بازگشت به خانه

دوشنبهمرداد 1390 ـ  25 ماه جولای 2011

 

يک تذکر بسيار دلسوزانه به آقای نوری علا

سياوس عزتی

آقاي نوري علا! شما با تيكه انداختن به امثال دكتر يزدي ها خود را بزرگ نمي كنيد. اين مواردي هم كه در مورد ايشان گفتيد اين «نهضتي ها» به خوبي براي طبقهء دانشگاهي حل كرده اند كه داستان بردن ايشان چه بوده و در انحرافات به وجود آمده كمترين سهم به پاي اينها نوشته مي شود، چون شاخهء جوانان اينها در دانشگاه هاي فعال هستندو مسئله را براي جوانان خوب توضيح مي دهند. در ضمن خيلي از سكولارهاي سياسي در ايران اكثراً آموزش هاي سياسي رو توسط نهضتي ها ديده اند و شما با تيكه انداختن هاي خامي كه مي كنيد عملاً آنها را بيشتر به سمت نهضتي ها مي فرستيد زيرا، اگر بنا بر انتخاب باشد، به اعتبار سياسي نهضتي ها عملاً جايي براي همفكران شما نيست. در ضمن بعضي از اعضاي جوان آنها، يا سمپات هاي آنها، در مطبوعات داخلي فعال اند و اگر بخواهند طوري زير آب آن نوع تفكري  كه شما آن را نمايندگي مي كنيد را در افكار عمومي و نخبگان ايراني بزنند طوري خوشگل اين كارو مي كنند كه كه آب از آب تكان نخورد. اينها در سياست ورزيده تر از آني هستند كه شما با اين كارهاي كودكانه بخواهيد اعتبارشون را هدف بگيريد. لطفاً اندكي پخته تر عمل كنيد! سياست پيچيده تر از اين است كه شما از آن برداشت داريد.

 

نوری علا دست اش را رو کرد!

آنتی سکولار

مشکل اصلی کشور در سخنرانی ها و نوشته های کسانی که خود را طلایه دار یا  قیم و دانا یا  مسبوق به سوابق سیاسی و رهبری و .... می دانند و هر روز بیش از پیش در این نوشته های تکراری آنها که دائما توسط اینها بزک می شود تا به روز شود و این بن بست سیاسی را که همه آنها به نوعی در آن گرفتار آمده اند را توجیه کند آشکارتر می شود . استدلالات اینها را که نگاه کنی به روشنی می بینی که طبق همان نظرات و معیار های ایشان یک جای خالی و علامت سوال بزرگ وجود دارد که کل استدلال را بهم می ریزد . البته من کاملا امیدوارم که فشار واقعیت ها و روند جریانات سیاسی اجتماعی و تاثیر شگرف اینترنت و  ماهواره و مهاجرت که مخاطبانی بسیار بیشتر  از چهار نفر کتاب خوان دارد (که در مخفیگاه دو تا کتاب مارکسیستی بخوانند و احساس وظیفه کنند و تفنگ بردارند و ژاندارم بکشند یا با وصل کردن خود به فلان کشور خارجی  بخواهند حکومت جابجا کنند) کار خود را بکند.

نوری علا، پیامبر نئو سکولار ها، در جمعه گردی اين هفتهء خود کاملا آنچه را پنهان نگه داشته بود بیرون ریخت و همزمان با سازمان امنیت رژیم مدعی شد از هر 3 نفر مخالف رژیم در خارج 2 نفر جاسوس آنهاست، آن هم به گفتهء همین مخالفین! و می گويد اکبر گنجی؛ که پیشتاز ابداعات سیاسی و روشنگری و افشا گری است، به این نتیجهء عالی رسیده که احمدی نژاد همان تداوم منطقی رفسنجانی است!

