بازگشت به خانه

چهارشنبه 16 آذر 1390 ـ  7 دسامبر 2011

 

يک فرصت طلائی از دست رفتنی

م. سیرانی

پیشگفتار:

روی صحبت من در این مقاله فقط و فقط با میلیون ها هموطنی است که به این حداقل ها، چه در حرف و چه در عمل، باور دارند:

۱- از استبداد، سرکوب وحشیانه، فقر و نابرابری حاکم بر جامعه ایران بمعنای واقعی‌ خسته شده اند.

۲- به این درک مقدماتی رسیده اند که این رژیم تحت هیچ شرایطی قابل رفرم و اصلاحات نیست و باید سرنگون شود.

۳- به این درک پایه ای رسیده اند که در نظام سیاسی آیندهء ایران، اسلام باید از محدوده‌های سیاست، دولت و نظام آموزشی‌ ایران برای همیشه به کنار رانده شود.

۴- به این درک ابتدایی رسیده اند که هیچ فرد، جریان و سازمانی به تنهایی‌ قادر به سرنگونی این رژیم و جایگزین کردن آلترناتیو مورد دلخواه خود نخواهد بود.

۵- به یکپارچگی کامل ایران و برقراری آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و امکانات برابر برای تمامی‌ کسانی‌ که در محدوده جغرافیایی ایران زندگی‌ میکنند، از صمیم قلب وفادارند.

به دو دلیل مهم نیازی به توضیح و تفسیر مجدد پنج اصل فوق نمی‌بینم. اولاً، در مورد لزوم، اهمیت و صحت نکات فوق در طول ۳۲ سال گذشته هزاران صفحه مقاله از نگرش‌های مختلف نوشته شده است و نیازی به تحلیل مجدد آنها نیست. دوم اینکه با توجه به عملکردهای مخرّب رژیم اسلامی و با در نظر گرفتن اوضاع جامعه جهانی‌، کشور ایران در آستانهء یک جنگ تمام عیار و نتیجتاً ویرانی کامل قرار گرفته است. این شرایط حساس به ما وطن پرستان و انسان دوستان حکم می‌کند که این موقعیت مهم را بخوبی ارزیابی کرده و بدون اتلاف وقت به بهترین شیوهء ممکن به مسئولیت تاریخی‌ خود در قبال ایران و ملت ایران عمل کنیم. حال اگر هر فردی، گروهی یا سازمانی بعد از این همه سال به این نکات بدیهی‌ و ابتدایی اعتقاد پیدا نکرده است، مطمئن باشید تا ۳۲۰ سال دیگر هم به این درک نخواهد رسید و یا زمانی‌ خواهد فهمید که مصداق جمله "نوش دارو بعد از مرگ سهراب" باشد. 

هدف من در این مقاله نوشتن یک پتیشن کودکانه که در آن بصورت همزمان  هم به رژیم اسلامی توصیه کنم که از فعالیت های هسته ایی خود عقب نشینی کند، و از طرف دیگر به آمریکا و اتحادیه اروپا هشدار بدهم که به دلایل گوناگون به ایران حمله نظامی نکنید، نیست. چون اولاً، به این درک ابتدایی رسیده‌ام که درخواست و توصیه از رژیمی‌ که به کوچکترین حقوق انسانی‌ ملت ایران در طول ۳۲ سال گذشته هیچگونه احترامی نگذاشته است، خواستی‌ بغایت کودکانه و غیر منطقی‌ می‌باشد. دوماً، تا زمانی‌ که من و دیگران امضا کنندهء این قبیل پتیشن ها بعد از ۳۲ سال هنوز نتوانسته ایم از جمعیت ۷۵ میلیون نفری مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور، یک تعداد ۱۰،۰۰۰ نفری را در یک تشکل، یک جبهه‌ و یا هر اسم دیگری که برای آن بگذریم، گردآوری کنیم، آیا اصلاً کسی‌ در عرصهء مبادلات جهانی‌ به حرف و نظر ما توجهی‌ خواهد کرد؟ سوم اینکه من نگارنده، با نوشتن این مقاله بدنبال پر لعاب کردن کارنامهء سیاسی خودم نیستم. هدف من تشریح یکی‌ از طلایی‌ترین موقعیت‌های تاریخی‌ است که در این مقطع حساس در دسترس ما می‌باشد؛ موقعیتی طلایی که اگر بخاطر کوتاهی، سهل انگاری و عدم درک عمیق شرایط موجود بخوبی نتوانیم از آن استفاده کنیم، به چنان سناریوی سیاهی تبدیل خواهد شد که با توجه به عواقب وخیم آن مورد لعن و نفرین نه تنها نسل‌های آینده بلکه کل تاریخ کشور ایران قرار خواهیم گرفت. 

من در این مقاله سعی‌ خواهم کرد در ابتدا بررسی‌ مختصری از موقعیت کنونی‌ و عملکرد‌های احتمالی‌ آینده رژیم اسلامی ارائه دهم. در بخش دوم، موقعیت و عملکرد‌های احتمالی‌ جهان غرب (بصورت مشخص آمریکا و اتحادیهء اروپا) را توضیح خواهم داد. در بخش سوم سعی‌ خواهم کرد بر مبنای یک بررسی‌ تطبیقی از وضعیت رژیم اسلامی و جهان غرب به موقعیت طلایی که در دسترس ما قرار دارد اشاره ایی داشته باشم و در نهایت راه برون رفت از منجلاب رژیم اسلامی را توضیح خواهم داد.    

