بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دوشنبه 31 خرداد  1389 ـ  21 جون 2010

 

چه دلائلی موجب  لغو راه پیمائی شد؟

تقی روزبه

 

واقعیت آن است که "رهبران جنبش سبز" تاکنون نتوانسته اند در مورد دلایل و درستی تصمیم خویش مبنی بر لغو اعتراضات مردمی در دقیقه 90، بافکارعمومی پاسخ قانع کننده ای بدهند. و دلایلی  هم که تاکنون در قالب چندین واکنش و بیانیه ارائه کرده اند متناقض و سردرگم کننده است تا راه گشا.

حتی حامیان پروپاقرص موسوی وکروبی در صفوف جنبش نیز، ضمن حمایت از آنها در اتخاذ این تصمیم، بطور صریح و یا ضمنی اذعان می کنند که از دلایل واقعی آن بدرستی آگاه نیستند؛ ولی می گویند لابد این رهبران  دارای دلایل و اطلاعاتی بوده اند که ما از آن بی خبریم. و باین ترتیب اولا آن را واجد حکمتی، ولو ناشناخته، می دانند و ثانیاً بطور ضمنی خویشتن را ناتوان  از توجیه و تبیین آن؛ ولاجرم برای قانع کردن خود و دیگران  به عواملی هم چون "اعتماد" و پرهیز از اختلاف افکنی و توجیهات مشابه متوسل می شوند!

مثلاً، آقای یوسف اشکوری (درسایت جرس) در کنارطرح گزینه های پیشاروی "رهبران" - گزینه هائی که بصورت ایستا از وضعیت لحظه 90، برگرفته- وارائه دلایل خود در درستی گزینه آنها می پردازد. او بی توجه به این که چرا باید وضعیت اساسا به این صورت و محدود به این گزینه ها باشد، با اذعان به عدم وقوف به دلایل واقعی این تصمیم در نزد "رهبران"؛ توصیه می کند که  در قضاوت پیرامون آن عجله نکنیم که عجله کارشیطان است و موجب چند دستگی!

چنانکه ملاحظه می کنید، حتی در نزد این نویسنده و مدافع با تجربهء جنبش سبز نیز بهتر است برای روشن شدن قضایا،  صبر پیشه کنیم تا شاید درآینده از دلایل واقعی آن مطلع شویم و این البته چیزی جز نشاندن افزونهء اعتماد و ایمان به جای نقد و پرسشگری از یکسو، و قرار دادن خویش در مقام یک شهروند منفعل و "نه سوژه"، از سوی ديگر، نیست. او اگرمی خواست به همان ادعاهای  موجود این جریان در مورد رابطه اش با جنبش وفادار بماند بجای توصیه به ایمان و اعتماد ناشناخته، باید از یکسو به موسوی می گفت که دلایلش روشن و قانع کننده نیست و، از سوی دیگر، با دفاع از پرسشگری مردم و افکارعمومی و دامن زدن به آن، "تصمیم گیرندگان" را وادار می ساخت که بطور صریح و صادقانه دلایل واقعی خود را ارائه دهند. وگرنه توصیه کردن به صبر و انتظار و شیطانی دانستن پرسشگری و انتقاد راهی مناسب برای پیش روی جنبش و عبور از چالش های پیشاروی آن نیست.

از سوی دیگر، این مدعیان "همراهی با جنبش"  با توضیحات و بیانیه های تاکنونی اشان، نه فقط گرهی از راز حکمت تصمیمات خود نگشوده اند؛ بلکه بر ابهامات و تناقضات موجود در آن افزوده اند. به عنوان مثال، در بیانیهء اول، دلیل لغو تظاهرات را اساساً پرهیز از کشتار و سرکوب عنوان می کنند و در توضیحات بعدی مسأله تحریم و بهانه ندادن به دست حاکمیت را عنوان می کنند. علاوه بر این، در گفتگو با برخی خانواده های جان باخته گان و قراردادن مخاطبان پرسشگر خود در برابر دوراهی تن دادن به یکی از گزینه های کشتار و یا عقب نشینی، تلاش دارند تا از این طریق به سیاست و تاکتیک انفعالی خود رنگ و لعاب موجهی به دهند.

