بازگشت به خانه

چهارشنبه 22 دی 1389 ـ  12 ژانويه 2011

 

شبکهء جهانی سکولارهای سبز ایران اولین قدم به پیش را برداشت

کامبیز  باسطوت

سرانجام انتخابات "شبکهء جهانی سکولار های سبز ایران" انجام و نتایج آن اعلان شد. رای دهندگان بالقوه در این انتخابات اندکی کمتر از 200 نفر بودند. عده قابل ملاحظه ای در انتخابات جنبشی که به آن پیوسته بودند شرکت نکردند در حالیکه اکثریت در آن شرکت کردند. انتحابات برای معین کردن دو رکن اداری "شبکه جهانی سکولار های سبز ایران" بود یکی برای "شورای هماهنگی شبکه" شامل ده نفر که هشت نفر عضو اصلی و دو نفر عضو علی البدل. و دیگری سه نفر برای "هیئت بازرسان" بود. سه نفر بعد از نامزد کردن خود دچار پشیمانی شدند و نامزدی خود را پس گرفتند. معرفی نامزدهای این دو ارکان شبکه نه زمان کافی و نه عمق لازم را داشت. در هر صورت از هر چشم اندازی به شکل گرفتن ارکان این شبکه نگاه کنیم این انتخابات یک موفقیت سیاسی دموکراتیک قابل ملاحظه و، مانند هر اولین قدمی برای کاری سترک، موفقیت آن قابل ستایش است. هرچند با در نظر گرفتن انبوه نویسندگانی که خود را  مخالف رژیم حزب الله و طرفدار دموکراسی و حقوق بشر می دانند هموندان شبکه و شرکت کنندگان در انتخابات آن عددی نسبتاً کوچک را نشان می دهد اما، مطمئناً، دودلان پیوستن به شبکه و علاقمندان ناظر به ریختن پایه های شبکه تعداد فراوانی بودند با اینکه سایت های فراوانی آن را نادیده گرفتند.

بر هموندان و پیگیران "شبکه جهانی سکولار های سبز ایران" پوشیده نیست که موتور و تئوریسین شبکه دکتر نوری علا است بدون اینکه قصد کم و یا کوچک کردن سایر کوشندگان این جنبش را داشته باشم. این قلم تمام ای میل ها را برای جریان پیش رفت شبکه و شرکت در کنش های آن را  از دکتر نوری علا دریافت کرده است. نوشتارهای هفتگی دکتر نوری علا در بارهء سکولارهای سبز ایران علاوه براینکه اندیشه سکولاریسم را در فکر علاقمندان زنده نگهداشته است انگاره آن را توضیح داده است و تعریفی گسترده از آن برای هموندان سکولار فراهم کرده است. ایشان پاسخ منتقدان به جنبش سکولارها را داده است و از آن مهمتر چشم انداز سوی حرکت و آرمان سکولار های سبز را و کارکرد آن را معین کرده است. بجز دکتر رضا حسین بر که مقاله هائی از او در سایت سکولاریسم و گلوبال پالاتیشن پست می شود این قلم مقاله ای از سایر انتخاب شوندگان در شورای هماهنگی شبکه ندیده است. برای هموندان باید غیر قابل پذیرش باشد تا شبکه تنها متکی به تئوری های دکتر نوری علا باشد.

هموندان سکولاریسم پس از تشکیل دو ارکان شبکه احتیاج دارند هدف های شبکه را بهتر فرموله کنند. آنچه اصل تغییر ناپذیر "شبکهء جهانی سکولارهای سبز ایران" است پایبندی به دموکراسی، جدائی دولت از مسجد و اعلامیهء حقوق بشر است. آنچه بعنوان استراتژی و تاکتیک از سوی دکتر نوری علا برای شبکه پیشنهاد شده است دو ستون دارد که می باید بار سیاسی شبکه باشد و توسط سکولارهای انحلال طلب آلترناتیو ساز و آلترناتیو خواه بسوی هدف برده شود که آلترناتیو یا دولت موقت در خارج است. یکی از این ستون های سیاسی بر پا نگهدارندهء شبکه برنامهء حداقل سیاسی است که می باید آلترناتیوسازان و خواهان به گرد آن جمع شوند و آن پیش از این تعین شده است که پایبندی به دموکراسی، جدائی دولت از مسجد و اعلامیه حقوق بشر است. ستون دیگر شبکه فرا حزبی بودن است. تناقضی آشکار در وجود این دو ستون دیده می شود. در حالیکه شبکه جوهر سیاسی خود را معین کرده است و آن را بصورت پایبندی به دموکراسی، جدائی دولت از مسجد و اعلامیه حقوق بشر اعلان می کند در همان حال خود را فرا حزبی اعلان می کند. دکتر نوری علا خود گروه هائی مفروضاً فرا حزبی از این گروه ها را در تناقض با شبکه در مقالهء " تفاوت آلترناتیو سازان با الترناتیو" مشاهده می نماید، که عبارتند از اصلاح طلبان رژیم حزب الله و تجزیه طلبان.