 

-1 موقعیت رژیم اسلامی:

هر رژیم سیاسی جهت تداوم و استمرار حاکمیت خود به داشتن مشروعیت در عرصهء داخلی‌ و خارجی‌ نیازمند است. شواهد موجود بخوبی نشان میدهند که در شرایط فعلی، رژیم ایران در هر دو عرصه داخلی‌ و خارجی‌ بخش عظیمی‌ از مشروعیت خود را از دست داده است. در عرصهء داخلی‌، حاکمیت ۳۲ ساله این رژیم چیزی بجز سرکوب وحشیانه، افزایش فقر، اعتیاد، فحشا،  بیکاری و کلا ویرانی کامل کشور ایران در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی‌ و اجتماعی بهمراه نداشته است. کار بجایی کشیده است که رژیم ایران جهت پرداخت یارانه‌ها با مشکل روبروست و مجبور به پیش فروش اوراق بهادار نفت، گاز و حتی گنبد طلای امام زاده ها شده است. دامنه تضاد و تنش جناح‌های مختلف رژیم جهت تصرف مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی به نقطه اوج خود رسیده است. از طرف دیگر در عرصه جهانی‌، عملکردهای وحشیانه و مخرب رژیم اسلامی، تلاش رژیم برای دست یابی‌ به سلاح اتمی‌، توطئه ترور سفیر عربستان، حمله اخیر مزدوران رژیم به سفارت انگلیس و در کلّ عدم پایبندی به تعهدات و مقررات جامعه بین المللی، رژیم ایران را در عرصه جهانی‌ بشدت منزوی کرده است. نتیجه این اقدامات تا این لحظه تحریم‌های همه جانبه‌ای را به رژیم اسلامی تحمیل کرده است و این تحریمها تا زمانی‌ که رژیم ایران از موضع خود در زمینه غنی سازی اورانیوم عقب نشینی نکند، دامنه و گسترش روز افزونی پیدا خواهد کرد.

تصور اینکه جهان غرب حاضر به پذیرش جمهوری اسلامی مسلح به سلاح اتمی‌ گردد، امری تقریبا غیر ممکن و محال بنظر می‌رسد. قبول چنین نکته‌ای توازن قوا و بالانس قدرت در منطقه مهم خاورمیانه، این شاهراه حیاتی صادر کننده ۷۰% انرژی جهان را بشدت در هم خواهد ریخت. پذیرش چنین امری نه تنها خطر جدی برای جهان غرب بشمار میرود، بلکه منافع دراز مدت و دیوار دفاعی کشورهای عربی‌ و بطور مشخص عربستان و اسرائیل را مورد تهدید قرار خواهد داد. بعبارتی ديگر، اگر جهان غرب در مقابل این خواستهء رژیم اسلامی نرمش نشان دهد، حتی اگر کشور اسراییل تاسیسات اتمی‌ ایران را مورد حمله نظامی قرار ندهد، جهان غرب باید آمادگی پذیرش عربستان مسلح به سلاح اتمی‌ را جهت برقراری بالانس قدرت در این منطقه داشته باشد. و این مسابقه تسلیحاتی چیزی ست که جهان غرب بسیار بعید می‌رسد که به آن تن‌ در دهد. جهان غرب در دوران جنگ سرد بخاطر شرایط خاص آن ‌زمان مجبور شد که کشور پاکستان را به سلاح اتمی‌ مجهز کند و امروزه این نکته یکی‌ از دغدغه‌های مهم جهان غرب بشمار می رود. اما در شرایط فعلی تصور ایجاد پاکستان اتمی‌ دیگری آن هم از نوع جمهوری اسلامی از دید تئوری پردازن جهان غرب  امری تقریبا غیر معقول و غیر منطقی‌ بنظر می‌رسد. اما سوال اینجاست که، صرفنظر از خصلت ایدئولوژیک این رژیم، چه عامل یا عواملی موجب شده‌اند که این رژیم به تنبیهات و اخطار‌های جامعه جهانی‌ توجهی‌ نکرده و همچنان با سر سختی تمام در راه تحقق‌ خواسته‌های خود پا فشاری می‌کند؟ 

جهت پاسخ به این سوال بهتر است که از زاویه دید سران رژیم اسلامی به مجموعه تغییر و تحولات هم منطقه خاورمیانه و هم جهان غرب بنگریم. با یک چنین متد ارزیابی به بخشی از دلایل سر سختی و مقاومت رژیم اسلامی در شرایط کنونی‌ پی‌ خواهیم برد. با ارزیابی دقیق و بیطرفانه از دلایل یکدندگی رژیم اسلامی می توانیم اولا صحت و سقم آنها را بسنجیم. دوماً بر مبنای داده‌های بدست آمده قادر خواهیم بود که با دید واقع بینانه تری اتفاقات احتمالی‌ آینده را پیش بینی‌ نمائیم. رژیم اسلامی تا این لحظه بر مبنای محاسبات مختلفی‌ در مقابل فشار جهان غرب مقاومت نموده و بر روی خواسته‌های خود پا فشاری کرده است. این محاسبات عبارتند از:

1- رژیم ایران، با استفاده از چند قطبی بودن جامعه جهانی،‌ با حراج نفت، گاز و دیگر منابع طبیعی کشور به چین و روسیه تا این لحظه توانسته است در مقابل تحریمهای گسترده آمریکا و اتحادیه اروپا مقاومت کند.

2- کشورهای مختلفی‌ در منطقه خاورمیانه دستخوش تغییر و تحولاتی شده اند که رژیم ایران آنها را بیداری اسلامی قلمداد کرده است. از دید سردمداران رژیم اسلامی این تحولات بالانس قدرت در منطقه خاورمیانه را به سود ایران و دیگر کشورهای اسلامی افزایش خواهد داد و در جهت عکس  تضعیف نفوذ اسرائیل، آمریکا و اتحادیه اروپا را بدنبال خواهد داشت. 

3- خروج نیروهای آمریکایی‌ از عراق تا پایان سال 2011 و انتقال تدریجی‌ قدرت از طرف نیروهای ناتو به دولت افغانستان، نکات دیگری هستند که در ذهن سردمداران رژیم اسلامی این نکته را تداعی کرده اند که جهان غرب در این مناطق قدرت برتر خود را از دست داده و بهمین خاطر مجبور به عقب نشینی شده است.  

4- از دید سران رژیم اسلامی، در شرایط فعلی جهان غرب بصورت همزمان در گیر بحران های مختلفی‌ در کشورهای گوناگونی نظیر افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لیبی‌، مصر، تونس، لبنان، فلسطین و تنظیم رابطهء تک تک این کشورها با اسرائیل می‌باشد و غرب در این شرایط بحرانی توانایی‌ آغاز یک جبهه‌ جنگ جدید علیه رژیم ایران را نمی‌تواند داشته باشد. 

