بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

چهارشنبه 19 خرداد  1389 ـ  9 جون 2010

 

فرهنگ ـ ذهنیت ـ آزادی

پريسا ساعد

در بررسی‌ فرهنگ اندیشگی جامعه ایران، درک و دریافتی شفاف از بافت و ریشه‌های فرهنگی -تاریخی امری است ضروری. در این راستا باید به این مهم توجه داشت که رسوبات کهن انگاره‌های ناخود آگاهی‌ در باور جمعی‌، شاخصی‌ قدرتمند و تعیین کننده در مناسبات سیاسی، اجتماعی فرهنگی‌ است ، که فرایند تغییر را بسمت ذهنیت باز، بویژه در شرایط خفقان دشوار، زمانبر و حتا گاه غیر ممکن میسازد ، بدیهی‌ است که تغییر این کهن الگو‌های ذهنی‌ به صورت تحولات سطحی و یا صور ی یک تغییر ماهوی نیست، رفورم ذهنی‌ اساساً با تغییرات بنیادی، و شکل گیری نهاد‌های دمکراتیک در جامعه و استحاله پذیری خود جمعی تحقق می‌پذیرد . در غیر صورت، رسوبات بجا مانده و دیرپای تاریخی همچنان در لایه های ژرف ناخوداگاهی، کارکردی فعال خواهند داشت . در راستای این منظر ، نگاه اجمالی به رویداد‌های تاریخی و تحولات اجتماعی به ویژه از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، گویای این واقعیت است که الگوبرداری از قوانین مدنی غرب در کلّ، جای قوانین شرعی و از آن مهمتر قوانین فرهنگی جامعه پدر سالار را نگرفت،بلکه در پشت تغییرات روبنایی تجدد خواهی، هنجار‌های پدر شاهی‌، همواره تولید و باز تولید میشد، این هنجار‌ها نه سطحی بودند و نه و وارداتی ، بلکه در لایه‌های ژرف روان قومی قدمتی داشتند دیر پای که با ارزش‌های عمیق خانوادگی، آموزشی، مذهبی‌ ،زبان، موسیقی‌، شعر، هنر، و وفرهنگ کوچه و بازار، پیوندی درون ذهنی‌ میخوردند، در نتیجه نو آوریهای غیر همگون و روبنایی در جامعه سنتی ایران نه تنها موجب تضاد و گسست فرهنگی شد بلکه فرهنگ متناسب برای نهادینه شدن ارزش‌های نوین هرگز شکل نگرفت، همچنین ورود دست آورد‌های صنعتی‌ و علمی‌ اگر چه فراهم ساز اشتهایی کاذب شد اما بنیه هضم و درونی‌ کردن چنین نقل و انتقال و تعاملی ، هیچگاه در جامعه مهیّا نگردید. پدر سالاری قدیم تبدیل به پدر سالاری جدید شد و علیرغم تغییرات بنیادی و یک دست اروپا تنها ظاهر جوامع مدرن را یدک می‌کشید و فاقد نیروی درونی‌ بود. حتا روشن فکران و کنش گران سیاسی نیز که اغلب برای فراگیری فنون و زبان و علوم به اروپا و کشورهای غرب و شرق سفر میکردند و با فرهنگ‌های گوناگون نیز آشنا میشیدند از بعد اعتقادی هنوز گرفتار روان شناختی‌ ناشی‌ از جامع پدر سالار بودند اما از جنبه نظری شاید بتوان آنان را روشن فکران " نو سازی" شده نامید، و همانطور که تغییرات جامعه سنتی بمانند بازسازی بناهای تاریخی بود که که به بنیاد و شالوده سرایت نکرد، آنان نیز گسست و چند پارگی ذهنیت فرهنگی‌ خود را آینه گونگی میکردند، یعنی‌ تضاد میان سنّت گرایی و مدرنیته، از اینرو تضاد و دو گانگی روانی‌ این گروه، عیناً به جامعه شناسی‌ تضاد سنّت گرایی با مدرنیته مبدل میگردد، بطوریکه پدرسالاری جدید متحد ی قویتر، و مدرنیته اصیل، دشمنی نیرومند تر از این گروه که از نظر هویتی گرفتار روان پارگی هستند ندارد..