آنچه استراتژی اصلی پیشنهادی دکتر نوری علا است اتحادی فرا گروهی و حزبی مخالفان رژیم مسجدی و اسلامی ایران است. اما این اتحاد بخاطر جوهر سیاسی شبکه که پایبندی به دموکراسی، جدائی دولت از مسجد و اعلامیه حقوق بشر است دچار مشکلات جدی می شود آنچنان که دموکرات های سازندهء "شبکهء جهانی سکولار های سبز ایران" را وادار می کند پرچم دموکراسی را با اتکا به کادرهای خود افراشته کنند. برای روشن کردن این فرضیه در برابر فرضیه اتحاد فرا گروهی که هر کدام انرژی سیاسی شبکه را در صورت انتخاب بکار خواهند گرفت توضیح بیشتری لازم است. ادبیات سیاسی که دکتر نوری علا برای توضیح شبکه و جریان حرکت آن ساخته است ادبیات سیاسی جدیدی است که پشتواره تاریخی ندارد و از یادواره ملی سیاسی بی بهره است. این ادبیات سیاسی می باید با ادبیات سیاسی تاریخ معاصر جنبش های سیاسی ایران در صد سال گذشته رقابت کند. ادبیات سیاسی که می تواند پیشینهء سیاسی تاریخی "شبکهء جهانی دموکرات های سبز ایران" باشد دموکرات های انقلاب مشروطیت است؛  دموکرات هائی که انقلاب مشروطیت را به ثمر رساندند و با همکاری با پهلوی اول که موتور اجرائی آرمان های دموکرات های انقلاب مشروطیت بود پایه های بنیادی ایران نوین را ریختند. در این سیر تاریخی دیکتاتوری پهلوی اول مدافع میراث انقلاب مترقی سکولار مشروطیت شد که دموکراسی و آزادی سیاسی جوهر بنیادی آن بود. و این پیچش سیاسی قانونیت رژیم پهلوی اول را از بین برد. این واقعیت سیاسی جایگزینی سیاسی ایران را از اختیار دموکرات های کهنه کار انقلاب مشروطیت خارج کرد و در اختیار کمونیست ها، ملی گراهای ضد غربی و اسلامی ها قرار داد. دیکتاتوری پهلوی دوم مدافع میراث قانون اساسی مشروطیت تعطیل شده و ادامهء اصلاحات آن بود در حالیکه جایوارهء (دیسکورس) سیاسی بیشتری در اختیار اسلام سیاسی، کمونیست ها و ملی گراهای ضد غربی قرار گرفت. در انقلاب 57 دکتر بختیار در پست نخست وزیری بازگشت دموکرات های نخستین انقلاب مشروطیت را نمایندگی می کرد. اقدامات نادرست دکتر بختیار در برابر گردش بزرگ تاریخی که ایران با آن روبرو بود و جایوارگی مسلط نیروهای سیاسی دشمن دموکراسی و آزادی این شمع ناتوان دموکراسی را بسرعت خاموش کرد.

رژیم حزب الله و مسجد در ایران در خلاء بوجود نیامده است و در خلاء به زندگی خود ادامه نمی دهد. آنچه سکولاریسم را در میان ایرانیان در داخل و خارج زنده کرده است از دست رفتن سکولاریسم در انقلاب 57 است. ما بدون تجربهء سکولاریسم برای بیش از شصت سال که بر گورستان اسلام سیاسی جای گرفته بود اینچنین به آن دل نمی بستیم. اما آنچه مخالفان سیاسی رژیم اسلامی را این چنین بی اثر کرده است ناشی از همان رسوبات سیاسی باقی مانده از انقلاب 57 است. آن بینش سیاسی ملی ضد غربی که کانون وکلا را در سال 57 پشت سر خمینی برد، که مشکل می توان تصور کرد وکلای کانون نمی دانستند که قوانین اسلامی شریعت را بر ایران حاکم می کند و قوانین مدنی مترقی رژیم مشروطیت را به گور می سپارد، هنوز وجود دارد. در حال حاضر ما شاهد شأن سیاسی همان وکلا هستیم که مخالفان رژیم اسلامی هستند و برای غیر منصفانه بودن حکم های دادگاه های شرعی گریه و زاری می کنند و در همان حال به از جا کندن آن رژیم مخالفت می کنند. کمونیست ها و کسانیکه هنوز ادبیات سیاسی کمونیست ها بینش سیاسی آنها را معین می کند برای دموکراسی، جدائی دولت از مسجد و اعلامیهء حقوق بشر تعلق سیاسی خود را به مبارزه با سرمایه داری و امپریالیسم غرب، که تصادفاً آشیانهء دموکراسی و مدافع آن هستند، را ترک نمی کنند و، بیشتر از آن، ترجیح می دهند در سنگر جمهوری اسلامی باقی بمانند و در مبارزهء جمهوری اسلامی بر ضد دموکراسی غربی زیر پوشش تعریف خود مبارزه با سرمایه داری و امپریالیسم با آن همکاری کنند. ملی گراهای ضد غربی که برای یادوارهء استعمار به همکاری با اسلامی ها همواره افتخار می کردند هنوز نمی توانند خود را راضی کنند که اردوگاه اسلامی های حاکم ضد غربی و در اصل دموکراسی را ترک کنند.