5- بحران عمیق اقتصادی فراگیر ، بیکاری گسترده و متعاقباً جنبش‌های اعتراضی گوناگون در آمریکا و اتحادیهء اروپا در ذهن سران رژیم اسلامی این نکته را تداعی کرده است که جهان غرب با یک چنین بحران عمیقی قادر به شروع یک جنگ دیگر علیه ایران نخواهد بود.

6- نکتهء مهم دیگری که رژیم اسلامی با اتکا به آن به مقاومت و سر سختی خود ادامه میدهد، عدم پذیرش افکار عمومی مردم آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا نسبت به یک جنگ جدید می‌باشد. در کشورهایی که یک ساختار سیاسی غیر دموکراتیک و توتالیتر دارند نکاتی‌ از قبیل شروع، پایان جنگ و یا مدت زمان طول کشیدن جنگ تصمیم‌هایی‌ هستند که توسط سردمداران این سیستم های سیاسی گرفته می شوند و مردم عموماً هیچگونه دخالتی در این موارد ندارند. تازه جنگ با یک دشمن خارجی‌ به یک چنین سیستم‌های استبدادی بهترین ابزار لازم را می دهد تا 1) براحتی هر گونه صدای مخالفی را در سینه خفه کنند، 2) بی‌ عملی‌ خود در بر آورده کردن خواسته‌های بحق مردم را زیر لوای شرایط جنگی پنهان کنند، و 3) با تهيیج افکار عمومی و تحریک حس ناسیونالیستی، توده‌ عامی‌ مردم را در جهت مقاصد شوم خود بسیج کنند و چند صباحی بیشتر به حاکمیت خود ادامه دهند.

اما در کشورهایی که از یک ساختار سیاسی دموکراتیک یا نیمه دموکراتیک برخوردار هستند شرایط اینگونه نیست. اگر چه در اینگونه سیستم ها رئیس جمهور و یا نخست وزیر تصمیم گیرنده‌های اصلی‌ شروع جنگ هستند، اما این افراد بدون تائید نظر نمایندگان پارلمان و یا بدون پذیرش افکار عمومی مردم کشور خود هرگز آغازگر جنگ نمی توانند باشند. گذشته از این، مشکل تنها شروع جنگ نیست. مهمتر از بحث شروع جنگ، مساله پایان جنگ، میزان هزینه‌های مالی و جانی متحمّل شده و دست آورد‌های ناشی‌ از جنگ می‌باشد. در نظر نگرفتن نکات فوق در سیستمهای دموکراتیک یا نیمه دموکراتیک، مرگ سیاسی رئیس جمهور و یا حزب سیاسی تشکیل دهنده دولت را بدنبال خواهد داشت.

با در نظر گرفتن این توضیحات مختصر و با توجه به نکاتی‌ از قبیل 1- جو حاکم بر جامعه جهانی‌، 2- وسعت کشور ایران، 3- میزان قدرت رژیم اسلامی، هیچیک از کشورهای آمریکا و اتحادیه اروپا خواهان حمله مستقیم زمینی‌ به درون مرز‌های ایران در شرایط کنونی‌ نیستند. پس اگر قرار باشد حمله نظامی به ایران صورت بگیرد این حمله باید فقط مراکز اتمی‌ و نظامی رژیم اسلامی را مورد هدف قرار دهد.

اما آیا کشور آمریکا و یا کشورهای عضو اتحادیه اروپا همگی‌ از یک چنین پتانسیلی برای حمله به ایران برخوردار هستند؟ جواب این سوال منفی‌ می‌باشد. در این رابطه میتوان از یکی‌ از محدودیت‌های جدی دولت اوباما بعنوان مثال یاد کرد. سال 2012 پایان دور اول ریاست جمهوری اوباما می‌باشد. آیا اوباما قادر خواهد بود در این مدت زمانی‌ کوتاه با حمله به تاسیسات اتمی‌ و نظامی رژیم اسلامی آغازگر جنگی باشد و بتواند تا قبل از انتخابات دور دوم ریاست جمهوری خود با پیروزی این جنگ را به اتمام برساند و از این نکته بعنوان ابزار مثبتی در جهت انتخاب مجدد خود استفاده نماید؟ احتمال شروع و پایان جنگ در این مدت کوتاه امری غیر ممکن بنظر می‌رسد و یک جنگ نیمه تمام چیزی بجز مرگ سیاسی و پایان ریاست جمهوری برای اوباما در بر نخواهد داشت.     

7- نکته مهم آخری که رژیم اسلامی با آگاهی‌ به آن بدون ترس و واهمه از شروع یک جنگ همچنان بر مواضع خود پا فشاری می‌کند، عدم وجود یک آلترناتیو قوی در صحنه سیاسی کشور چه در داخل و چه در خارج از ایران می‌باشد. چرا که به روایت تاریخ، وجود شرایط جنگی اکثرا موقعیت مناسبی را برای نیروهای مخالف بوجود آورده است که توانسته اند رژیم حاکم را سرنگون کنند و خود قدرت را بدست بگیرند. 

بر مبنای دلایل و محاسبات فوق رژیم اسلامی تا این لحظه از مواضع خود عقب نشینی نکرده است و پیش بینی‌ می‌کند که در آینده برندهء اصلی‌ این جنگ سرد  و یا جنگ احتمالی‌ آینده خواهد بود.

اما این شرایط و این محاسبات تا چه اندازه مستند هستند؟ تا چه مدت این شرایط میتوانند ادامه پیدا کنند؟ و آیا این شرایط به مرور زمان دستخوش تغییر یا نوساناتی خواهند شد؟ همگی‌ سوالاتی هستند که با بررسی‌ روند حرکت و موضعگیری‌های مشترک کشورهای آمریکا و اتحادیه اروپا بهتر می‌توان به آنها پاسخ داد.  

 

2- جهان غرب (آمریکا + اتحادیه اروپا):

در مورد اینکه جهان غرب با بحران‌های گوناگونی دست بگریبان است، محاسبات رژیم اسلامی صحیح می‌باشد. جهان غرب بصورت همزمان درگیر بحران‌های کشورهایی نظیر افغانستان، پاکستان، عراق و لبنان از یک طرف و تغییر و تحولات کشورهای عربی‌ مانند مصر، یمن، تونس، لیبی‌، سوریه از طرف دیگر، و همچنین معضل همیشگی‌ اعراب و اسرائیل می‌باشد. با یک چنین موقعیتی در شرایط فعلی‌، جهان غرب حتی‌الامکان نمی‌خواهد بصورت مستقیم آغازگر جنگی علیه رژیم اسلامی باشد.

