بازگشت به خانه

جمعه 11 آذر 1390 ـ  2 دسامبر 2011

 

در ستایش آزادی اندیشه و نکوهش ِ سرکوبگران آن!

علی میرفطروس

دو مقالهء اخیرم دربارهء جنگ و سرنوشت شوم میهن ما(1)،چونان «آب در خوابگهء مورچگان »، فضای فکری برخی ازمدّعیان فرهنگ و آزادی اندیشه را «بهم ریخت» و فرصتی شد تا برخی از «روشنفکران همیشه در صحنه» نیز در «شور ِحُسینی وطن پرستی»، به اصطلاح، «خودی نشان بدهند» تا، بار دیگر، «مام میهن» را از حضور پُرشور خویش مطمئن سازند!!

در اینجا، امّا، سخنم با برخی از دوستان شاعر و نویسنده ای است که با پایمال کردن منشور «کانون نویسندگان ایران» و همصداشدن با اصلاح طلبان و ایدئولوگ های حکومتی، به صف ِ دشمنان آزادی عقل و اندیشه پیوسته اند؛ در جایی که، منشور کانون نویسندگان ایران (مصوّب مجمع عمومی کانون در 31 فروردین 1358) به روشنی، تأکید می کند:

1. دفاع از آزادی اندیشه و عقیده برای همهء افراد و گروه های عقیدتی و قومی بدون هیچ حصر و استثناء.

2. هرکس می تواند افکار و عقایدی که خود می پسندد، داشته باشد و هیچ فرد و یا گروه و یا مرجعی مجاز نیست افکار و عقاید خود را بر دیگران تحمیل و یا از ابراز عقیده و برخورد آزادانهء افکار و عقاید جلوگیری کند.

3. دفاع از آزادی بیان و نشر، و اشاعهء افکار و عقاید و آثار فکری ( هنری،فرهنگی، فلسفی و...) با استفاده از کلّیهء وسایل ممکن (2)

این منشور درخشان «کانون نویسندگان ایران» که مبتنی بر«اعلامیّهء جهانی حقوق بشر» است، نشان می دهد که برخی ازامضاء کنندگان اعلامیه های اخیر، یا نویسنده وشاعر نیستند و یا، اساساً، به « منشورکانون نویسندگان ایران» و «اعلامیّهء جهانی حقوق بشر» اعتقادی ندارند!

آیا این دوستان می خواهند تا سکوت قبرستانی حاکم بر ایران رابه خارج از مرزهای میهن نیز گسترش دهند تا سخن شاعر بزرگ ما،احمدشاملو، درخارج ازکشور و درجهان آزاد هم مصداق یابد؟:

«به اندیشیدن خطر مکن !

روزگار غریبی است نازنین

آن که بر در می کوبد شباهنگام

به کشتن ِچراغ آمده است

نور رادر پستوی خانه، نهان باید کرد»

 

خانم ها! آقایان!

چندی پیش ،کانون نویسندگان در«پاسخ به پرونده سازی های یک مفتّش فرهنگی» از قول «دیویدهیوم »، بدرستی، نوشت:

«چون فضيلت و دانش و آزادی‌خواهی( يعنی خصالی که حس کينه‌ توزیِ مرگبار مفتّشان عقايد را برمی‌انگيزد) نابود شود، جامعه در ننگين‌ترين احوالِ نادانی و تباهی و بندگی، باقی می‌ماند.»(3)

حال، پرسیدنی است که چرا و چگونه برخی از افراد منسوب به « کانون نویسندگان»، اینک، خود، در هیأت «مفتّشان فرهنگی»، چنگ بر چهرهء حقیقت و تیغ بر دیدگان دانائی می کشند؟!

چنانکه در جای دیگری نوشته ام: هیاهوهای اخیر اینان برای من یادآور ِ هیاهوی «روشنفکران»ی است که بخاطر مخالفتم با «انقلاب شکوهمند اسلامی» و خطراستیلای تازیان و نازیان، «هر گاو گند چاله دهانی، آتشفشان ِروشن خشمی شد».

موضع من دربارهء جنگ با شعار «نه جنگ! نه جمهوری اسلامی! » آنچنان روشن وآشکار است که حتّی برای «اکابر خوان های کلاس سیاست» قابل درک و فهم است هرچند که برخی ازتئوریسین های انقلاب اسلامی (مانند آقای بنی صدر،گنجی و«انصار»شان) ازدرک آن عاجز و ناتوان باشند.

 

خانم ها! آقایان!

وظیفهء روشنفکران واقعی ، برخورد متین و متمدّنانه با «اندیشه های دلیر» یا «دلیری اندیشه» است. انجام این وظیفه است که صف آنان را با شبه روشنفکران گزافه گو و سرکوبگران آزادی ِ عقل و اندیشه، ممتاز و متمایز، می سازد.

چنین باد!

دوشنبه، 7 آذر ماه 1390 برابر با 2011-11-28،بوستون،آمریکا

پانویس ها
1. http://mirfetros.com/fa/?p=2422
http://mirfetros.com/fa/?p=2322
2. http://www.iwae.org
3. http://www.kanoon-nevisandegan-iran.org

 

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com