این رسوبات باقی مانده از انقلاب 57 توانائی جدا شدن استراتژیک از متحدان حزب اللهی خود را ندارند یا، به بیان دیگر، نیروهای سیاسی که انقلاب 57 را به ثمر رساندند در سلامت کامل به هستی خود ادامه می دهند و سرنوشت سیاسی ایران را در دست دارند. دکتر نوری علا در نوشتاری با عنوان "تفاوت بین مبارزۀ رایج سیاسی و روند آلترناتیوسازی" از گروه هائی یاد می کند که با رژیم جمهوری اسلامی مخالف هستند اما به آلترناتیو سازی توجهی ندارند بلکه به افشا گری، انتقاد و مطرح کردن درخواست های خود و یا نامه نوشتن به سازمان ملل و عفو جهانی بسنده می کنند. این جریانات سیاسی همان رسوبات سیاسی انقلاب 57 هستند که هنوز نمی توانند پشت پا به اتحادی بزنند که سی سال پیش با حزب الله نمودند و عده زیادی از آنها در سایت شبکه قلم می زنند. حالا که «شبکه» تابوی سیاسی بزرگ رهبری سیاسی جنبش رهائی بخش ایران از چنگال رژیم اسلامی در خارج  بودن را شکسته است و اولین قدم را برای سازمان بندی خود برداشته است با تصمیم سرنوشت سازی روبرو است. آیا "شبکهء جهانی سکولار های سبز ایران" باید انرژی سیاسی خود را برای اتحاد گروهای مخالف جمهوری اسلامی بکار گیرد و یا اینکه آنرا برای تربیت کادرهای سیاسی دمکرات خود با پشتوارهء تاریخی دموکرات های انقلاب مشروطیت بکار ببرد؟ انتخاب سازش کارانه می تواند اهمیت دادن به هر دوی این انتخاب ها باشد. جایواره (دیسکورس ِ) سیاسی مسلط سی سال گذشته بخش ها متفاوت اسلام سیاسی بوده است که دو اردوگاه بنیادگرا و اصلاح طلب آن در طیف گسترده ای خود نمائی می کنند. دموکرات های «شبکه» برای اینکه جایوارهء مسلط بشوند نیاز شدیدی به تولید ادبیات سیاسی دارند که بتواند با مجموعهء این نیروهای سياسی مبارزه کند و نشان دهد که تنها دموکرات های شبکه هستند که به دمکراسی و آزادی اعتقاد دارند و خارج از چرخ هرز دیکتاتوری سیاسی هستند و مردم را بدنبال سراب مدینهء فاضله به گمگشتگی تاریخی دچار نمی کنند.

بازگشت به گذشتهء درخشان قابل افتخار همواره می تواند چراغ راه آینده باشد. دمکرات های انقلاب مشروطیت برای گریز از اندیشه های حقیر مذهبی به ایران باستان پیش از اسلام پناه بردند و تاریخ درخشان ایران پیش از اسلام را سرچشمهء غرور ملی و افتخار به ایرانی بودن کردند. شاعران و تاریخ ورزان بزرگ صدها سال پیش ایرانیان را در پرتو افتخار به ایرانی بودن قرار دادند و، با ارادهء دمکرات های انقلاب مشروطیت، «ملی گرائی سکولار» هنجار ملی و دیسکورس سیاسی ایران شد. رژیم مشروطیت با بیش از نیم قرن هستی تنها دورانی از تاریخ طولانی اسلام در ایران است که اسلامی ها را از میدان سیاست در ایران اخراج کرده بود. همچنین تنها دورانی بود که در آن اتحاد مسجد و شاه از هم پاشیده بود. تاریخ مشروطیت احمد کسروی و پژوهش های تاریخ مشروطیت دکتر فریدون آدمیت  و پژوهشگران فراوان دیگر گواه کردار درخشان دمکرات های انقلاب مشروطیت است. کسانی که با این تاریخ و ادبیات سیاسی آشنا بودند هرگز از انقلاب 57 که بازگشت به ارتجاع مذهبی بود پشتیبانی نکردند. آنچه "شبکهء جهانی سکولار های سبز ایران" احتیاج دارد ریشه کردن در این گذشتهء درخشان افتخار آفرین است. برای اینکه آرمان های «شبکه» مبدل به دیسکورس سیاسی ایران شود احتیاج به کار سیاسی با پشتوانهء تاریخی دموکراسی دارد و در همان حال «شبکه» باید با دشمنان دموکراسی در هر پوشش سیاسی درگیری فکری داشته باشد. امید است که سایر هموندان  "شبکهء جهانی سکولار های سبز ایران" این گفتمان را ادامه دهند.

يکشنبه‏، نهم ژانويه 2011

www.iranpolitics.org

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com