اما سوال اینجاست که: آيا تغییر و تحولات شکل گرفته در کشورهای عربی‌ که به زعم رژیم ایران، بیداری اسلامی قلمداد شده است، در این مقطع می تواند نکته مثبتی برای رژیم اسلامی در  مقابل جهان غرب به ارمغان داشته باشد؟ به اعتقاد من جواب این سوال منفی‌ می‌باشد، اگر چه که سردمداران رژیم اسلامی بر مبنای توهمات ایدئولوژیک، بقدرت رسیدن جنبش‌های اسلامی در منطقه خاورمیانه را نتیجه تاثیرات به اصطلاح انقلاب اسلامی سال 1979 ایران می دانند. بنظر من، تحولاتی که ما در کشورهای مصر، تونس، لیبی‌ و سوریه و احتمالاً در آینده در دیگر کشورهای عربی‌ شاهد آن هستیم و  خواهیم بود، امتداد طرح خاورمیانه بزرگ می‌باشد و نکته قوت آنچنانی‌ حداقل در شرایط فعلی و حتی چند سال آینده برای رژیم ایران نمی‌تواند در بر داشته باشد. جهت آشنایی خوانندگان، لازم میدانم که اشاره مختصری به طرح خاورمیانه بزرگ داشته باشم.    

 1-2: طرح خاورمیانه بزرگ: طرح خاورمیانه بزرگ برای اولین بار در سال 2002 به ابتکار کالین پاول وزیر امور خارجه وقت آمریکا مطرح شد. هدف اصلی‌ این طرح این بود که کشورهای عربی‌ در مقابل دریافت امتیازاتی از قبیل عضویت در سازمان تجارت جهانی‌ و گسترش روابط اقتصادی دو طرفه با آمریکا و اتحادیه اروپا، حاضر به پذیرش یک سری اصلاحات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌ در جوامع خود شوند.

می‌توان گفت که طرح خاورمیانه بزرگ تقریبا امتداد همان طرح کمربند سبز دهه 70 میلادی می‌باشد اما با نقش و نگار دیگری. و در حقیقت آمریکا قصد داشت با اجرای این طرح هم از یک طرف بار منفی‌ حمله به عراق را در بین کشورهای عربی‌ کاهش دهد و هم از طرف دیگر با اجرای اصلاحاتی در این کشورها مانع از رشد و بقدرت رسیدن دستجات اسلامی افراطی نظیر القاعده در منطقه خاورمیانه شود و در نهایت مانع از بروز انقلابات واقعی‌ مردمی گردد.  

این طرح بدلایل گوناگونی از قبیل شک و تردید و اینکه این طرح ادامه هژمونی آمریکا در منطقه می‌باشد، مورد حمایت کشورهای عربی‌ و کشورهای اروپای قرار نگرفت. این طرح مجددا با نام طرح خاورمیانه گسترده با مقداری تغییر و تعدیل مجددا در سال 2004 در جلسه سران 8 کشور صنعتی مطرح شد و به تصویب رسید.

 بطور کلی‌ مبنای این طرح بر دو پایه 1) استقرار و توسعه دموکراسی‌ و 2) اصلاحات اقتصادی پای گذاری شده است. بعبارتی می‌توان گفت که این طرح قصد دارد مدل حکومتی مشابه سیستم سیاسی ترکیه در منطقه خاورمیانه بوجود بیاورد.

هدف من در اینجا نقد این طرح و اینکه آیا در آینده این طرح نکتهء مثبتی برای مردم منطقه در بر خواهد داشت نیست؛ که همگان بخوبی می دانیم که هر نوع حکومت اسلامی چیزی بجز استبداد، سرکوب وحشیانه، بی‌ حقوقی زنان و تخریب کامل کشور برای مردم نخواهد داشت. ضمن اینکه تاریخچه و موقعیت کنونی را‌ که ترکیه در مورد عضویت در اتحادیه اروپا دارد کشورهای دیگر خاورمیانه ندارند. هدف من در توضیح مختصر این طرح رّد نظریهء رژیم اسلامی و اینکه این تحولات نتیجهء انقلاب اسلامی ایران میباشند، است. ضمن اینکه، اگرچه جنبش‌های اسلامی در این کشورها بقدرت رسیده اند یا در آینده خواهند رسید، اما این نکته دست آورد مثبت و نقطهء قوت آنچنانی‌ برای رژیم اسلامی در مقابل جهان غرب نخواهد داشت. چون اولاً این دولت ها با کمک آمریکا و جهان غرب بقدرت رسیده و یا در آینده می رسند. دوم اینکه اکثر قریب به اتفاق مردم این کشورها مسلمانان سنی هستند و ترجیحاً قطب مخالف رژیم اسلامی، یعنی‌ عربستان، را حمایت و تقویت خواهند کرد.

 هدف دیگر من در توضیح این طرح، به تصویر کشیدن احتمال خطری است که همچنان در کمین کشور ما می‌باشد. اگر به وقایع انتخابات سال 1388 نگاه کنیم، بخوبی می بینیم که حمایت های مستقیم و غیر مستقیم آمریکا و اتحادیهء اروپا در قالب جنبش سبز از میر حسین موسوی و کروبی دقیقاً در راستای اجرای همین طرح خاورمیانه بزرگ بود. آمریکا و اتحادیه اروپا قصد داشتند با بقدرت رساندن موسوی ـ کروبی، و کلا جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان، از این موقعیت حساس استفاده کرده و یک جمهوری اسلامی معتدل در ایران پایه گذاری کنند. )نیازی به توضیح من نیست اما همگان بخوبی می دانند که اگر این طرح عملی‌ می شد بجرات می‌توان گفت که دها سال طول می‌کشید تا بتوانیم خود را از شر آن جمهوری اسلامی معتدل رها کنیم(