براستی نوری علا چه می گوید؟

او برای اولین بار کشف کرد که آیت الله خمینی و انقلاب 57 پایان وصل حکومت به مبنای غیر مردمی (سلطنت یا دین) است. اما سخنی از وصل کردن حکومت به یک طبقهء ملت (کارگران) نگفت. فرمود که رهبران همیشه ساخته و پرداخته گوادلوپ و امریکا و انگلیس هستند اما نگفت چه کسی لنین را از سویس با قطار از تمام مناطق جنگ عبور داد و آورد به روسیه سوار انقلابی کرد که سال ها پیش شروع شده و هم رهبر داشت و هم ریشهء تاریخی و او چطور با ترور و زور تفنگ ملوانان با 26 درصد رأی علیه پارلمان (يعنی نمایندگان مردم) کودتا کرد و نامش را انقلاب گذاشت. و خلف او، استالین، چه گونه با وصل کردن خود به یک ایدیولوژی (مشابه دین) مردم و  رهبران خودی و همه مخالفین را قلع و قمع کرد که در تاریخ بشر بی نظیر است!

اصلاً کدام انقلاب یا براندازی در تاریخ بشر هست که مردم در آن صندوق رای گذاشته باشند و به دور از هر اشکالی و در فضایی کاملاً آزاد از میان همه افرد و ایدئولوژی ها و طرز فکرها یک رهبر برگزیده باشند؟

می گوید رضا پهلوی از اينکه پدرش شاه بوده حقی ندارد! تازه پدرش هم مخلوع است! تازه قبل از اینکه مخلوع شود هم قانونی با رأی مردم به قدرت نرسیده!

و همانجا مدعی می شود که «یزدی» خمینی را از وسط زمین و آسمان آورده با ایر فرانس به حکومت رسانده! یعنی منکر سقوط نظام سلطنتی  به دست مردم می شود!

معلوم نیست این یزدی یا یزدی های دیگر چرا قبلاً اين کار به عقلشان نرسیده بود (سال ۴۲) که خمینی در ایران بود و خرج پرواز هم نداشت، یا وقتی در ترکیه بود این کار را بکند. شاه که در ان زمان ضعیف تر بود؟ و اصلاً چرا امریکا باید شاهی را که با آن همه مشکلات در سال 32 با کودتا تحمیل کرده بود بعد از اینکه او یک ایران قوای و مدرن ساخته بود و اصلاً در کشور سکوت بود یکدفعه بردارد و یک نظامی بیاورد که امروز روس ها و چپ های آمریکای جنوبی و مارکسیست های ایران بیش از آمریکائیان از آن حمایت می کنند. حالا منافع اقتصادی کلان و کارت بازی سیاسی در منطقه بماند.

نوری علا اصلاً به نظام های رییس جمهوری مادام العمر ساخت شوروی و روسیه اشاره نمی کند، چگونگی پیدایش آنها را ـ که کاملاً کودتایی است ـ مطرح نمی کند.

او از همهء مخالفین و رهبران ـ از رضا پهلوی تا بنی صدر و موسوی و کروبی و ارجمند و رجوی ـ خلع ید حقوقی می کند با همین استدلال.

او با طرح چلبی (همراه با سکوت در مورد تره کی!) امکان تشکیل یک حکومت با پشتیبانی خارجی (فقط آمریکایی و انگلیسی) را هم مردود می کند.

براستی همهء این تلاش ها به نفع کیست ؟

يا گنجی چه می گوید؟

گنجی، روزنامه نگار شجاعی که مرز خط های قرمز را در می نوردد و به همین دلیل باید او را «سیمور هرش»  ایران دانست، توپ ِ بازی رفسنجانی و همهء اصول گرایان را به زمین آنها می اندازد . می گوید این احمدی همان رفسنجانی است. اگر می گویید که دروغ گویی، ترور، دخالت در صندوق های رأی، سرکوب آزادیخواهان، و... کار احمدی است، بايد به ياد اوريد که همهء اینها قبلاً هم بوده و رفسنجانی در آفرينش آنها درگیر بوده. و مدعی می شود همهء اینها به دستور سلطان خامنه ای و با حمایت او بوده. پس چرا احمدی؟

آن سوال اصلی که گنجی فعلا پاسخ نمی دهد همین است!

