بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دوشنبه 3 خرداد  1389 ـ  24 مه 2010

 

فرهنگ حذف و قتل مشروع دینی

به مناسبت نمایش «یک پرونده، دو قتل» کار خانم نیلوفر بیضائی

کسری ایرانی

 در قتل های زنجیره ای، که اخیراً خانم نیلوفر بیضائی آن را به نمایش در آورده و در بسیاری از شهرهای آمریکای شمالی و اروپا در این روزها به نمایش گذاشته می شود، دو محور اساسی وجود دارد که این قتل ها، و هر نوع قتلی که برای دفاع از اسلام و مبارزه با کفار و عناصر پلید قلمداد شده را برای عاملین توجیه می نماید

در تاریخ همه ی جوامع، اندیشه ی دگر، شیوه ی زندگی متفاوت، هر نوع رفتار و کردار و منشی که با نورم معمول جامعه متفاوت باشد، با مخالفت روبرو شده است

مخالف خوانی بسته به میزان پذیرش متفاوت بودن در جوامع، شکل های متفاوت نیز داشته است. مخالف خوانی اگر به منزله ی ابراز دیدگاه و بینشی متفاوت باشد، حتی بسیار مثبت است و موجب رشد جوامع می شود. اما اگر مخالف خوانی جهت جبهه گیری اعمال شود و موجب حذف روح و جسم دگراندیش یا دگر کنش و دگر منش گردد، پایه ها ی دشمنی و خشونت را شکل می دهد. حذف اندیشه و سلیقه های متفاوت زندگی می تواند به طرد حامل آن در جامعه نیز منجر شود و در نهایت به حذف فیزیکی منتهی گردد، بنا بر عرف مرسوم در جامعه و هم چنین بر مبنای قوانین رسمی و شرعی جاری در مملکت

حذف انسانی دیگر به علت داشتن اندیشه و شیوه های زندگی متفاوت و دور از نورم جامعه را اگر بخواهیم از جنبه ی روانشناسی فردی مورد بررسی قرار دهیم، می توان آن را در احساس کمبود، حس حسادت، منافع مادی، برتری طلبی، بیم از دست دادن جایگاه خانوادگی و اجتماعی و از این دست دید. به عبارتی انسان می تواند در شرایط گوناگون کمابیش با درجات متفاوت به چنین اقداماتی دست یازد، بدون در نظر گرفتن ریشه های رفتاریابی سنتیِ حذف در جوامع، دلایل مذهبی و مکتبی، و یا رفتارهای ناشی از شیوه های اعمال سیستماتیک حکومتی. این اقدامات در طیفی وسیع از کتک زدن، بیرون انداختن، خوار کردن، متهم کردن، جوسازی، در قرنطینه گذاشتن، در بیم و هراس نگاه داشتن، نقشه ی قتل کشیدن، قتل کردن و غیره تبلور می یابد

آنگاه مذاهب، مکاتب، سکتاریسم سیاسی و نیز چگونگی حکومت داری، در رفتارهای اجتماعی نقش بسیاری داشته اند در اینکه فرهنگ حذف ابعاد وسیع تری به خود بگیرد. زمان که مذهب، اندیشه ها یا شیوه هایی از زندگی افراد را به طور عملی حذف می کند و آن را مقابله با کفر و برابر با ارتداد می خواند، فردی که به آن مذهب باور دارد با تکیه بر پشتیبانی شرعی و آگاه از حمایت جمعی کثیر از چنین رفتاری با قاطعیت بیشتری در حذف عقاید و رفتارها ی افراد عمل می کند

مذهب در درون خود توتالیتاریسم را در بردارد. معتقدین می بایست بی چون و چرا پایبند باشند به قوانین مذهب خود، کتاب خود، پیغمبر خود و تمام سنت ها و احادیث مربوطه. پایداریِ بی چون و چرا در مذاهب به خودی خود تمام افرادی را که به باور مذهبی آنها نیستند حذف می کند. حتی می تواند به آنجا بکشاند که امر به حذف فیزیکی آنها بیانجامد. آیۀ 76 از سوره ی نساء کتاب قرآن می گوید:

«كسانى كه ايمان دارند، در راه خدا پيكار مى‏كنند؛ و آنها كه كافرند، در راه طاغوت ( بت و افراد طغيانگر). پس شما با ياران شيطان، پيكار كنيد».

