بازگشت به خانه

دوشنبه 15 اسفند 1390 ـ  5 مارس 2011

 

من از آیندهِ ایران سخت بیمناکم

کوروش اعتمادی

koroush_etemadi@hotmail.com

تحریم های جامعه بین المللی علیه برنامه های پنهانِ اتمی جمهوری اسلامی، مشکلات جدّی وعدیده ای را در داخل کشور درعرصه اقتصاد بوجود آورده اند. تحریمها سامانهء اقتصادی کشور را درهم ریخته اند و سپاه پاسداران، سردمدارِ باندهای مافیای حکومتی، امکان بیشتری یافته است تا با انحصارگری بر منابع ارزی کشور و تجارتِ قاچاق کالا، بی وفقه بر انباشت منابع مالی و ثروت خود بیافزاید. سیطره یک سویهء این ارگان نظامی حکومت در پسِ حمایتِ بیت «رهبری» برتجارتِ خارجی و منابعِ ارزی کشور، شرایطی را بر جامعه تحمیل کرده است که تورم، بیکاری و فقر وجوهِ جدایی ناپذیر از زندگی عادی مردم شده است. کاملا ً مشهود است سردستگانِ مافیای اقتصاد ایران همچنان در تلاشند با وجود همهء تنگناهای جهانی علیه حکومت، بار سنگین وخُسرانِ ناهنجاریهای اقتصادی را با ترفندهای غیرانسانی بر سرمردمی سرشکن کنند که این روزها بسختی قادر به تأمین حداقلهای معاشِ زندگی خود میباشند. بقول همپالکی های احمدی نژاد، بحران اخیر بازار ارز در کشور از جمله حربه تخریب دولت بود که توسط سپاه پاسداران برنامه ریزی شد. آنها مدعی اند سپاه پاسداران تلاش نمود با گران کردنِ قیمت ارز بطور مصنوعی، دولت احمدی نژاد را وادارند تا با بالا بردن بهره بانکی، سود سپردهِ 20 میلیارد دلار متعلق به سپاه که از واردات قاچاق کالا به کشور بدست آمده، افزیش یابد. باند احمدی نژاد معتقد است؛ سپاه باور دارد با افزایش بهره بانکی مردم تشویق خواهند شد برای افزایش سودِ سرمایه های کوچک خود، بازار ارز را رها کنند و اندوخته های مالی خود را به بانکها بسپارند تا بدین طریق هدف اصلی سپاه که همان تلنبارکردنِ سود های چند صد میلیون دلاری در رابطه با حساب ذخیرهِ 20 میلیارد دلاری خود نزد بانک ها بزرگ کشور میباشد، تحقق یابد.

 

بهررو به هر کوچه وبرزن این حکومت اگر سری بزنیم، جزء فساد اقتصادی و اختلاس چیز دیگری را مشاهده نمیکنیم که غایت آن غرقه کردن مردم در دنیای فقر بیکران میباشد.

 

