بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دوشنبه 28 تير  1389 ـ  19 جولای 2010

 

دو پرسش بی پاسخ از جمهوری‌خواهان ایران

بهمن زاهدی

 

فرق عمده مشروطه‌خواهان با جمهوری‌خواهان در این است که اگر مردم در یک رفراندوم آزاد به شکل نظام جمهوری رای دهند، مشروطه‌خواهان می‌توانند تا تغییر کوچکی در منشور خود در یک نظام جمهوری به فعالیت خود ادامه دهند، ولی جمهوری‌خواهان توانایی تجدید نظر در عقیده خود را از هم اکنون بسته‌اند و به رای مردم اهمیتی نمی‌دهند. چه در امروز ایران و چه در فردای ایران.

در ظرف 15 سالی که خود را مشروطه خواه می‌خوانم سوالات همیشگی من از هموطنان جمهوری‌خواه بی پاسخ بوده و یا بصورت سوالی در مقابل سوال درآمده‌اند. در اینجا دو سوالی، که همیشه بی پاسخ مانند‌اند را مطرح می‌کنم و امیدوارم روزگاری هموطنان همیشه دست به قلم جمهوری‌خواه پاسخی به آنان بدهند. با آنکه امید پاسخ از کسی را دیگر ندارم.

 

چه نوع جمهوری را برای ایران در نظر دارید؟

خوشبختانه در جهان امروز شکل‌های متفاوتی از نظام جمهوری موجود می‌باشد که اشاره به آنان می‌تواند پاسخ به این سوال ساده شود. از جمهوری‌های جهان سومی و خلقی گرفته تا جمهوری‌های اروپایی و یا جمهوری‌های امریکا شمالی که در نام نظام همگی جمهوری نامیده می‌‌شوند ولی کثرا" از دموکراسی بدورند.

از جمهوری‌های خلقی و جهان سومی که بصورت تک حزبی اداره می‌شوند در چند سال اخیر کمتر صحبت می‌شود ولی هنوز در ذهن‌های چپگرایان افراطی ایران آرزوی رسیدن به جمهوری‌های خلقی مانند چین و کُره شمالی که بصورت تک حزبی اداره می‌شوند و دبیر کل حزب کمونیست بصورت مادام العمر رئیس جمهوری کشور می‌شوند، دور نشده است. البته در کُره شمالی ریاست جمهوری مورثی می‌باشد و ار پدر به پسر رسیده و بسته‌ترین نظام را در جهان بعد از جمهوری اسلامی دارا می‌باشد.

جمهوری‌های خاورمیانه بهتر از جمهوری‌های خلقی نیستند. در مصر رئیس جمهور انتخابی نیست و تا زمان ترور یا مرگ طبیعی‌شان در قدرت می‌‌ماند. در سوریه فقط حزب بعث اجازه فعالیت دارد و ریاست جمهوری مانند کُره شمالی مورثی می‌باشد. پاکستان درگیر کودتا‌های نظامی پی در پی بوده و رئیس جمهور در مقابل ارتش قدرتی اجرائی موثری ندارد. ریاست جمهوری‌های تازه بنیاد گذاشته عراق و افغانستان وابسته به خواست امریکا و اروپا تعیین می‌شوند و مردم نقش تعیین کننده‌ای ندارد. لیبی با کوتادی سرهنگ قذافی به دیکتاتوری تک نفره رسیده و مانند جمهوری‌های خلقی اداره می‌شود. در افریقای شمالی بغیر از کشور تونس مابقی جمهوری‌ها درگیر در ناآرامی‌های هستند که اسلامگرایان به آن دامن می‌زنند. چپگرایان متعادل ایران به جمهوری سوریه و کوبا علاقه‌ای دیرینه‌ای دارند، چون در زمان جنگ مسلحانه سوریه به آنان کمک مالی و معنوی می‌کرده و ارودگاهای آموزشی جنگ مسلحانه (تروریستی) خود را در اختیارشان می‌گذاشته است. جمهوری کوبا با فیدل کاسترو و چگوارای جهان‌گشا رونق و محبوبیت خود را بعلت از مُد افتادن جنگ مسلحانه از دست داده‌اند و مانند جمهوری‌های تک حزبی دیگر مورثی شده و قدرت از برادر به برادر رسیده. در این‌گونه جمهوری‌ها مجلس و دستگاه قضایی زیر نظر دولت هستند و استقلال ندارند به همین دلیل از دموکراسی در آنان خبری نیست و زندانیان سیاسی به جرم بر هم صلح جهانی در دادگاه‌های انقلابی به حبس‌های طولانی محکوم می‌شوند. ( انترنایونالسیم کارگری ابزار مردم فریبی در این کشورها می‌باشد)

