بازگشت به خانه

چهارشنبه 19 آبان  1389 ـ  10 نوامبر 2010

 

این سه نهاد دوش به دوش

تقي رحماني

در سپهرحقوق ومنافع ملی وبستر مدنی وچهارچوب حقوقی وقانونی راه سبز امید را باید تعریف کرد، رهبری نامتمرکز و خودجوشی که نهادها، احزاب، شبکه های اجتماعی باتوجه به اهداف مشخص به دنبال آن هستند.

با این وصف باید توجه داشت که مجموعه وظایفی برای رهبری غیرمتمرکز نهادهای مدنی مرجع واحزاب وشخصیت ها وجود دارد که در صورت تحقق آن شبکه های اجتماعی قدرتمند می شود. مهندس موسوی در بیانیه شماره 10 خود نگاه به ایران و دید به ارزش های جمهوری اسلامی و اجرای ظرفیت های قانون اساسی دارد؛ ظرفیت هایی که همه مردم ایرانی می دانند و تنوع مذهبی، قومی، زبانی، اقوام ایرانی را در کلیت خود تایید می کنند.

اما نگاه محوری این نوشتار، شکافتن رابطه بین شبکه یا نهادهای مدنی غیر رسمی با نهادهای مدنی مرجع، احزاب و شخصیت های سیاسی و فکری می باشد. بی گمان نهادهای مدنی غیررسمی به مانند شاخ و برگ های تنومند یک درخت ریشه دار عمل می کنند و محیط خانه، کار و محافل دوستانه را شامل می شوند؛ جمع های دوستانه از هواداران یک تیم ورزشی تا مسافرت های فامیلی و یا یک تیم کوهنوردی را شامل می شوند؛ فضای ادارات، مدارس و دانشگاه ها، بازار و خیابان و کسبه را مملو از شور و شوق حق طلبی راه سبز امید می کنند. به عبارت ساده تر، شبکه های غیر رسمی مدنی میهمانی ها، دورها و جمع های مطالعاتی و یا قرآنی و جلسات دعا و یا هیات های مذهبی و حتی صندوق های قرض الحسنه را نیز شامل می شوند. در این رابطه هر فرد به شور و شوق باورها و یا برنامه هایی را تولید و یا همراهی می کند و مطمناً چنین طراوتی از سوی نهادهای مدنی غیر رسمی بسیار در جوشش سایر پایه های جنبش سبز تاثیر گذار خواهد بود. و اما، به واقع، این نهادها دیالکتیک وار تاثیرگذار و تاثیرپذیر هستند، ایده ها و خلاقیت ها در این نهادها بهتر تولید می شود و مکان شیوع وگسترش عملی آن نیز بیشتر است.

اما مهمتر آن است که در نهادهای مدنی غیررسمی می توانند محل آموزش این اصول مهم باشند:

1-  پیروزی زود هنگام می تواند در واقع پیروزی نباشد؛ و تغییری از حالتی به حالتی دیگر می تواند باشد تا رسیدن به وضعیت بهتر! "تجربهء انقلاب اسلامی و مشروطیت در جلوی روی ماست".

2- هدف باید مشخص، معین، دست یافتنی و قابل ارائه باشد. باید در اوج رفتار اخلاقی و آرمانی تلاش کرد تا به اهداف مشخص و مرحله ای رسید؛ مانند چند هدف که راه سبز امید آنرا معرفی کرده است.

3- روحیهء کار جمعی در این نهادها می تواند ارتقا یابد.

4- رهبری مدنی در این جامعه جا می افتد؛ رهبری مدنی که بر اساس قرار داد، محدودیت زمانی و رابطهء حق و حقوق است.

5- سطح مبارزه به سطح زندگی نزدیک می شود و عین زندگی می گردد و گسست معمول میان مبارز، زندگی خانوادگی و دوستانه و غیر از بین می رود.

6- نوعی اعتماد بنفس در این جمع به وجود می آید.

7- کار جمعی این نهادهای غیررسمی بر تقویت کار جمعی نهادهای مدنی واحزاب می افزاید.

8- این نهادها وسیله و نیروی غیر وابسته به نهادها و احزاب در جامعه می شوند که ایده می دهند و ایده می گیرند.

9- رشد تکامل شخصیت افراد در این نهادها شاید بارزترین و مفیدترین آن باشد. از همین روی فعال مدنی و سیاسی می تواند بانی چنین جمع های مدنی غیررسمی در محیط کار و محافل دوستانه باشند، بدون اینکه بخواهند رابطهء هژمونی طلبی در این جمع ایجاد کند؛ این نهادها مدنی غیررسمی ضرورت دمکراسی خواهی است.

 

نهادهای مدنی مرجع:

نهادهای مدنی مرجع پایه و اساس دمکراسی هستند که رودهای کوچک نهادهای غیررسمی را یاری می دهند و یاری هم می گیرند. آنها در حقیقت رودخانه هائی هستند که نتیجهء رشد و تکامل نهادهای مدنی غیررسمی هستند. رابطهء حوزه علمیه را با هیات مذهبی را همه می دانیم، وجود هیات و حوزه علمیه شهر به یکدیگر پیوند خورده است.

