بازگشت به خانه

جمعه 30 ارديبهشت 1390 ـ  20 ماه مه 2011

 

بازی دین و قدرت

فیروز نجومی

fmonjem@gmail.com

بیش از سی و دو سال است که ما ایرانیان شاهد بازی دین و قدرت و یا ولایت و جمهوریت بوده ایم. در این بازی گاهی هم آهنگ بوده اند و گاهی در رقابت، گاهی در ستیز و خصومت. اما پیروزی از آن دین بوده است و خواری از آن قدرت. بنی صدر، اولین رئیس جمهور نظام ولایت با بیش از ۱۴ میلیون رای ملت به منظور حفظ جان و اجتناب از محاکمه به جرم محاربه با الله و آویخته شدن به دار مجازات، مبدل، پا بگریز گذارد. حجت الاسلام محمد خاتمی بعنوان رئیس جمهور نظام مردم سالار زیر ضربات ولایت، شرمنده و رسوا شد. دو بار با بیش از دو سوم رای ملت به قدرت رسید، جز عجز و ناتوانی در برابر ولایت از خود چیزی دیگر بروز نداد. آن دوران، دوران دیگری بود. نه تنها ایران که منطقه خاموش بود.

بازی دین و قدرت، گاهی هیجان انگیزتر از معمول می شود، چنانکه گویی که وحدت، یکتایی و یگانگی شان در حال فروپاشی است. تماشاچیان، همه به تشویق بر می خیزند. آرزو می کنند بازی دین و قدرت به دعوا و مرافعه بکشد و یکدیگر را خوب خونین و مالین نموده و از پای در آورند. ممکن است مشت و لگدی مبادله و بینی ای به خون مالیده شود، اما نهایتاً بازی دین و قدرت، بازی دو دلباخته است و وصلت شان یک ضرورت حیاتی. یکی نمی تواند بدون دیگری وجود داشته باشد. از ذوب شدن قدرت در دین است که حکومت ولایت و جمهوریت به وجود آمده است.

بازی اخیر دین و قدرت و یا ولایت و جمهوریت، ظاهراً خودنمایی قدرت بوده است و به میدان آمدن ولایت. روایت شده است که قدرت چنگال تیز کرده بوده است که یکی از مهمترین اهرم های نیرومند فرمانروایی، وزارت "اطلاعات" و یا دستگاه عظیم و گسترده ی جاسوسی، و خبرچینی را در اختیار و انحصار خود درآورد تا بلکه خود را مستقل و از پادویی دین نجات دهد. یعنی که زیر سر احمدی نژاد بلند شده است. زیرا که نقش دین را ملال آور و خسته کننده تلقی نموده است. دین را ضعیف و خود را قوی می پندارد. ضعف دین، احمدی نژاد را به طمع انداخته است که با توسل به احساست ملی و باستانی مردم، حساب خود را از دین جدا سازد. کنش رئیس جمهور، سوء ظن ولایت و ولایت مدار ان را برانگیخته و آشفته ساخته است، بهمین دلیل بر جمهوریت دیده بانی گماشته است مبادا که از راه مستقیم، راه ولایت منحرف گردد. برخی حتی معتقدند که احمدی نژاد در بازی سیاسی دارای چنان نبوغ و هوش سرشار است که بر عکس پیشینیان خود توانسته است باندی بوجود آورد که در شرایط طوفانی به امداد او برخاسته و کشتی قدرت را از امواج سهمگین بحران نجات دهد. بعضی دیگر رقابت رئیس جمهور را با ولایت نشانی بر سقوط نظامی می دانند که بسرعت بسوی نابودی روان است. در جدی و غیرزرگری بودن بازی دین و قدرت، کوچک ترین شک و تردیدی بخود راه ندهند. باین ترتیب مرگ نظام را معرض و حتمی اعلام میکنند.

واضح است که بازی دین و قدرت را بدان لحاظ بازی نمی خوانیم که بگوییم از پیش طراحی شده است و یا در دست کیمیاگری پخته گردیده است، بلکه غرض آن است که بگوییم، آنجا که دین، قدرت است و قدرت، دین، که وقتی دین و قدرت در وحدت، یکتایی و یگانگی اند، چالش هرگونه تصمیمی ممکن است همچون ستیز و خصومت، تضاد و دشمنی بین ولایت و جمهوریت بنظر آید. اما حتی اگر نزاع دین و قدرت واقعی باشد در نهایت بر سلامت و تندرستی نظام ولایت می افزاید و تابعیت قدرت از دین را تحکیم و تداوم می بخشد. بویژه در شرایطی که منطقه در التهاب است و طوفانی، می تواند همچون سوپاپ اطمینان نظام ولایت بکار آید، آن هم در زمانی که نظام های تک صدایی و دیکتاتوری هم کیش، یکی پس از دیگری یا از هم فرو پاشیده اند و یا با مبارزه علیه خطر فروپاشی، دست خود را هرچه عمیق تر بخون مردمی آلوده سازند که مسئول امنیت جانی و مالی آنها را بعهده دارند.

