلامی نباشد و بيشترگرما بخش کنفرانس ها و سمينارها و برنامه های راديو و تلويزيونی و پالتاکی باشند، بی اشکال، مفرح و چه بسا آموزنده اند، اما پافشاری بر عملی کردن تاثيرگذار اين ايده ها در خارج از کشور با هدف شکل دهی آلترنايتو دموکراتيک حکومت اسلامی در شرايط کنونی غير واقعی و خوش خيالانه است.

نوعی پروژه ی «همه با هم» نيز که محوری ترين پروژه ی کنفرانس« پروژه محور» واشنگتن دی.سی بود، نشانه ای ديگر از توهم گفته شده است.چنين نسخه پيچی هايی به ويژه در جوار اصلاح طلبان حکومتی با توجه به توانايی، ظرفيت و ميزان سازمان يافتگی اپوزيسيون واقعی حکومت اسلامی در خارج از کشور در مقايسه با توانايی و امکانات اصلاح طلبان حکومتی، در خوشبينانه ترين حالت بدل کردن بخشی از اپوزيسيون به نردبان اصلاح طلبان حکومتی خواهد بود. اينکه بتوان از دل سمينارهايی مثل «کنفرانس استکهلم و واشنگتن دی.سی» و امثالهم آلترناتيو و بديل و جايگزين دموکراتيک برای يکی از قدرتمند ترين و وحشی ترين ديکتاتوری های مذهبی، آن هم در خارج ار کشور، توليد کرد نه فقط توهم پراکنی که هدر دادن انژری و امکانات بخشی از اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور است. اين کنفرانس ها که در آغاز نويد درک و فهم مدارا و تحمل در ميان اپوزيسيون با خود داشتند، تکرارشان صحنه های ارضای روانی ـ آکادميک بخش کوچکی از اپوزيسيون خارج از کشور شده اند.

سوی ديگر سرنگونی طلبان و انحلال طلبان در خارج از کشوراند، که گونه ای ديگر توهم نسبت به خويش بروز می دهند. قوی ترين سازمان سياسی مخالف حکومت اسلامی در اين طيف سازمان مجاهدين خلق است. اين سازمان اگر چه قدرتمند ترين «آلترنايتو» حکومت اسلامی را حدود سی سال قبل در خارج از ايران شکل داد، اما متاسفانه هنوز در توهم وعده های «2 ماهه » و «يک ساله»ی سرنگونی حکومت اسلامی و جايگزينی مجاهدين خلق با شورای ملی مقاومت و کابينه اش به جای حکومت اسلامی به سر می برد. همين بليه دست از سر ده ها جريان کوچک چپ راديکال و جريان های کارگری و کمونيستی با «آلترناتيو کارگری ـ-سوسياليستی» شان، و طيف های رنگارنگ سلطنت طلب بر نداشته است. جريان هايی که گاه خود را به تنهايی آلترناتيو حکومت اسلامی می پندارند.

 

چه بايد کرد؟

اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور می بايد حوزهء وظايف و رسالت خود بشناسد و واقعی با توانايی و ظرفيت خود برخورد کند. اپوزيسيونی که تجربهء سه دههئ گذشته نشان داده است استارت موتورش در داخل ايران است و تا حکومت قتل عام نکند، يا حرکت و جنبشی از سوی مردم بر پا نشود نای تکان خوردن ندارد و... اپوزيسيونی که طی 33 سال حتی يک تشکل دموکراتيک پايدار حول يک خواست گروهی و صنفی مثل تشکل حمايت از پناهندگان ايرانی يا تشکل اهل قلم تبعيدی حول آزادی بيان و قلم نتوانسته شکل بدهد، و از دل همايش های نسبتاً بزرگ سياسی اش جريان هايی مثل «اتحاد يا سازمان جمهوريخواهان ايران» متولد شده اند و نخبه گان «آلترناتيو ساز و پروژه دان»اش در دو سه کنفرانس اخير جمع زده شدند و... اپوزيسيونی که حزب توده و سازمان فداييان اکثريت و اتحاد و سازمان جمهوری خواهان از يک سو، و حزب کمونيست کارگری و ديگرسازمان های فدايی و چند حزب و جريان منطقه ای، وجريان هايی اصلاح طلب سازمان های سياسی فعال اش هستند و قدر قدرت ترين سازمان سياسی اش سازمان مجاهدين خلق است و... اپوزيسيونی که ميان داران اش اصلاح طلبانی شده اند که از خارج از کشور نيز به دنبال «تغيير سازنده» با عنايت به بازگشت به دوران طلايی امام خمينی، و اجرای بدون تنازل قانون اساسی حکومت اسلامی مبتنی بر ولايت فقيه اند و... اپوزيسيونی که بخشی از آن می پندارد می تواند با چنين اصلاح طلبانی « آلترناتيو» بسازد و به خاطرچنين پنداری نقش جاده صاف کن اين جماعت برای رسيدن به دروان طلايی يک از بزرگترين جنايتکاران تاريخ بشريت بازی می کند و برای اين شاهکار و کشف پروژه ی های کشف شده به خودش مدال و سردوشی می دهد و... چنين اپوزيسيونی چگونه می تواند برای حکومت اسلامی آلترناتيو يا بديل و جايگزينی دموکرات بسازد؟ و به راستی چگونه می توان با اين مجموعه ی گفته شده، و بدون حضور جريان های سياسی دارای پايگاه اجتماعی و فعال در سطح جامعه برای حکومت آدمخوار آن جامعه، آن هم بيرون از مرزهای جغرافيايی اش جايگزين و بديل انسانی و دموکراتيک ساخت؟

وظيفه و رسالت اپوزيسيون حکومت اسلامی در شرايط کنونی آوازه گری با بحث های ذهنی و آکادميک آلترناتيوسازی، بديل و جايگزين ساختن برای حکومت اسلامی در بيرون از مرزهای کشور، آن هم با حضور اصلاح طلبان حکومتی نيست. اين اپوزيسيون می بايد مستقل از جريان اصلاح طلبی حکومتی، و به اندازهء ظرفيت و توان اش گام بردارد، و وظايف و رسالت يک اپوزيسيون دموکرات حکومت اسلامی ِ ضد دموکراتيک را پيش ببرد؛ کاری که اپوزيسيون واقعاً موجود حکومت اسلامی در خارج از کشور طی سی و سه سال گذشته در مقاطعی کوتاه انجام داده است. اپوزيسيون در خارج از کشور نيازمند بازنگری و بررسی ضعف ها، لغزش ها و خطاهای اش در سه دهه گذشته، و تلاش پيگيرانه در راه تحقق موارد زير است :

۱ـ سامان دادن به تشکل های دموکراتيک، صنفی و گروه های اجتماعی مختلف، که اصلی ترين وظيفهء آ نها ياری رساندن به تشکل ها و نهادهای های مشابه در ايران باشد. (تشکل دانشجويی، تشکل زنان، تشکل کارگری، تشکل اهل قلم، تشکل هنرمندان، تشکل روزنامه نگاران و کارکنان رسانه های سمعی و بصری، تشکل های حقوق بشری، تشکل استادان وکارکنان دانشگاه ها و...)

۲- شکل دهی تشکلی سراسری، فراگير و دموکراتيک حول خواست هايی دموکراتيک مثل آزادی دگرانديشی سياسی و عقيدتی، آزادی زندانيان سياسی و عقيدتی، نفی شکنجه واعدام و سنگسار، آزادی احزاب و سازمان های سياسی، و نهادهای مستقل از دولت و حکومت، انتخابات آزاد و...

تشکلی که بتواند موارد زير را سازمان يافته و با برنامه پيش ببرد:

الف : تداوم با برنامه و سازمان يافتهء افشای جنايت های حکومت اسلامی عليه بشريت و تلاش برای برپايی دادگاه های بين المللی برای محاکمه حضوری و يا غيابی رهبران جنايتکار اين حکومت .

ب: حکومت اسلامی در طول سی و سه سال گذشته به جنايت ها و ترفندهای زيادی برای تضعيف اپوزيسيون خارج از کشوردست برده و لطمه های زيادی به اين اپوزيسيون زده است. شناسايی تروريست ها و عوامل حکومتی و نيرنگ های حکومت در خارج از کشور، و افشا و فاصله گرفتن از افراد و نيروهايی که به نام «اپوزيسيون» در راستای تقويت و تداوم حيات حکومت اسلامی و مخدوش کردن مرز های ميان «پوزيسيون» و «اپوزيسيون» عمل می کنند، از وظايف اپوزيسيون در خارج از کشور است.

ج: افشای نظرها، سياست ها و رفتارهای ضد انسانی و ضد دموکراتيک حکومت اسلامی که نقض آشکار حقوق بشر و تبعيض در همهء عرصه های اقتصادی، فرهنگی، دينی، زندگی فردی و اجتماعی مردم ايران، و نيز گفتار و کردارش در عرصه ها ی سياست خارجی، سياست هسته ای، رفتار با ايرانيان گريخته از وطن، و نيز با مهاجران و پناهجويان به ايران ـ مانند رفتار ضد انسانی حکومت اسلامی با پناهندگان و مهاجران افغانی ـ می توانند نمونه هايی باشند.

د: درخواست از دولت ها (يا حکومت ها) در سطح جهانی برای اعمال تحريم سياسی و فرهنگی و نظامی حکومت اسلامی.

و: برپايی يک تشکل يا نهاد سرتاسری برای ياری رساندن به پناهندگان و مهاجرانی که به اجبار ترک وطن کرده اند.