با این همه سؤال فقط ناظر بر لغو راه پیمائی نیست بلکه  علاوه بر آن، ناظر بر این است که موسوی و کروبی با چه امید و با تکیه برچه واقعیت هائی، تقریباً تا دقیقه 90، مشغول چانه زنی و گرفتن مجوز از سران رژیم بودند؟ کسانی که مدعی اند همراهان کوچک جنبش اند و نه بیشتر از آن، چگونه در عمل مبادرت به تصمیم گیری های خطیر از فراز سرجنبش نموده و در مقام رهبران صادر کنندهء فرمان به لغو اعتراضات – آن هم در دقیقهء 90 – ظاهر می شوند و مردم را در مقابل وضعیت دشوار و غافلگیر کننده ای قرار می دهند؟! (هم چنانکه قبل از آن به خود اجازه داده بودند، به نیابت از جنبش به مذاکرات و چانه زنی مضحک و بی سرانجام بارژیم اقدام کنند).

آیا آنها باین مسئله اندیشیده اند که اگر واقعاً دلیلشان ترس از سرکوب و دستگیری و زندان و...  یعنی همان خصیصه ذاتی و جدا نشدنی تمامیت خواهان حاکم است، پس بطور کلی با این رژیم سربکوبگر چه خواهند کرد؟ بی شک پاسخ های کلی و بی خاصتی چون تأکید بر مسالمت آمیز بودن مبارزه و یا کاستن از هزینهء مبارزه دردی را دوا نمی کند و در حکم فرار از پاسخ گوئی مسؤلانه است. چون در اینجا مسأله نه بر سر چون و چرا و انکار تلاش های واقعی و راستین برای کاستن از هزینه های مبارزه، بلکه بر سر آن است که چگونه می توان این هزینه ها را  کاست بی آنکه اصل مبارزه با استبداد را بلاموضوع کرد؟ بی آنکه مجال گسترش سرکوب و استبداد و فرجه بقاء برای رژیم را فراهم ساخت؟ آیا با حضور و مشارکت گسترده تر و کاهش سرانهء هزینهء مبارزه از این طریق، می توان به این هدف رسید یا با خالی کردن میدان برای رقیب قلدر و تمامیت خواهی که بدون سرکوب قادر به به ادامهء حتی یک روز از حیات ننگین اش نیست؟ آیا پائین کشیدن فتیلهء مبارزه و خالی کردن میدان و یا حضور کم رمق می تواند میزان هزینه را کاهش دهد و یا آنکه، بر عکس، دامنهء سرکوب را گسترش داده و رژیم را در شکار مخالفین و پیشبرد این سیاست مصمم تر می نماید؟ بطورکلی، اگر در نظر بگیریم که تاکتیک و حربهء  اصلی رژیم، برای خاموش کردن جنبش مقاومت، هراس افکنی و ایجاد رعب و افزایش هزینه های مبارزه است، آنگاه تاکتیک مقابله و خنثی کنندهء آن نیز قاعدتاً باید واجد خصیصه ای باشد که رژیم را در اثر بخش بودن سیاست ایجاد رعب و گسترش آن ناامید سازد. و چنین چیزی البته جز وسعت بخشیدن پیوستهء عرصه های مبارزه و حضور اعتراضی بیشتر – صرفنظر از اشکال و چگونگی آن - نخواهد بود.

بی شک نیت وغرض موسوی و کروبی در لغو راه پیمائی، و بدون گشودن راه های جدید اعتراضی، هرچه که بوده باشد حامل پیامی است که نتیجهء عملی آن جز جری  تر کردن سرکوبگران در تداوم سرکوب و تقویت باورشان به ثمربخش بودن تاکتیک هراس افکنی نخواهد بود. بدون آنکه  رژیم کوچکترین وقعی به عنصر دیگر پیام آنها مبنی بر گشودن دریچهء مذاکره و چانه زنی پیرامون تقسیم  قدرت به نهد. بخش مهمی از رویکرد رژیم در کاربرد این تاکتیک جنبهء روانی و تظاهر به قدرت سرکوب بی حد و حصر دارد که می توان و باید بدلیل واهی بودن این اقتدار درهم شکسته شود. مثلاً، رژیم تهدید کرده است که عمل تظاهر کنندگان و شعار دهندگان خیابانی را به منزلهء «محاربه» تلقی خواهد کرد. توخالی بودن تظاهر به چنین اقتداری را مردم می توانند با ریختن درخیابان ها به رخ رژیم و جهانیان بکشند. در غیر این صورت رژیم ممکن است به تصورات مالیخولیائی خویش جنبهء واقعی بدهد و حتی دامنهء مصادیق آن را به عرصه های گوناگون مبارزات اجتماعی ریز و درشت دیگر نیز بکشاند. پرسیدنی است که مبارزه با رژیم مستبدی چون جمهوری اسلامی اساساً بدون پرداخت هزینه چگونه قابل تصور است؟

