بازگشت به خانه

جمعه 22 مهر 1390 ـ  14 اکتبر 2011

طرح «کنگره ملی» و فقدان ارادهء ملی

بهروز ستوده

برای خروج از بن‌بست کنونی هيچ چاره‌ای نيست مگر اين‌که گفتمان برخاسته از خيزش‌های سبز، که همانا ناظر بر حقوق شهروندی و درخواست شفاف‌سازی و مسئوليت‌پذيری و پاسخ‌گوئی مسئولين می‌باشد، را به گروه‌ها و رهبران و فعالان سياسی کشاند. يعنی اگر قرار است "کنگرهء ملی" ايرانيان خارج از کشور تشکيل گردد چرا مطرح‌ کنندگان چنين طرحی تمرين دمکراسی را از همين‌جا آغاز نمی‌کنند و خود و ساير مدعيان رهبری را معرض سنجش آراء مردم قرار نمی‌دهند؟

پيشنهاد آقای مجتبی واحدی مبنی بر تشکيل کنگرهء ملی، بازتابی گوناگون و متضادی در ميان گروه ها و شخصيت های سياسی و اجتماعی ايرانی خارج از کشور داشته است . طرح ايجاد کنگره ای ملی برای خاتمه دادن به پراکندگی و خرده کاری گسترده ای که بيش از ۳۰ سال است اپوزيسيون جمهوری اسلامی را زمين گير کرده است، آن هم از جانب کسانی مانند آقای واحدی که به هرحال در گذشته ای نه چندان دور، خود يکی از مدافعان نظام مذهبی و از کوشندگان اصلاح نظام اسلامی در ايران بوده اند البته گامی است به پيش و نشانه ای بر گسترش انديشه ی جدائی دين از دولت در ميان فعالان سياسی ايرانی با گرايشات فکری گوناگون که می بايستی آنرا به فال نيک گرفت. ناگفته نماند که پيش از آقای مجتبی واحدی کسان ديگری نيز طرح تشکيل "کنگره ملی" و طرح های مشابهی را برای متحد ساختن اپوزيسيون جمهوری اسلامی ارائه داده اند ولی هيچکدام از آن طرح ها از دنيای مجازی اينترنت و حداکثر سخنرانی هائی در اينجا و آنجا فراتر نرفته اند! بنابراين چه خوب بود که آقای واحدی پيش از طرح مجدد تشکيل "کنگرهء ملی" ابتدا جمعبندی مختصری را از عدم موفقيت طرح های مشابهی که پيش از ايشان از جانب ساير شخصيت ها و گروه های سياسی ديگر ارائه داده شده است بدست می دادند و به موانعی که بر سر راه همکاری و اتحاد عمل گروههای مختلف سياسی ايران وجود دارد اشاره مي کردند تا اولاً علت شکست طرح های سابق معلوم شود. ثانياً، اگر آن موانع همچنان باقی است که بنظر مي رسد باقی است، ايشان چه راه کارهائی را برای ازميان برداشتن آن موانع ارائه می دهند؟ وگرنه طرح شعار گونهء تشکيل "کنگرهء ملی"، آن هم در خارج از کشور و از بالا و توسط گروه ها و شخصيت هائی که اصولاً مشروعيت و محبوبيت شان در ميان مردم سئوال برانگيز است، به تنهائی نمی تواند درد مزمن و سی سالهء اپوزيسيون جمهوری اسلامی را درمان کند.