تردیدی نیست تداوم روند تحریم ها از یک سو زیرساخت های اقتصادی کشور را منهدم خواهد کرد که برخاستن از میان این ویرانگری در آینده، نیازمند زمانی بس طولانی و هزینه کردنِ سرمایه های انسانی بیشمار است که توانمند در ترمیم این اقتصاد از هم پاشیده باشند. روشن است در شرایط کنونی که همهء جهانیان از بلند پروازهای هسته ای رژیم سخت بیمناک می باشند، تحریم نخستین گزینه مقابله با این تهدید میباشد که در واقع امنیتِ و امکان سرمایه گذاری در کشور را از میان برده است. فرار سرمایه ها، عدم اعتماد و رغبت سرمایه داران خارجی و داخلی در سرمایه گذاری در بخش تولید و صنعت، کشور را با خطر ورشکستگی اقتصادی و عدم امکانِ پیشرفت صنعتی در مقیاس جهانی مواجه کرده است. امّا نابودی همین تتمه تولیدات داخلی، باز امکان بیشتری را برای « برادران» قاچاقچی سپاهی فراهم آورده است تا با گردنکشی هر چه بیشتر دروازه ورود قاچاقِ کالاهای بُنجل به کشور را بیشتر نسبت به گذشته بُگشایند که ثمری جزء نابودی تولیدات ملی بهمراه نخواهد داشت. حذف تدریجی جمهوری اسلامی از نظام بانکی جهان، بیشتر از گذشته امکان هر گونه مبادله تجاری و ارزی در بازارِ جهانی را از رژیم سلب کرده است. این رخداد بدین معنا است که جمهوری اسلامی میبایست برای حفظ حضور خود در بخش باقی مانده از تجارت جهانی، به مبادلات پایاپا با کشورهای طرف تجاری خود روی آورد که نهایتا ً جزء تمکین و پذیرشِ سطح ارزش گذاری بر قیمت های کالاها از سوی آنها چارهِ دیگری ندارد. امّا همهء این تنگاها بیانگر یک واقعیت دیگری هم است که رژیم اسلامی در آینده با کاهش ذخایر ارزی مواجه خواهد شد که از یک سو این روند بیشتر موجب تقویت مافیای قدرتمند حکومتی، یعنی سپاه پاسدارن به سرکردگی «رهبر»، بر منبع درآمد اصلی کشور خواهد شد و از سویی نفوذ سیاسی سپاه در ساختار قدرت را افزونتر از گذشته خواهد کرد. امّا شکی نیست خودسری جمهوری اسلامی در پیشبرد برنامه های هسته ای، سبب تشدید تحریم ها و متعاقب آن آشفتگی اقتصادی در کشور خواهد شد تا آن روزی که «رهبر» جام زهر را سر کشد و طلبِ پوزش از قدرتمداران جامعه جهانی بکند. که تحقق این امر هم بعید بنظر میرسد چرا که در آن زمان همهء معادلهای سیاسی در جمهوری اسلامی بهم خواهد ریخت و «رهبر» آبرو باخته تر از پیش، آن ته ماندهِ «حیثیت» و« کاریسمای» سیاسی خود در نزد مردم و پیروانش را از دست خواهد داد.

 

پیامدهای تشدید تحریم ها همانگونه که اشاره کردم منجر به گستردگی تورم، بیکاری و فقر در بین مزدبگیران و تهیدستان خواهد شد و از منظر دیگری فساد اقتصادی در بین حکومتگران را که در رأس همهء این امور سپاهِ پاسداران قرار گرفته است نهادینه خواهد کرد. امّا پرسش اساسی این است چرا علیرغم گستردگی اینهمه فجایع اقتصادی در کشور و رشد تورم 45 درصدی ظرف 3 ماه اخیر، هیچگونه حرکتِ اعتراضی از سوی مردم بر علیه رژیم شکل نیافت؟ اگرچه در همین راستا برخی از دولتمردان بزرگ جهان معتقدند برای مهارِ خشم افکارعمومی و یا دولتهای نگران نسبت به پیشرف برنامه های هسته ای رژیم، تحریم گزینه ای است کارساز و ممکن که تداوم آن جمهوری اسلامی را در تنگناهای اقتصادی دشوارتری قرار خواهد داد و یا موجب اعتراضات گسترده مردم بر علیه وضعیت موجود خواهد شد. امّا شکی نیست رژیم با پیشبرد برنامه های هسته ای خود خارج ازچارچوب معیارها و مطالبات بین المللی، بیشتر دچار انزوای سیاسی شده است. انزوای سیاسی که ارتباطات گسترده رژیم با بازار جهانی را مسدود کرده است، بطوریکه مؤسسات اعتباری جهانی روز بروز بر بی اعتبار بودنِ سامانهء اقتصادی رژیم تأکید میورزند. امّا نگران کننده تر از هر رخداد دیگر، مأیوس شدن جامعه بین المللی از بی نتیجه ماندن تحریم ها در بزانو درآوردن رژیم است.

 

آیا لحظه ای به این موضوع اندیشیده اید که اگر گزینه تحریم در منصرف کردن جمهوری اسلامی در پیشبرد برنامه های اتمی اش نتیجه بخش نباشد، جامعه بین المللی چه راهکار دیگری برای مقابله و یا حل معضل هسته ای خود با رژیم اسلامی برخواهد گزید؟ آیا گزینه نظامی و یا حمله نظامی به ایران، در صورت سرسختی رژیم از پذیرش و رعایت کاملِ مصوبات چهار قطعنامه شورای امنیت نسبت به برنامه های اتمی اش، آن راه حل پایانی غرب برای مقابله با برنامه اتمی رژیم نخواهد بود؟ در صورت شکست گزینه تحریم و رویکرد غرب به گزینه نظامی، وظایف ما بعنوان جامعه سیاسی و یا جامعه شهروندی ایران چه خواهد بود؟ آیا بی تفاوتی ما علیه اقدامات تحریک آمیز جمهوری اسلامی در حوزهِ اتمی، بمعنای تشدید پیش زمینه های بحران جنگی بر علیه ایران نخواهد بود؟

