بازگشت به خانه

دوشنبه 19 دی 1390 ـ  9 ژانويه 2011

 

 این همه نگرانی از فروپاشی نظام از کجا آب می خورد؟

شهرام فريدونی

دیر زمانی است که بسیاری از ایرانیان به این نتیجه رسیده اند که اکثریت قریب به اتفاق طبقه و صنف معمم، آخوند و البته مکلاهای اطراف شان، صرف نظر از موضع گیری های مقطعی، موقتی و مصلحتی شان در این 33 ساله اخیر، همگی در یک  مورد متفق القول و همفکر بوده و هستند و آن هم نگرانی شدیدشان از بازنشستگی و رخت بر بستن این نظام ضد ایرانی و البته ضد بشری ج. ا است. اتفاق نظری که ریشه آن را باید در تاریخ،  ذهنیت و البته منافع رنگارنگ این طبقه و این گروه جستجو کرد.

از دید بسیاری از ایرانیان با بصیرت هم این نگرش احتیاجی به واکاوی و توضیح ندارد، چرا که کافی است که از خودمان بپرسیم که به چه دلیلی باید این عزیزان منافع خود را کنار بگذارند و بروند سراغ برقراری یک نظام دمکرات، سکولار، مدرن  مبتنی بر حقوق بشر؟؛  نظامی که علاوه بر تمام صفاتی که برشمردم و لازمه یک نظام مدرن است، بجای سفله سالاری، مبتنی بر شایسته سالاری هم باشد. تنها همین صفت آخری یک چنین نظامی کافی است که طومار منافع این گروه را درهم بپیچد و بنیان فکری و موقعیت های باد آورده اینها را از هم فرو بپاشاند.

همانطور که در بالا اشاره کردم، از زمانی که پایه های رژیم شروع به لرزش کرده و بقول «خودشانی ها»، بوی الرحمانش بلند شده، گروه دینکار هر روز دست به حرکتی میزند تا سایه رژیم پربرکت را بر روی این مرز و بوم نگاه دارد.

اما چیزی که این عزیزان در این میان فراموش کرده اند این است که این حرکات، یعنی انکار و جعل واقعیت ها، ماله کشی ها، نان بهم قرض دادن ها و... چیزی به اعتبار این جریان نمی افزاید، سهل است که آخرین شبهات را هم از ذهنیت عوام پاک میکند و آینده این عزیزان و ممر درآمدهای آنها را هم تاریک تر و  نامشخص تر میکند

مراجعه شود به رفتار آقایان بازرگان، کدیور، مهاجرانی، حجت الاسلام عزیز گیس بلند ما، جناب آقای اکبرین، یزدی، امیر خرم و سایت های تبلیغاتی آنها که به مدد پول های اکبر هاشمی رفسنجانی و فرزند عزیزش درانگلستان میچرخد و...

البته افرادی که برشمردم، هرکدامشان حکایت خودشان را دارند، اما چیزی که در این میان جای تاسف دارد، این است که  بنظر میرسد که آقای احمد منتظری هم از این قاعده چندان بدور نیستند و ایشان هم شدیداً دل واپس آینده این نظام « مقدس» که متاسفانه پدر مرحومشان یکی از مهمترین پایه گذارانش بود، می باشند؛ نظام « مقدسی» که فقط  یکی از معجزات قدسی آن این است که توانسته در عین حال مقدس بودن، تجاوز و لواط را در زندان های خودش به درجهء «حدود شرعی» ارتقاع بدهد و اعدام های کودکانش و سنگسارهای وحشیانه اش هم رکوردهای سبوعیت و خشونت را در میان دیکتاتوریهای جهان شکسته و استانداردهای جدیدی را برای توحش و چپاول در میان این قبیل رژیم ها، بنام خود سکه زده است!

در اینجا اجازه می خواهم که اعتراف کنم که بنده، هرگز نامه این یادگار مرحوم منتظری را تا به آخر نخواندم و تنها به چند سطر اول بسنده کردم، چرا که بوی مغلطه (البته اگر نگویم تملق و یاوه) از همان جمله اول این نامه، مشام بنده و بطور قطع بسیاری از ایرانیان را آزار داد! لذا بدون وارد شدن به محتوای این نامه و زیر ذره بین گذاشتن فرمولبندی و نیت و البته نتیجه آن، تنها به همان جمله اول و آغازین ایشان  میپردازم. مینویسم «نتیجه»، چرا که تجربه و منطق اینجانب می گوید که این «رهبرمحترم» تره هم برای این قبیل نامه ها و صد البته نگارنده های آنان خورد نکرده و نخواهد کرد و اقدام به نصیحت کردن و به راه راست فرا خواندن شخص تبهکاری با پیشینه علی خامنه ای، منطق و ذهنیت خودش را میخواهد که الحمدالله والمنه من و امثال من فاقد آن هستیم!

