بازگشت به خانه

دوشنبه 3 بهمن 1390 ـ  23 ژانويه 2011

 

 نظری به مقالهء آقای رامين کامران

خشایار رُخسانی

هر نوشتاری دارای پیامی است، و پیام نوشتار شما به اپوزیسیون حکومت اسلامی نیز روشن است: «بجای همبستگی و یک نبرد هماهنگ برای آزادی ایران، تنها کاری که باید بکنید این است که هر از گاهی نگاهی به آسمان بیاندازید و امید خودتان را از آنجا از دست ندهید، تا بازیچهء دست آمریکا نشوید.» این تنها راهکاری است که شما در این نوشتار به اپوزیسیون حکومت اسلامی ارایه داده اید. با اینهمه، من به ارزش این نوشتار و هدفِ آقای دکتر اسماعیل نوری علا از پخش آن در وبگاه «سکولاریسم نو» پی نبردم.

امیدوارم که آقای رامین کامران دستکم بپذیرند که به علت تُندیِ جو سرکوب در ایران، عملاً امکان هرگونه سازماندهی از اپوزیسیون حکومت اسلامی در درون کشور گرفته شُده است. اکنون اپوزیسیون حکومت اسلامی برای ادامهء نبرد آزادیخواهانهء خود، مگر چارهء دیگری دارد بجز بُردن ستادِ فرماندهیش به بیرون از مرز؟ از سویی دیگر، آزمون اپوزیسیون حکومت اسلامی از سه دهه ناکامی و سرگردانی در برونمرز نشان داده است که هیچ سازمان سیاسی نخواهد توانست به تنهایی پرچمدار نبرد برای آزادی ایران شود، مگر اینکه این نبرد دربرگیرندهء کوشندگی های هماهنگ و همبستهء همهء سازمان هایِ آزادیخواهی باشد که به مردمسالاری، سکولاریسم و حقوق بشر پایبند هَستند؛ و راه دستیافتن به این هماهنگی نیز برپایی یک مِهَستان میهنی (کُنگرهء ملی) است.

1) نُخست اینکه برای من هنوز روشن نیست که آن «گُنگرهءملی» افسانه ای «آمریکایی» که شما در ذهن خودتان ساخته اید و بدون دادن یک منبع اعا می کُنید که 10 سال سابقه دارد، از کجا ریشه گرفته است، ولی آن «مِهَستان میهنی» که «شبکهء سکولارهای سبز ایران» برای نُخستین بار در اپوزیسیون حکومت اسلامی پیشنهاد آن را داد، یک دیرینگی بیشتر از 2 سال ندارد[*]. هدف از این پیشنهاد نیز این بود که با آزمون گرفتن از شکست ها و ناکامی هایِ اپوزیسیونِ حکومتِ اسلامی در سه دههء گذشته در برپایی یک همبستگی سراسری میانِ سازمان ها، اکنون بجای اینکه نمایندگان سازمان ها و نُخبگانِ سیاسی گردهم آیند تا برایِ همبستگی میانِ سازمان ها یک منشور نویی را بنویسند، از همگی شهروندانِ ایرانی در برون و درونمرز (اگر این امکان برای آنها باشد)، درخواست شود که ک در برپا شدن یک «مِهَستان میهنی» بکوشند. ناهمسانی این مِهَستان میهنی با آن «جبهه ها و منشورهایی» که تا پیش از این در جذب پُشتیبانی مردم ناکام می ماندند، در اینجاست که نُخست در «جبهه های» پیشین آن نُخبگان و سازمان هایِ سیاسی که چنین «جبهه هایی» را برپا می کردند، در میان مردم چهره های ناشناخته یا بدنامی بودند. و دوم اینکه آنها بدون توجه به خواست و دیدگاه هایِ مردم منشور خودشان را گردآوری می کردند، ولی این «مِهَستان میهنی» که پیشنهاد «شبکه سکولارهای سبز ایران» است، می خواهد مردم را فرابخواند تا در یک گُزیدمانِ آزاد نمایندگان این مِهَستان را برگُزینند، تا سپس تر نمایندگانِ این مِهَستان برنامه های آیندهء این نهاد سیاسی را، با توجه به رأی مردم بنویسند و زمینهء برپایی یک دولت سایه را فراهم بیاورند. ارزش کار این مِهَستان که «سکولارهای سبز ایران» پیشنهاد داده اند در اینجاست که مردم نمایندگان این مِهَستان را به نام نمایندگانِ سازمان های سیاسی بر نخواهند گُزید، و آنکه هر نماینده به نام خودش و با تکیه به آن برنامه ای برگُزیده خواهد شد که در برنامهء تبلیغاتی و مبارزهء انتخاباتی خودش گُنجانده است. و از آنجا که برای گُزینش هر نماینده، پایبند بودن به مردمسالاری، سکولاريسم (جدایی راه دینداری از کشورمداری) و گرامیداشت حقوق بشر یک پیشفرض برای نامزد شدن است، نگرانی از «کودتای سازمان مجاهدین یا هواداران پادشاهی» در این مِهَستان، بی پایه خواهد بود.

2) همهء سازمان هایِ سیاسی از ملی گرایان و هواداران پادشاهی گرفته تا ملی مذهبی ها و چپ ها بخش بزرگی از مردم ایران را نمایندگی می کُنند. اگر شما بُنپایه های مردمسالاری را می پذیرید و به رأی آزاد مردم ارج می گذارید، و به نبرد برای آزادی ایران باور دارید، باید از همبستگی سازمان های سیاسی در یک مِهَستان میهنی پُشتیبانی کُنید، و هیچ نگرانی از هواخواهی بخش بزرگی از مردم ایران از یکی از این گروه های سیاسی نداشته باشید. تا هنگامی که این گروه های سیاسی خودشان را پایبندِ چرخش آزاد قدرت از راه گُزیدمان آزاد، مردمسالاری، سکولاریسم و گرامیداشت حقوق بشر بدانند. اکنون آن ایرانیان میهندوستی که نگران سه دهه اشغال ایران بدست این انیرانیان تازی زاده هَستند چگونه باید خودشان را سازماندهی کُنند و همبسته سازند، تا از «بدنامی و اَنگ آمریکایی بودن» شما در امان بمانند و به دیدِ شما «از آمریکا بازی نخورند»؟ در اینجا تنها نگرانی که می توان آنرا جدی گرفت، وجود آن سازمان های سیاسی است که هنوز به درآمیختن راه دینداری در کشورمداری و برپایی یک «جمهوری دمکراتیک اسلامی» باور دارند، آزمون تلخی که برای پیشگیری از آن، سه دهه فرمانروایی ترس و ترور خُمینست ها در ایران باید بسنده کُند. از اینرو، اگر در آینده پیشفرض، برای هرگونه کوشندگی سیاسی در ایران، پایبندی به سه بُنپایهء مردمسالاری، سکولاریسم و گرامیداشت حقوق بشر باشد، راه باززایش هرگونه خودکامگی از پیش بسته خواهد شُد.

3) اکنون به دید شما بهتر است که از راه برپایی مِهَستان میهنی برای دادن وظیفه و مسئولیت به ایرانیان برونمرزی و درونمرزی، آنها را با بُنپایه های مردمسالاری آشنا ساخت و سازماندهی کرد تا ایرانیان کوشا در راه آزادی کشورشان گام بردارند، یا اینکه ایرانیان باید از اندرز «درخشان» شما پیروزی کُنند و برای آزادی کشورشان و، همزمان با «بازی نخوردن از آمریکا»، «دست شان را به سوی آسمان دراز کُنند؟»

 

*یاداشت

http://khaschayarrochssani.blogspot.com/2011/03/blog-post_11.html

http://khaschayarrochssani.blogspot.com/2011/04/blog-post.htm

 

بازگشت به خانه