البته اگر وضعیت  را بطور ایستا و فقط در لحظهء معینی خلاصه نکنیم، آنگاه روشن می شود که سؤال واقعی نه طرح گزینه هائی هم چون دوراهی لغو یا تن دادن به کشتار و سرکوب، و لاجرم تصدیق یکی از آنها، بلکه بیش از آن، بررسی چنان سیاستی است که منجر به چنین وضعیت آچمز کننده ای می گردد. وضعیت کنونی از آسمان نازل نشده و محصول فرایندها و از جمله نارسائی های قبلی و همان دخیل بستن به ریسمان "قانون حکومت اسلامی" و خطای مهلک مبادرت به مذاکره و چانه زنی با رژیمی است که مشخصاً جز انهدام مخالفین قصد دیگری ندارد. بی شک قرار دادن خود بر سرچنین دوراهی نه فقط منجر به بلاموضوع کردن مبارزات و مقاومت های  یک سال گذشته می گردد، که بدون پرداخت هزینه قادر به کسب دست آوردهای کنونی در حدی که رژیم را در برابر بزرگترین بحران موجودیت تاریخی خود قرار بدهد، نمی شد؛ بلکه مهمتر از آن مسیر پیشروی تاکتیک های مبارزاتی و  مبارزات امروز و فردا برای دست یابی به آزادی و برابری را بی معنا می کند. سرگذشت دموکراسی و آزادی بدون دامن زدن به یک مبارزهء سرنوشت ساز با استبداد حاکم قابل تصور نیست. تنها با گسترش دامنهء مبارزه و مشارکت فعال توده ای والبته بدون توسل به ماجراجوئی  است که می توان هم هزینه ها را برای رژیم بالا برد، و هم سرانهء آن را در میان مردم پائين آورد.

همچنانکه در نمونهء جنایت اعدام 5 مبارز و جنبش ضد اعدام مشاهده کردیم (ولو آنکه هنوز آنگونه که باید از وسعت لازم برخوردار نبود) گسترش دامنهء مبارزه نه فقط موجب افزایش هزینهء اعدام برای رژیم می گردد بلکه سبب گسترش روحیهء مبارزان و تقویت همبستگی در صفوف جنبش نیز می شود.

در هر حال، سیاست آرام سازی و پائین کشیدن فتیلهء مبارزه در برابرسیاست هراس افکنی جباران حاکم، جز ریختن نفت به آتش و تشدید سرکوب و سترون ساختن جنبش حاصلی ندارد؛ مگر آنکه به مشروطهء خود رسیده باشیم و بخواهیم اصل مبارزه را  بلاموضوع کنیم و از قـِبـَل آن به چانه زنی برای تقسیم قدرت به پردازیم. ازین رو باید گفت منطق و دلایل آقایان موسوی و کروبی در توسل به لغو تظاهرات، اگر بخواهد تعمیم پیدا کند، مبارزه را (تا آنجا که نفوذ آنان اجازه دهد) میان تهی می کند و اگر تعمیم  نیابد و موردی تلقی شود، خود خویشتن را نفی می کند.

 

رمزگشائی:

بطورکلی سه عامل - یک عامل اصلی و دو عامل انضمامی- را می توان در این تصمیم گیری به ظاهر غیرقابل توضیح دخیل دانست. از دلايل انضمامی آغاز کنيم:

دليل انضمامی اول: با توجه به آنکه ازمدت ها قبل اهمیت مناسبت سالگرد 2 2 خرداد مطرح بوده است، جناح حاکم با تکیه بر تجارب پیشین خود، تدارکات و اقدامات بازدارندهء گوناگون، از جمله در عرصه های باصطلاح نرم افزاری، را در دستور کار خود قرار داده بود؛ اقداماتی که ناظر بر جنگ روانی و آشفته و مردد کردن صفوف جنبش است ـ از طریق ارسال سیگنال ها، اطلاعات غلط  و القاء و تحمیل سیاست ها تاکتیکی اغواگرانه. در این راستا بسیار محتمل و طبیعی بنظرمی رسد که به عنوان بخشی از این جنگ روانی، از سوی دولتمردان  و مقامات اطلاعاتی - امنیتی حاکمیت (از طریق لابی ها و کانال های موجود که به وفور هم یافت می شوند) دو پیام عمده به موسوی وکروبی ارسال شده باشد.

