بازگشت به خانه

چهارشنبه  4 خرداد 1390 ـ  25 ماه مه 2011

 

این هشدار را جدی بگیرید!

محمدرضا نیکفر

ه     سه‌شنبه سوم خرداد ۱390 (24 مه 2011): دکتر مهندس محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور حکومت اسلامی و سرپرست وزارت نفت، برای افتتاح تأسیسات جدید پالایشگاه آبادان با جمعی از دولتمردان و تبلیغاتچی‌ها در این پالایشگاه حضور می‌یابد. سخنرانی پرآب و تابی می‌کند که مضمون آن چنین گزارش شده است: «جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد صنعت تمام کشورهای اسلامی و صنعت نفت کشورهای تولید کننده نفت را نوسازی کند.»[1]ه

گویا قرار بوده است تبلیغات پرآب‌وتابی در مورد افتتاح تأسیسات جدید در پالایشگاه آبادان صورت گیرد. انفجار در این تأسیسات نقشه‌ها را به هم می‌زند. تعدادی نامعلوم کشته و زخمی می‌شوند. دود فراز منطقه را می‌پوشاند و فضای مسموم آبادان را مسموم‌تر می‌کند.

 

مسئولیت با کیست؟

در هر کشوری که در آن نظام برپایه کمینه‌ای از مسئولیت باشد، چنین حادثه‌ای موجی از برکناری و استعفا را به دنبال می‌آورد. در ایران چنین چیزی صورت نخواهد گرفت. به‌شکل منطقی ولایت مطلقه باید با مسئولیت مطلقه هم همراه باشد، اما عوامل دست پنجم ولی فقیه هم خود را در مورد چنین سانحه‌ای مسئول نمی‌دانند.

 

کمی بیندیشیم

چه تضمینی وجود دارد که چنین سانحه‌ای در جایی مثل نیروگاه بوشهر یا دیگر تأسیسات اتمی صورت نگیرد؟

تضمین اصلی را توان کارشناسی و مسئولیت مدیران می‌دهد. سانحه آبادان آیینه تمام‌نمای این توان و این احساس مسئولیت است. رئیس‌جمهور دکتر مهندس داشت در مورد صدور تکنولوژی و توانایی مدیریت به جهان سخن می‌گفت که انفجار رخ داد. چه تضمینی وجود دارد که در بوشهر چنین چیزی پیش نیاید؟ این را بدانیم: اگر چنین حادثه‌ای پیش آید، چنین نیست که تنها هوای بوشهر برای چندروز مسموم شود. زندگی در منطقه ناممکن می‌شود؛ دیگر نمی‌توان در آب‌های خلیج فارس و دریای عمان کشتی‌رانی کرد.

لازم است در این زمینه بیندیشیم. لازم است خطر را جدی بگیریم. سانحه فوکوشیما هشداری جدی است. کشوری مثل آلمان واکنشی به موقع و عقلانی نشان داد و دریافت که باید به برنامه وداع با انرژی اتمی و رویکرد به انرژی‌های تجدیدپذیر بی‌خطر رو آورد. در ایران ولی همچنان شعار می‌دهند: «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست!»

اگر هشدارها را جدی نگیریم، حق ما حادثه‌هایی چون انفجار پالایشگاه آبادان است و فاجعه‌هایی پردامنه‌تر.

 

اجتناب‌پذیر – اجتناب‌ناپذیر

محمدرضا ظهیری، رئیس هیئت مدیره پالایشگاه آبادان گفته است: «وقوع چنین حوادثی اجتناب ‌ناپذیر است» و دلیل آورده که «راه‌اندازی نیروگاه عمدتاً تا سه ماه زمان می‌برد.»[2] منظور این است که چون در راه‌اندازی عجله کردند و پروژه تکمیل نبوده، سانحه رخ داده است. چرا عجله کردند؟ مسئول کیست؟ منظور از «عمدتاً» چیست؟

حد «عمدتاً» در مورد نیروگاه بوشهر چقدر است؟ چه کسی این حد را تعیین می‌کند؟ کارشناسانی از نوع رئیس‌جمهور دکتر مهندس − که سخنش در مورد دستیابی به تکنولوژی اتمی در آشپزخانه تاریخی شده است − یا کسی دیگر از همان قماش، مثلاً رئیس هیئت مدیره پالایشگاه آبادان، که به جای این که از شرم به زیر خاک رود، با وقاحت تمام می‌گوید: «وقوع چنین حوادثی اجتناب‌ناپذیر است»؟

در مورد نیروگاه بوشهر هیچ معیار روشنی از نظر اطلاعاتی برای تعیین حد «عمدتاً» وجود ندارد؛ آن هم به این دلیل ساده که حتی مقامات رژیم خبر ندارند در این نیروگاه چه می‌گذرد. هیچ چیزی توجیه‌گر ریختن پول نفت در چاه ویل بوشهر نیست [3]، جز وجود مراکزی که با این منبع تغذیه، قدرت مافیایی خود را حفظ می‌کنند و بر آن می‌افزایند.