آقای احمد منتظری در جمله اول نامه خود اینچنین نوشته اند:

«حضرت آیت الله آقای خامنه‌ای رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران»

سوال اول: بنده به نمایندگی خودم و بسیاری از ایرانیان از شما  آقای احمد منتظری میپرسم که بکار بردن واژه «حضرت» در خصوص فرد تبهکاری نظیر علی خامنه ای که بنام دین سرکار، اذن تجاوز و لواط  به اراذل و اوباش خود میدهد چیست؟

من یقین دارم که سرکار حتما مطلع هستید که بکار نبردن واژه گانی نظیر «محترم»، «حضرت»  و از این قبیل، آنهم  در خصوص چنین شخصی، توهین و بی ادبی محسوب نمیشود، اما بکار بردن  این واژه میتواند براحتی حمل بر  تملق و یا عدم اطلاع سرکار از امور این دنیا بشود!

آقای احمد منتظری عزیز، مگر نه اینکه طبقه شما واژه «حضرت» را در خصوص بنیانگذار اسلام و امامان شیعه استفاده میکنند؟  آیا قصد سرکار از بکار گیری این واژگان، صرفا مداحی علی خامنه ای است و یا هم ردیف قرار دادن او با بنیانگذاران دین اسلام؟

آیا جنابعالی میتوانید توضیح بدهید که چگونه میشود از یکدست ادعای سرکار و دیگر دینکاران در خصوص جایگاه «رفیع» بنیانگذاران اسلام و حضرت خواندن آنها را قبول کرد و از دست دیگر، هر دوی این اشخاص را با یک لقب تکریم کرد و ارتقاع داد؟ استفاده نادرست سرکار از این واژه گان به چه معنی است، جناب آقای منتظری؟

سوال دوم: اگر درست یادمان باشد، بسیاری، از جمله مرحوم پدر سرکار هم، علامت سوال  بزرگی  روی «آیت الله» بودن سید علی خامنه ای میگذاشتند و معتقد بودند که ایشان هرگز از حد «حجت الاسلامی»  خودش پا فراتر نگذاشته و «سواد» حوزوی او هم هنوز در همان سطح مانده است!  پس بکار بردن واژه «آیت الله» از جانب سرکار و در مورد علی خامنه ای از کجا آب میخورد و چه معنایی بجز مدح و یا تمکین دارد؟

سوال سوم: شما بعنوان کسی که خودش و پدرش در روضه هایشان داستان ها از شجاعت حر بن یزید ابن ریاحی تعریف کرده و می کند و از عدم تمکین و سر فرود آوردن در مقابل ظالم و... دم می زند، بر چه مبنایی از واژه «محترم» در خصوص کسی که هیچگونه احترامی برای هیچ کس و هیچ چیز ندارد و کشورو ملتی را به این روز سیاه نشانده استفاده میکنید؟ براستی منظور و نیت سرکار چیست؟

جناب آقای احمد منتظری گرامی، بنده و همه ایرانیانی که با من در این خصوص هم عقیده هستند، از سرکار می خواهیم که اگر شما مایلید که خوانندگان نامه های آتی سرکار و نوشته های شما را تا به آخر بخوانند و آنها را جدی بگیرند، پاسخی در خور و مستدل به تنها به سه سوال مطرح شده در خصوص اولین جملهء نامه تان به شخص علی خامنه ای بدهید، تا به امید پروردگار بتوانیم  برویم سر دیگر نکات مطلب تان؛ چرا که در همان چند پارگرافی که بنده توانستم بخوانم، مغالطات بیشتری وجود دارد که توضیح شفاف سرکار را طلب می کند.

با امید آزادی ایران و ایرانی از زیر یوغ جهل و فساد

اسلو، پنج شنبه 05 ژانويه 2012 - 15 دی 1390

* لینک مقاله آقای منتظری

http://www.rahesabz.net/story/47209

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com