برای درک چرایی شکست مدرنیته در ایران، باید به این مهم توجه داشت که جنبش مدرنیته در اروپا یک جنبش ساختار شکن بود، خیزشی بود اصیل در تحولی‌ بنیادی و تجدید بنایی نو در ساختار سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی‌ که از مجموعه این عناصر، کلّ فرهنگی یک دستی‌ بوجود آمد .اما پیروزی جنبش مدرنیته در اروپا بدون عوامل کلیدی و مهیا سازی چون، افول حکومت مطلقه کلیسا ها، رنسانس علمی‌ و فرهنگی، عبور از پدر سالاری فئودالی، توفیق در تدوین و تبین قوانین زمینی‌، نبرد منطق و تعقل با تحجر و اوهام، شاید هرگز میسّر نمی‌شد، همچنان که در کشورهای سنتی - مذهبی‌ خاورمیانه بویژه ایران نه تنها پیروزی حاصل نشد که، با مقاومت قدرتمند روحانیون متعصب (از جمله شیخ فاضل الله نوری و سپس آیات الله خمینی و طرفداران حکومت مشروعه اسلامی) از یک سؤ و از دیگر سؤ سلطه استبداد دیرینه مواجه گردید در نتیجه جامعه پسرفتی تکان دهنده بسمت سنّت و استبداد مطلقهٔ مذهبیون کرد. نگاه اجمالی روان شناختانه به این حرکت تاریخی معکوس مبتنی‌ بر این واقعیت است که در در جامعه ما سنّت مذهب و سنّت استبداد که هردو بر اهرم اقتدار استوارند اند با کهن الگوها و یا ناخود آگاه قومی جامعه، الفتی دارند کهنسال و دیرپای، این ارتباط قدرتمند ناخود آگاهی‌ بمانند نظامی منسجم اما نامرئی برای نهادی کردن قدرت خود، مناسبات فرهنگی‌ متناسبی را بر اساس هنجار‌های ته نشین شدهٔ ذهنی‌ شکل میدهند. بخشی از این هنجار ها مبتنی‌ بر کهن انگاره هایی‌ است چون تقدس و تقدس گرایی، بت سازی و بت پرستی، تمکین و تسلیم، استبداد پروری‌ و مستبد پرستی‌ ( ستایش گری رهبری مقتدر خشن،با جذبه و ابهّت چون قهرمان ذهنی‌ خود علی‌ ابن ابوطالب که در یک روز با شمشیر ذوالفقار خود 700 نفر را سر میبرد) ، همچنین مفاهیمی چون ظالم و مظلوم، شهادت و شهید ایثار و فنا ( قصهٔ شهادت 72 تنن و مظلومیت امام حسین) در روان آگاه و ناخود آگاه قومی بار روانی‌،عاطفی بسیار دارد و انگیزشی است بسمت ناجی طلبی و قهرمان پروری‌. در عین حال کارکرد این عناصر ذهنی‌، نیز بستتر فرهنگی مناسبی را شکل میدهند که به مناسبات خودی و غیر خودی، مطلق اندیشی‌ و مطلق گرایی و در نهایت فرهنگ سلطه جوئی و سلطه پذیری دامن میزند. بدین ترتیب، هنجارهای سنتی، و یا ارزش‌های خفتهٔ فرهنگی‌، یک ذهنیت مرده و مدفون نیست و تا زمانیکه خود جمعی‌ در مسیر استحاله تدریجی و نه تحمیلی قرار نگیرد، مفاهیمی چون آزادی، تعقل، تنوع و تکثر، مردودیت و نه ممنوعیت ،تبادل و تساهل، و مشارکت که زاییده جامع مدنی و جامعه باز هستند در انبار ذهن جمعی ماهیت جوهری پیدا نمیکنند، هر چند ضمیر آگاه و و طبیعت هستی‌ گرای انسان هموار بدبال آزادی، امنیت، و رسیدن به این مفاهیم است،اما تا زمانیکه در زندان آفت زده ذهن پرسه میزند، حرکت او دور تسلسلی بیش نخواهد بود.یکی‌ از شاخص‌های ناکامی جامعه ایران نیز با تمام چالش‌ها و جان فشانیها، در تحقق بخشی به آزادی و دموکراسی نیز شاید در راستای همین منظر باشد.

http://www.facebook.com/home.php?#!/profile.php?id=1269467009

 

 https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com