بازگشت به خانه

جمعه 12 فروردين 1390 ـ  1 آوريل 2011

 

چرا بايد شعار «مرگ بر ديکتاتور» را به دور بريزيم

سام قندچی

"مرگ بر ديکتاتور"  يکی از دو شعار اصلی تظاهرات 25 بهمن بود و در  تظاهرات 10 اسفند نيز تکرار شد. شعار ديگر هم "مبارک، بن علی، نوبت سيد علی" بود.

شعار "مرگ بر ديکتاتور" ما را به بيراهه انتقام جويی از افراد می برد همان بيراهه ای که با شعارهای مرگ بر انسان های مورد نفرت معترضان در انقلاب 1357 هموار شد و بعد از پيروزی انقلاب به جنايات رژيم تازه منجر شد: ابتدا با اعدام سران رژيم شاهنشاهی شروع شد و بعد هم با اعدام سعيد سلطانپورها و شکرالله پاکنژادها، مجاهدين، کمونيست ها و ديگران در 1360 و چند سال ديرتر هم طی اعدام های دسته جمعی 1367 ادامه يافت. آيا مي خواهيم دوباره سنگ بنای بيراههء انتقام های فردی را در روزهای تلاش مان برای تغيير، با بی مبالاتی بپذيريم، و بعداً از پيروزی، اين شعارها، عمل ما را شکل دهند.

"مرگ بر ديکتاتور" در بهترين حالت يعنی فردا که قدرت در دست ما بود، اين ها که امروز از نظر ما ديکتاتور هستند را آن روز اعدام می کنيم. در حالت بدتر نيز نظير تروريست ها همين حالا ممکن است اين افراد ديکتاتور را شايسته قتل بدانيم. بله اين شعار هيچ معنای ديگری ندارد و خود را گول نزنيم و به توجيه اين شعار غلط که دو سال است به يکی از شعارهای اصلی جنبش سياسی ايران تبديل شده است، ادامه ندهيم. اگر اينگونه قبول خشونت قرار است ما را به هدف مان زودتر برساند، بهتر که زودتر نرسيم اما اين اشتباه را دوباره 32 سال بعد از انقلاب 57 تکرار نکنيم که با چنين شعارهايی بخواهيم به دموکراسی برسيم (1).

برداشت نادرست نکنيد با شعار "مرگ بر استبداد" يا "مرگ بر ديکتاتوری" نه تنها مخالفتی ندارم بلکه آن شعارها را بسيار بجا می دانم.

در واقع وقتی کسی می گويد "مرگ بر استبداد" گوئی دارد می گويد "مرگ بر خشونت" و چه شعاری بهتر از آن. دقيقاً اين هدف کل جنبش سبز در 2 سال گذشته بوده است و اکنون که جنبش تازه جوانان ايران بعد از 25 بهمن می رود تا تحول تازه ای را در ايران رقم زند خوب است اين درس درست دو سال گذشته را فراموش نکنيم که حاضر شديم ديرتر به هدف برسيم اما راه درست برويم و شعارهايی را برگزينيم که طلايه دار خشونت عليه افرادی که امروز در صف مخالفين ما هستند نشويم.

مگر بخش مهمی از کساني که در دو سال گذشته در جنبش سبز برای دموکراسی در ايران مبارزه کردند زمانی از طرفداران پرو پا قرص آيـت الله خمينی نبودند، مثلاً همان زمانی که خمينی فتوای قتل سلمان رشدی را داد مگر هاشم آقاجری از آن فتوای قتل دفاع نکرد و حتی وقتی سال ها بعد آيـت الله نوری همدانی برای خود آقای آقاجری نيز فتوای قتل به دليل ارتداد صادر کرد باز هم هاشم آقاجری از دفاع خود از فتوای خمينی در مورد رشدی، حمايت کرد. آيا حاضريم امروز بگوييم مرگ بر آقاجری؟ خير. او نيز امروز برای دموکراسی مبارزه می کند. يعنی هدف، تولد دموکراسی و مرگ ديکتاتوری است، وگرنه افراد امروز يک جا قرار دارند و فردا جايی ديگر ممکن است قرار بگيرند. انسان ها کامل نيستند و خصلت ديکتاتور يا دموکرات هم ثابت نيست و تاريخ افراد را نيز از قبل ننوشته اند. زمانی استالين عليه ديکتاتوری تزار در روسيه مبارزه مي کرد و آزاديخواه بود، زمانی ديگر نيز همان استالين بزرگترين ديکتاتور تاريخ بود.

ممکن است بگوييد اينها حرف تازه ای نيست که می نويسم، و درست می گوييد، اما وقتی که خسته شده ايم و مي خواهيم به هدف برسيم خيلی راحت است که همه اين درس های 32 سال گذشته را فراموش کنيم و اصولی را که دستاورد همه اين سال ها ست يکباره به کنار بگذاريم و نظير انقلاب 1357 بخاطر خسته شدن از ادامهء وضع موجود بگوييم که اين حرف ها مته لای چرخ انقلاب گذاشتن است. خير نيست. کاری که می دانيم درست نيست را انجام ندهيم. اين ممکن است تصميم فردی و امری خصوصی جلوه کند اما نيست. امری عمومی است. هنوز يادم نرفته روزی را که در دانشگاه تهران به سخنرانی حجت الاسلام خلخالی رفته بودم و داشت از اعدام های سران رژيم سابق با افتخار می گفت و همهء جمعيت عظيم در نماز جمعه که همان شرکت کنندگان در انقلاب تنها چند ماه بعد از پيروزی انقلاب بودند، با صدای بلند اعدام ديکتاتورهای سرنگون شده را تمجيد مي کردند و ريختن خون آن به اصطلاح ديکتاتورها را طلب مي کردند، بدون آنکه بدانند در آن روز ديگر خود ديکتاتور شده بودند و آن بينوايان قربانيان خشونت انقلابيون بودند که در زندان ها و بالای چوبه های دار جان می دادند. بس است اين خونريزی و خونخواهی و فکر نکنيم هيچ هدف به اصطلاح مقدسی چنين وسيله ای را توجيه مي کند.

اگر راه ما با به زير پای گذاردن درس های مهمی باشد که عمر ما بر سر آن رفته است، به چنان هدفی که برسيم ديگر آنچه در جستجويش بوديم، نخواهد بود. مثل سربازان ارتش سرخ استالين خواهيم بود که بعد از فتح آلمان 2 ميليون زن آلمانی را مورد تجاوز قرار دادند و هنوز چنين حقيقتی برای آنها که در مکتب کمونيست ها تاريخ آن دوره را خوانده اند خبری ناشنيده جلوه مي کند، رويدادی که 66 سال پيش توسط نيرويی که خود را راهگشای آزادی و رهايی از فاشيسم قلمداد مي کرد رقم زده شد چرا که چنين عملی نتيجه تفکری است که فکر مي کند هدف وسيله را توجيه مي کند(2).

به امید جمهوری آینده نگر  دموکراتیک و سکولار در ایران،

بيستم اسفندماه 1389 ـ  March 11, 2011

پانويس:

1. http://www.ghandchi.com/571-TekrareEshtebah.htm

2. http://www.ghandchi.com/270-EndMeans.htm

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com