البته دو جمهوری هند و ترکیه در حال رسیدن به دموکراسی هستند. هند بعلت دارا بودن مذاهب مختلف، زبان‌های متعدد و فرهنگ تحمل و مدارا که از پیش زمینه‌های کثرت‌گرایی می‌باشد، راه رسیدن به دموکراسی را سریع‌تر پیموده است. جمهوری ترکیه بعد از جنگ جهانی دوم و وارد شدن اجباری به پیمان آتلانتیک شمالی "ناتو" مجبور شد به کثرت‌گرایی سیاسی تن دهد ولی هنوز نتوانسته است حقوق اقوام آن کشور را برسمیت بشناسد و در رابطه با کشتار ارامنه که باعث کوچ کردن آن قوم به ایران و دیگر کشورهای منطقه شده بود، به هیچگونه روشنگری تن در نمی‌دهد.

جمهوری‌های که در آنان دموکراسی موجود می‌باشند و تک حزبی اداره نمی‌شوند و احزاب با بینش‌های مختلف سیاسی می‌توانند آزادانه فعالیت کنند را می‌توان در اروپای مرکزی و امریکای شمالی یافت. تعداد این جمهوری‌ها بیشتر از انگشتان دست انسان نیستند. نهادینه شدن دموکراسی در این کشورها بصورت ساده‌ای در این جمهوری‌ها به ثمر نرسیده است، دو جنگ جهانی آزمونی دردناک برای رسیدن به لیبرال دموکراسی در این کشورها بوده است.

با اینکه اکثر جمهوری‌خواهان ایران در اروپا و امریکا (جهان آزاد) دوران خود تبعیدی را می‌گذراند و دموکراسی را وابسته به شکل نظام جمهوری یا پادشاهی نمی‌بینند ولی شرایط برقراری دموکراسی را در نظر نمی‌گیرند. یکی از شرایط رسیدن دموکراسی چه در شکل جمهوری و چه شکل پادشاهی نهادینه کردن کثرت‌گرایی در جامعه می‌باشد. در کشورهای اروپائی که با شکل پادشاهی اداره می‌شوند حقوق شهروندی پیشرفت بیشتری کرده تا کشورهای که نظام جمهوری در آنان برقرار هستند.

از میان رنگین‌کمان جمهوری در جهان هنوز جمهوری‌خواهان ایران نتوانسته و نمی‌خواهند مُدلی از جمهوری مدد نظرشان را نمایان کنند و سوال من در این رابطه همیشه بی پاسخ مانده است. در اوایل انقلاب اسلامی ولی صراحت کلامشان بیشتر بود و خود را مائویست و طرفدار جمهوری خلقی معرفی می‌کردند. ولی امروزه فقط از سکولار و لایک بودن صحبت می‌کنند، که آن هم خود بحث گسترده‌ای می‌باشد که به شکل نظام جمهوری یا پادشاهی ربطی ندارد، بلکه در تعریف ساختار نظام به تعریف کشیده می‌شود و نه در شکل نظام. نظام جمهوری‌اسلامی با انقلاب فرهنگی و ساختار اداری آن به کشورهای بلوک شرق سابق (سیستم‌های کمونیستی) مشابه بوده و در سیاست خارجی خود هم با کشورها باقی‌مانده از آن بلوک در امریکای جنوبی و آسیا در معاشرت می‌باشد تا جهان آزاد. غرب ستیزی جمهوری‌اسلامی و چپ‌گرایان غرب‌نشین غرب‌ستیز با همدیگر همان مارکسیستهای اسلامی را تشکیل می‌دهند که با ناسیونالیسم ایرانی در ستیزند و انترناسیونالسم اسلامی (کارگری) کاذب خود را تشکیل می‌دهند. به نظر من جمهوری‌خواهان ایران ساختار جمهوری‌اسلامی را نمی‌خواهند تغییر دهند و فقط بجای دین اسلام مکتب مارکس و لنین را می‌خواهند جایگزین کنند. بسیج در جمهوری‌اسلامی همان ملیشیای چپ می‌باشد و رهبر هم همان دبیر‌کل حزب است. شکنجه‌های استالینی را هم از چین و روسیه وارد کرده‌اند! دلیل حمایت از اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی نگهداری ساختار جمهوری‌اسلامی می‌باشد و جمهوری مطلوب جمهوری‌خواهان ایران را می‌توان در ساختار همین نظام جمهوری‌اسلامی یافت.