اما همهء اینها را به چه کسی رفسنجانی آموخته؟ چه کسانی پشت رفسنجانی بودند؟ این دروغ گویی استالینیستی، دستبردن در صندوق های رای استالینیستی، سرکوب دگر اندیشان و حتا رهبران خودی استالینیستی، حذف های استالینیستی، حمله های ضد امپریالیستی و پناه گرفتن پشت سنگر مبارزه ضد امپریالیستی، ساوامای شبیه ک.گ.ب، و... را چه کسی به رفسنجانی آموخته؟ آیا رفسنجانی انقدر باهوش است که همهء اینها را ترتیب داده باشد؟ نه! خامنه ای چه سلطانی است وقتی اینقدر رفسنجانی لای دست و پای او توطئه می کند؟ آیا اگر کس دیگری جز خامنه ای ولایت فقیه می شد وضع کشور به از  این بود؟

رفسنجانی در خاطرات ش می گوید: «کیانوری به دیدار من آمد، حرف هایی داشت . مرتب می آمد و در مورد مسائل کشور مشورت می کرد».

ما ديده ايم که کیانوری در مصاحبه تلویزیونی در برابر چشمان میلیون ها ایرانی (بدون هیچ فشار و زندانی) به بهشتی عجز و لابه می کرد که چرا به ما که اینقدر هوا دار و پشتیبان شما هستیم میدان نمی دهید.

چرا خامنه ای وقتی از احمدی نژاد دفاع می کرد مورد خشم رفسنجانی و سیستم استالینیستی پشت سر او بود؟ چون احمدی می خواست با امریکا معا مله کند؟ چرا حتا اصول گرایان  حرف او را نمی خواندند؟ آیا اینها با سلطان بودن همخوانی دارد؟

چرا موسوی و کروبی و همهء راست و چپ در حذف لیبرال ها و منتظری هماهنگ بودند؟ چرا خامنه ای هم از دخالت خمینی در تحمیل نخست وزیر به او ناراحت بود؟ چرا وقتی خودش فقیه شد همان کار را انجام داد و حتا به رییس جمهور اجازه نداد که معاونش را خودش را انتخاب کند؟

اولین بار چه کسانی سفارت امریکا  را اشغال کردند؟ چه کسانی در رژیم شاه بساط ترور و چریک بازی و تک حزبی علم کردند تا شاه را به سمت نظام های شبه روسی توتالیتر برانند؟ اصلاً نقش شوروی و روسیه در ایران کی باید بررسی شود؟ همسایه ای چنینی با آن همه اشتها برای رسیدن به آب های گرم آیا ساکت نشسته و ماست اش را می خورد؟ آن وقت همهء ایرانی ها دنبال کشف توطئه های عجیب و قریب گوادلوپی هستند؟

چه کسانی گنبد و کردستان را راه انداختند؟ چرا چاوز 20 هزار کارگر اعتصابی را اخراج می کند و 20 هزار بسیجی حزب خودش را جای آنها به کار می گمارد و حتا یک رسانهء ایرانی در این مورد نمی نویسد؟ اما اگر به یک کرد تروریست یا یک عرب تروریست یا یک  بلوچ جندالله سعودی حمله شود همهء رسانه ها با هم یک جنجال قومی و حقوق بشری راه می اندازند ؟

آقای گنجی عزیز! یکنفر باید این گام اساسی را بردارد و روشنفکری ایران را از زیر بار بردگی مارکسیسم لنینیسم نجات دهد. عصر مدرنیته همه جا آغاز شده و کسی برای مارکسیسم لنینیسم تره هم خرد نمی کند. اما در ایران ما دچار یک دین خطرناک تر از دین فقاهتی هستیم که اتفاقا دستش در دست این دین فقاهتی است.

 

کفش سال ها است جايگزين نعلين زرد شده است

ح- ک

آقای نوری علا!

تا آنجا که بخاطر همگان سپرده شده است، تا چندی پيش شما، آری همين شماريال با جلسه ای که در تورنتو تشکيل داديد ـ که شوربختانه از نظر شما با موفقيت ولی با کمال خرسندی و خوشوقتی از سوی مبارزان راستين ايرانی با شکست مواجه شد و تعداد نفرات شرکت کننده حتا به حد نصاب تخمينی شما که سهل است به آنچه ما فکر می کرديم هم نرسيد ـ طرفدار تعيين «دولت موقت» بوديد و در پی يافتن «آلترناتيوی» که بتواند پايگاه يا جايگاه رهبری را برای شما و هموندان شما بوجود آورد.