سوریه، کشور باجگیر و مجیزگوی نظام ولایت، پنجاه سال است که در زیر پنجه های خونین اسد پدر و پسر، از آرامش و ثبات برخوردار بوده است. بشار اسد جوان خیال آسوده داشت که تا زمانی که با امپریالیسم و صهیونیسم به خصومت و ستیز ادامه دهد، مصون از خشم و اعتراض مردم خواهد ماند. چه خوش خیالی ای؟ هم اکنون برای خاموش سازی آتش عصیان علیه اسارت و بندگی، به توپ و تانگ متوسل شده است و به زن و بچه هم رحم نمیکند. بشار اسد خشم و خشونت و بیرحمی را از برادر بزرگتر خود، ولایت آموخته است.

در چنین دریای متلاطمی، نظام ولایت نمی تواند در آرامش و عاری از هر گونه نارضایی و ناخشنودی بسر برد. ارزش ها واژگون گردیده اند، گردن کشی، سرپیچی، طغیان، عصیان، نفی، مقاومت و اعتراض، تمام، ارزش هایی که در نظام ولایت، گناه آلود، زشت و پلید و جرم محسوب می شوند، هم اکنون حماسه آفرین گردیده اند و بیانگر اشتیاق اند به آزادی و کسب حیثیت و کمال انسانی. ولایت از آن بیمناک است که حریق نیز دامن او را فراگیرد.

گاهی مأموران آتش نشانی بمنظور جلوگیری از پیشروی آتش سوزی های جنگلی، خود آتش های خرده ای بر سر راه حریق عظیم و پیشرونده بر می افروزند. غریزهء بقا، دین و قدرت را وا می دارد که آتش را در درون برپا دارند به آن امید که آتش بیرونی را بر نشانند. بر کناری وزیر اطلاعات حریق کوچکی بیش نیست. نظام از بر پا داری آن هیچ بیمی در دل ندارد. این حریق احتیاجی ندارد که از پیش طراحی شده باشد. آرامش و ثبات، یکنواختی و گندیدگی است که جامعهئ سوریه را دچار چنان بحرانی عظیم نموده است. اختلاف در درون حلقهء رهبری کار ساز است. حریق بحران می سازد و بحران رمز بقای ولایت است. روشن است که ما هرگز نخواهیم توانست پی ببریم که چرا حجت الاسلام مصلحی از وزارت برکنار شده است. البته می توان فرضیه بافی نمود که برکناری یکی از یاران رحیم مشایی، رئیس دفتر رئیس جمهور، خشم احمدی نژاد را بر انگیخته است. اما تاکنون سخنی از رئیس جمهور بگوش نرسیده است که بچه دلیل به خدمت وزیر اطلاعات خاتمه داده است. نه این سوال مطرح می شود و نه بدان پاسخی داده می شود. وزیر اطلاعات سابق، حجت الاسلام محسنی اژه ای در همین راستا نیز می گوید ما اصلاً نفهمیدیم چرا برکنار شدیم. حتی بمن اجازه ندادند که برای خداحافظی در جلسهء هیئت دولت حاضر شوم (نقل به مضمون). اما خداوند خامنه ای نیز انگیزهء خود را برای فرو آمدن از آسمان ها بر زمین در ابهام رها می کند و سخنی بر زبان نمی راند که چه "مصلحت بزرگی " بوده است که او را وادار به ورود به میدان نموده و موجب گردیده است که فرمان بازگشت حجت الاسلام مصلحی را به وزارت اطلاعات صادر کند و به این ترتیب رئیس جمهور کشور را به خواری بکشاند؟ این کنشی ست نه زرگری بلکه کنشی ست ساختاری، زاییدهء پدیدهء یکتایی و یگانگی دین و قدرت که در ولایت تبلور می یابد.

بازی دین و قدرت، لزوماً یک بازی تراژیک نیست، بیشتر به شکل دراماتیک و کمدی اجرا می شود. بازی دین و قدرت یک بازی تکراری ست، اما بازی ای است که پای بند هیچ عهد و قراردادی نیست. مرزهای دین و قدرت هنوز ناشناخته اند. در بازی دین و قدرت جراحت هست اما هلاکت نیست. آقای محسن اژه ای پس از ترک وزارت اطلاعات به مسند پر قدرت دادستانی کشور نشانده شد. احمدی نژاد ضمن پذیرش استعفای حجت الاسلام مصلحی، او را به سمت "مشاور اطلاعاتی " ریاست جمهوری منصوب نمود. یعنی این جا بجایی ها نشانی از خطر فروپاشی نظام از درون را در بر ندارد، بلکه باید آنرا تابع غریزهء حفظ و بقای نظام ولایت دانست. تشدید تنش و بروز اختلاف در حلقهء رهبری دارای تاثیری ست باز دارنده و سرکوب کننده در سوی خنثی نمودن غریزهء شورش و عصیان علیه اسارت و بندگی، غریزه ی آزادی. نظامی که پیوسته دستخوش تعویض و تبدیل و جا به جایی است، ظاهرا آبی ست بر آتشی که زیر خاکستر نهفته است.

تصادفی نیست که در بازی دین و قدرت، ولایت همیشه پیروز می شود. فرود آمدن ولایت بزمین و استقبال پر شور و شوق مردم است که با دقت طراحی و صحنه آرایی می شود. زیرا که در این بازی است که ولایت باید نهایت شود غایت و حقیقت، با نظری بلند و اندیشه ای دور، همچون مالک و فرمانروایی با اراده ای فنا ناپذیر که به نجات ملت بر می خیزد و وقوع انحرافات و خیانت ها را جلو می گیرد. ولایت با سفر به یکی از استان های کشور (این بار استان فارس) پیروزی خود را بر قدرت و دشمنانی که در کمین نشسته اند و قصد فتنه برانگیزی دارند، جشن می گیرد. در این سفرها پیوسته با استقبال مردمی قرار می گیرد سراسر شیفته چنانکه گویی آماده اند که سر خود زیر پای ولایت بگذارند. برای آنکه به مردم بگویند که ولایت، جلوهء الله است و یکی هست و بجز او کسی نیست، او را بر بالکنی وسیع، تک و تنها، بر نشانند تا بتواند از فراز آن بلندی بر مردم در زیر پای خود نظر افکند. در گزارش های تصویری، مردمی را مشاهده می کنیم که کیپ یکدیگر نشسته اند، بگونه ای که کوچکترین فضایی برای نشاندن سوزنی نیست. در حاشیه ها و ته شبستان مردها دیده می شوند که چسبیده بیکدیگرند. در صفوف اول نظامیان و مقامات استانی، چهار زانو، در نهایت حقارت و خواری بر زمین پهن گردیده اند و سپس نمونه هایی از تمام اقشار مختلف از جمله زنان که پرده ای جدای شان ساخته است از مردان. در میان آنان گاهی طلبه های جوان هم بچشم میخورند که خود بازتابندهء ذوب دین است در مردم. تصاویر نشان می دهند که مردم از زیر به بالا می نگرند، به آسمان، به آن بلندی ها که خدواند خامنه ای برفراز آن ظاهر گردیده است. به چهره شان که می نگر ی، گویی به چهره ی رعیت هایی می نگری که به مالک خود چشم دوخته اند و در دست های پر محبت و رحمت وی احساس امنیت و آرامش می کنند. ولایت نیز دهان به خطبه می گشاید و اعلام می کند که خاطر آسوده دارید که:

"هرجا که رهبری احساس کند از مصلحت بزرگی غفلت می شود، وارد خواهد شد و رهبری تا زنده است هیچ‌گاه نخواهد گذاشت در حرکت عظیم ملت ایران به‌سوی آرمان‌ها، ذره‌ای انحراف ایجاد شود."

چه ارباب دلسوزی! چه مالکی،با چه رحمت و رحمانی، تا زنده است غم مخور، هدایت ما را هرگز رها نکند. نه دوگانگی است و نه ستیز و خصومت و چندگانگی. دشمن است که در کمین نشسته است که آتش بپا کند. شیطان است که فتنه انگیزی می کند. وگرنه کیست که در اشتیاق ولایت جان ندهد؟ اینکه تنها ولایت است که می داند که چیست "حرکت عظیم ملت ایران" که بسوی کدام "آرمان"، مستقیم، و بدون انحراف روان است. همين بسی کافی است و بسنده. کیست در میان رعیت ها که بیش از این بخواهد بداند؟ نمی دانند که درحرکت عظیمی که ولایت از آن سخن می راند آزادی در تسلیم و اطاعت و در بندگی و عبودیت است.

آنگاه این مراسم، این صحنه آرایی ها، این نمایش الفت و یگانگی بین ولایت و رعیت ها در تمام رسانه ها به تماشا گذارده می شود. برگزیده ای از سخنان ولایت "از پایگاه اطلاع‌ رسانی دفتر مقام معظم رهبری" به تمام مطبوعات مخابره می شود که سرتیتر شود و ملت را بفریبد. که نگران مباشيد که عشق به ولایت فراگیر است و حقیقی.

بازی دین وقدرت، چیزی نیست مگر فریب آفرینی، افسون و ساحری.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com