 

آیا لازمه رسیدن به دموکراسی در ایران گُذر از جمهوری‌اسلامی نیست؟

این سوال من هم اکثرا"بی پاسخ می‌ماند. عده‌ای از جمهوری‌خواهان که تعدادشان روزانه بیشتر هم می‌شود لازمه رسیدن به دموکراسی در ایران را در گُذر از جمهوری‌اسلامی می‌دانند. این گروه ولی در مقابل اکثریت جمهوری‌خواهان ساکت هستند و نمی‌توانند در آن بینش سیاسی تحولی بوجود آورند. دلیل این سکوت را می‌توان در تاریخچه جمهوری‌خواهان کشف کرد. اکثر کسانی که خود را جمهوری‌خواه می‌نامند همان چپگرایان انقلابی هستند که به یاری اسلامگرایان شتابیدند و در آخر ماجرا خود را ابزاری در دست امپریالیسم کارگری شوروی سابق و اسلامگرایان یافتند. اندیشه‌ای نوین ارایه کردن در طیف چپ ایران باعث انشعابات زیادی در ما بین آنان شده است. انشعاب کردن در چپ ایران البته تاریخچه‌ای خونین دارد و روشنگری در این باره هنوز بصورت گسترده انجام نشده است و فقط مواردی که به ناچار بروز شده‌اند را می‌توان نام برد. با اینکه در حال حاضر انشعاب کردن بصورت فیزیکی سابق در چپ ایران رونق ندارد ولی به انزوا کشی و ترور شخصت هنوز در چپ ایران از طیف افراطی تا متعادل و سوسیال دموکرات در دستور کار‌شان موجود می‌باشد. ترور شخصیت سُنت چپگرایان ایران شده است.

علت اینکه چرا جمهوری‌خواهان ایران از گُذر از جمهوری‌اسلامی واهمه دارند، را می توان فهرست‌وار بصورت مختصر توضیح داد.

الف – هنوز انقلاب اسلامی نا‌لازم سال 57 را از افتخارات خود می‌شمارند و نمی‌توانند به اشتباه خود صحه بگذارند. از انقلاب شکوهمند سخن‌پرانی می‌کنند ولی چگونگی شکوهمندی آن را توضیح نمی‌دهند!

ب – جمهوریت جمهوری‌اسلامی را می‌خواهند به هر قیمتی پاسبانی کنند و رفراندوم 12 فروردین سال 58 را با تمام بی‌اعتباریش مُقدس می‌شمارند.

 

پ – در بعد ار گُذر احتمالی از جمهوری‌اسلامی، برگذاری یک رفراندوم آزاد و مردمی برای تعیین شکل نظام را نمی‌خواهند بپذیرند!

 

چندین مورد دیگر هم می‌توان اضافه کرد که در گروه‌های از چپ‌گرایان متداول است ولی ابعاد همگانی ندارند. جمهوری‌خواهان معمولا" اشتباهات سیاسی گذشته خود را می‌خواهند با اشتباهات فاحش جدید خود سر‌پوشی کنند و هنوز قادر نیستند گذشته، پر از فراز و نشیب خود را واقعه‌نینانه منعکس و نقد کنند. اما در این بین جوانان ایران که در فضای بسته جمهوری اسلامی پرورش یافته‌اند، از جمهوریت فقط فرد‌پرستی در مقام رئیس جمهور را آموزش دیده‌اند و رئیس جمهور را در فرد و نه برنامه سیاسی حزبی جستجو می‌کنند. این بد آموزی می‌تواند زمینه‌سازی یک دیکتاتوری دیگر بشود که خطرات آن برای جامعه هنوز مشخص نیست. ولی جوانان ایران پتانسیل آگاهی گرفتن را پیدا کرده‌اند و می‌توانند در بینش سیاسی خود تجدید نظر بکنند. این خصلت جوانان امروز ایران نیاز به فضای باز سیاسی دارد تا بتواند سیر تکاملی خود را آزادانه طی کند.