امروزه ديگر کسی نيست که بر ضرورت ايجاد تشکلی که بتواند صدها گروه و شخصيت سالم سياسی ايرانی را با هدفی مشترک در زير چتری واحد متحد سازد پی نبرده باشد. اما سئوال اساسی اينجاست که اين ائتلاف چگونه و در چه چهارچوبی و با چه نيروهائی می بايستی صورت پذيرد که بتوان مفهوم "کنگرهء ملی" بر آن اطلاق نمود؟

مفهوم "کنگرهء ملی" به نهاد و مجمعی متشکل از شخصيت ها و احزاب و گروه هائی اطلاق می گردد که اين مجمع برآمده از ارادهء ملی مردم يک کشور يا يک سرزمين باشد. برای رسيدن به نقطهء تشکيل "کنگرهء ملی"، دو شرط لازم و ضروری است؛ اول وجود ارادهء ملی در ميان گروه ها و شخصيت هائی که قصد تشکيل "کنگرهء ملی" را دارند و دوم مشروعيت داشتن آن گروه ها و شخصيت ها. يعنی آنان می بايستی لايه هائی از اقشار و طبقات اجتماعی را نمايندگی نمايند . حال بايد ديد که آيا در ميان احزاب و گروه ها و شخصيت های خارج از کشور، که قرار است تشکيل دهندهء "کنگرهء ملی" باشند اولاً چيزی بنام ارادهء ملی و، ثانياً، مشروعيتی که بتوان آنان را منتخب آراء مردم و يا گروه های اجتماعی ناميد وجود دارد يا خير؟

نگاهی کوتاه به تاريخچه و عملکرد اکثر احزاب و گروه های سياسی سنتی ايران در چند دههء گذشته، اين واقعيت دردناک را آشکار می سازد که ارادهء حاکم بر فضای سياسی احزاب و گروه های سياسی سنتی ايران نه ارادهء ملی بلکه اراده ای است فرقه گرا و قوم گرا؛ و اراده ای است ايدئولوژی و مذهب گرا؛ بدين معنی که آنان قبل از آنکه به منافع ملی بيانديشند به منافع و مصالح گروهی خود فکر می کنند که پر واضح است چنين روحيه ای در تضاد آشکار است با ارادهء ملی که از ضروريات تشکيل "کنگرهء ملی" می باشد.

بنايراين، برفرض محال، گيريم که معجره ای روی دهد و احزاب و گروه های سياسی سنتی ايران، که در طول سی سال گذشته هريک به چندين شاخه و شعبهء کوچک تر نيز تقسيم شده و در تخاصم با يکديگر بسر می برند، موقتاً دشمنی ها و اختلافات خود را کنار بگذارند. آيا چنين تجمعی را می توان "کنگرهء ملی" نام نهاد! آيا مشروعيت چنين تجمعی به عنوان مظهر ارادهء ملی ايرانيان سئوال برانگيز نيست؟

 

موانع تشکيل کنگرهء ملی ايرانيان خارج از کشور

به باور نگارندهء اين سطور، دو عامل بيرونی و درونی بمثابه سدی در برابر اتحاد ايرانيان و شکل گيری ائتلافی بزرگ عليه جمهوری اسلامی عمل می نمايند. اين دو عامل عبارت اند از:

۱ – عامل بيرونی: جمهوری اسلامی است که با توسل به شيوه های گوناگون، از سرکوب و ايجاد فضای رعب و وحشت گرفته تا نفوذ دادن مأموران خود به درون اپوزيسيون به منظور تفرقه افکنی، تلاش دارد تا آنجا که ممکن است تخم یأس و نااميدی و بدبينی را در ميان ايرانيان بپاشد و از وحدت ملی آنان در راه مبارزه برای برچيدن حکومت اسلامی جلوگيری نمايد.

۲ – عامل درونی: رهبران قدرت طلب و شهرت طلب سازمان ها و گروه های سياسی هستند که، عليرغم اينکه شعارهای وحدت خواهانه سر می دهند، همه جا منافع ملی را فدای قدرت طلبی و منافع گروهی خويش می نمايند. آنان حاضر نيستند در هيچ اتحاد و ائتلافی ملی شرکت کنند مگر اينکه از پيش منافع گروهی و رهبری آنان برآن اتحاد و ائتلاف تضمين شده باشد! بی مناسبت نيست که در اينجا به چند ويژگی مشترک رهبری احزاب و گروه های سياسی سنتی ايران که مانعی بر سر تحقّق وحدت ملی ايرانيان، و لاجرم تشکيل "کنگرهء ملی" برآمده از ارادهء ملی می باشند، اشاره کنم :