در شرایط  فعلی جهان غرب تقریبا از جناح‌های مختلف درون رژیم اسلامی مایوس شده است. چون همهء این جناح‌ها را در مقاطع مختلف تجربه کرده است و متوجه شده است که در نوع عملکرد، هیچگونه فرقی‌ بین جناح اصولگرایان و اصلاح‌طلبان و دیگر جناح‌های این رژیم نیست و رژیم اسلامی به یک رژیم معتدل اسلامی که هماهنگ با جامعه جهانی‌ حرکت نماید تبدیل نخواهد شد. این نا امیدی غرب برای ما ایرانیان دو نکتهء مثبت و منفی‌ می تواند در بر داشته باشد. نکتهء مثبت آن این است که رژیم اسلامی در این مقطع زمانی‌ حمایت و پشتیبانی‌ کامل جهان غرب را از دست داده است. اما نکتهء منفی‌ آن این که این نا امیدی غرب، گزینهء حمله نظامی به ایران بعنوان آخرین راه حل موجود را متواند برجسته تر کند.            

  2ـ2: بحران اقتصادی جهان غرب: جهان غرب با بحران اقتصادی عمیقی روبرو شده است. اگر چه که بحران های اقتصادی عامل اصلی‌ دو جنگ جهانی‌ اول و دوم بوده اند اما فراموش نباید کرد که بحران امروزه بمراتب وخیم تر از آن چیزی ست که فکر کنیم. بحران اقتصادی کنونی‌، یک بحران معمولی‌ در بعنوان مثال فقط بخش مالی و یا فقط در بخش تولیدی ناشی‌ از مازاد تولید نیست. اضافه بر نکات فوق، عامل مهم دیگری که بحران اقتصادی امروزی را بمراتب عمیق‌تر و طولانی‌تر از بحران های قبلی‌ نموده افزایش بیش از اندازه بدهی‌های عمومی دولت های فوق می‌باشد. این بدهی ها از عدم توازن بین میزان درآمد و میزان هزینه‌های انجام شدهء این دولت ها طی‌ ده ها سال انباشته شده است. یعنی‌ این دولت ها بیشتر از درآمدی که از طریق صادرات و جمع آوری مالیات کسب نموده اند، هزینه کرده اند. جهت برون رفت از این مشکل این دولت ها اقدام به گرفتن وام و یا فروش اوراق بهادار به مؤسسات بین‌المللی مالی و یا دیگر کشورها ـ بعنوان مثال چین ـ شده اند. یک چنین موقعیتی کاهش ارزش پولی‌ این کشورها در مقیاس جهانی‌ را بدنبال داشته و متعاقباً باعث شده است که این کشورها در عرصهء بازار جهانی‌ نمی توانند بخوبی در مقابل دیگر رقبا (بعنوان مثال چین) به یک توازن در عرصهء تراز تجارت خارجی‌ دست یابند.

کشور چین تا این لحظه، با توسّل به پایین نگاه داشتن مصنوعی قیمت ارز خود از يکسو، و تولید ارزان و انبوه کالاهای تولیدی و نتیجتاً افزایش صادرات کالاهای خود، از سوی ديگر، برندهء اصلی‌ شرایط موجود می‌باشد. از طرف دیگر چین قصد دارد که ارز خود را بعنوان یک ارز بین المللی در سال 2015 وارد بازار جهانی‌ نماید. اگر این شرایط بهمین صورت ادامه پیدا کنند، ورود ارز چین به بازار جهانی‌ عواقب بسیار وخیمی را برای دلار، یورو و اقتصاد اتحادیه اروپا و آمریکا بدنبال خواهد داشت. 

یکی‌ از دلایل مهمی‌ که آمریکا و کشورهای اروپایی در این شرایط سخت اقتصادی اقدام به کاهش بدهی های عمومی خود نموده اند، پیش بینی‌ حوادث آینده و افزایش قدرت رقابت در عرصه مبادلات اقتصادی جهان می‌باشد. اما نکته مهم اینجاست که با وجود تلاش هایی که انجام گرفته است، آمریکا و حتی تک تک کشورهای عضو اتحادیه اروپا همگی‌ از یک متد و روش واحد یکسان جهت برون رفت از این بحران تا این لحظه عمل نکرده اند. بهمین خاطر عملکرد این دولت ها در قبال رژیم ایران هم بصورت 100% یکسان و مشابه نبوده است. بعنوان مثال، کشور انگلیس اضافه بر تحریم های جامعهء بین‌المللی، بانک مرکزی ایران را هم مورد تحریم قرار داده است، اما دیگر کشورهای اروپایی تا این لحظه اقدام به انجام این کار نکرده اند و کشورها ایتالیا، یونان، اسپانیا و پرتغال، با توجه به بحران عمیق‌تر اقتصادی که دارند و بخاطر هراس از افزایش قیمت نفت و انرژی مورد نیاز خود، تا این لحظه تن‌ به تحریم بانک مرکزی ایران نداده اند.

با توجه به توضیحات فوق، سوال کلیدی اینجاست: آیا این عملکرد ناموزن آمریکا و اتحادیهء اروپا در مقابل رژیم اسلامی مداوم خواهد بود؟ آیا این نکته و بحران عمیق اقتصادی فضای خالی‌ ایجاد خواهد کرد تا رژیم اسلامی با یکدندگی و لجاجت بدون کوچکترین خطر جنگی به فعالیت های هسته‌ای خود ادامه دهد؟ و آیا رژیم اسلامی با اتکا به روابط اقتصادی با چین و روسیه می تواند در دراز مدت در مقابل تحریم های اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا مقاومت کرده و همچنان به بقای خود ادامه دهد؟                         

با در نظر گرفتن یک سری رخداد‌های جاری در اتحادیهء اروپا و آمریکا، به اعتقاد من جواب سوالات فوق احتمالا منفی‌ خواهد بود. همانطور که در قسمت بالا اشاره کردم، یکی‌ از دلایل مهم عدم موفقیت اتحادیهء اروپا برای برون رفت از بحران اقتصادی کنونی‌ ناهماهنگی موجود بین اعضای این اتحادیه می‌باشد. شرایط اقتصادی، میزان بدهی و دستور العمل‌های اعضای اتحادیه اروپا جهت برون رفت از این بحران کاملاً یکسان و هماهنگ نبوده است. دو کشور آلمان و فرانسه، که در حقیقت موتور محرک اقتصادی اتحادیه اروپا می باشند، جهت رفع این معضل در روز دوشنبه 5 دسامبر طرحی را مطرح کردند که به تصویب کلیه 27 عضو اتحادیهء اروپا رسید. این طرح بصورت مختصر شامل سه محور اصلی می شود: 1) پیمان جدید اتحاد اروپا، 2) سختگیری و دقت بیشتر در محاسبه بودجه، و 3) مجازات اتوماتیک کشورهای اروپایی که به قوانین اتحادیه اروپا توجه نکنند.