 

جمهوری مورد نظر مشروطه‌خواهان

شاید برای خواننده این نوشتار و جمهوری‌خواهان رنگارنگ تعجب‌انگیزه باشد که یک مشروطه‌خواه از جمهوری مطلوب خود سخن به میان آورد. این اشکال را در مشروطه‌خواهان نباید جُست، بلکه در میان سیاست تحریف کننده نویسندگان جمهوری‌خواه باید جستجو کرد، که مشروطه‌خواهان را سلطنت‌طلب می‌نامند. این خصلت ترور دگراندیش از مبارزه کورکورانه دهه 40 در آنان نهادینه شده است و برای اثبات حقانیت خود دگراندیشانشان را غیر دموکراتیک، وابسطه به امپریالسیم جهانی، عاری از اندیشه و بی سواد می‌خوانند تا برای خود کسب اعتبار کنند. البته حنای آنان مانند حنای اسلامگرایان بی رنگ شده و باید در خود تجدید نظری جدی بعمل آورند.

در اینجا از ساختار نظام بحثی نخواهم کرد چون در 98 درصد تفاهم ظاهری جمهوری‌خواهان با مشروطه‌خواهان موجود می‌باشد و اختلاف فقط در شکل نظام آینده کشور است.

در یک ساختار دموکراتیک سه نیروی مستقل جامعه را اداره می‌کنند که با هم حرم قدرت را تشکیل می‌دهند. مجلس، نیروی قضائی و نیروی اجرائی کشور که دولت نامیده می‌شود. هیچکدام از روسای این سه نیروی مستقل نمی‌توانند ریاست حرم قدرت را بدست آورند چون باعث اعمال نفوذ در نیروهای دیگر خواهد شد. ( در فرانسه رئیس جمهور با اعمال نفوذ در دستگاه قضائی آن کشور توانست قاتل دکتر شاپور بختیار را آزاد کند ) در آلمان ولی این اعمال نفود در یک بحث اجتماعی و با توافق سه نیروی حاکم اعمال می‌شود که با در نظر گرفتن منافع ملی آن کشور بصورت استثنائی به انجام می‌رسد.

تعیین روسای این سه نیروی اداره کننده، به شکل زیر در جمهوری مطلوب مشروطه‌خواهان خواهد بود.

مجلس: اعضای مجلس را مردم در یک انتخابات آزاد و بر حسب برنامه سیاسی احزاب تعیین می‌کنند. ریاست مجلس که رئیس این نیرو هم خواهد بود را اعضای مجلس در اولین نشست خود و با اکثریت آرا تعیین می‌کنند.

دستگاه قضائی: اعضای دیوان عالی کشور را مجلس انتخاب می‌کند. تعداد اعضای این دیوان می‌تواند بر حسب نیاز آن دستگاه 5، 7 و یا 9 نفر باشند. این دیوان از میان خود یک نفر را به عنوان رئس دیوان عالی کشور تعیین می‌کند.

رئیس دولت: حزبی که بیشترین تعداد آرا را از مردم در مجلس بدست آورده باشد، می‌تواند دولت را تشکیل دهد. اگر حزب تشکیل دهند اکثریت را در مجلس نداشته باشد می‌تواند با اشتراک دادن احزاب دیگر در تشکیل دولت به اکثریت در مجلس برسد. با اکثریت 50 درصدی به اضافه یک، دولت تشکیل خواهد شد. در واقع دولت را مجلس تعیین می‌کند.

اعتبار نامه اعضای دولت، رئس مجلس و دستگاه قضائی را کارمند ارشد کشور که در نوک حرم قدرت قرار می‌گیرد امضا می‌کند. کارمند ارشد، نمادی تشریفاتی می‌باشد که وظیفه‌اش حفظ استقلال سه نیروی تشکیل دهنده حرم قدرت می‌باشد و حق دخالت در سیاست‌گذاری کشور را نخواهد داشت. حال این نماد را می‌توان رئیس جمهور یا پادشاه نامید.

در یک رفرادوم آزاد بعد از اینکه ساختار اداری کشور بر حسب موازین دموکراتیک و با الهام گرفتن از اعلامیه جهانی حقوق‌بشر در مجلس موسسان به تصویب رسیده شده باشد، ما مشروطه‌ خواهان در آن رفراندم به شکل پادشاهی رای خواهیم داد.

فرق عمدهء مشروطه‌خواهان با جمهوری‌خواهان در این است که اگر مردم در یک رفراندوم آزاد به شکل نظام جمهوری رای دهند، مشروطه‌ خواهان می‌توانند با تغییر کوچکی در منشور خود در یک نظام جمهوری به فعالیت خود ادامه دهند، ولی جمهوری ‌خواهان توانایی تجدید نظر در عقیدهء خود را از هم اکنون بسته‌اند و به رای مردم اهمیتی نمی‌دهند. چه در امروز ایران و چه در فردای ایران.

http://bahman.zahedi.com/index_0_0_0_0_51.html

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com