ر: تقويت رسانه های اينترنتی، و سمعی و بصری و نشريات آزاديخواه و آزادانديش در خارج از کشور.

۳ـ تلاش برای شکل دهی گروه بندی ها يا بلوک هايی از احزاب، سازمان ها و جريان های سياسی که نظر گاه های سياسی ِ نزديک به هم دارند. برای نمونه ده ها سازمان و گروه چپ در خارج از کشور وجود دارند که می توانند با اندک فاصله گيری از فرقه گرايی، حول گروه بندی يا بلوک چپ دموکرات، چپ راديکال« انقلابی» و... گرد هم آيند. و همين گونه می توانند عمل کنند جريان هايی که با عنوان های کارگری و کمونيستی، ملی گرايی، جمهوری خواهی، سکولاريسم، سلطنت طلبی، منطقه ای« قومی»و... فعاليت می کنند.

پس از شکل گيری اين گروه بندی ها و بلوک ها، گام بعدی ائتلاف سياسی وسيع اين گروه بندی ها و بلوک های سياسی می تواند باشد. اين ائتلاف تحت هر نام و عنوانی، نخ تسبيح اش می بايد خواست و تلاش در راه سرنگونی يا انحلال حکومت اسلامی، برپايی حکومتی مردمسالار، جدايی دين(و مذهب) از حکومت و پايبندی به مفاد اعلاميه جهانی حقوق بشر باشد. هدف ائتلاف می بايد ياری رساندن به حرکت ها و جنبش های آزاديخواهانه و عدالت جويانه در داخل کشورباشد؛ حرکت ها و جنبش هايی که در راستای تحقق خواست های گفته شده مبارزه می کنند.

 

نظر خوانندگان

 

الاهه م: جناب آقای نقره کار، مقاله مازوخیستی شما را تحت عنوان "اپوزیسیون متوهم" خواندم. بعد از له و لورده کردن همهء گروه های اپوزیسیون، خودتان هم تخم طلا ای نگذاشته اید! جز اینکه پیشنهاد می کنید، بهتر است اپوزیسیون همان نقش سینه زنان سید شهدا را بازی کنند و با بر پایی مجالس سوگواری، اشکی هم بر مظلومیت ملت در بند ایران بریزند! از این بهتر نمی شد اپوزیسیون را اخته کرد! آخر دوست عزیز، ما که در خارج از کشور ، بعد از 33 سال، هنوز توی هفت آسمان، یک ستاره نداریم و برای تشکیل یک کنگره ملی که صدای حد اقل، بخش مهمی از ما باشد، هنوز به سر و کله هم می پریم، چطور می توانیم این همه تشکلات صنف، اجتمایی و سیاسی را در سرتا سر گیتی سازمان دهیم و تازه بشویم چرخ زاپاس کوشندگان سیاسی - اجتماعی داخل کشور؟ افشای جرم و جنایت های رژیم اسلامی را، مخالفان، هر روز، و از طریق هزاران وسیله ارتباط جمعی، دارند انجام می دهند. در داخل کشور هم، همانطور که شما خوب می دانید، فضای هرگونه فعالیتی بر ضد عملکردهای رژیم کاملاً مسدود است. فقط می ماند اپوزیسون خارج از کشور که باید هر چه سریعتر خود را سازمان بدهد و به دولت ها و سازمان های بین المللی بشناساند، تا به نمایندگی اکثریت ایرانیان مخالف حکومت اسلامی، تبدیل به بدیلی برای نظام استبدادی دینی شود و فعالان سیاسی را دلگرم کند که تلاش هاشان دیگر آب در هاون کوبیدن نیست. این روزها که اصلاح طلبان حکومتی خود را به میان اپوزیسیون رسانده اند تا رشته های آنها را پنبه کنند، دیگر از شما بعید است که آب به آسیاب آنها بریزید و نگذارید انگور اپوزیسیون مویز شود! بجای ردیف کردن راه حل های غیر عملی، با ترتیب ابجد و حوز، بهتر نبود که فکری به حال عملی شدن کنگره ملی می کردید و دستور العمل های اداری آن را به خود کنگره وا گزار می کردید؟ برای نمونه، شما را حواله می دهم به مقاله های آقای دکتر باقر زاده در همین سامانه ایترنتی. مرحمت عالی زیاد.

 

امیر: اتفاقا بر خلاف نظر الهه (که گویا باب شده الاهه) بنویسند! من با آقای نقره کار خیلی موافقم و ایشان شخصاً بیش از خیلی سازمان ها و احزاب پر طمطراق فعالیت علیه حکومت (افشاگرانه)داشته و از تخم طلای آقای باقر زاده هم بهتر توانسته ارائه طریق نماید. تنها باید این نکته را به نوشته ایشان اضافه کنم که بسیاری شغل شان در مخالف بودن است و اساساً تمایلی به تغییر ندارند.

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630