۱ - پاره ای از اين گروه ها و رهبران عميقاً دچار فرقه گرائی، قدرت طلبی، خود شيفتگی، خود مرکز بينی، مسئوليت گريزی، انتقاد ناپذيری، تهمت زنی به يکديگر و غيره و غيره می باشند و منافع گروهی، قومی و ايدئولوژيک برای آنان از اولويت بالاتری برخوردار است تا منافع ملی ايرانيان .

۲ – برخی از اين گروه ها و رهبران در گذشته و در مقاطع حساس و سرنوشت ساز ايران، خطاهای فاحشی را مرتکب شده اند و بر ضد منافع ملی مردم ايران گام برداشته اند ولی متأسفانه بجای پوزش خواهی از مردم ايران و شفاف نمودن خطاهای گذشته، هميشه در صدد تحريف تاريخ و توجيه خطای گذشته خود بوده اند، بهمين جهت اين رهبران و گروه ها اعتماد مردم را از دست داده و فاقد محبوبيت در ميان ايرانيان می باشند و برای اينکه فقدان محبوبيت در ميان مردم را جبران نمايند ناچارند که در گذشته زندگی کنند و جانفشانی ها و مقاومت های نسل گذشتهء اين مرزو بوم را در راه آزادی و عدالت اجتماعی، به حساب امروز گروه و رهبری خويش واريز کنند و به اميد اينکه بی اعتباری خود با اعتبار روح جانباختگان راه آزادی جبران نمايند!

۳ - پاره ای از اين گروه ها و رهبران برای کسب قدرت سياسی در ايران، چشم به قدرت های بيگانه و امکانات آنان دوخته و از کمک های مالی و تسليحاتی اين قدرت ها استفاده کرده و می کنند و به بهانهء مبارزه با جمهوری اسلامی و حفظ مسائل امنيتی درون تشکيلات (!) از شفاف سازی در مورد منابع مالی خود و ارتباط با قدرت های خارجی طفره می روند.

۴ - ساختار تشکيلاتی و رهبری احزاب و گروه های سياسی سنتی ايران ساختاری است غير دمکراتيک که رهبر و مسئولان تشکيلات برای ساليان دراز و گاهی مادام العمر در موقعيت رهبری باقی می مانند، اين رهبران و مسئولان تشکيلاتی پاسخگو به هيچکس نيستند و کسی هم ناظر بر اعمال و رفتارشان نيست. بعبارتی ديگر، ساختار و روابط درون تشکيلاتی اين گروه ها يادآور خانه های تيمی دربسته و مخفی قرن گذشته است و هيچگونه مکانيسم دمکراتيکی ناظر و حاکم بر اين گروه ها و رهبری آنان وجود ندارد.

۵ – نگاه پاره ای از گروه های سياسی و رهبران آنان به قدرت سياسی، نگاهی است توطئه آميز و از بالا و با توسل به زد و بند های سياسی پشت پرده با قدرت های خارجی. بيهوده نيست که هرگاه خطر حمله نظامی به ايران بالا می گيرد جنب وجوش اين گروه ها نيز برای تشکيل کنگره های ملی افزايش پيدا می کند و رفت و آمدهای آنان در راهروهای وزارت خارجه قدرت های خارجی بيشتر می شود. اخيراً هم يکی از گروه های قومی وقاحت و ايران فروشی را تا بدآنجا رسانده است که از نيروهای نظامی ناتو دعوت می نمايد که برای تجزيهء کردستان ايران و تشکيل کشور کردستان بزرگ به اين گروه و ساير گروه های مشابه کمک نمايد.

