بازگشت به خانه

دوشنبه 10 آبان  1389 ـ  1 نوامبر 2010

 

لولوی تجزیه برای بازی شطرنج سیاسی

سیروس ملکوتی

سال هاست که هراس از تجزیه و طراحی فروپاشی یکپارچگی ایران را از این و ان زبان اندیشه می شنویم. خود این هراس پروری دکترینی برای ماندگاری و مشروعیت پذیری این و آن سیاستمدار گردیده است؛ دکترینی که از ترجمه و تفسیر عواطف و واژه ها می خواهد شواهدی استدلالی برای اثبات نظریات خود بیافریند. اما پافشاری بر چنین زبان اندیشه ای توانسته است ذهنیت تقابل را با خود در این دوران حادثه افرین و در حاشیهء گفتمان سیاسی آفریده و شواهد جدیدی برای مدعی در بستر زبان عاطفه فراهم آورد.

اما ما، با این همه، قادر نیستیم به شناسایی و دریافت چگونگی چنین مخاطرات جدی از هراس پروری پی ببریم. تنها دریافت مشخص ما در این وادی همانا تکرار زنگ خطری ست بر آمده از چند تئوری سترون شده.

این زبان اندیشه خواستار «وحدت ملی» ست و این وحدت را در یگانگی تمکین واره ای به یک محور فرهنگی ـ سیاسی می پندارد. محصول کار چنین پنداری اما تاکنون نشانه از ذهنیت های انشعاب یافته از یکدیگر را گواهی می دهد؛ سیاستی که در بازی شطرنج سیاسی توانست وجود قطبی شده و امکان ماندگاری یک نهاد کوچک سیاسی را تامین نموده و با در اختیار گذاردن چوب تعلیمی در دستان این پندار پروری هشدارگونه مسندی سیاسی را ممکن سازد.

یافته ها و کنکاش حقیقی در داده های زمینی هرگز نمی توانند چنین شواهد هشدارگونه را تایید و تامین نمایند.

این گفتمان مجازی و جدال واژگان، در انتزاع از یک گفتمان حقیقی و سرنوشت ساز پیش رویمان، خود را می پروراند؛ گفتمانی چون «تمرکز» یا «عدم تمرکز» قدرت سیاسی در ایران.

در برابر چنین گفتمانی می توان بر چگونگی و وجودیافتگی و وجود پذیری گوناگونی های قومی- ملی در ایران تکیه نمود و بدیل خود را برای گفتمان سیاسی بر صحنه سیاست به تصویر درآورد، نه آنکه درماندگی خود را در چنین تقابلی با برپایی هراسی بی بنیاد تبدیل به یک گفتمان نمود.

به آرایش سیاسی اندیشه های احزاب سیاسی کردستان بنگریم و ببینیم سازیان یافته ترین باور به عدم تمرکز سیاسی- فرهنگی از آیندهء سرزمین مشترک خود ایران چه می خواهند.

همهء احزاب سیاسی در کردستان، و یا شاید بهتر باشد بگویم احزاب سرنوشت ساز در زندگی مردم کردستان ایران، بر این باورند که نظام فدراتیو مبتنی بر حق و حقوق برابر شهروندی و نظامی دمکراتیک و سکولار می تواند تامین کنندهء خواسته های همهء ساکنین ایران زمین گردد. پاسخ بدین اندیشه اما مجهول باقی می ماند و تنها تقابلی که صورت می پذیرد همانا ایجاد توهم و ابهام گونگی چنین طرحی ست. گفته می شود که حکومت های آینده فدراتیو پیش زمینهء استقلال بخش های مختلف ايران را فراهم می آورند.

این استدلال مجهول بیشتر به فالگیری شباهت دارد تا یک گفتمان سياسی. نظام های فدراتیو معاصر در کشورهای عدیده هیچ یک عاملی برای جدایی نگردیده و اتفاقاً همایش و یگانگی را در بستر حرمت به گوناگونی های فرهنگی به یک واقعیت اجتماعی تبدیل نمودند. درک از فدرالیزم در نظر احزاب کرد و غیرکرد ایرانی بر بنیاد ارایشی همگنانه برای رفع تبعیض سیاسی- اقتصادی و فرهنگی در نظر آورده شده است. در این اندیشه نه تنها دولت مرکزی محو نمی شود بلکه نیروی بیشتری می یابد؛ آن هم از طریق مشارکت و کنترل؛ سهامدار بودن در قدرت. و بنای قدرت سیاسی جدا از جدال بدیل ها که امری طبیعی و دمکراتیک بشمار می رود پایداری و اینهمانی آن را تامین می نماید.

در این زبان اندیشه سیاسی نه قرار است میراث زبانی و فرهنگی قوم یا ملتی محو گردد و نه از گردونهء بیان برون افتد. بلکه امکان گسترده ای برای انکشاف گنجینه های فرهنگی خاموش و انکار شده را در خود خواهد پرورانید که بی شک منابع جدیدی را بر میراث و فرهنگ معنوی بشری خواهد افزود.

اما، از منظری دیگر، این اندیشه آورده می شود که ساختار ذهنی و تاریخی ایران مجالی برای چنین وعده هایی نمی دهد و همایش و یگانگی ملی تنها می تواند در محور پذیری یک قدرت سیاسی متمرکز امکان یابد. برای تامین چنین وعده ای نیز بر پیشینه هایی گریزوار و گزینه وار از گواهان مبهم تاریخ دلایلی می آورند که نه ذهنیت جهان امروز در آن یافت می شود و نه عینیت ایران معاصر.

در هیچ یک از رفتار و اندیشه سیاسی احزاب سیاسی کرد نمی توان دلیلی مبتنی بر جدائی پذیری سیاسی و جغرافیایی و حتی عاطفهء سیاسی از خرد جمعی ایران یافت. پس چگونه است که طبل توهم مرتب بر دلهره می کوبد؟ و ذهنیت ایرانی را به توهمی جدائی پذیر میزبان می شود؟

مگر می توان تنها بر بنیاد طرح و اندیشهء چند نهاد خرد و کوچک استقلال طلب، و یا فلان طرح و خواستهء کشور همسایه، دادخواهی ساکنین ایران را به چنین خشونت و توهم زدایی میزبان شد؟ و ابهامی را در چنین وسعتی نسبت به ملیت های ایرانی و نمایندگان سیاسی شان دامن زد؟ چرا باید، بجای پاسخ به نیازهای حقیقی مردم ایران، در جستجوی منابع توطئه در جهان پیرامون مان بگردیم؟

جدال بی ثمر دیگر در مورد مفاهیم و عناوینی ست که تبیین درستی و نادرستی آن هیچ تغییری را در طرح و پاسخ به دادخواهی های حقیقی نمی دهد. بکار گیری واژگان قوم و یا ملت و یا خلق، روایت دیگری دارد. نه می بایست بهانهء جدل های بی ثمر گردد و نه امکان همایش را در درک از بنیاد دادخواهی منکر شود.

زبان اندیشه ای که می خواهد با ایجاد هراس از فروپاشی یکپارچگی ایران گزینه و برنامهء سیاسی خود را در این برهه به تصویر بیاورد تنها قادر می گردد جدایی و تجزیه خود را از دادخواهی حقیقی ساکنین ایران بیان دارد. هیچ سندی دال بر چنین هراسی موجود نیست. تنها هراس حقیقی را باید از تداوم انکار وجودی و گوناگونی های قومی- ملی دانست.

دوشنبه  ۱۲ مهر ۱٣٨۹ -  ۴ اکتبر ۲۰۱۰

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=32744

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com