 

واکنش به هشدار فوکوشیما

فاجعهء فوکوشیما که رخ داد، جمعی از ایرانیان اعلامیه‌ای منتشر کردند با عنوان «فراخوان به مخالفت فعال با سیاست اتمی جمهوری اسلامی». [4]         

این اعلامیه چنین آغاز شده بود: «فوکوشیما، هشداری را که از چرنوبیل برخاست، تکمیل کرد. در چرنوبیل اعتماد به امکان کنترل غول ‏رادیواکتیو توسط تکنیک و تکنیسین از دست رفت. در فوکوشیما افزون بر اینها، اعتماد به پیش‌بینی‌ها ‏درباره زلزله و دیگر عواملی که از نیروگاه اتمی بمب ساعتی می‌سازند، زایل شد.‏»

در ادامهء اعلامیهء ایرانیان آمده بود: «در همه‌جا وجدان‌های آگاه و مسئول خواهان بازنگری جدی در پروژه‌های اتمی شده‌اند. جمهوری ‏اسلامی در مقابل، چنان رفتار می‌کند که انگار خبرهایی که از فاجعه فوکوشیما می‌آید، به ما مربوط ‏نیست و بوشهر و دیگر مراکز اتمی ایران، از هر نظر امن هستند.»

سانحهء آبادان، تکرار چنین هشداری را ایجاب می‌کند. ممکن است در مقابل گفته شود سانحهء آبادان پیش از هر چیز نماد بی‌مسئولیتی و حتی از هم‌پاشیدگی مدیریتی رژیم است و به موضوع خطر آفرینی ‌های تکنولوژیک ربط مستقیم ندارد. ولی به همین دلیل هم لازم است بر ضرورت مخالفت فعال با سیاست اتمی جمهوری اسلامی تأکید ویژه‌ شود. مدیریت در بوشهر، تفاوتی کیفی با مدیریت در آبادان ندارد.

 

حساسیت

واقعیت این است که حساسیت ایرانیان نسبت به آلودگی‌های محیط زیست و خطرهای تکنولوژی اندک است. دست کم بر پایهء مقاله‌هایی که در اینترنت و نشریه‌های چاپی ایرانی منتشر می‌شوند، می‌توان به چنین قضاوتی رسید. همین واقعهء آبادان را در نظر بگیرید: چند ساعت پس از این واقعه مجموعه‌ای چشمگیر از خبر و مطلب در پیوند با آن در رسانه‌های اینترنتی منتشر شد.[5] در آنها هیچ اشاره‌ای نمی‌بینیم که حاکی از نگرانی درباره امکان وقوع چنین حادثه‌ای در یک مرکز اتمی باشد. [6]

میزان استقبالی که از «فراخوان به مخالفت فعال با سیاست اتمی جمهوری اسلامی» شد، به هیچ رو متناسب با ابعاد موضوع نبود. پس از رخداد فوکوشیما مقاله‌هایی که افکار عمومی را در زبان فارسی به اندیشه درباره این رخداد فراخوانند، بسیار اندک بودند. علت چیست؟ اطمینان ایرانیان به تکنولوژی خود؟ اطمینان عمومی آنان به تکنولوژی؟ ناسیونالیسم اتمی آنان و رسوخ شعار رژیم درمورد «حق مسلم» به عمق قلب و روان مردم؟ منش ایرانی «ول کن بابا» و «هرچه خدا بخواهد»؟ یا این پز اپوزیسیونی که مسائل مهم‌تری هم وجود دارند؟

 

اهمیت مسئله

مسئلهء برنامهء اتمی به لحاظ اهمیت در میان دیگر برنامه‌های رژیم معمولاً دست کم گرفته می‌شود. در این شکی نیست که برای نیروی منتقد مهم‌ترین موضوع آزادی است. زیرا در صورت وجود آزادی است که می‌توان به برنامه اتمی هم رسیدگی کرد، آن را بررسی و نقد کرد و درباره‌ آن تصمیم درستی گرفت. خواست آزادی اما نه تنها منافاتی با مخالفت فعال با برنامه اتمی رژیم ندارد، بلکه همبسته با آن است.