نهادهای مدنی مرجع زمانی قدرتمند می شوند که بتوانند مخاطب گسترده مستقیم داشته باشند.

یک جمع معلمان در یک مدرسه در تعامل با انجمن صنفی معلمان شکوفاتر می شود و انجمن صنفی نیز در رابطه با جمع معلمان در یک محله یا دبیرستان، قدرتمندتر می گردد. اما بدون رابطه با نهادهای مدنی مرجع، نهادهای مدنی غیررسمی نمی توانند موثر واقع شوند. کارگران، معلمان، کارمندان، اقوام، اصناف و... در تجمع محلی یا صنفی، در پیوند با نهاد مرجع مدنی می توانند قدرتمند شوند و فراخوان یک نهاد مدنی مرجع در صورت ارتباط با نهادهای غیررسمی نشان از قدرت آن می دهد.

باید پذیرفت که جامعهء مدنی ما بی اندام است، در نیجه حالت ژله ای دارد. باید این نهادها را اندام وار کرد. نهادهای مدنی مرجع شامل زنان، اقوام، اصناف و... می باشند که باید به رسمیت شناخته شوند و مورد تعامل قرار گیرند و از سوی احزاب، شخصیت ها و رهبری جنبش سبز مورد اعتماد واقع شوند.

به عبارتی، فقط انجمن اسلامی معلمان وجود ندارد، بلکه چند نهاد مرجع معلمان، کارگران، کارمندان، پزشکان و مهندسان وجود دارد که در صورت توافق با نهاد مرجع بر سر معیارها و مصداق ها در حنبش سبز باید مورد توجه قرار بگیرند تا جنبش سبز مدنی قدرتمندتر شوند تا به اهداف حقوقی خود دست یابند.

این نهادها وجود دارند و در چهار سال گذشته بیشتر از احزاب سیاسی مطالبات مدنی را مطرح کرده اند و در ازای آن بازداشت، زندان، محرومیت و فشار را تحمل کرده و بر فضای مطالبه محوری انتخابات تاثیر گذاشته اند.

می گویند مهندس موسوی در کوران فعالیت های انتخاباتی خود بر دو تجربه تاکید کرده: بالارفتن نگاه ملی و ایران خواهی، خواسته ها و مطالبات اجتماعی.

این دو ویژگی را باید بیشتر مرهون فعالان ملی ـ مذهبی و ملی و فعالیت های اقوام و اصناف و زنان ایرانی دانست؛ آنها ایران را فقط زبان فارسی و تهران و مردان قلمداد نمی کنند؛ ایران انتزاعی که ریشهء در تاریخ کهن دارد و منافع کلی را دارا ست، در نهایت در خدمت حاکمان قرار می گیرد و عاقبت نیز همین حامیان خود را که برای ایران جان و مال می دهند سر کوب می کند. این نگاه جدید به نام ایران به عبارتی نگاه مدنی یا اجتماعی از ایران مجموعه ای جان دار می سازد که قدرتی فراگیری همهء اقوام ایرانی  را  دارد.

نهادهای مدنی مرجع نیاز به نهادهای مدنی غیر رسمی دارند اما، در عین حال، بستر در برگیرنده را شامل می شوند، در نهایت این نهادهای مدنی گوناگون هستند که شبکه های غیررسمی را از قاعده دولت گرایی و پوپولیسم نجات می دهند و در عین حال خود نیز از انزوا نجات می یابند؛ چراکه نهادهای مدنی مرجع، در فقدان ارتباط  با اجتماع، منزوی یا فرقه ای می شوند و در عمل کارکرد ارتباطی خود را به عنوان رابط جامعه و احزاب و حاکمیت از دست می دهند. نهادهای مدنی پدیدآورندهء جنبش سبز هم مدیون آن هستند؛ جایگاه نهادهای مدنی مرجع در جامعه در حال مطرح شدن هستند اما در زیر فشار شدید قرار دارند (مانند انجمن صنفی روزنامه نگاران، کانون صنفی معلمان، کانون وکلا و اصناف بازار و مهندسان و پزشکان و تشکلات مربوط به اقوام ایرانی اعم از مذهبی، قومی، ملی و... )

نهادهای مدنی مرجع در ارتباط با نهادهای غیر رسمی می باید:

1- وجود آنها را به رسمیت بشناسد.

2- رابطه تعاملی با آنان برقرار کنند.          

3- در شکوفایی آنها بکوشند.

4- جنبش سبز باید تنوع این نهادها را به رسیمیت بشناسد و دید اثباتی به آنان نگاه کند.

5- نظرات این نهادها را مورد بررسی قرار دهد و طرف مشورت قرار بگیرد.

6- نهادهای مدنی مرجع در عین حفظ استقلال، ارتباط با جنبش سبز را در اولویت قرار دهند.

7- توافق حداقلی بر سر خواسته ها را باور کنند وبر سر تحقق آن بکوشند.

8- نهادهای مدنی مرجع، رهبری مدنی که بر اساس توافقات مصداقی، رهبری مشروط است در عمل اثبات کنند و در تقویت این دیدگاه بکوشند.

9- نهادهای مدنی مرجع باید توجه کنند که در صورت سرکوب جنبش سبز امکان فعالیت مستقل آنان بسیار مشکل می شود.

 

احزاب سیاسی

احزاب سیاسی در عنوان محل تجمع و ممکن کنندهء چرخش قدرت سیاسی بازیگر در پارلمان، انتخابات و سیکل های دولت مورد توجه هستند. اگرچه در ایران به دلیل عدم قدرتمندی جامعهء مدنی   چنین کارکردی ندارند و شخصیت های سیاسی قدرتی برابر با احزاب سیاسی و یا بیشتر دارند؛ با این حال در این سال های اخیر چند حزب اصلاح طلب در درون حاکمیت و بیرون از آن با طرح دیدگاه ها واجرای رفتار هایی در فضای سیاسی کشور تاثیر گذار بوده اند. به خصوص این احزاب کارکرد مطبوعاتی و انتخاباتی بیشتری دارند، احزاب مزبور به اعتقاد نگارنده بعداز مبارزات پارلمانی و بستن رسانه ها کارکرد عملی کمتری داشتند، به خصوص از سال 84 به بعد. با این وصف اما نقش موثری در ایجاد جنبش سبز داشته اند و در انتخابات در قالب ائتلاف و تشکل فراگیر قدرت تاثیر خود را نشان دادند، حال سخن این است که رابطه این احزاب با جنبش سبز باید چگونه باشد:

1- احزاب سیاسی همانند تیم های تشکیل دهنده لیگ فوتبال که در صورت نشاط و قدرت جنبش سبز را که همانند تیم ملی است را یاری می رسانند. پس وجود آن ضروری ست.

2- احزاب سیاسی نقش تحریک و فعال کردن بسیاری از نیروهای حزبی و غیر حزبی را دارند، این نیروها در انتخابات فعال شدند و بر جامعه تاثیر گذاشتند، این تاثیر در شرایط فعلی به ارائه تحلیل و... چشم انداز و توضیح اما و اگرهای جامعه باشند.

3- احزاب سیاسی در ارائهء راهبردها و تاکتیک ها اهداف جنبش سبز را عملی کنند و پیش قدم شوند.

4- احزاب سیاسی، می باید استقلال نهادهای مدنی مرجع را به رسمیت بشناسند و ایجاد نهادهای مدنی مرجع را تبلیغ و ترویج و توصیه کنند و از اعضا و هواداران خود بخواهند این نهادها را تشکیل و یاری دهند. چنین اقدامی بسیار ارزنده است.

5- احزاب سیاسی در جریان  موج سبز باید با تقویت نهادهای مدنی غیررسمی و مرجع، در حقیقت آیندهء خود و دمکراسی را تضمین کنند و در شرایط ایجاد شده امکان شکوفایی دمکراسی را مضاعف سازند.

6- احزاب سیاسی بر اساس معیارهای اهداف معین مرحله ای با به رسمیت شناختن رهبری جنبش، در عین حفظ استقلال و تقویت خود، نشان دهند که تنوع و تکثر را در جامعه به رسمیت شناخته و به آن یاری می رسانند.

7- احزاب از هژمونی طلبی در جنبش بپرهیزند، چرا که حتی احزاب واقعی در یک جامعه فراگیر نیستند و در برگیرندهء طبقات معینی هستند. شخصیت های سیاسی، فرهنگی، هنری، ورزشی به عنوان چهره های معتبر در کنار نهادهای مدنی غیررسمی و رسمی و احزاب سیاسی تاثیرگذار هستند و، به واقع، مروج، تحلیل گر و آسیب شناس خوبی هستند که خطاها را بهتر تشخیص می دهند. اما توجه به دعوت مخاطبان خود در فعالیت جنبش سبز از وظایف این چهره های تاثیر گذار است. در حوادث بعد از انتخابات موج برانگیختگی این چهرها قابل تحسین است منتها این حمایت ها باید با توصیه های روشن و تحلیل های مثبت و نقدی همراه شود؛ در نزد ایشان تبیین و تحلیل با دلیری همراه شود و به مردم جامعه امید و شجاعت و درایت نشان داده شود.

در خاتمه  این نکته را باید گوشزد کرد که نهادهای مدنی، نهادهای غیررسمی و احزاب در کنار هم، دست در دست یکدیگر، می توانند کارستان مسیر سبز را هموار کنند. در این میانه رهبری مدنی سیاسی جنبش سبز با توجه به معیارها و مصداق ها قابل حمایت است. چنین تجربه ای در جامعه ما  جدید و بدیع است؛ باشد که کامیاب گردد.

http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2009/september/28/-6c57123ab0.html

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com