بازگشت به خانه

جمعه 14 آبان  1389 ـ  5 نوامبر 2010

 

نگاهی به کار دو شخصيت رسانه ای

شهرام فريدونی

اخيراً مطلبی از نيک آهنگ کوثر در زمينهء کار مطبوعاتی اش خواندم و نيز مصاحبهء مسیح علینژاد و نیک آهنگ کوثر را در برنامهء پرگار بی.بی.سی دیدم و مایلم چند نکته را از دید خود در مورد نظرات آنها ذکر کنم.

نخست، مایلم که بگویم که بنظر من زمان آن رسیده که واژه خبرنگار و روزنامه نویس / نگار را تشریح کنیم. چرا که بگمان من این دو با هم فرق دارند. بنا بر تعریف، روزنامه نگار کسی است که در روزنامه یا مجله می نویسد / می نگارد. حال او چه می نویسد، مسئله دیگری است! او می تواند هر چیزی بنویسد، منجمله تحلیل شخصی خودش که منعکس کنندهء تعلقات فکری اوست. اما یک خبرنگار این کار را نمی تواند انجام بدهد، چرا که بنا بر تعریف واژهء خبرنگار، وظیفهء یک خبرنگار ثبت/ نگارش وقایع، آنگونه که اتفاق افتاده اند، و منتقل کردن آن اخبار به صاحبان اصلی آن که مخاطبین هستند می باشد. این کار، یعنی انتقال خبر، بايد با صداقت و امانت کامل، بدون افزودن چیزی به آن انجام شود؛ انتقال خبر بدون سنجاق کردن تفسیری به آن؛ انتقال همهء خبر بدون قیچی کردن چیزی از آن؛ انتقال خبر بدون در نظر گرفتن مصلحت این و آن. آری، به این می گویند خبرنگاری. حال خواننده، در مورد این خبر  چه نتیجه گیریی می کند  و چه تصمیمی می گیرد، به خود او مربوط است.

در واقع، کار یک خبرنگار از این جهت به کار یک پلیس جنایی و یا یک تاریخ نویس شبیه است که باید ثبت کند، اما  حق دخالت و دستبردن در وقایع را ندارد.

در جریان جنگ ویتنام، خبرنگاران و عکاسانی را می دیدیم که بدون در نظر گرفتن «مصلحت مقطعی»، از چپ به راست می دویدند و با به خطر انداختن جان خود، کاری نمی کردند بجز ضبط و جمع کردن عکس از وقایع. در این میان هرگز دیده نشد که آنها وظیفهء خود را فراموش کرده، عکاسی را رها کنند و اسلحه بردارند و یا شروع کنند به انجام وظایف صلیب سرخ.  علیرغم اینکه خیلی از قشریون و عوام هم به آنها تهمت هایی از قبیل  سنگدلی و غیره زدند.

در واقع، چون نیک بنگریم، کار این خبرنگاران است که مانگار می ماند، و نه آنهایی که بخاطر مصلحت، لاپوشی می کردند و مدح رئیس جمهور آمریکا را می گفتند.

امروز، در جهان آزاد که خبرنگارش زنجیری به پای افکار خود ندارد و تعصبی را یدک نمی کشد،  یک خبرنگار مترقی، کار خود را مانند یک پستچی می داند که وظیفهء او صرفاً حمل و تحویل یک بسته / نامه (خبر)، با مراقبت  کامل جهت سالم بودن و  آسیب وارد نشدن به  محموله، با امانت داری کامل و بدون باز کردن آن و یا دست درازی به آن، آن هم در کوتاه ترین زمان ممکن به صاحب واقعی آن بسته / نامه  می باشد. وظیفهء این پستچی سبک و سنگین کردن مصلحت و یا ممیزی نامه نیست.

متاسفم که بگویم این بسیار غم انگیز است که در ایران امروز عده ای از اهالی رسانه ها، بخاطر نداشتن امکانات، از درک این مسئله محرومند. اما تاسف واقعی آنجا شروع می شود که می بینیم عده ای هم در جهان آزاد، بجای استفاده از فرصت و  فراگیری این نکات، همان طرز فکر، باند بازی، و خودی و غیر خودی کردن های خود را در کارهایشان اعمال می کنند و جرأت باز کردن زنجیرهایی که صاحبان قدرت بر دست و پای آنها زده اند را ندارند.

زمانی که فردی لحظه ای از حمایت یک گروه و یا یک سری اشخاص غفلت نمی کند، او می تواند، شریف باشد، شجاع باشد، نویسنده و غیره هم  باشد. بزبان دیگر، می توان او را  خیلی چیزها خواند، اما بطور قطع  نمی توان او را خبرنگار نامید.

یکی از خصوصیات کشورهای مدرن اصل عدالت، صداقت و بیطرفی در مسائل است. بارها دیده شده که در جوامع مترقی، یک قاتل و پدوفیل را، علیرغم  میل عوام، به دادگاهی عادلانه برده اند و برای او وکیلی گرفته اند که بدون  حب و بغض و مصلحت اندیشی، کاملاً بیطرفانه از حقوق آن قاتل و پدوفیل دفاع کرده است و به همان خاطر هم مورد انتقاد قشریون قرار گرفته که چرا مصلحت را در نیافته است. آری این است فرق مدرن بودن و طرز تفکر بردگی.

من از نیک آهنگ گرامی تشکر می کنم که تعصب را به کناری گذاشته، فکرش را برای یادگیری باز گذاشته و از اعتراف به اشتباهات گذشته اس هم  نمی هراسد! همین کار او در کنار اینکه مصلحت اندیشی را در کار خويش دخالت نمی دهد، او را بعنوان معیاری در تاریخ خبرنگاری ایران جای خواهد داد.

همچنین من برای شجاعت و شرافت خانم علینژاد احترام زیادی قائلم، اما متاسفم که بگویم که دامنهء این احترام من به بصیرت سیاسی او،  متدها، تعصبات، و طرفداری کردن ایشان از عده ای اصلاح طلب سرشناس نمی رسد. شجاعت او را در مجلس حکومت اسلامی می ستایم، اما واقعاً از مداحی او برای خاتمی و تعصب و تعلق خاطر او به این دسته متأسفم.

خاتمی را مثال زدم، چرا که بنظر من، صرف نظر از کارها و تأثیر مخرب او بر جامعهء ایران، هر انسان آزاد اندیشی باید از شخصی که آن مطالب حيرت انگيز را در مورد لاجوردی جلاد گفته، فرسنگ ها فرسنگ فاصله بگیرد نه آنکه برای تولد او مداحی کند. خود این امر مربوط می شود به بصیرت ایشان و  دلیل دیگری  است برای دوری جستن از تعصب و مصلحت اندیشی، بخصوص  برای کسی که سعی می کند که خبرنگار بشود.

در پایان باید بگویم که مصاحبهء پرگار، کاری بسیار عالی بود و جواب های متین و با منطقی که در این مصاحبه داده شد، این مصاحبه را بسیار پر بار کرد. براستی انصاف و متانت مجری برنامه هم قابل ستایش است و جا دارد که از خود بپرسیم که آیا کیفیت این برنامه در این حد می ماند،  اگر مجری برنامه هم  تعصبات و جانبداری های شخصی، و مصلحت را وارد این برنامه می کرد؟

فراموش نکنیم که عاقبت این حقیقت است که ما را آزاد میکند

شاد و سر بلند باشید

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com