و در آیۀ 104 همین سوره چنین می خوانیم:

«و در راه تعقيب دشمن، (هرگز) سست نشويد! (زيرا) اگر شما درد و رنج مى‏بينيد، آنها نيز همانند شما درد و رنج مى‏بينند؛ ولى شما اميدى از خدا داريد كه آنها ندارند؛ و خداوند، دانا و حكيم است».

جنگ ایران و عراق به پیروزی رسید فقط به این دلیل که جوانان 16-17 ساله ی ما گمان می بردند با کفار می جنگند و این جنگ در قرآن مقدس شمرده شده است. این جوانان جان خود را در کف دست گذاشتند تا به خدای خود برسند

مذهب اسلام با این بینش، عداوت و کینه را مبداً حرک خود قرار می دهد. و معتقدین را تشویق به تعقیب و پیکار با هر کس که مخالف اسلام باشد می نماید. به عبارت دیگر معتقد است که این مذهب در بالاترین مرتبت قرار دارد و هر کس که با آن مخالفت کند کافر است و دشمن شناخته می شود

این امر در بطن خود برتری طلبی معتقدین به مذهب را نقش می زند، در عین حال که حتی تمام معتقدین به مذهب اسلام را در یک سطح نمی بیند. زمان که کتک زدن زن را از جانب مرد جایز می شمارد و زن را ضعیفه و نصفه تلقی می کند، حاکمیت نیمی از جامعه را بر نیمه ی دیگر تحمیل می نماید و بدین ترتیب امتیازاتی بیشتر به همین دلیل در مراتب مختلف اجتماعی برای مرد قائل می شود از جمله سهم دو برابر ارثیه و دیه و دو شهادت زن برابر با شهادت یک مرد و غیره.

در آیۀ 34 سوره ی نساء چنین آمده است:

«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى‏كنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏كنند. و (اما) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نماييد! و (اگر هيچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدى بر آنها نجوييد! (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. و قدرت او، بالاترين قدرت هاست».

ماجرا به همین صورت ادامه پیدا می کند و چنین است که می بینیم روحانیون در جوامع مذهبی نقش برتر و امتیازات بیشتری نسبت به افراد معمولی معتقد به همان مذهب دارند. توجه بفرمائید فقط به میزان درآمدها ی کلانی که روحانیون ایران کسب می کنند در قبال دعایی که زیر لب ورد می کنند تا کسی که به او پول داده است به مرادش برسد؛ امری که فقط منحصر به ایرانی های داخل کشور نمی شود... و این مافوق مزایای اجتماعی و حقوقی و مالی است که به این افراد صرفاً به عنوان فقیه و مجتهد دین و غیره در جامعه برای آنان در نظر گرفته می شود. در این نوع جوامع زنان محجبه محترم شمرده می شوند و زنان بی حجاب از جامعه مطرودند.

جدا سازی انسان در مذهب ولی به اینجا ختم نمی شود. ما شاهد مجزا شدن جوامع اسلامی به شاخه های گوناگون هستیم: سنی، شیعه، وهابی و غیره. می بینیم که این شاخه ها در چهارچوب یک مذهب به طور دائم چوب یکدیگر را می زنند و در بسیاری مواقع با یکدیگر جنگ دارند

مذاهب دیگر نیز با چنین مسائلی روبرو هستند. کاتولیک ها و پروتستان ها سال ها با یکدیگر جنگیده اند. و جنگ به معنای اینست که طرف مقابل جنگ را که با عقاید آنان یگانگی ندارد، می بایست حذف کرد. مخالف خوانی در اینجا بدین منظور صورت می گیرد که این افکار بهترین هستند و باید مورد قبول همگان قرار بگیرد. بدین دلیل است که مذهب توتالیتاریسم را در درون خود دارد و با دموکراسی که معتقد است حکومت مردمی باید بر قرار باشد و در نتیجه همه ی افکار و همه شیوه های زندگی مورد احترام قرار گیرد کاملاً در جبهه ی مخالف واقع می شود.

کشورهای دیکتاتوری نیز در اشاعه ی فرهنگ حذف نقش بی چون و چرا دارند. زیرا تنها تفکرات حاکم را مبدأ حرکت می دانند و دگر اندیشان را به شکل های مختلف تحت ستم و آزار و شکنجه قرار می دهند و جایی برای حضور آنها در جامعه نمی شناسند.