 

****

درگیر کردن ایران در بحرانهای بین المللی، خواست همیشگی سران جمهوری اسلامی بوده است که همیشه این امر توجیه ای بوده است بر عدم توانای رژیم در حل معضلاتِ مردم در داخل کشور. امّا تشدید سرکوب و پُر کردن زندانها از دگراندیشان و مردم معترض، راه حل نهایی برای رژیم جهتِ سرپوش گذاشتن بر همهء مشکلات کشور محسوب نمیشود. رژیم برای توجیه و فرار از پاسخگویی به مطالبات مردم و ماندگار شدن حکومت، همیشه در پی یافتن گریزگاههای توجیه گرانه بوده است. نزاع بین المللی آنهم با بزرگترین ابرقدرت جهان همیشه آن حربه ای محسوب شده است تا رژیم بدین بهانه مشکلات داخلی کشور را پوشش دهد و از سویی براحتی ندای دادخواهی مردم به بهانه ستیز با غرب را سرکوب کند. امّا بپذیریم که تداوم بحران و آرایش نظامی آمریکا و متحدینش در جوار مرزهای آبی و خاکی ایران با یک خطای غیر معقول از سوی جمهوری اسلامی میتواند منجر به فاجعه ای شود که دیگر نقطه بازگشت به حل آن ناممکن است. وقوع جنگ در ابعادِ آرایش نظامی کنونی دول غرب در اطراف مرزهای آبی و خاکی ایران اگر تحقق یابد به یک فاجعه سیاسی و انسانی در منطقه منجر خواهد شد. جنگ در وسعتی متناسب با لشکرکشی های آمریکا و متحدین غربی اش در خلیج فارس و در اطراف مرزهای خاکی کشور بیانگر رخدادی است که تغییر جغرافیای کشور را هدف قرار داده است. بی تردید برای خروج ایران از دایره همهء تهدیدهای بین المللی که سخت موجودیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور را بمخاطره انداخته اند، حذف جمهوری اسلامی از پهنه سیاست ایران است که امری است ضروری و عاجل. پیگیری و مبارزه بی امان همهء در هر جایگاه اجتماعی و سیاسی علیه ناهنجاریهای سیاسی در کشور و حاکمیت جمهوری اسلامی، تدبیری است ممکن تا بتوانیم از موجودیت ایران پاسداری کنیم. اگر شور مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی یکپارچه، انسجام یافته، جدّی عالمگیر و محسوس نشود، جهان برای خلاصی خود از دست این رژیم به راهکارهای نامتعارفی روی خواهد آورد تا امنیت و منافع خود را تضمین کند. حضور متحد و یکپارچه ایرانیان در قالبِ یک نهاد اپوزیسیونال رسمی در عرصه مبارزاتی علیه جمهوری اسلامی، پایان بخش همهء چانه زنی های بی نتیجه جامعه بین المللی با سران جمهوری اسلامی است که غرب همیشه از خلال این مذاکرات با ملایان در پی تأمین منافع خود بوده. آنچه که دراین روزگارانِ سخت حائز اهمیت را دارد، ساکت نماندنِ ما در مقابل تهدید های اتمی جمهوری اسلامی علیه صلح جهانی است که این اتفاق رقابت تولید سلاح اتمی در بین کشورهای منطقه را موجب خواهد شد. آیا فکر نمیکنید پیش از سه دهه انزوای سیاسی در سطح جهان و قطع ارتباط با جامعه جهانی آنهم برای کشوری که حدود 70 درصد شهروندانش جوانان توانمند و کاردان میباشند، تا بامروز آسیب های جدّی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر جامعه ایران تحمیل کرده باشد؟ آیا حفظ این رژیم بهر شکل ممکن اش، خطر وقوع جنگ و یا حمله نظامی به ایران را تشدید نخواهد کرد؟ آیا فکر نمیکنید دیگر زمان برای تغییر حکومتی که 33 سال است ایران را در متحولترین دورانِ و ترقی جوامع بشری به ایستایی، رکود و تحقیر محکوم کرده است فرارسیده باشد؟ آیا من و تو مسئول این تحول و دگرگونی نیستیم که در سکوتی قبرستانی شاهد فروپاشی همهء شکوه و پیشرفت ایران هستیم؟

4 مارس 2012

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه