بازگشت به خانه

دوشنبه 1 اسفند 1390 ـ  20 فوريه 2011

 

جباران تصمیم های خود را چگونه می گیرند

جوزف ساسون

برگردان از: شهباز نخعی

در طول چندین دهه، در عراق و سوریه، صدام حسین و حافظ اسد – و سپس پسرش بشار – قدرتی بی بدیل اعمال کردند. آنها همهء شکل های اپوزیسیون را از میدان بدرکردند و صداهای مخالف، حتی در میان نظام خود را به سکوت واداشتند و با این کار هرگونه بحث واقعی دربارهء گزینه های راهبردی را غیرممکن نمودند. با چاپلوسی های رسانه های فرمایشی، جباران نه تنها بر موقعیت خود در افکار عمومی، که بر واقعیت های پیچیدهء بین المللی هم چشم می بندند و این آنان را به گرفتن تصمیم های فاجعه بار می کشاند.

با آنکه مقایسهء فرآیند تصمیم گیری سیاسی همواره دشوار است، این واقعیت که عراق و سوریه هر دو توسط حزب بعث (اولی از سال 1968 تا 2003 و دومی از سال 1970)[1] کنترل می شدند و منشأ ایدئولوژیک واحدی داشتند، امکان یافتن شباهت هائی را می دهد. هر دو رژِیم دیوان سالاری متمرکزی ایجاد نمودند که بر پایه نیروهای امنیتی زیر سلطهء رییس جمهوری بنا شده بود. در بغداد یا دمشق، شاخه های حزب بعث به عنوان ابزاری برای کنترل توده مردم عمل می کردند. متن صورت جلسه نشست های شورای فرماندهی منطقه ای حزب و نوارهای ضبط شده شورای فرماندهی انقلاب به ریاست صدام حسین، به خوبی نشانگر ساز و کار گرفتن تصمیم ها در بغداد هستند.

در عملکرد دستگاه، دستورهای کتبی نقش کمی داشتند. رهبران حزب، اعضای شورای فرماندهی انقلاب و افسران بلندپایه در بحث ها شرکت می کردند، اما اگر صدام حسین با استدلال های آنان «متقاعد» نمی شد، پیشنهاد نخستین تغییری نمی یافت. این روند تحمیل از بالا به پایین در عرصهء نظامی، که صدام حسین در آن هیچ گونه قابلیتی نداشت، شدیدتر هم بود (بشار اسد هم بر خلاف پدرش حافظ اسد دانش نظامی ندارد).

عملکرد هرمی با خود حساسیت منفی نسبت به خبرهای بد را به همراه آورد. صدام حسین در این مورد به بسیاری از جباران دیگر دنیا شباهت دارد. در بحبوحهء جنگ خلیج [فارس] در 1991، هنگام یک گردهمایی در حضورمسئولان بلند پایه نظامی، او ناخرسندی خود را از کسانی که درباره ظرفیت های کشور تردید می کنند ابراز داشت: «من اجازهء بیان دیدگاه های بدبینانه را نمی دهم، فقط دیدگاه های مثبت (2)». در عراق – و این تا حدودی در مورد سوریهء بشار اسد هم صادق است -، مخالفت با رییس جمهوری دشوار بود. نوارهای ضبط شدهء نشست ها حاکی از این هستند که چاپلوسی غالب بر فضا، راه را بر هر گونه گفت و گوی جدی دربارهء موضوع های حیاتی می بست. نشست ها وابسته به خلق و خوی رییس بود و هیچ توجه واقعی به دستور جلسه نمی شد: غالب اوقات صدام حسین فکرهایی که به مغزش خطور می کرد را مطرح می نمود.

رواج کیش شخصیت به هذیان های خود بزرگ بینانهء رییس جمهوری دامن می زد، باور او به این که محبوبیت دارد و تقدیر او را برای رساندن پیام و انجام رسالت نسبت به مردمش برگزیده [عمیق بود]. بشار اسد نیز اخیراً به یک روزنامه نگار گفت: «من یک زندگی معمولی دارم. برای این است که محبوب هستم(3)».

چه در مورد صدام حسین و چه بشار اسد، رییس جمهوری خود را فراتر از هرگونه انتقاد می داند. تمام تصمیمات غلط باید به حساب فرد دیگری گذاشته شود. علاوه بر همه چیز، این مستبدان بیش از پیش به خاطر خود خشنودی رسانه ای که در اختیاردارند و مجیز گوئی مداوم همکاران و زیر دستان شان از واقعیت بریده می شوند. بشار اسد در گفتگو با یک تلویزیون امریکایی چنین توضیح می دهد: «من بهترین سعی را برای حفاظت از مردم خود کرده ام، از این رو خود را گناهکار حس نمی کنم... وقتی مردم خود را نکشی، خود را گناهکار نمی دانی(4)».

 

یک نوار جالب

درعراق یا سوریه و لیبی، نظام های اقتدارگرا با حاکم کردن «رعب» ماندگاری خود را تضمین می کنند. در یک گردهمایی در سال 1987 با مقامات بلند پایه، صدام حسین ارادهء خود برای کاربرد خشونت را توجیه می کند. او به رییس سازمان امنیت خود (الامن العام) چنین توضیح می دهد: «وجود ما برای خدمت به شهروندان است، نه برای کشتن آنان. با این حال، هر کس باید کشته شود، کشته خواهد شد. ما سرهایی را قطع می کنیم تا به 15 میلیون [عراقی] خدمت کنیم(5)». با این حال، در سوریه به نظر می آید که همزمان با افزایش سرکوب ددمنشانه، ترس مردم کاهش می یابد: «گلوله ها ترس را کشته اند (6)».

مسخ دایمی ماهیت حقیقت، پیامد حذف هرگونه اپوزیسیون است. فرماندهان نظامی و مسئولان اطلاعاتی از دادن خبرهایی که خوشامد رییس جمهوری نیست پرهیز می کنند. در نوار ضبط شده یک گردهمایی که در سال 1992 برای بررسی ترازنامهء اشغال کویت، در ماه اوت 1990 و جنبش عمومی بهار 1991، برگزار شد (7)، حسین کامل، داماد صدام حسین، که در آن زمان از همکاران نزدیک اش بود، به او اعلام کرد: «حقیقت این است که بیشتر [نظامیان] بجز دو سه تا فرار کرده اند. صدام حسین: مردم شرافتمند چهرهء واقعی خود را در چنین شرایطی نشان می دهند. کامل: ما به دلیل هایی مانند ترس یا این که کسی نتیجه گیری کند که ما خواهیم باخت تمام اطلاعات واقعی دربارهء وضعیت را به شما ندادیم. روحیه در پایین ترین حد بود اما هنگامی که آنها [ژنرال ها] برای گفتگو با شما آمدند، نمی توانستیم حقیقت را درباره وضعیت خود بگوییم(8)».

در 1991 و 2011 صدام حسین و بشار اسد از بروز شورش درکشور خود شگفت زده شدند. در هر دو مورد، دایرهء نزدیکان رییس جمهوری نقش دیده بانی خود را [خوب] بازی نکردند. در هر دو مورد، هستهء مرکزی از افراد خانواده یا قبیله تشکیل شده بود: برادران، عمو زادگان یا منسوبین آنها که با اعضای خانواده رییس جمهوری ازدواج کرده بودند. از یک سو این امر موجب شکل گیری یک گروه بهم پیوسته دارای منافع مشترک می شود که بر این نکته آگاهی دارد که سرنگونی رییس جمهوری به زیان خودش است و از سوی دیگر، چنین چهارچوبی موجب غیاب کامل هرگونه گفت و گوی صریح و باز می شود.

در عراق، به تدریج بیشتر تصمیم ها بدون مشورت و توسط صدام حسین گرفته می شدند. هیچ گفتگویی زمینه ساز اشغال کویت در سال 1990 نبود، در حالی که پیش از حمله علیه ایران، در سپتامبر 1980 چندین بحث سیاسی و نظامی درگرفته بود.

ماندگاری این رژیم را می توان با قاطعیت رهبری در حذف و دفع شر هرگونه اپوزیسیون، اعم از نظامی یا غیر نظامی، دست یازی به خشونت و ارعاب برای کنترل تودهء مردم، از طریق برپایی یک دستگاه پاداش و تنبیه، عضو گیری شمار بزرگی از هواداران، حتی اگر خیلی از آنها چندان فعال نبوده اند، با ظرفیت بهره گیری از استعدادها و خلاقیت های عراقی های با فرهنگ برای بازسازی کشور (پس از 1988، مانند پس از 1991) و سرانجام با ذکاوت صدام حسین و قابلیت اش در خنثی کردن تحرکات حریفان و رقیبان توضیح داد. او هرگز حتی به دو پسرش، عدی و قصی اجازه نداد آنقدر قدرتمند شوند که برتری مطلق او را زیر سئوال ببرند.

صدام حسین در مبارزات داخلی و شکست ها با خونسردی کامل روبرو می شد، که در عین حال ناشی از شخصیت قدرتمند و وضعیت روحی هذیان آلودش بود. به عنوان نمونه، او اعتقاد داشت – و مردم را نیز متقاعد کرده بود – که برغم خسارات و تلفات مادی و انسانی عظیم، او برندهء جنگ علیه ایران بوده است. بشار اسد هم تأیید کرده که بحران کنونی خواب از چشمان او نمی رباید: «من طبیعتی آرام دارم... من با بحران ها به شیوهء احساسی برخورد نمی کنم. با آنها آرام روبرو می شوم. این به قابلیت من می افزاید و به من توانایی یافتن راه حل ها را می دهد(9)».

صدام حسین مراکز بزرگ قدرت را کنترل می کرد. او هیچ رقیب جدی نداشت و هیچ کس هرگز به قدر کافی نفوذ نیافت تا قدرت او را به چالش بگیرد. با رسیدن به ریاست جمهوری در 1979 (از سال 1968 معاون رییس جمهوری بود)، او تاکید کرد که مسئولیت یک وزیر: «دریافت رهنمودها از شورای فرماندهی انقلاب، پیگیری اجرای آنها در سطوح پایین تر [وزارتخانهء خود] تا جایی که در زمان مقرر به اجرا درآیند (10)» ، است. در سوریه هم، دیوان سالاری وزارتی یک «نهاد زیردست» است (11).

از سوی دیگر، نیروی صدام حسین و طولانی بودن در قدرت ماندن اش را می توان به ظرفیت تطبیق سریع او با موقعیت های جدید نسبت داد. زمانی که او در می یافت که اشتباه محاسبه ای کرده، بدون این که هرگز بپذیرد که مرتکب یک اشتباه در داوری شده، تغییر جهت می داد. او به این ترتیب چرخش هایی نمایشی در مورد قبیله گرایی، مذهب و وضعیت زنان انجام داد (12). با این حال، این کنترل خشن و گریز ناپذیر موجب ایجاد فرآیند تصمیم گیری ناقصی شد که نامرادی های سخت و شدیدی پدید آورد: رییس جمهوری عراق واکنش به اشغال کویت در سال 1990 را دستکم گرفت و قاطعیت مقامات امریکایی در اشغال عراق در سال 2003 را درست ارزیابی نکرد.

بشار اسد، برخلاف پدرخود و صدام حسین، که می بایست یک پایگاه سیاسی مستحکم برای خود می ساختند، ادارهء کشور را به ارث برد: او به خانوادهء خود و عمدتاً برادرش "ماهر"، رییس گارد ریاست جمهوری، وابسته است. او با نخستین مشکل جدی داخلی خود روبرو شده و زمان نشان خواهد داد آیا حلقهء پیرامونی مدیران او خواهند توانست راه حل هایی برای بحران بیابند یا زیر فشار بی حد داخلی و خارجی خرد شده و از بین خواهد رفت.

برای هر دو خودکامه، آزمایش نهایی می توانست، یا هنوز می تواند، وفاداری در رأس مدیریت باشد. در زمانی که گریز از ارتش در شورش بهار 1991 گسترش یافت، موجودیت رژیم عراق هرگز تهدید نشد. حزب بعث این مسئله را به شیوهء معمول خود سامان داد: بادادن پاداش به کسانی که نظامیان گریخته را لو می دادند و تنبیه آنهایی که به ایشان کمک می کردند. شورای فرماندهی انقلاب فرمان داد که نه فقط گوش های نظامیانی که فرار می کردند بریده شود، بلکه کسانی که ایشان را مخفی می کردند نیز به همین سرنوشت دچار شوند. صدام حسین به هیئت دولت خود چنین توضیح داده بود: «من بارها کوشیدم مدیریت را از دست زدن به این کارها [بریدن گوش و دست] منصرف کنم. زیرا می دانم که در این عملیات پنج تا شش هزار نفر را می کشیم. اما سرانجام پذیرفتم (13)...». برای گفتن این که گریز از ارتش سوریه آیا گروه مدیران کشور را دستخوش عدم ثبات خواهدکرد و موجب انشعاب و انشقاق خواهد شد هنوز زود است اما تجربه نشان می دهد که این رژیم ها برای مبارزه با اپوزیسیون، برشمار اندکی از افراد وفادار درمیان سربازان و اعضای نهادهای امنیتی تکیه می کنند.

 

نپذیرفتن واقعیت

گزینهء صدام حسین و بشار اسد در رویارویی با مشکلات همواره یافتن راه حل های موقت بوده که به ایشان امکان یافتن حاشیه هایی در عملکرد را می دهد. آنان با باور ژرف به این که حق با آنهاست و زمان به نفع شان کار می کند، عمل می کنند. در تمام سال های دهه 1980، در دوران جنگ عراق-ایران، رییس جمهوری عراق می خواست خود را متقاعد کند که رژیم آیت الله خمینی در مرز فروپاشی است. او اسیر این فکر بود که ایران را می توان به آسانی شکست داد. زمانی که جنگ پایان یافت، تفسیر او چنین بود: «ما کار خوبی کردیم که به مردم عراق فرمان دادیم [پیروزی را ] جشن بگیرند. مردم عراق نیاز به این دارند که به آنان گفته شود چکار باید بکنند (14)».

در سال های دههء 1990، زمانی که سازمان ملل متحد تحریم هایی شدید [علیه عراق] مقرر کرده بود او گام های کوچک متعددی به سوی سازمان ملل برداشت اما برنامهء «نفت در برابر غذا»(15) را چندین سال نپذیرفت [زیرا]  ین باور بود که می تواند به توافق بهتری دست یابد و سرانجام تسلیم شد. مردم عراق برای این فقدان روشن بینی بهای سنگینی پرداختند. همچنین، تغییرات پیشنهادی بشار اسد به طرح اتحادیه عرب برای پایان بخشیدن به خشونت در سوریه ترفندهایی ایزگم کننده برای به تعویق انداختن مصالحه های واقعی هستند.

با این همه، تفاوت هایی بین دو رژیم وجود دارد. صدام حسین روش همکاریابی خود را بر مبنای یک دستگاه وسیع پاداش و تنبیه بنا کرد که موجب دوام رژیم او به مدت سی و پنج سال، با وجود جنگ ها، شورش ها و تحریم های سخت متعدد شد. او همچنین موفق شد پایگاهی برای خود ایجاد کند که به او وفادار ماند و بدون تردید رژیم [عراق] بدون دخالت امریکایی ها درسال 2003 سرنگون نمی شد.

بشار اسد اما از نظر نظامی و سیاسی چنین عمیق ریشه ندوانده است. فزون بر این، عراق یک کشور نفتی ثروتمند است و تحریم ها به شکلی متناقض کنترل قدرت بر روی محافل بازرگانی را تحکیم کردند، با متمرکز  کردن فعالیت های اقتصادی در دستان آن. اقتصاد سوریه اما به روی دنیا بازتر است و فروپاشی آن می تواند حمایت اقتصادی از بشار اسد را به خطر بیاندازد. تصمیم او در آغاز اکتبر 2011 مبنی بر لغو ممنوعیت واردات کالاهای مصرفی، درست یک هفته پس از برقراری این ممنوعیت، تأییدی بر وزن [و قدرت] محافل تجاری و بازرگانی است. از سوی دیگر، فرار پول از سوریه به خارج، عمدتاً به لبنان، نشانهء خوبی برای رژیم نیست.