پیام نخست حاوی چراغ سبز نشان دادن به حرکت بر مدار قانون ـ یعنی تشویق به درخواست مجوز راه پیمائی ـ بوده است و البته  همراه با این اطمینان که آن را بطور جدی مورد بررسی قرار خواهند داد. بی شک توسل به چنین  مانوری از سوی رژیم هدفی جز بهره گیری از"چماق قانون" درکنار"قانون چماق" و اشاعهء تردید و سوزندان وقت نبوده است.

اما اگر پیام اول متضمن تطمیع بوده، پیام دوم متضمن هراس افکنی و تولید ترس و واهمه بوده است؛ مبنی بر آنکه در صورت حضور بدون مجوز، با پاسخ دندان شکنی مواجه می شوند و مسئولیت  پیش آمدها و اتفاقات ناگوار نیز مستقیماً بر عهدهء آنها خواهد بود! برخی گزارش ها و شایعات در این رابطه حاکی از تهدید خامنه ای به جمع کردن کلی جنبش و از جمله دستگیری سران آن حکایت دارد. گوئی که تاکنونی چنین تلاشی نکرده است و یا اکنون می تواند ولی از آن اجتناب می کند! البته این همان تظاهربه قدرتی است که وجود ندارد، و گرنه در صورت وجود آن، حاکمان یک لحظه هم در کاربردش تردید نمی کردند.

دومين دلیل انضمامی: صدور قطعنامهء چهارم تحریم در لحظهء 90 می باشد که  تقارن زمانی آن با راه پیمائی، موجب تردید و ترس مضاعف کروبی و موسوی از همسوشدن با قدرت های خارجی شده است. بی شک  ادعای وابستگی یا تحت تأثیر قدرت های خارجی بودن، سلاح کهنه و شناخته شدهء حاکمیت است که از دیرباز برای سرکوب و منزوی کردن مخالفین خود و از جمله رقبای داخلی خود-که واقعاً هم در برابر این اتهام و همسوئی آسیب پذیرند- سود جسته است. همچنانکه در طی یک سال اخیر بکرات از آن برای فشار به رقبای مخالف خود و فلج کردن آنها بهره هم گرفته است.

البته تنش بین رژیم و قدرت های بزرگ خارجی و بهره گیری از تاکتیک «هرکه با ما نیست با دشمنان ما است» توسط رژیم امر تازه ای نیست. از همین رو عقب نشینی در برابر این تاکتیک رژیم و اطمینان دادن به حکومت برای پرهیز از این نوع همسوئی های اجتناب ناپذیر، حاصلی جز خلع سلاح خود و مبارزه ندارد. برعکس، هر نیروی اصیل  و خود بنیاد خویشتن را با طرح مطالبات و خواست های انسانی و دموکراتیک تعریف می کند و با تکیه بر آنها بیمی از این نوع همسوئی های موردی و موقتی بخود راه نمی دهد. مبارزهء باصطلاح ضد امپریالیستی در مقطع تسخیر سفارت آمریکا که از موضع ماوراء ارتجاعی ِ تثبیت موقعیت روحانیت دربلوک قدرت صورت گرفت، و موجب خلع سلاح بسیاری از مخالفین و نیز حذف نهضت آزادی از بلوک قدرت گردید، نمونهء گویائی از بهره گیری های رژیم از تاکتیک فوق است. در همین دورهء کنونی نیز با توسل به این حربه، موسوی و کروبی را بکرات  وادار به مرزبندی های متعدد با نیروها و مطالبات ساختارشکن و باصطلاح برانداز و... و پائین کشیدن فتیلهء مبارزه کرده است.

دلیل  اصلی و عمده: اين دليل را باید در سرریز شدن مطالبات ساختارشکن در اعتراضات توده ای دانست که گویا خواب راحت را از اصلاح طلبان ربوده و سخت موجب نگرانی آن ها و شخص موسوی و کروبی و خاتمی و...، که خواهان حرکت در چهارچوب قانون اساسی هستند، شده است.

همین عامل، در کنار دلایل و عوامل دیگر، و درتمایزی آشکار با برخی ادعاهای آن ها، سبب گردید  که این بار بخواهند ابتکارعمل را از بالا و بطورکامل بدست گیرند. طبیعی است که آن ها با چنین رویکردی بکوشند تا اعتراضات و حرکات مردمی را به سوی استراتژی معطوف به  حرکت بر مدار قانون اساسی و چهارچوب نظام سوق دهند. آنها می توانستند مثل موارد قبلی بدون آنکه خود را بطور مستقیم درگیر ماجرا  کنند، با بسنده کردن به همان "رهبری نمادین"، راه را برای ابتکارات توده ای - یعنی همان عنصری که موجب خیزش و تداوم جنبش گردید- باز بگذارند و نه اینکه آنها را در برابر دوراهی ِ غافلگیر کننده و خود ساخته ای قرار دهند.