در جایی که حتی ولی فقیه در نمونه‌ای چون کهریزک به «غیر استاندارد» بودن زندان اعتراف می‌کند، باید بپذیریم که افشاگری در مورد شکنجه و کشتار در زندان‌ها هنوز نفی کل موجودیت رژیم نیست. زندان، مظهر جنایتکاری رژیم است، اما دیگر تاریکخانه رژیم محسوب نمی‌شود. گوشه‌‌ای مهم از تاریکخانه رژیم، همان مرکزی است که در آن سیاست اتمی را طرح‌ریزی می‌کنند. پول‌های کلان، مبادلات سری و انواع و اقسام شرکت‌های پوششی- تشکیلاتی مافیایی... در این گوشه به شدت مرموز، در مورد این مسائل تصمیم‌گیری می‌شود. «اتم» اسم رمز کل مافیای رژیم است، مافیایی که از قبل تحریم سود می‌برد و چنان حیله‌گر و نیرومند است که تا کنون توانسته است مانع افشای ماهیت و کارکرد خود شود.

 

این مرکز کجاست؟

حسن غفوری‌فرد، نماینده مجلس، یکی از معتمدان رژیم است. او چندی پیش گفت پروژه نیروگاه بوشهر به صرفه نبوده است. به دنبال این اظهار نظر مجبور شد توبه‌کنان بگوید که «ساخت این نیروگاه نشان‌دهنده اقتدار دولت و نظام است». [7]

این مرکز همان جایی است که کانون «اقتدار دولت و نظام» را تشکیل می‌دهد و غفوری‌فرد را وادار به گفتن چنین سخنی می‌کند. عدم انتقاد به آن، بی‌توجهی به خصلت اتمی آن- مثلاً در «منشور جنبش سبز»- ضعفی اساسی در خصلت اپوزیسیونی گروه‌های منتقد است.

 

اصل مسئولیت

بسیار پیش می‌آید که بگویند همه مسائل را سیاسی نبینید، مثلاً حادثه‌ای چون انفجار در پالایشگاه آبادان را به ماهیت رژیم ربط ندهید و نیز ماهیت رژیم را به برنامه‌های اتمی آن. چنین نیز اگر کنیم باز نمی‌توانیم سکوت در برابر برنامه‌های اتمی جاری در ایران را یپذیریم.

بیایید رژیم را کنار بگذاریم. مردمی هستیم با توانایی‌های تکنولوژیک و مدیریتی شناخته شده. می‌گویند شعر خوب می‌گوییم، اما کسی نمی‌گوید ماشین‌سازان خوبی هستیم. فیلسوفی به نام هانس یوناس بیش از 30 سال پیش در کتابی به نام «اصل مسئولیت» خطاب به ملت‌های دارای تکنولوژی مدرن این هشدار بهنگام را داد که تکنیک مدرن برخلاف ابزار سنتی پیامدهای پیش‌بینی‌ناپذیری دارد. او از انسان مسئول خواست آگاه باشد به این که آن تکمه‌ای را که فشار می‌دهد، پیامدهایی دارد، پیامدهایی که نمی‌تواند آنها را کنترل کند. او این حکم قطعی اخلاقی را پیش گذاشت که بایستی برای تصمیم‌گیری، از فرض بروز پیامدهای فاجعه‌بار عزیمت کرد. آیا فکر نمی‌کنید هشدارهای هانس یوناس را در کشوری چون ایران باید به نحوی اکیدتر مطرح کرد؟

 

پانویس‌ها

1- مشروح سخنان احمدی‌نژاد را در اینجا بخوانید:

www.entekhab.ir

2- منبع:

www.rajanews.com 3-

 www.fararu.com

 

4- بنگرید به: www.nilgoon.org

5- فهرستی از آنها را در اینجا می‌بینید: www.balatarin.com

6- پایه این ادعا جامعه آماری منبع پیشین است.

7- بنگرید به این دو خبر:  www.fararu.com  و    www.irna.ir

 

مطلب مرتبط:

حق مسلم ما آزادی است، نه اتم!

www.akhbar-rooz.com

برگرفته از سایت رادیو زمانه

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com