بازگشت به خانه

دوشنبه 25 مهر 1390 ـ  17 اکتبر 2011

 

گسترهء خشونت در جامعهء ایران

همایون نادری فر

اشارهء اين نوشته به موضوع خشونت بی پروا و گسترده ای است که در جامعهء ایران بصورت اعدام ها و کشتارهای دم افزون و روزانهء حکومت اسلامی رايج شده است. پرداختن به چرایی بروز پدیدهء عادت به خشونت در جامعهء ایران و دیگر جوامع رشد نیافته از نظر فرهنگی، دارای ابعاد مختلف و وسیعی است که در این مقوله کوتاه نمی گنجد؛ اما ماجرا را می توان با يک اصل بديهی مورد مطالعه قرار داد: می دانيم که از دیدگاه روانشناسی تکرار یک عمل هر چند زشت و ناخوشایند، به مرور زمان از قبح آن کاسته و آن را به يک عادت سنتی تبدیل می کند. حال به ياد آوريم که حکومت های مسلط بر کشور ما، در طول هزار و چهار صد سال گذشته، همگی و در همه وقت، برای حفظ قدرت و ثروت، ابزار خشونت را در دست داشته و از آن نهایت استفاده را کرده اند. با نگاهی به اوراق تاریخ می توان حوادث تلخ بسیاری، از قتل عام های گسترده و کور کردن افراد یک شهر تا بریدن سرها و ساختن منار از آن با همت سلاطین متشرعی چون تیمور لنگ و شاه اسماعیل صفوی و غیره، مشاهده کرد.

بر اثر ايگونه اعمال خشونت های بی وقفه، خانواده، به عنوان اساس یک جامعه، که روزگاری برای خود تعریف زیبایی داشت و هر کسی در جایگاه خود دارای مقام و منزلتی بود، در نهایت به جایی رسید که زن به ابزار کام جویی و رفع غرایز مرد در آمد و خشونت های فیزیکی و روحی در خانواده به پشتوانهء «قوانین شرعی» به بیشترین حد خود رسید. اين قوانین بر گرفته از شرعی تحول نيافته و در اعماق تاريخ سرزمين های ديگر به سنگ شدگی رسيده، خشونت عریان را بعنوان رکنی از ارکان یک جامعهء به ظاهر دینی معرفی می نماید که مثال امروی شان را می توان در اجرای سنگسار و اعدام در ملاء عام و به دست عمال حکومت اسلامی نشان داد.

از چنين حکومتی، بنياد گرفته بر خشونت، که از بدو تشکیل، کار خود را با اجرای اعدام های بدون محاکمه و بدون طی مراحل دادرسی و بقول خودشان انقلابی آغاز کرده و اکنون نيز بر همان روال عمل می کند چه جامعه ای بر می آيد؟ حضور چشمگیر مردم عادی برای تماشا و اجرای این اعدام ها و سنگسارها پاسخ اين پرسش است؛ پاسخ اينکه چرا مردمانی از زمان استراحت و کار خود صرف نظر می کنند تا مرگ انسانی را از نزدیک به تماشا بگيرند!

معنای اين وضعيت ان است که جامعهء ما امروز به حدی از انحطاط اخلاقی و انسانی رسیده که قتل يک انسان، حال چه گناهکار و چه بی گناه، در مقابل دیده گان شان هیچ خمی بر ابرویشان پدیدار نمی کند، و آنها، بقول یکی از دوستان، پس از مشاهده این قتل، برای صرف صبحانه به کله پاچه فروشی هم می روند!

آيا نباید صدای زنگ خطر انحطاط اخلاقی و فرهنگی جامعه ایران را شنید؟ آيا نباید پرسید: کجایند افرادی که دم از فرهنگ سازی و فرهنگ و تمدن ایران اسلامی می زنند، تا بیایند و ببینند که هموطنان شان چه بی دغدغه، مرگ یک همنوع را به نظاره می نشینند.

آمار بالای کودک آزاری، سرقت با خشونت، دعواهای فیزیکی در خانواده و جامعه، چاقو کشی و قتل با سلاح گرم و گروگانگیری و تجاوز به عنف، سياستی است که حکومت اسلامی آن را با شدتی هر چه تمامتر پیش می برد.

اینجاست که همه ایران دوستان و آرزومندان ایران سرفراز، بایستی برای آگاه کردن مردمانی که ندانسته در دام این زشتی ها افتاده و آلوده آن گشته اند، تلاش کنند؛ که اگر چنین نباشد برای جامعهء ایران آیندهء بسیار مبهم و تاریکی را می شود پیش بینی کرد.

اما در اين ميان فراموش نيز نبايد کرد که حکومت اسلامی ترکيبی از  حکومت و مذهبی است که آخوندهايش قرن ها به تدوين فرهنگ خشونت مشغول بوده و آن را در رساله ها و توضيح المسائل شان تشريح کرده اند و همين يک واقعيت کافی است که ذهن هوشيار را به اين نتيجه برساند که امروزه بایستی بیش از هر زمان دیگری، موضوع جدایی حکومت از مذهب جدی گرفته شود؛ چرا که قوانین شرعی و مختص جغرافیای خاص و فرهنگ و زمانی خاص نمی توانند یک جامعهء امروزی را به سر فصل های یک نظام دموکراتیک و انسانی رهنمون سازند.

نگاهی به جوامع دارای حکومت های لیبرال و دموکرات و معتقد به سکولاریسم، این باور را در ما زنده می کند که مهمترین و اصلی ترین نیاز جامعهء ایران، برای قدم گذاشتن در مسیر عقلانیت و آزادی و انسانی بودن، همانا جدایی حکومت از مذهب و ملغی کردن تمام قوانینی است که بوی مذهب و شرع از آن به مشام می رسد.

در آخر می خواهم مثالی عينی از یک جامعه با سلامت روانی و قائل به قوانین دموکراسی بیاورم؛ يعنی به حادثه ای که این اواخر در کشور نروژ اتفاق افتاد و شخصی دست به کشتار بی رحمانه تعدادی از کودکان و افراد بی گناه زد، اشاره کنم. عکس العمل مردم این کشور بسیار آموزنده و زیبا بود. آنان با وجود تألمات شدید روحی و غم از دست دادن فرزندان و عزیزان خود، هرگز خواستار اعدام قاتل نشدند و حتی قوانین این کشور به مجرم این اجازه را داد که برای عمل غیر انسانی که انجام داده از خود دفاع کند و خواستار حداکثر امکانات برای گذراندن دوران محکومیت خود باشد.

در مقایسه با حکومت هائی چون حکومت اسلامی ایران، که داعیه حکومت مذهبی و مصداق مدینه فاضله را با خود یدک می کشد، آمار جنایت و خشونت در حکومت های دموکراتيک اینچنینی بسیار پایین و در حد صفر است. و همين واقعيت به ما فرمان می دهد که باید بياندیشیم و برای سلامت آیندهء ایران و ایرانی بکوشيم. کليد اين قفل تاريخی در دست معتقدان به جدائی حکومت از مذهب است و بس!

24/9/2011

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com