چنانکه معلوم است، مسأله نه اصرار بر کاربرد این یا آن شکل  اعتراضی و تاکتیکی معین- مثل آنکه بخواهیم در هرشرایطی تظاهرات خیابانی متمرکز و سراسری داشته باشیم- بلکه بر سرکلیت مبارزه و بکارگیری اشکال گوناگون مبارزه برای جریان یافتن و کانالیزه کردن پتانسیل اعتراضی هم اکنون موجود است. در واقع، یکی از نارسائی های جنبش همانا رشد ناموزون و یک جانبهء آن، یعنی تکیه یک جانبه بر تظاهرات خیابانی و کانالیره کردن آن به مراسم رسمی رژیم و نادیده گرفتن اشکال بسیار متنوع دیگر بوده است که خود بی تأثیر از نوع رهبری و مواضع آنها ـ که در تحلیل نهائی بی اعتنانی به مطالبات پایه ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و نوع سازمان یابی (تمایل به ساختارهای هرمی) باشد ـ نبوده است.

هم چنین باید اضافه کرد که  نگرانی از فراروی جنبش از محدوده های نظام، شامل سایر اشکال مبارزه می هم می شود. چنانکه  مبارزات شبانه نیز در فرایند تحولات، بدلیل طرح مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بردیکتاتوری و شعارهای ساختارشکن مشابه دیگر چندان مطلوب آنها نیست و تلاش لازم در بازتابانیدن و گسترش آنها صورت نمی گیرد. هم چنان که اعتصاب اخیر کردستان در اعتراض به اعدام و...، که بیرون از ابتکار عمل آنها صورت گرفت، نیز چندان مورد عنایت اشان قرار نگرفت. تأکید بر مطالبات قوميت های تحت ستم مضاعف،خواستاری لغو اعدام و تأکید بر نقش سایر جنبش های اجتماعی و مطالبه محور و پیوند و نقش آفرینی آنها در ارتقاء جنبش ضداستبدادی- مطالباتی، هيچکدام اموری نیستندکه خوش آیند آنها باشد.

هم چنین باید خاطر نشان ساخت که در اینجا مسئله بر سر نقد یک رهبری با هدف جایگزین کردن آن با رهبری دیگر و، مثلاً، از نوع رادیکالتر ـ یعنی تعویض نخبگان با نخبگانی  دیگر ـ نیست. بلکه مسئله بر سرا رتقاء "خود رهبری و توانمندی های توده ها"، خود تعیین کنندگی آنها و تبدیل شدن شان به کنشگرانی فعال و پرسشگر، با هدف شکل گیری یک جنبش خودآگاه و نقاد و خودرهان است و اینکه نقش فعالان و عناصر آگاه تر و باتجربه تر نیزجز دامن زدن آن به چنین فرایندی نیست.

همچنین بحث  بر سرآن نیست که 22خرداد یک فرصت تاریخی و سرنوشت ساز - مثلاً، یک حرکت سراسری میلیونی- بود که از دست رفت. بلکه بحث بسادگی بر سر آن است که جنبش در بستر یکی از تکانه ها و مناسبت های بسیج کننده و برانگیزانندهء خود برای برداشتن یک گام به جلو، نتوانست متناسب با پتانسیل موجود خود حرکت کند، هم چنان که در تجربهء 22 بهمن نیز این معضل خود را نشان داد.

بخش مهمی از این دشواری ها ناشی از تعمیق و پوست اندازی درونی جنبش از یکسو، و نقش بازدارندگی ِ اصلاح طلبان و تأثیر پذیری آنها از مانورهای حاکمیت، از سوی دیگر، است ـ چالشی که جنبش برای برون رفت از آن، نیازمند بسترها و سازوکارهای مستقل و متناسب با محتوای فراروندهء خود است.

بی شک اگر جنبش و فعالین جنبش، این چالش و نحوهء عبور از آن را مورد بحث و بررسی جمعی  قرار ندهند، بیم آن می رود که این معضل در موقعیت ها و مناسبت های دیگر نیزخود را نشان دهد و به بازدارنده ای در برابر پیشروی جنبش تبدیل گردد.

2010-06-17 -27-03-89

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

 

 https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com