بر مواردی که در مورد ماهيت پاره از گروه های سياسی و رهبری آنها در بالا ذکر شد می توان نکات ديگری نيز افزود اما گمان می کنم همين قدر کافی باشد که ما را به اين واقعيت نزديک سازد که تجمّع چنين احزاب و گروه هائی با چنين ماهيتی حتی اگر ممکن و عملی باشد، نمی توان بر آن "کنگرهء ملی" نام نهاد چرا که چنين نهادی برآمده از ارادهء ملی ايرانيان نيست و لاجرم فاقد مشروعيت ملی است.

حال، در برابر ما اين سئوال خود نمائی می کند که با توجه به تمام واقعيت های موجود، آيا در شرايط حساس کنونی، در شرايطی که بحران تغيير و تحول سرتاسر کشورهای خاورميانه و ميهن ما را در برگرفته است و اتحاد و همبستگی ملی ايرانيان برای عبور از حکومت جمهوری اسلامی و تأسيس حکومتی ملی و مبتنی بر اعلاميهءجهانی حقوق بشر بيش از پيش ضرورت اش ملموس گرديده است آيا می توان دست روی دست گذاشت و همچنان شاهد به هدر رفتن انرژی مبارزاتی نيروهای واقعاً آزاديخواه و ملی ايرانی در وادی پراکندگی و خرده کاری و دوباره کاری ده ها گروه و حزب و دسته بود؟

به ضرورت تاريخی اتحاد ملی ايرانيان چگونه بايد پاسخ گفت؟ و اگر طرح هائی از قبيل ساختن آلترناتيو انحلال طلب و دولت موقت در خارج و تشکيل کنگره ملی و غيره و غيره، آن هم با شرکت سازمان ها و گروه های سنتی، که خود منشأ و سرچشمهء همهء اختلافات اند پاسخی برآمده از ارادهء ملی به اين ضرورت تاريخی نيست پس چاره چيست؟

به باور نگارندهء اين سطور، برای خروج از بن بست کنونی، هيچ چاره ای نيست مگر اينکه گفتمان برخاسته از خيزش های سبز، که همانا ناظر بر حقوق شهروندی و درخواست شفاف سازی و مسئوليت پذيری و پاسخگوئی مسئولين می باشد، را به گروه ها و رهبران و فعالان سياسی کشاند. يعنی اگر قرار است "کنگرهء ملی" ايرانيان خارج از کشور تشکيل گردد چرا مطرح کنندگان چنين طرحی تمرين دمکراسی را از همين جا آغاز نمی کنند و خود و ساير مدعيان رهبری را در معرض سنجش آراء مردم قرار نمی دهند ؟ آيا برگزار کردن مناظرات تلوزيونی و براه انداختن کارزار انتخاباتی برای تعيين نمايندگان "کنگرهء ملی"، آن هم در کشورهای اروپائی و امريکائی و با هزاران کيلومتر فاصله از کانون سرکوب جمهوری اسلامی و بدون ترس و واهمه از دستگيری و زندان و شکنجه، کار دشواری است ؟ راستی چرا مطرح کنندگان کنگره ملی و آلترناتيو سازان سخنی از نقش مردم و انتخابات آزاد برای سامان دادن به کنگره ملی و آلترناتيو مورد نظر خود نمی گويند؟