مسئله این است که بدانیم آیا بشار اسد هنوز می تواند قدرت خود را نجات دهد یا به طی مسیر در جهت خلاف واقعیت ادامه خواهد داد تا خیلی دیر، مانند صدام حسین پیش از او، دریابد محاسبات اش تا چه اندازه نادرست بوده اند.

 

-----------------------------------------

* Joseph SASSOON

استاد دانشگاه جرج تاون (واشنگتن دی سی) و، در حال حاضر، استاد وابسته کالج آل سول (آکسفورد) است. او اخیراً کتاب: حزب بعث صدام حسین: درون یک نظام اقتدارگرا، انتشارات دانشگاه کمبریج، 2012 را منتشر نموده است.

1- این حزب در سال 1943 توسط یک گروه روشنفکر به رهبری میشل عفلق (مسیحی) و صلاح بیطار (مسلمان سنی) بنیاد گذاشته شد. بعث (در لغت به معنی رستاخیر) خود را حزبی بیشتر عربی تا سوری می دانست و دنبال اتحاد ملل عرب بود.

2- مصاحبه با یک ژنرال که در حلسه 27 نوامبر 1995 حضور داشت.

3- The Sunday Telegraph, 30 octobre 2011..

4- مصاحبه بشار الاسد با روزنامه نگار امریکائی باربارا والترز، ABC, 6 décembre 2011

5- Enregistrement de mai 1987, Conflict Records Research Center (CRRC), SH-SHTP-A-000-958 [quote des documents dans les archives].

6- مقاله «روزهای پرآشوب در سوریه» نوشته آلن گرش در لوموند دیپلماتیک اوت 2011 http://ir.mondediplo.com/article172...

7- پش از شکست در کویت ، یک شورش بر ضد رژیم بویژه در مناطق کرد و شیعه نشین بوقوع پیوست.

8- حسین کامل در سال ۱۹۹۵ از عراق فرار کرد و پس از بازگشت مجدد توسط اعضای خانواده اش کشته شد.

9- The Sunday Times, 20 novembre 2011.

10- Saddam Hussein in a discussion with the Cabinet, July 31, 1979, in Al-Mukhtarat, vol. 7, p. 54. Al-Mukhtarat son tune collection de dix volumes de discours et d’interview de Saddam Hussein, Dar al-Shu’un al-Thaqafiyya al-‘Ammah, Bagdad,1988.

11- Raymond Hinnebusch, Authoritarian Power and State Formation in Ba’thist Syria : Revolution from Above, Westview Press, Boulder (Etats-Unis), 1990, p. 190.

12- پس از آنکه در ابتدای به قدرت رسیدنش ، مبارزه بر ای حقوق زنان، برعلیه عزلت گزینی مذهبی و ضد قبیله گرائی، را دنبال کرد، تمام این دستاوردها را بعدها و از جمله در دوران جنگ با ایران زیر سوال برد.

13- نوار جلسه دولت در 21 فوریه 1994. سربازان گوش های فراریان و دستان پزشکانی که آنها را معالجه می کردند، می بریدند. بعضی از آنها به دلیل اینکه قطع اعضای بدن بدون نظارت پزشکی انجام می گرفت، می مردند.

14- نوار جلسه دولت در ماه اوت 1988.

15- این برنامه توسط سازمان ملل دنبال شد و به عراق اجازه می داد علی رغم تحریم های بین المللی پس از اشغال کویت، مقدار معینی نفت صادر کرده و بجای آن مواد خوراکی، دارو و مواد ضروری وارد کند. عراق این توافق را تنها در سال 1996 امضا کرد

http://ir.mondediplo.com/article1782.html

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه