بازگشت به خانه

دوشنبه 22 شهريور  1389 ـ  13 سپتامبر 2010

 

تبادل نظرهائی اينترنتی دربارهء طرح

«کميتهء غيرسياسی تدارکاتی» برای تشکيل «کنگرهء ملی ايرانيان»

         مقالهء جمعهء گذشتهء اسماعيل نوری علا، به نام «دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان» مورد بحث خوانندگان سايت هائی قرار گرفته است که آن را منتشر کرده اند. در اينجا برخی از اظهار نظرهای خوانندگان دو سايت «خودنويس» و «فيس بوک» را نقل کرده و از ديگر دوستان نيز دعوت می کنيم در اين بحث شرکت کنند.>>>

 

* رهام شریف در سايت «خودنويس»: به نظرم میاد که راهکار نخست راهکارهای دیگه را هم (به شکلی) در بر می گیره. به هر حال، من فکر می کنم استقبال عمومی استقبال نخبگان را هم به همراه میاره. (غم انگیز اینه که استقبال نخبگان لزوما استقبال عمومی را به همراه نمیاره!)

* ابراهيم سالک درسايت «خودنويس»: 1]  به گمان من برای کمیته‌ای که شما تصویر می‌کنید اضافه ی "غیر سیاسی" نارسا است و انسان را دچار بد فهمی‌ می‌کند. من اضافه ی "فرا سیاسی" را بیشتر می‌پسندم (چون هر چند این کمیته قرار است کار سیاسی نکند، اما هم زمان در حال تصمیم گیری در باب ضوابط امر سیاسی است). 2] اگر نکته گوشزد شده در بند 1 را بپذیرید، به گمانم اتفاقاً این رهبران سیاسی جامعه ما هستند که "حق" دارند و "باید" و "لازم است" بتوانند در یک کمیته فرا سیاسی در کنار هم بنشینند و ضوابط و روابط "رقابت" های آتی میان یکدیگر را تعیین کنند (و چه کسی‌ بهتر از سیاست مداران برای تعیین ضوابط امر سیاسی؟!)؛ هر چقدر که رهبران شناخته شده و با اتیکت سیاسی که در سی‌ سال گذشته با هم جنگ و دعوا داشته اند در انجام یک چنین کار فرا سیاسی‌ای موفق باشند به همان نسبت مردم را دل گرم خواهند کرد که "آلترناتیو" اصولاً موجود است و عملا شکل گرفته. 3] شاید این امر بزرگ "نشستن در کنار یکدیگر" و "تصمیم سازی فرا سیاسی" همان "کار سختی" است که اپوزیسیون ایرانی‌ باید انجام دهد و نه "بر اندازی نظام جمهوری اسلامی". شاید اگر آن کار سخت انجام شود، آن کار ساده تر انجام شدنی تر شود. شاید این "هزینه ای" است که اپوزیسیون ایرانی‌ باید بپردازد تا جنگ و دعوای بی‌ نتیجه ی سی ساله در چشم ایرانیان نظاره گر پاک شود و اندک اندک جایش را به اعتماد بدهد. 4] اگر این الگو را بپذیرید در این صورت نقش سایر گروه‌های غیر سیاسی، نخبگان و غیره- در صورت موفقیت سیاست مداران در امر خطیر تصمیم سازی فرا سیاسی- یک نقش "حمایتی" و "تبلیغی" خواهد بود که شک ندارم در صورت رخداد آن "امر بزرگ" این نقش حمایتی هم با جان و دل انجام خواهد گرفت.

* اميد سهرابی در سايت «خودنويس»: من راهکار دیگری دارم. معتقدم، به دلیل اخلاقی بودن نفس این کار، "کمیتهء غیر سیاسی تدارکات" حقانیت اش را از جای دیگری نمی گیرد بلکه از خودش می گیرد و، از آنجا که باید مدنی و غیر سیاسی باشد، باید نهادها و شخصیت های مدنی و ملی آن را تشکیل دهند. بنابراین، راهکار اول و دوم نزدیکت رین راهکار به آن چیزی ست که من در سر دارم. به نظر من، دموکراتیک ترین کار جمع شدن نه زیر یک مکان مسقف بلکه در میدان اصلی شهر است. یک روز را تعیین کنید برای تظاهرات ایرانیان خارج از کشور در حمایت از طرح تشکیل کنگره ملی. در صورتی که در اکثر کشورها تظاهرات برگزار شد مسالهء حقانیت و حساسیت حل می شود.

* ح.م. در سايت «خودنويس»: آقای نوری علای عزیز! ابتدا دوست دارم از شما به خاطر حضور در خودنویس که امکان گفتگوی دو طرفه را فراهم می کند تشکر کنم.  بنده چندان گرفتار توهم توطئه نیستم، اما با دست کم گرفتن جمهوری اسلامی هم میانه ای ندارم. در تمامی این دو- سه یادداشت هفته های اخیر شما (که با خوشحالی این طرف و آن طرف می گویم که مقدمات تشکیل کنگره اپوزیسیون به جریان افتاده و فقط کمی کند است)، از عکس العمل های قربانی محتوم چنین تلاشی و راه های مقابله با آن نشانی در نوشتهء شما نیست. مسلماً اینکه ما بزرگترین مانع موجود را ناهماهنگی اعضای اپوزیسیون در کنار هم بدانیم چندان به واقعیت نزدیک نیست و قطعاً جمهوری اسلامی همهء تلاش خود را برای جلوگیری از به وقع پیوستن چنین رخدادی خرج خواهد کرد. نباید فراموش کنیم که اینجا پای مرگ و زندگی برای آن در میان است و برای مسایل کمتر از آن جمهوری اسلامی از هیچ نوع فریب و نمایش و جنایت هرگز فروگزار نکرده است.

* اسماعيل نوری علا در سايت «خودنويس»: ح. م. عزيز! باور کنيد که ملتفت معنای اشارهء شما به اينکه «از عکس العمل های قربانی محتوم چنین تلاشی و راه های مقابله با آن نشانی در نوشتهء شما نیست» نشدم. اگر توضيح بيشتری بدهيد به نقص مقاله ام بيشتر پی خواهم برد. بهر حال احتمال می دهم که منظورتان از «قربانی» خود حکومت اسلامی باشد که لابد زير پای کنگره بايد قربانی شود. لفظ درستی نيست اما بهر حال گوهر حرف شما اين می تواند باشد که چرا در مقاله ات از واکنش های حکومت اسلامی حرفی نمی زنی؟ اگر چنين است، بايد بگويم که جای چنين بحثی، لااقل از لحاظ ساختار منطقی، در اين مقاله نيست. عکس العمل حکومت هم کاملاً قابل حدس و درک است. از فرستادن جاسوس و تأکيد بر اختلاف ها گرفته تا بدنام کردن اشخاص و در اوج آن حذف فيزيکی آنها. پسف مهم انسجام، گستردگی و شفافيت کار است. حکومت اسلامی که نمی تواند همهء مشتاقان برقراری کنگرهء ملی را از ميان بردارد. مهم اين است که اين مهم بوجود يکی دو نفر قائم نباشد. منظور من از کميتهء تدارکات پخش مسئوليت ها است و بر سياسی نبودن آن هم تأکيد می کنم تا دعوای سياسی در همان اول کار کميته را فلج نکند. بهر حال از اينکه وقت گذاشته و نسبت به نوشته ام واکنش نشان داده ای متشکرم.

* ح.م. در سايت «خودنويس»: آقای نوری علای عزیز، منظور من از «قربانی» دقیقاً همان حمهوری اسلامی بود که شما به درستی دریافتید. می دانید آنچه اینجا از آن صحبت می کنیم نوعی اعلان جنگ تمام عیار است هر چند که جنبه های اجتماعی و سیاسی آن پر رنگ تر از جنبه نظامی احتمالی آن است. احتمالا حق با شماست که جای باز کردن بحث درباره عکس العمل جمهوری اسلامی اینجا نیست اما این راه حل ها حتی برای کمیته تدارکاتی نقطه ضعف هایی بزرگ دارد که من که در توطئه فریب و خرابکاری صرفا تماشاچی هنرنمایی های جمهوری اسلامی بودم به سادگی می توانم نقشه های مطمئنی برای بی اثر کردن کنگره و حتی کمیته تدارکات آن (درقالب های بالا) پیشنهاد دهم. نکته دیگر به نظر من آن است که قبل از دعوت سازمان ها، حضور آنها مشروط به پذیرفتن یک منشور با تعاریف مشخص و بدون راه فرار باشد که البته کاری است نسبتا سیاسی و با راهکار شما( که البته آن هم از جنبه دیگری کاملا درست است) در تناقض به نپر می آید. منظور من منشوری است که پایبندی های بلاشرط به اعلامیه حقوق بشر، انتخابات آزاد و محورهای مورد بحث کنگره که صرفا شامل استراتژی یکپارچه براندازی، ساختار و مدت دولت موقت( نه اعضای آن)و نحوه انتقال قدرت به دولت قانونی بعدی و مرزهای قابل قبول برای حفظ آزادی های اصولی در پیش نویس قانون اساسی موقت کوچک(که قطعا باید بعد از 5 یا هفت سال تکمیل و اصلاح و به رای گذاشته شود) را در بر داشته باشد. بدون چنین قیودی ( که البته حتی بدون قید هم ما نمی توانیم دوستان را دور هم جمع کنیم) کنگره از فرط قیل و قال تبدیل به بازار ماهی فروشان خواهد شد. در کل منظورم این است که این کمیته تدارکاتی نمی تواند فقط دعوت کننده باشد، ناگزیر باید چارچوب بحث را مثل هر مراوده دیپلماتیک دیگری از پیش با هماهنگی دعوت شوندگان ببندد.

* اسماعيل نوری علا در سايت «خودنويس»: ح.م. عزيز من. چارچوب بحث در همين ابتدا روشن است: ايجاد يک سيستم آلترناتيو. و آلترناتيو يعنی هر آنچه حکومت اسلامس نيست اين هست و بر عکس. حکومت اسلامی حکومتی مذهبی ـ ايدئولوژيک است، پس آلترناتيو آن حکومتی سکولار و غير ايدئولوژيک است. حکومت اسلامی نه دموکراسی و نه حقوق بشر را قبول دارد، اين سيستم برای اينکه آلترناتيو باشد بر پايه باور به حقوق بشر و دموکراسی بايد ساخته شود. پس هر گروه و شخصيتی که چنين نخواهد نمی تواند آلترناتيو ساز باشد. بهمين دليل هم ما بسياری از سازمان های ايدئولوژيک و مذهبی را در کنار خود نخواهيم داشت. در ضمن، ای کاش حال که نوشته ايد که «می توانم نقشه های مطمئنی برای بی اثر کردن کنگره و حتی کمیته تدارکات آن پیشنهاد دهم، چنين کاری را بعنوان يک خدمت بزرگ در اين راه انجام دهيد تا بصورت شفاف خوانندگان ما بدانند با چه سناريوهائی روبرو خواهيم بود. اين از ميزان تأثير و غافلگيری اينگونه سناريوها خواهد کاست.

* ح.م. در سايت «خودنويس»: جناب آقای نوری علای گرامی، اول آنکه: می دانید آنچه در منشور یا دعوت نامه کمیته مد نظر من بود تعریف شفافی از همین حقوق و بشر و دموکراسی و سکولارییسم بود. اگر تعاریف حقوقی بدون درزی فراهم نکنیم باز همینجا هستیم که بوده ایم. فردا آقای حجت الاسلام ک هم، با تعریف دلبخواه خود از این کلمات، حضور می یابند و آقای قاضی س. م هم با تعریف خود از حقوق بشر حضور خواهند یافت. شاید هم البته خیلی به اصطلاح مکانیکی به قضیه نگاه می کنم ولی تا آنجا که می شود باید لغتنامه های طرفین بحث را یکسان کرد تا بتوانند گفتگو کنند. دوم:به دو دلیل کاملا معقول افشای راه حل هایی برای ضربه زدن به خودمان در محیط عمومی مانند اینترنت را صلاح نمی دانم. اول آنکه ممکن است آنچه به ذهن من و امثال من می رسد هنوز به فکر آقایان ج.ا نرسیده باشد و ما خود تیغ برانی را در اختیار آنها قرار دهیم. دوم آنکه با افشای آنها ممکن است آقایان دست به روش های جدیدی بزنند که ما از قبل آن را پیش بینی نکرده باشیم. اجازه بفرمایید کمی به آنچه در ذهن دارم سامان بخشم، سپس آن را برای شخص شما ارسال خواهم کرد. آن کلمه جنگ در کامنت قبلی را بدون احتیاط بکار نگرفتم تنها در زمانی می توان آشکارا طرح ها و نقشه ها را در مقابل دشمن به نمایش درآورد که توانایی ما چند ده برابر دشمن باشد آنقدر که دانستن یا نداستن آنچه قرار است بر سرش بیاید کمکی به او نکند و فکر می کنم ما الان در آن موقعیت نیستیم.

* نيک آهنگ کوثر سردبير سايت «خودنويس»: آقای نوری علا منظور ایشون اینه که کمیته تدارکات باید سیاسی باشه نه غیر سیاسی. دقیقاً خلاف هدف تشکیل این کمیته.

* اسماعيل نوری علا در سايت «خودنويس»: نيک آهنگ گرامی. منظور بهنام را می فهمم. شايد در پاسخم قصور کرده ام. کميتهء تدارکاتی حکم رانندهء اتوبوسی را دارد که می خواهد يک تيم فوتبال را برای مسابقه به جائی ببرد. آن جا و مقصد، حاکميت سکولار ـ دموکرات يک دولت آلترناتيو است. بازی فوتبال را هم بگيريم که گرداندن آن دولت. اما راننده و شاگردش بايد کار خودشان را بکنند نه اينکه رانندگی را رها کرده و دربارهء انواع تاکتيک های فوتبال به بحث بنشينند. کار آن ها يک کار تدارکاتی است برای جمع کردن بيشترين ايرانيان مؤسس کنگرهء ملی و انجام انتخابات برای تعيين اعضائی که از جانب ديگران به کنگره می روند. البته که اين کنگره جای بحث و دعوا و قهر و آشتی است. اما من مطمئن هستم که ـ اگر چنين کنگره ای تشکيل شود ـ شخص بهم زن بايد دل شير را داشته باشد که به اين خيانت تاريخی اقدام کند.

 

* aa در سايت «خودنويس»: جناب آقای نوری علا. سخن امروز ما با این واژه استبدادی دیگر خوانانی ندارد ،که من و ما از چه کسی خوشمنان می آید، و یا بر عکس، این واژه استبدادی در فرهنگ جامعه متکثر امروز ما جای ندارد، ایران امروز هفتاده میلیونی فرا تر از یک حزب و چند سازمان می باشد، و هیچ نیروئی هم در شرایط کنونی چنین ادعائی را ندارد. حتی اگر جریانی هم مدعی بود، باید در وهلهء نخست این گونه دوستان را به چند روانپزشک دلسوز سپرد  و اما در مورد کمیته ای که اشاره نمودید، خوش بختانه، همان طورکه خود آگاهید، تعداد هم میهنان سر فراز در خارج از کشور بیش از هزاران، و یا صدها هزار نفر می باشد. در این مورد هیچ گونه مشکلی وجود ندارد، کافی ست اراده  و تصمیمی آغاز شود، تا لشکر فرهيختگان ایرانی خودی نشان دهند. همان طور که در مطلب پیشین خود گفتید، منتظر نمانید که آنها به سوی ما آیند، بلکه این ما هستیم، که به سوی آنها دست دراز کنیم .

 

* بهنام در سايت «خودنويس»: آقای نوری علا، تمام این حرف هایی که زدید درست اما چند نکته را هم من عرض کنم: 1] مهمترین کار این است که یک یا چند نفر شروع به اقدام در این باره کنند. یعنی از مرحله نظری وارد مرحله عملی شوند. یعنی مثلاً شما گوشی تلفن را بردارید و با فلانی برای جلب حمایت، تبلیغ و راه اندازی این کمیته صحبت کنید. 2] کمیته خودش باید مانیفست ماموریت و راهکار خودش را تعیین کند. 3] پس از انجام هر مرحله، مصوبات باید برای عموم اعلام شده و در رسانه ها به بحث گذااشته شود و ترجیحاً از میزان موافقت ایرانیان در هر مرحله رای گیری در سایت های اینترنتی به عمل آید. کمیته باید پس از مدتی نظرات مطرح شده را جمع آوری و دسته بندی نماید و در صورت صلاحدید آنهایی را که مناسب می داند لحاظ کند و نهایتاً گزارش کار خود را برای عموم منتشر کند. 4] پیشنهاد شما مستلزم این است که لااقل ایرانیان ساکن خارج اعتبار مالی آن را فراهم کنند. پرداخت پول کار بسیار مهم و مشکلی است آن هم با توجه به فرهنگ و سابقهء تاریخی ما ایرانیان. شاید اگر حسابرسی و حسابداری آن به سازمان های مالی بیطرف خارجی سپرده شود سوظن و بد گمانی ذاتی ما ایرانی ها بخصوص در امور مالی کاهش یابد و مردم با رغبت بیشتری در پرداخت هزینه و فراهم کردن اعتبار سهیم شوند. 5] همانطور که می دانید، قدم اول مهمترین و بزرگترین است. به نظر من همین الآن گوشی تلفن را بردارید و به آنهایی که می شناسید زنگ بزنید و به نظر من از سرسخترین مخالفان فکری خود شروع کنید. 6] شما دو نوع نظر دریافت کرده و خواهید کرد: نظراتی که مستقیم یا غیر مستقیم می گوید این کار را نکنید و نظراتی که می گوید این کار را بکنید. بهتر است در مورد نظرات دسته اول کور، کر از همه مهمتر در جهل مرکب باشید. 7] من به شخصه اگر همین الآن شماره حساب اعلام کنید به عنوان اولین نفر standing order برای کمک مالی می گذارم. اصلاً هیچ چیز منفی ای درباره آن به ذهن راه نمی دهم. یه نظر من این تنها راه موفقیت است. هیجان به نتیجه رسیدن چنین اقدامی و شادی ناشی از آن به نظر من از هر چیزی باارزش از است. به فرض محال هم که به نتیجه ای که ما می خواهیم نرسد با انجام این کار در هر صورت شرمنده وجدان و مشغول الذمه خود نخواهیم بود و دین خود را به وطن و انسانیت ادا کرده ایم.

* aa در سايت «خودنويس»: پیشنهاد بهنام در مورد کمک مالی ،نخستین گام است. باز نمودن حساب بانکی، در مورد نخستین حرکت در این پروژه ملی میهینی، یکی از بدیهیات است .که فردا متهم نشویم. و نکته دیگر، متوجه خواهیم شد که مسوولیت ها چه قدر جدی ست .

* اسماعيل نوری علا در سايت «خودنويس»: بهنام عزيز. چه دلگرم کننده می نويسی، آنگونه که من پيرمرد را هم، به ياد ايام جوانی از دست رفته، بر سر شوق می آورد. باور کن که امور مالی از هيچ اولويتی برخوردار نيستند. مهم ارادهء من و شما است. من تلفن را برداشته ام و با ده ها نفر صحبت کرده ام. هم اکنون اگر به سايت سکولارهای سبز www.seculargreens.com سری بزنيد خواهيد ديد که هم اکنون دل های بسياری، در شهرهای مختلف دنيا، گرد هم آمده اند. اما شما به من بگوئيد که به چند نفر زنگ زده ايد و در مورد اين طرح گفتگو کرده ايد. بگذاريد کمی با هم سخن بگوئيم و درد دل کنيم و عقل هامان را روی هم بريزيم و ببينيم اين همه که در مورد خردجمعی سخن می گويند راست است؟ دل ها که يکی شد همه گشاده دست می شوند و نان خود را با هم قسمت می کنند. الان همين کامپيوتر و اينترنت و ای ميل و فيس بوک و تويتر امکاناتی گستره هستند که ما را کنار هم به گفتگو نشانده اند. شما هم سخن بگوئيد. فکر کنيد عضوی از کميتهء تدارکات هستيد و قرار است کنگره ملی ايرانيان برای ايجاد آلترناتيو سکولار ـ دموکرات حکومت اسلامی را بر پا کنيد. فکرها و پيشنهادات تان چيست؟ ما تشنهء اين سخنيم و حساب بانکی هم نداريم. آن حساب را شايد خود شما روزی بعنوان عضو کميته باز کرديد. بقول مولانا، آب کم جو، تشنگی آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست. سرفراز باشيد و بمانيد که اين دومی مهم تر است.

 

* سيما در سايت «خودنويس»: آقای نوری علا شما تا کنون علیه روشنفکران دینی ، اصلاح طلبان ، بازرگان و نهضت آزادی ، ملیون ، ملی مذهبی ها ، رضا پهلوی و سلطنت طلبان ، مجاهدین علنا موضع گرفته اید. به موسوی و اتحاد جمهوری خواهان و مشروطه خواهان و بنی صدر هم به عنوان تفرقه افکنان در میان اپوزیسیون و کسانی که مانع اتحاد اپوزیسیون هستند انتقاد کرده اید . یعنی عملا به جز چپ ها کسی را باقی نگذشته اید که در این بنگاه ایرانی( که میخواهید کلنگش را به نام همه ایرانیان ولی به کام آنها که شما در جمعه گردی های جهت دارتان تصویر کرده اید به زمین بزنید) شرکت کند . این که گفته اید ان افراد نباید سیاسی باشند یا بحث سیاسی بکنند هم کاملا قبل از شروع شکست خورده . ما در ایران نه فرد غیر سیاسی داریم نه بی طرف . از همین حالا میشود حدس زد با مو ضع گیری های شما در این بنگاه فقط چپ های روسی با ماسک سکولار جمع خواهند شد و مجلس شما به اتحاد جمهوری خواهان دموکراتیک خلق ( نقاب جدید توده ای فدایی اکثریت ) تقلیل خواهد یافت . مشکل اصلی تنگ بودن دایره خودی شما است . بهتر است این کار را به کس دیگری که حد اقل مورد قبول اکثریت گروه های سیاسی باشد واگذارید . و بهتر است که این مجمع کاملا سیاسی باشد و همه با پلتفرم حزبشان رسما شرکت کنند تا این نقابداری که پدیده ایست مارکسیستی لنینیستی و از استالین به حزب توده و از آنها به همه سرایت کرده فرصت خرابکاری نیابد . در این مجمع همه گروه ها باید نکات اصلی و مهم را بر اساس پلاتفرم حزبشان در مقطع فعلی مشخص کنند بعد باید مشترکات را مشخص کرد و اتحاد روی ان مشترکات کرد . کار سختی نیست . فقط نقابداران استالینیست مانع تشکیل ان هستند . آنها که به کمتر از یک جمهوری دموکراتیک خلق ( ریس جمهور مادام العمر ضد امریکا و غرب و دوست روسیه و چین ) راضی نمیشوند . پس بهتر است مردم ایران اینها را بشناسند با نام و نشان . نه زیر نقاب سکولار ، یا ملی بختیاری ، یا خط امامی ولی در واقع توده ای - اکثریتی .

* اروند در سايت «خودنويس»: دوست عزیز بی نام نشان من . اگر ممکن است، یک بار دیگر مطلب را بخوانید، و پاسخی در خور شان مطلب دهید، تمامی پرسش های شما در کنه مطلب نهفته است، اگر یک بار دیگر مطلب دوباره خوانی کنید ،پاسخ خود را میگیرید .

* اسماعيل نوری علا در سايت «خودنويس»: دوست گرامی که اظهار نظرتان را با امضای «سيما» برای من هم  فرستاده و مدعی زن بودن هم هستيد (نمی دانم چرا از مردی خود خجالت می کشيد). من مدت ها است که با ادبيات شما (منظورم لحن، سبک و سياق نوشتن تان در ای ميل هائی که با ده ها اسم می فرستيد) آشنا بوده و، بی آنکه بدانم به کدام طايفه تعلق داريد، شاهد سعی وافر شما برای چسباندن خودم به کمونيست ها و حتی حزب توده هستم.  خانم سيمای محترم. من همواره گفته ام که خود را يک سکولار ِ «سوسيال دموکرات» می دانم و در اين مورد مطالب زيادی هم نوشته ام. اما نکته در اين است که در مطلب شما پرسشی طرح نشده که بتوانم پاسخ دهم. مقداری اتهام و دروغ بی بنياد را که نمی شود پاسخ گفت. منی که واژهء «نو» را به سکولاريسم اضافه کرده ام تا آن را به مخالفت با دخالت هر نوع ايدئولوژی در حکومت هم بکشانم چگونه می توانم جاده صاف کن ايدئولوژی زده هائی همچون کمونيست ها و استالينيست ها باشم؟  شما مطالب را دقيق نمی خوانيد و همواره صفحهء شکستهء خود را کوک می کنيد. تا همينجا هم اگر به شما پاسخ می دهم بخاطر احترام گذاشتن به سنت گفتگو در خودنويس است والا مطلب شما فاقد ارزش پاسخگوئی است.

* سيما در سايت «خودنويس»: آقای نوری علا شما که میگین سوسیال دموکرات هستید پس حرف کامنت گذار را تایید کرده اید . حالا از روی نوشته چه جوری متوجه زن یا مرد بودن مردم میشوید خودش از معجزات سوسیال دموکرات هاست مخصو صا آنها که امریکا را برای اقامت بر گزیده اند . سوسیال دموکرات های اروپایی با لیبرال ها دشمن نیستند . با سلطنت هم دشمنی ندارند . شما در یک مقاله در گویا نیوز به اردوغان حمله بردید و از آتا ترک دفاع کردید . به رضا شاه هم که می خواست همان کار آتا ترک را بکند حمله کردید . خوب همه اینها را بذاریم پهلوی هم میشه همان سکولاریسمی که توده ای اکثریتی ها میگن . تازگی هم کاسترو به آنها پیوسته یادش اومده که به همجنس گرایان خیلی ستم کرده و آنها را فرستاده اردوگاه کار اجباری آدم بشن ( بیچاره استالین ). مشکل مملکت ما آقای نوری الا نه کمونیسم است نه سوسیالیسم نه سکولار نه سکولار نو نه مذهب نه سلطنت نه ملی گرایی نه ... مشکل مملکت ما همین نوع مضحک و بدلی هر چیزی است . اینکه ما نوبر هر چیزی را میاوریم . پشت همه اینها را هم نگاه کنی فرهنگ استالینیستی به چشم میخورد که از شهریور ۱۳۲۰ تا کنون سایه انداخته روی طرز فکر و نحوه برخورد بسیاری از روشنفکران ، سیاستمداران ، رسانه ها و احزاب . مثلا شما به زن بودن یا مرد بودن مخالفتان گیر دادید ! کاری کاملا استالینیستی . شما به رضا پهلوی گیر دادید که زیادی دموکراتیک است . شما میگویید سوسیال دموکرات هستید ولی میخواهید جنبش طبقه متوسط این مملکت را به بیراهه ببرید با زور و تو سری و قلابی سازی . این مردم کجاشان سوسیال دموکرات هستند ؟ حتا همان نوع اروپاییش هم مورد نظر طبقه متوسط ماهواره ای اینترنتی غرب گرای ایران نیست. چهار تا سازمان چپ در ایران که عمدتا روسی و مارکسیست لنینیست روسی هستند به زور میخواهند ساندیس خوران را موتور این جنبش کنند در حالیکه طبقه مستضعف ایران کاملا مذهبی است و با احمدی نژاد و خامنه ا یست . زن و مرد بودن من و شما هم تغییری در این واقعیت نمیدهد . البته شما هنوز وقت دارید از حقه بازی تازه ای که چپ های روسی راه انداخته تا این خودنویس را هم به سرنوشت اخبار روز و رادیو فردا در بیاورند استفاده کنید و بگوید کس دیگری به اسم شما کامنت گذشته ! چون بسیار سطح پایین جواب دادید .

* گمنام گمناميان در «فيس بوک»: لینک مطلب در بالاترین

http://balatarin.com/permlink/2010/9/10/2184389

 

* اسماعيل نوری علا در «فيس بوک»: دوست عزيز. هيچ توجه کرده ايد که بخش نظرات در مورد نوشته های من بلافاصله غيرفعال می شود؟

* گمنام گمناميان در «فيس بوک»: استاد گرامی، در تمام لینک ها، فقط اعضا بالاترین می توانند در بخش نظرات ، نظر خود را بگذارند، چرا که می خواهند افراد مسولیت نوشته های خود را بپذیرند. من الان یک نظر زیر همان لینک برای امتحان گذاشتم.

* شهرام فريدونی در «فيس بوک»: با درود خدمت گمنام گرامی. یکی از فلسفه های وجود بالاترین این بود که این سایت قرار بود که شاخصی باشد برای سنجش افکار و محبوبیت اخبار / مقالات/ رپورتاژها و غیره. متاسفانه، با بکار گیری شیوه های غلط، این سایت در نظر من 2 ریال هم نمیارزد و بهیچ وجه... نمیتوان به ریتینگ ها و نمره دادن های این سایت توجهی کرد. این را هم میتوانید در شکل رای گیری این سایت ببینید و هم در اخبارهای بیخود و با عرض پوزش مزخرفی که بعضا بالا میایند. من مدتها است که به این سایت سر هم نمیزنم، چون وقت خودم را با ارزش تر از چیزی که در این سایت پیدا میکنم میدانم. البته این نظر شخصی من است و لزومی ندارد که شما هم با آن موافق باشید. شاد و سربلند باشید. با مهر.

* احمد باوندی در «فيس بوک»: رایزنی برای اتحاد در سراشیب زد و بند پشت پرده و رجویسم افتاده است. تفاهم میهن پرستان، چپ مستقل و دوستداران صمیمی زنده یاد مصدق برای سرنگونی جمهوری اسلامی راکد مانده است. آیا هم پیاله های مهدی بازرگان، کریم سنجابی ، یدالله سحابی، حاج سید جواد...ی و ابراهیم یزدی برای رو در رویی با احمدی نژاد آخرین رییس جمهوری غیرقانونی، آمادهء حمایت از سید ابوالحسن بنی صدر اولین رییس جمهوری اشغالگر رژیم اسلامی خواهند شد؟

http://www.jebhemelli.info/html/bayan-didgah/10/020910-28mordad.htm

 

* امير بابازاده در «فيس بوک»: دوستان، زمان را از دست ندهيم و دشمنی ها را کنار بگذاريم. بايد از يک جائی شروع کنيم. اين مقاله طرح خوبی است، بشرطی که اجرا شود.

* کيانوش توکلی در «فيس بوک»: جناب آقای علاء گرامی /هدف تان نیک است ولی اما های بزرگی بر سر راه تشکیل چنین گنگره ای وجود دارد.اولا تا داخل کشور نباشد ازدست خارج از کشور
کاری بر نمی آید نتیجه نهایی تشکلاتی در خارج از کشور واز همانهایی که همیشه در هر اجلاسی حاضرند و بعد ...دعوا بر سر صندلی و تجزیه تدریجی سرنوشت همه تشکل های خارج از کشوردوماینکه درک شما از سکولارنو ، اسلام ستیز است . مردم ایران ، انانی که در داخل ایران زندگی می کنند علیرغم مخالفت با حکومت دینی ، عموما مسلمان هستندسوم شما میانه ای با اصلاح طلبان دینی که اکنون در صف اول تغییر سیاسی به پا خاسته اند؛ ندارید بلکه در برخی مواقع نوک تیز حمله شما موسوی و دیگر اصلاح طلبان است. چهارم شما ترکیب اتنیکی _ فرهنگی ایران را در نظرندارید و بر تز یک ملت _ یک کشور ایستاده اید .بهر حال این مطالب کوتاهی بود که بنظر رسید . امیدوارم مورد توجه شما قرار گیرد
...
متاسفانه نتونستم درست بنویسم ولی فکر کنم بشود اینطور فوموله کرد!_سکولار نو شما اسلام ستیز است 2_نقش اصلاح طلبان دینی و یا حکومتی افرادی امثال موسوی ، گنجی ، کروبی ، کدیور و...نه تنها نا دیده می گیرید بلکه آنان را سد راه می پندارید در حالی ...که بدون آنان تغییری در ایران صورت نخواهد گرفت3_ هر تلاشی تنها انرزی خود را وقف تشکیلات خارج بکند بدون اینکه توان بر انگیختن داخل را نداشته باشد. بعبارتی اگر فقط تغییر را خارج از کشور ببینید ، سرنوشتی جز شکست ندارد.4_ایران کشوری است باز بانها ، فرهنگ و ادیان گوناگون. . نادیده انگاشتن مسایل اتنیکی _ فرهنگی کمکی به تمامیت ارضی ایران نمی کند .هم اکنون جریان بسیار قوی در آذربایجان در خط تجزیه از ایران حرکت می کند. بنابراین ندیدن خواستهای آنان و پای کوبیدن بر تز یک ملت _ یک کشور می تواند خطراتی برای یک پارچگی ایران ایجاد کند.

* محبوبه عليزاده در «فيس بوک»: کیانوش عزیز 1- استنباط من که این نبود. 2- آقایون که شما ازشون حرف میزنید خوش‌بینانش اگر توطئه‌ای در کار نباشه، بلندگو‌های خودشون رو دارند و ما (اپزیسیون واقعی‌) رو با حفظ عقید و نظر خودمون زیر پرچم خودشون قبول ندارند. 3- اتفاقا آقای خمینی هم ...بیرون از ایران بود. 4- استنباط من که این نبود ، به جز درست همان کسانی‌ که شما ازشون یاد کردید بقیه زیر این پرچم جا دارند. ما همه با هم هستیم و 1400 سال چند ماه هم روش این نظام رو سرنگون خواهیم کرد. ما اگر سبزیم سبز براندازیم. ما هستیم نه .......نه......... نه ........نه،........ نه........ نه........ نه.......... نه.......شعار ما به تمامیت و کلیات نظام جمهوری اسلامی ... ما هستیم

* شهرام فريدونی در «فيس بوک»: راه رهایی ایران ما از اتحاد تمام گروه های ایرانی، اعم از کرد ترک و بلوچ و لر وو گرفته تا متدین و غیر مذهبی، جمهوری خواه گرفته تا سلطنت طلب، چپ گرفته تا راست ومیانه، حول محور سکولاریسم ( جدایی نهاد دین از حکومت) دمکراسی و حقوق بشر میگذرد.

* رضا شاهينی در «فيس بوک»: آقای دکتر نوری علا؛ از اینکه شما کمیتهء تدارکاتی غیر سیاسی چنین همایشی را احتمالا یافته اید و فکر می کنید چنین کمیته ای می تواند زمینهء تشکیل چنین کنفرانس مهمی را فراهم کند بسیار موجب خوشحالی است.