با تصویب این طرح ما در آینده نزدیک شاهد تصمیم گیری های یک دست و یک سان تر اتحادیه اروپا خواهیم بود. با در نظر گرفتن این نکته، طبیعتاً ما بزودی شاهد تحریم های گسترده تر و هماهنگ تر اتحادیهء اروپا علیه رژیم اسلامی خواهیم بود.

اما موقعیت آمریکا و دولت اوباما به چه صورت خواهد بود؟ اخیراً مجلس سنای آمریکا با 100 رأی موافق بدون هیچگونه مخالفتی لایحهء تحریم بانک مرکزی ایران را تصویب کرده است. سیستم قانونگذاری در آمریکا به این صورت می‌باشد که یک لایحه جهت تصویب نهایی و به مرحله اجرا در آمدن در ابتدا در مجلس سنا (100 عضو) مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد. پس از تصویب در مجلس سنا، این لایحه جهت تائید به مجلس نمایندگان (435 عضو) ارسال می شود. پس از تائید اکثریت اعضای مجلس نمایندگان، این لایحه جهت اجرا فقط به امضای رئیس جمهور نیاز دارد. ناگفته نماند که رئیس جمهور این قدرت را دارد که این لایحه را وتو نماید و مانع از اجرای آن شود. با در نظر گرفتن این توضیح مختصر، به لایحهء تصویب شده تحریم بانک مرکزی ایران در سنای آمریکا می‌پردازم. در شرایط فعلی حزب دمکرات اکثریت کرسی‌های مجلس سنا را در اختیار دارد. در نقطهء مقابل، حزب جمهوری خواهان اکثریت کرسی‌های مجلس نمایندگان را در اختیار دارند. با توجه به اینکه مجلس سنا که اکثریت آن در اختیار حزب دمکرات (حزبی که اوباما کاندید ریاست جمهوری آن بود) می‌باشد به این لایحه رأی مثبت داده اند، به احتمال قوی مجلس نمایندگان که اکثریت آن در اختیار جناح جمهوری خواهان می‌باشد هم به این لایحه رأی مثبت خواهند داد.

صرفنظر از مواضع جنگ طلبانهء همیشگی‌ جناح جمهوری خواهان آمریکا، نکته‌ای دیگری که این احتمال را بیشتر به واقعیت نزدیک می‌کند موضع گیری تند 7 نامزد این جناح برای انتخابات آیندهء ریاست جمهوری علیه رژیم ایران می‌باشد. همه 7 نامزد فوق با تحریم‌های گسترده تر و تحریم سیستم مالی رژیم اسلامی اتفاق نظر داشتند. این نکته دولت اوباما را بر سر یک دوراهی قرار داده است. اگر اوباما این لایحه را امضا نکند، در بین اعضای حزب خود (دموکرات ها) با کاهش محبوبیت بسیاری روبرو خواهد شد. این کاهش محبوبیت در حزب دمکرات همراه با تبلیغات و موضعگیری‌های تلافی جویانه جناح جمهوری خواهان شانس انتخاب مجدد اوباما بعنوان رئیس جمهور را در انتخابات آینده به میزان بسیار زیادی کاهش خواهد داد. تا این لحظه دولت اوباما بخاطر چین و برخی‌ از همپیمانان اروپایی به این لایحه روی خوش نشان نداده است. اما با در نظر گرفتن این شرایط و توضیحات فوق، بنظر من اوباما جهت افزایش موقعیت انتخاباتی خود بالاخره مجبور به امضای لایحهء تحریم بانک مرکزی ایران خواهد شد.     

 با تصویب لایحهء تحریم بانک مرکزی، کلیه دولت ها و شرکت‌هایی‌ که با رژیم ایران مبادلات مالی انجام می دهند، مورد تحریم قرار خواهند گرفت. بهمین خاطر اتوماتیک وار خرید نفت و گاز از رژیم اسلامی هم مورد تحریم قرار خواهد گرفت. بموجب این مصوبه، آمریکا حق دارد کلیه دارایی ها و اموال شرکت ‌هایی‌ را که در این رابطه با رژیم ایران داد و ‌ستد میکنند توقیف نماید. اگر آمریکا این لایحه را تصویب و اجرا کند، به احتمال بسیار زیادی کلیهء اعضای اتحادیه اروپا هم بصورت یک سان و هماهنگ بانک مرکزی ایران را در لیست تحریم قرار خواهند داد.

تا این لحظه رژیم ایران با اتکا به چین و روسیه توانسته است در مقابل این تحریم ها مقاومت کند. اما اگر آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم بانک مرکزی و متعاقباً تحریم نفت و گاز ایران را تصویب کنند، عملکرد روسیه و چین چه خواهد بود؟ آیا روسیه و چین همچنان به روابط اقتصادی خود با رژیم ایران ادامه خواهند داد؟

به اعتقاد من، با تصویب تحریم بانک مرکزی توسط آمریکا و اتحادیه اروپا، کشور‌های چین و روسیه برخلاف میل‌شان دو راه بیشتر پیش رو ندارند: 1) یا باید همچنان به روابط اقتصادی خود با رژیم ایران ادامه دهند و در عوض از در آمد‌های اقتصادی خود در بازار‌های آمریکا و اتحادیه اروپا چشم پوشی کنند و یا 2) روابط اقتصادی خود با رژیم ایران را فدای روابط اقتصادی دراز مدت و مطمئن با آمریکا و اتحادیه اروپا کنند.

با توجه به این توضیحات مختصر و با توجه به دامنه وسیع همکاری‌های اقتصادی، به احتمال زیاد دو کشور چین و روسیه به اجبار راه دوم را انتخاب خواهند کرد و رابطهء اقتصادی خود را با رژیم ایران به میزان زیادی کاهش خواهند داد و یا متوقف خواهند کرد. چون راه دیگری وجود ندارد. چون که تحریم بانک مرکزی رژیم اسلامی در شورای سران سازمان ملل متحد مورد بحث قرار نمی گیرد که فرض کنیم چین یا روسیه این قطعنامه را وتو نمایند. در مورد کاهش نفت و افزایش قیمت نفت هم مشکل آنچنانی‌ بازار جهانی‌ را تهدید نخواهد کرد. چون میزان صادرات نفت ایران حدود 2 و نيم میلیون بشکه نفت در روز می‌باشد. کشور عربستان به تنهایی‌ قادر خواهد بود میزان صادرات نفت خود را به 11 میلیون بشکه نفت در روز افزایش دهد؛ رقمی که به تنهائی قادر خواهد بود تا حتی دو برابر میزان صادرات نفت ایران را روزانه جبران نماید. کمبود سهمیه نفت ایران از اوپک هم افزایش قیمت آنچنانی‌ نخواهد داشت، چون هیچ یک از اعضای اوپک نيز دل خوش آنچنانی‌ از رژیم ایران ندارند، بهمین خاطر در تنظیم قیمت نفت ملاحظات مخصوص را رعایت خواهند کرد.

3ـ2: با توجه به این توضیحات آینده رژیم اسلامی چه خواهد بود؟ طبق آمار‌های رسمی‌، 80% درامد رژیم ایران از طریق فروش نفت و گاز تامین می شود. تحریم بانک مرکزی و متعاقباً تحریم نفت و گاز عواقب بسیار وخیمی را برای رژیم اسلامی و متاسفانه برای بخش عظیمی‌ از مردم ایران بدنبال خواهد داشت. فراموش نکنیم که طی‌ سال های دهه 90، زمانی‌ که آمریکا و اتحادیه اروپا فروش نفت و گاز کشور عراق را تحریم کردند، ماهیانه فقط 5000 کودک عراقی‌ در اثر کمبود مواد غذایی، شیر و دارو جان خود را از دست می دادند. با در نظر گرفتن این نکته که در آن شرایط بخشی از کشورهای عربی‌ و حتی روسیه بنوعی رژیم صدام را حمایت می کردند. با توجه به حرکات وحشیانه رژیم اسلامی، کدام یک از کشورهای همسایه حاضر به کمک و حمایت از ایران در این شرایط بحرانی خواهند بود؟ این مثال ساده بخوبی نشان میدهد که در صورت اجرای این طرح چه فاجعهء اسف باری در ایران صورت خواهد گرفت.

در یک چنین شرایطی، عمل کرد رژیم اسلامی چه می تواند باشد؟ به اعتقاد من، در یک چنین موقعیتی، رژیم اسلامی دو راه بیشتر پیش رو نخواهد داشت:

1- عقب نشینی و قبول خواسته‌های آمریکا و اتحادیه اروپا. با توجه به روند سیاسی کشور، با توجه به اینکه دامنهء نفوذ سپاه پاسداران در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌ کشور به میزان زیادی افزایش پیدا کرده است، با توجه باینکه هژمونی جناح اصولگرایان در همهء زمینه‌ها تثبیت شده است، با توجه به اینکه اکثر ملت ایران دیگر توهم آنچنانی‌ به جناح اصلاح‌طلبان ندارند، عقب نشینی رژیم اسلامی خیلی‌ بعید بنظر می‌رسد.

2- اگر رژیم اسلامی از فعالیت های اتمی‌ خود عقب نشینی نکند، با تحریم همه جانبهء اقتصادی، سیاسی، فرهنگی‌ و اجتماعی بیشتر و عمیقتری روبرو خواهد شد. طبیعتاً این تحریم ها بمرور زمان دامنهء اعتراضات مردم ایران را هم به میزان زیادی افزایش خواهد داد. متقابلاً دامنهء سرکوب ها افزایش پیدا خواهد کرد. در یک چنین شرایط بحرانی، تنها راه نجاتی که شاید بتواند چند صباحی عمر این رژیم را تمدید کند، شروع یک جنگ خواهد بود؛ جنگی که با اتکا به آن هم بتواند کمبودها و مشکلات داخلی کشور را تحت الشعاع قرار دهد، و هم براحتی هر صدای اعتراضی را سرکوب کند، و یا شاید با اتکا به جنگ با یک دشمن خارجی‌ بتواند از احساس ناسیونالیستی بخشی از ملت ایران، و احساس مسلمان بودن بخشی از امّت  دیگر کشور‌های جهان سوء استفاده نماید و غرب را وادار به تسلیم نماید. در یک چنین شرایطی، جهان غرب با یک عمل انجام شده و حملهء رژیم ایران روبرو می شود و دست بعمل متقابل خواهد زد. در مورد عواقب حمله به تاسیسات اتمی‌ ایران و تاثیرات مخرب آن در زندگی‌ نسل حاضر، نسل‌های بعدی، محیط زیست و خسارت مالی آن نیازی به توضیح نمی‌بینم چون همگان به آن واقفند.  

    

3: موقعیت و وظیفه ما ایرانیان:

هموطنان گرامی‌: توضیحات مختصر فوق، احتمالاتی است که در صورت عدم عقب نشینی رژیم اسلامی، ممکن است در آینده نزدیک گریبانگیر کشور و ملت ایران شود. در شرایط فعلی رژیم حاکم بر ایران در ضعیفترین حالت ممکن عمر 32 ساله خود می‌باشد. بحران های لاینحل عمیق اقتصادی، سیاسی، فرهنگی‌ و اجتماعی سر تا سر این رژیم را فرا گرفته است، دامنه تنش بین جناح‌های مختلف رژیم جهت دستیابی به نهاد های مختلف، روز بروز افزایش پیدا کرده است و مهمتر از همه بخش عظیمی‌ از ملت ایران بطور کامل از این رژیم قطع امید کرده اند. در عرصه جهانی‌ رژیم ایران در یک بن بست کامل قرار گرفته است. رژیم ایران در شرایط فعلی‌ دو راه بیشتر پیش رو ندارد. یا اینکه به پیشواز جنگ خانمان سوزی علیه جهان غرب تن‌ در دهد و یا فعالیت های اتمی‌ خود را متوقف کند. همگان هم بخوبی می دانند که در هر دو حالت، چه آغاز جنگ و چه عقب نشینی رژیم اسلامی از مواضع خود، بازندهء اصلی‌، ما و ملت ایران خواهیم بود. در مورد عواقب وخیم جنگ نیازی به توضیح مجدد نمی‌بینم. اما در صورت عقب نشینی رژیم اسلامی، همگان بخوبی میدانیم که جهان غرب مجدداً و به سرعت روابط اقتصادی خود را با رژیم اسلامی ادامه و گسترش می دهد و یک چنین اتفاقی‌ یعنی‌ تزریق خون تازه به لاشهء متعفن این رژیم و استمرار و استحکام مجدد آن.  بهمین خاطر، ما ایرانیان باید هوشمندانه از این موقعیت حساس و طلایی استفاده کنیم. فراموش نکنیم که این موقعیت‌های حساس تاریخی‌ مادام العمر نیستند.

 هموطنان عزیز، عقل و منطق بما حکم می‌کند که با نگاهی‌ به حرکت‌های انجام شده در طی‌ 32 سال اخیر به بررسی‌ دست آورد‌ها و نتایج عملکرد خودمان بپردازیم و ببینیم تا چه اندازه پیشرفت داشته ایم. می توانیم مثل 32 سال گذشته، دهها هزار کمیته آزادی فلان زندانی سیاسی، یا کمیته جلوگیری از اعدام و سنگسار فلان زندانی دیگر و یا کمیته های حمایت از تجمعات و اعتصابات کارگری، دانشجویی و زنان تاسیس کنیم، می توانیم بجای 1 میلیون امضاء 75 میلیون امضا جمع کنیم، می توانیم همچنان با لباس سیاه بجای فقط قدم زدن در پارک لاله در تمام پارک‌های جهان قدم بزنیم، می توانیم با یک النگو، دستمال گردن، شال و یا یک کراوات سبز دلمان را خوش کنیم، می توانیم در میادین مختلف آب بازی کنیم، می توانیم همچنان به مبارزات تقویمی خود از چهارشنبه سوری به 13 بدر، از 22 خرداد تا 18 تیر، از اول مهر به 16 آذر تا 22 بهمن ادامه دهیم، می توانیم فقط با برگزاری مراسم سالروز اعدام ها، روز زنان، روز جهانی‌ کارگر و دیگر روزهایی از این قبیل حس کنیم که فعال سیاسی هستیم؛ می توانیم با صدور میلیون ها اطلاعیه و اعلامیه و پخش آنها در اینترنت و فیسبوک وقت خود را صرف کنیم. اما سوال کلیدی و مهم اینجاست آیا مجموعه تلاش‌های فوق توانسته است بخشی از حقوق پایمال شده ملت ایران را بعنوان دست آورد بهمراه داشته باشد؟ آیا عملکرد اعتراضی 32 سال گذشتهء ما توانسته است کوچکترین اصلاحات و تغییری در ساختار این رژیم بوجود بیاورد؟ مطمئناً شما هم با من هم عقیده هستید که جواب سوالات فوق منفی‌ می‌باشد. امیدوارم که صراحت لهجه من را بصورت منفی‌ تعبیر نکنید.

طبیعی است که هر یک از نکات فوق لازمهء مبارزات ما علیه این رژیم اسلامی فاشیستی باید باشد. اما تلاش‌های فوق به نتیجه نرسیده است چون که تمامی‌ آنها بصورت موقتی، متفرق و پراکنده انجام گرفته اند. بخش دیگری از این تجمعات بخاطر فرقه گرایی اقلیتی و یا نبود ساختار دموکراتیک از هم پاشیده شده است. بعبارتی، ما انرژی صرف کرده ایم و در این راه عزیزترین فرزندان این آب و خاک را ا زدست داده ایم، اما چون این تلاش و انرژی را در موقعیت زمانی‌ و مکانی مناسب با کیفیت و کمیت کافی‌ و بصورت اصولی و کار شناسانه آن انجام نداده ایم، همچنان بدنبال مطالبات ابتدایی 32 سال قبلیم. یعنی‌ در عمل درجا زده ایم.

در خاتمه باید بگویم که مجموعه این نکات بخوبی نشان میدهد که همه نوع امکانات و شرایط جهت سرنگونی این رژیم برای ما آماده و مهیاست. اگر به فکر آینده ایران و ملت ایران هستیم، اگر خواهان نابودی کشور و ملت ایران در یک جنگ خانمان سوز نیستیم و اگر به نکاتی‌ که در ابتدای این مقاله مطرح کرده ام اعتقاد داریم، باید این موقعیت طلایی را غنیمت بشمریم و با یک اتحاد عمل فراگیر خود را از دست این رژیم فاشیستی اسلامی رها کنیم. چون جدی نگرفتن این هشدار عواقب بسیار وخیم و جبران ناپذیری را برای کشور و ملت ایران بهمراه خواهد داشت. با امید اینکه این توضیحات مختصر باعث شود تا ما ایرانیان با جدیّت و پشتکار بهتری در این راستا حرکت نمائیم. چون تکرار یک بار دیگر جملاتی نظیر " انقلاب دزدیده شد" " نمی‌دانستیم" و یا " پیش بینی‌ نکرده بودیم" بقدری تمسخر آمیز می باشند که برای همیشه هم بعنوان جوک در تاریخ کشور ایران ثبت خواهند شد، و هم نسل‌های آینده ما را بخاطر این سهل انگاری‌ها نخواهند بخشید.

06.12.2011

Reference:

The The Broader Middle East and North AfricaInitiative: An Overview.

URL: http://fpc.state.gov/documents/organization/43293.pdf Accessed on: 01.12.2011.

BROADER MIDDLE EAST AND NORTH AFRICA INITIATIVE AND BEYOND.

URL: http://www.sam.gov.tr/perceptions/Volume10/Autumn/CErhan.pdf

 

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com