خيزش های خودجوش و سبزی که پس از کودتای انتخاباتی خامنه ای – احمدی نژاد، با شعار "رأی من کو"، در تهران و برخی از شهرهای بزرگ ايران بر پا شد در حقيقت ارادهء ملی ايرانيان را برای اعادهء حقوق شهروندی خود به منصه ظهور رساند و گفتمان نوينی را در سپهر سياسی ايران بوجود آورد. برای نخستين بار در تاريخ معاصر ايران، ميليون ها ايرانی بطور خود جوش، و نه به فرمان اين يا آن رهبر سياسی،و يا رهنمود اين حزب و آن گروه سياسی، برای مطالبهء حقوق شهروندی خويش به مدنی ترين شکل رو در روی جمهوری اسلامی ايستادند؛ ولی متأسفانه خون ريزی ها و سرکوب وحشيانه حکومت اسلامی از يک طرف و فقدان احزاب ملی و تشکل های مدنی و فقدان رهبری خردمند و ملی باعث گرديد که رفته رفته از شور و شوق ملی که لازمه و منبع انرژی جنبش سبز بود کاسته شود و تداوم آنرا دچار اخلال نمايد. متأسفانه آقايان موسوی و کروبی در يک بزنگاه تاريخی نتوانستند از فضای بسته و محدود مذهبی خود خارج شده و خود را به رهبران ملی جنبش ارتقا دهند (زمزمه های گاه و بی گاه اين آقايان در مورد درخواست بازگشت به "دوران طلائی امام راحل و اجرای بی تنازل قانون اساسی تبعيض آميز جمهوری اسلامی" باعث تضعيف شور وشوق ملی ايرانيان گرديد.)

در خارج از کشور نيز برای نخستين بار ايرانيان در سرتاسر دنيا در پشتيبانی از جنبش سبز داخل، بطور يکپارچه و خود جوش درقالب يک ارادهء ملی بحرکت در آمدند اما ديری نپائيد که پاره ای از گروه ها و رهبران قدرت طلب و فرصت طلب هوس مصادرهء جنبش سبز به مغزشان خطور کرد، بر رنگ سبزی که در يک قرعه کشی دولتی تصادفاً بنام آقای ميرحسين موسوی اصابت کرده بود(*) پيشوندها و پسوند ها اضافه کردند و بر جنبشی که مظهر ارادهء ملی ايرانيان برای کسب حقوق شهروندی بود متناسب با ديدگاه های مذهبی و ايدئولوژيک خود برچسب ها زدند و تا توانستند از اين رهگذر وحدت ايرانيان را در دفاع از جنبش سبز دچار تفرقه کردند.

جنبش خود جوش پشتيبانی ايرانيان خارج، که هزاران هزار ايرانی را در دفاع از آزادی و دمکراسی و پشتيبانی از جنبش سبز در سرتاسر دنيا به حرکت در آورده بود، بخاطر شبهه افکنی های پاره ای از گروه های سياسی و رهبران قدرت طلب و عوامل نفوذی جمهوری اسلامی در خارج از کشور، و همچنين اصلاح طلبان تازه از راه رسيده که اينان نيز دکان و دستکی برای خود تهيه کردند و هر يک قرائتی از جنبش سبز ارائه دادند و خود را منسوب به شخصيتی و يا گروهی در داخل کشور کردند تا از طريق آنان مشروعيت خود را در ميان ايرانيان به اثبات رسانند!، و خلاصه همهء اين عوامل دست بدست هم دادند و وحدت ملی ايرانيان در خارج از کشور را برهم زدند تا دوباره فرقه گرائی مطلوب جمهوری اسلامی و رهبران قدرت طلب گروه ها و دسته جات سياسی احيا شود. برای خروج از اين بن بست قبل از هرچيز به اراده ای ملی و روشنفکرانی صادق و سخت کوش از جنس مهرداد مشايخی نياز است که ناهمواری راه آنان را حرکت باز ندارد. يادش گرامی و راه اش پر پوينده باد.

 

* توضيح : در روزهای پيش از انتخابات ۸۸، کميتهء نظارت بر آن انتخابات تصميم می گيرد که به منظور تسهيل امر تبليغات انتخاباتی، چهار رنگ را بين چهار کانديدای رياست جمهوری قرعه کشی نمايد، از قضا رنگ سرخ به احمدی نژاد اصابت می کند و رنگ سبز به آقای مير حسين موسوی، که احمدی نژاد از رنگ سرخ استفاده ننمود تا مبادا در اذهان مردم ايران، يزيد در مقابل امام حسين تداعی شود، همانطوري که می دانيد احمدی نژاد بجای رنگ سرخ از پرچم ايران به عنوان نماد کارزار انتخاباتی خود استفاده نمود.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com