* شهرام فريدونی در «فيس بوک»: آیا تا بحال دقت کرده اید که یکی از رازهای بقای تسلط آخوند در طی قرون، و بخصوص امروز، قابلیت این موجودات موذی، جهت تغیر و مصادره قوانین بازی به نفع خود است؟ آیا تا بحال فکر کرده اید که چه طیفی و گروهی میخواهند به ایرانیان تلقین کنند که اولا، خارج ، و ایرانیان وطن پرست، نخبه، و تحصیل کرده نشسته در تبعید را کنار بگذارند. دوما، تحمل کنند و دست به خشونت نزنند. در اینجا برای پیشگیری از مهر خوردن، باید بگویم که منظور من ترویج و یا تقبیح خشونت نیست و فقط به این نکته اشاره میکنم که رژیم که خودش بنیانگذار خشونت و ترور است، از وحشت خشونت متقابل مردم علیه خودش ، با سعی و حرارت فراوان و از راه عوامل خود، مردم را از دست زدن متقابل به خشونت و دفاع از خود بر حذر میدارد. سوما، شعارهای ضد نظام اسلامی و شعار های ملی دوری کنند. چهارما، انتظارات خود را «حداقلی» کنند. پنجما،«آرامش» را حفظ کنند و در خانه بنشینند. هموطن، به هوش باشیم و فراموش نکنیم که کسانی که سعی در خنثی کردن قدرت و پتنسیال ایرانیان تبعیدی دارند، دقیقا همانهایی هستند که رهبر راحلشان، یعنی یک آخوند به معنای کلمه متحجر و میانمایه، به همراه گروهی مرید سودجو و کم سواد، از عراق انقلاب داخل ایران را به غنیمت گرفت.
از شعارهای ساختار شکنانه شان هم نمیگویم چون خواننده این سطور بهتر بخاطر میاورد. خشونت اینها هم به اندازه کافی لمس و تجربه شده است و ادعای خشونت پرهیزی از جانب اسلامیستها، بیشتر به جوک بیمزه ای شبیه است. در باب خشونت و ترور این گروه کافی است نیم نگاهی به گذشته این افراد بکنیم و همچنین بخاطر داشته باشیم که بخاطر خشونت پرهیزی این افراد نیست که امروز هر بمبی که در هر جایی منفجر میشود، اولین اسمی که به مغزها خطور میکند، نام جمهوری اسلامی و فرزندان آن در فلستین و لبنان و دیگر کشورهای است.
هموطن، زمان آن رسیده که ماافکار و استراتژی های خود را مرور مجددی کرده آنها را نو کنیم. برای پیروزی در این بازی سرنوشت ساز، ما ایرانیان باید آخوند و تفکرات او را از خودمان دور کنیم و به هیچ وجه به این گروه شیاد اجازه ندهیم که بیش از این قوانین بازی را به ما دیکته کنند داشتن حکومت سایه در خارج کشور، نه تنها غیر قابل تصور نیست، با نگاهی به تجربه دیگر کشورها، و همچنین شرایط داخلی ایران، بنظر تنها راه حل ممکن پیش روی ما میباشد. چرا که گروه های داخل کشور بخوبی نشان داده اند، که علیرقم تلاش خالصانه و فدا کارانه خود، امکان تشکیل دولت ملی را ندارند و این بر عهده ایرانیان خارج کشور است که با گرد آوردن افراد نخبه و زبده خود این کار را استارت بزند و شرایط را برای جابجایی قدرت در ایران و آنتخابات آتی این مملکت جهت انتخاب سیستم و شکل آتی نظام در کشور ایران فراهم بکند. در خصوص جمع شدن مردم ایران بدور یک چنین حکومتی نیز باید بگویم که آنان که باید بدانند، میدانند که میر حسین موسوی رای آورد، نه بخاطر محبوبیت خودش و خاطرات خوش مردم از امام راحلش، بلکه فقط و فقط بخاطر اینکه ملت ایران آلترناتیو دیگری نداشتند.
من در اینجا مایلم تا به جرعت ادعا کنم که اگر در انتخابات ایران حتی حاجی فیروز هم در مقابل احمدی نژاد کاندید میشد، مردم ایران بیشتر از موسوی به او رای میدادند. که البته اسلامیستها هم ، علیرقم آگاهی از این مسئله، بدلیل سالوس بودنشان ، این موضوع را مسکوت میگذارند و کاملا خود را به کوچه علی چپ میزنند و این قضیه را هم مانند دیگر مسائل به نفع خودشان مصادره کرده اند. وگررنه کیست که نداند که در انتخاباتی که یک شخصیت با سواد ملی اجازه حضور داشته باشد، میر حسین و دیگر برادران مکتبی و پیروان امام راحل هرگز رقمی نخواهند بود.
هموطن چاره کار ما ایرانیان، بخود آمدن و اتکای بخود و همچنین برداشتن نگاه مان از بیگانه ( دول خارجی و کارمنداندیروز و امروز حکومت اسلامی) است.
راه رهایی ملت و نجات کشور ایران از اتحاد تمام اقوام ایرانی، تمام گروه ها و تفکرات ایرانی از متدین و غیر مذهبی، جمهوری خواه تا سلطنت طلب، چپ گرفته تا راست ومیانه، حول محور سکولاریسم ( جدایی نهاد دین از حکومت) دمکراسی و حقوق بشر میگذرد
.
با امید شکل گیری هر چه زودتر کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان.

* سيروس ملکوتی در «فيس بوک»: اپوزیسیون حقیقی در برابر چنین نظام تبهکاری می بایست پاسخی برای فردای ایران ارائه دهد. تا زمانی که قادر نگردیم بدیلی در تفکر و رفتار اجتماعی خود پدید اوریم نمی توانیم از وجود یک اپوزیسیون موثر سخن برانیم. خاموشی و یا طفره رفتن اکثر سازمانها،.. احزاب و گروه های سیاسی و یا ارائه دادن بدیلهای خیالی و دست نیافتنی تنها نشانه از دلمشغولی ها و یا گمگشتگی ها میدهد. نمی توان تنها با نقد وضع موجود و تفسیر حوادث یک اپوزیسیون فعال و موثر را به تصویر اورد. بی مسولیتی و دلمشغولی و یا گمگشت ان دسته و گروه هایی که از پاسخ عملی به چنین نمونه تلاش طفره میروند قابل بخشش از منظر تاریخی نخواهد بود. بخشی از خاموشی ها خود به نظر می اید گزینه سیاسی خود را مشخصی کرده باشند. یا در جستجوی برامد یک حادثه برون از رفتار و توان خود میباشند تا خود را در پس ان اماده موج سواری نمایند و یا بدون تایید علنی میگذارند گزینه های درون حکومتی به کار بدیل سازیشان ادامه دهند و تنها امکان در صحنه انتخاب گردند. دکتر نوری اعلا از یک بدیل حقیقی سخن میگوید اما چرا سکولارها که شمارشان نیز در میان اهل سیاست و اندیشه کم نیست بدین باور تن پوش سازمانی نمی دهند و به ارایش اجتماعی خود نمی پردازند؟ به نظر می اید کنشگر سیاست بار دیگر دارد فرصت های تاریخی خود را در کام دلمشغولی ها به هدر میدهد.

* احمد باوندی در «فيس بوک»: آقای نوری علا در بخش الف مینویسند: "... به لحاظ رأی مردم بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی..." اگر جمهوری اشغالگر ایران به پندار شما از بدو کار با رای مردم روی کار آمد، پس شما باید پیرو مردم باشید و از طریق شرکت در انتخابات این رژیم مشکلات قانونی را برطرف کنید. وقتی بپذیرید که این رژیم برآمده از قادسیه دوم، از همان ابتدا غیرقانونی و ضدایرانی بوده و هست، آنگاه تفاله فراورده های مجلس شورای اسلامی را، قانون نمی نامید.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com