اين مقوله را که اميدوارم فراموش نکرده ايد؟  البته بگذريم که پيش از آن چند بار چند شاخه زير پای شما شکسته و به خاک افتاده ايد.

اين را هم فراموش نکرده ايم که شما در 19 ديماه 1389با اعلام و زدن تابلو چند رنگ «شبکهء سکولار های سبزايران» از طرفداران «سبز لجن» و در رأس آنها آقای موسوی و کروبی بوديد زيرا تنها رنگی سبز لجنی که مردم می شناسند، منشاء آن به مير حسين موسوی که همواره طرفدار قانون اساسی جمهوری اسلامی و پايبند به ولايت فقيه باقی مانده است می باشد.

اين مقوله را که اميدوارم فراموش نکرده باشيد؟

جندی نگذشت که مردم ايران با عنوان و تابلوی چند رنگ ديگری با عنوان ««پايگاه رسمی شبکه جهانی سکولار های سبز برای آزادی و دموکراسی» که گاری شکسته ای پر از تابلو شکسته «شبکه سکولار های سبز ايران» را در جاده پر از دست انداز به اصطلاح اوپوزيسيون بدنبال خود می کشيد شاهد شدند. درست همانند آنچه استاد اميرفيض نوشته بودند: «همانند يگ گروهبان ارتش يکباره لباس و درجات ارتشبدی را بر خودش بگذارد».

اينرا هم که حتما بخاطر داريد... خوب است که تا اينجا با ما همراه هستيد.

بگذاريد مطلب ديگری را که در نوشتاری بنام «اغوای سياسی» با قلم شيوای استاد امير فيض آمده بود را به شما ياد آوری کنم (آن فايل در سايت 1400 سال موجود است حتما بخوانيد)

«نوری علا، با تکیه بر جنبش سبز و همچنین استفاده از واژه های آزادی و دمکراسی، می خواهد فعالیت اش را منطبق با فصل ِ مصرفِ بودجه ها و اعتبارات آمریکائی ها نشان بدهد و از آنجا که ایرانیان به نام و محتوای دکان نوری علا  اعتنائی نکردند این بی اعتنائی هم سرمایه  نزدیکی او با آمریکائی ها خواهد شد».

امروز شما با توسل و تکرار به نطق بهشت زهرای خمينی اشاره می کنيد و دنبال رهبر می گرديد و بگمان خودتان اين نگارش را «شاهکاری ادبی و سياسی» و به گمان خودتان «شق القمر» قملداد کرده ايد و طرحی نو در انداخته ايد. کدام دامن جيب گشاد دار را چسبيده ايد؟

اين خود نشان می دهد که «زعامت و امامت» حضرت آقای خمينی (آقايتان) را نه تنها فراموش نکرده ايد بلکه عقده های چندين ساله از زمان زايش اعليحضرت در بيمارستان خيابان مولوی را هم فراموش نکرده ايد، هيچ، حتا با تکرار بخشی از نطق خمينی می خواهد از زبان «آقايتان» حرف دلتان را بزنيد... بيچاره آن کسی که حرف خمينی را حجت قرار دهد!

آيا اينکه امروز مجاهدين خلق در باغ سبز نشان داده اند و يا مطرح کردن آقای بنی صدر و ياد از آن گروه شما را نسبت به سرمايه ای که شايد اين بار «يهودی ها» برای خارج کردن نام مجاهدين خلق از ليست تروريست ها خرج می کنند به وسوسه انداخته است!

انگار اين نعلين زرد کوچک به پای شما ميخ دارد و نمی توانيد آرام راه برويد و مجبور به لگد اندازی هستيد.

اميدوارم آن هنگام که فرا گرفتيد کفش سال ها است جايگزين نعلين زرد شده است و هر آنگاه فرا گرفتيد که نعلين زرد قوه باء را هم افزايش نمی دهد و سراغ يک پاپوش مدرن رفتيد افکار شما هم قدری رشد کند تا بتوانيد در آسودگی خيال به زندگی خودتان بپردازيد.

ما را به خير شما اميدی نيست، شر مرسانيد!

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com