حال اگر در کشوری هم دیکتاتوری فردی و نیز توتالیتاریسم مذهبی عامل اصلی تعیین کننده باشد، به طور طبیعی حذف فیزیکی افرادی که متهم به نافرمانی شده اند و اصول جاری را زیر سئوال می برند، نه امری نامربوط و نادرست، بلکه بسیار ضروری تلقی می شود.

با توجه به این کلیات است که می توان به کشتارهای فردی و جمعی در تاریخ پرداخت و قتل های زنجیره ای نیز در این چهارچوب می گنجد. برخی معتقدند با پیش کشیدن بحث " فرهنگ حذف" در کل جامعه از قبح وحشتناک این قتل ها می کاهیم و جنایت عاملین را بدین صورت توجیه می کنیم که به علل تاریخی تفکر حذف، آنان به چنین اقداماتی دست می زنند

در اینجا نه قصد کوتاه دیدن جنایت است و نه توجیه اعمال ضد بشری. قصد بر بررسی آن شیوه ی تفکری است که در هر جامعه ای در اوج خود می تواند افراد را به ارتکاب چنین اعمالی وادارد. نتیجه ای که از این مبحث گرفته می شود اینست که وقتی نوعی تفکر، و در اینجا فرهنگ حذف، به طور سیستماتیزه ملکه ی ذهن آدمیان گردید، حذف نه به عنوان یک عمل غیر انسانی و خودکامه، بلکه به عنوان امری معمول در ذهن جا می گیرد. بدین ترتیب است که مردم به راحتی سنگ بر سر افرادی می ریزند که مرتکب زنا شده اند، و زندانبان با آسودگی خیال و حتی به گمان رفتن به بهشت به دختر باکره تجاوز می کند و سپس او را به قتل می رساند، یا همان طور که یکی از عاملین قتل های زنجیره ای در نمایش بیضائی مطرح می کند او به چنین کاری دست می زند زیرا که این انسان های والا را افرادی پلید برای جامعه تشخیص می دهد. و دست مایه و تعلیم دهنده اش کتاب مقدس قرآن است

به طور عمده، استبداد که در درون خود خودکامگی، حذف و طرد ذهنی و فیزیکی افراد را در بردارد، نمی تواند در جوامع فقط مختص حکومت داران باشد. استبداد سیاسی در تشکیلات و احزاب سیاسی به همان گونه عمل می کند که در حاکمیت یک کشور استبدادی. سازمان های سیاسی ایران بخصوص سازمان های سیاسی پس از سال 1332 در درون خود تشکیلاتی کاملاً دیکتاتوری با سیستم تابعیت هرمی داشتند، و با ادعای خواست آزادی، هر دگر اندیش درون سازمانی را مرتد و بورژوا خوانده و او را به عنوان عمله ی تشکیلات در نظر گرفته اند. و یا اینکه این افراد "مرتد" خود از آن سازمان بیرون آمده اند با هزار انگ و تهمتی که سرپرستان تشکیلاتی سابقشان بر آنان روا داشته اند...

سوم استبداد آحاد مردم در جوامع است که اگر سیستماتیک شده باشد، حتی خطرناک تر از دو نوع اول است. و اگر نوع تفکر و استبداد این افراد با تفکر حاکمیت (فرهنگ حذف) یگانه باشد، حکومت استبدادی دیگر نیازی نمی بیند که حتی تکیه بر سازمان های اطلاعاتی برای کنترل مردم جامعه داشته باشد. مردم خود کار سازمان اطلاعات را انجام می دهند؛ همان گونه که در اوایل انقلاب سی سال پیش از این ما حتی شاهد برخورد گاهی کاملاً ضد انسانی مردم عادی با مخالفین رژیم حاکم بودیم. و به طور کلی مخالفین و تفکرشان در ذهن بسیاری از مردم، در آغاز انقلاب حذف شده و در نتیجه نابود شدنی تلقی می شد

حال اگر چنانچه مردم با عملکرد حاکمیت موجود خوانایی نداشته باشند، کماکان تحت تأثیر سال ها زندگی در سیستم های تک فکری کلیشه ای که اجازه ی تفکر و کنش و منش آزاد را به افراد نداده است، خود هرکدام یک دیکتاتور کوچولو هستند که در هر زمان، به هر دلیلی، اگر قدرت اجرایی داشته باشند، به هر عملی می توانند دست بزنند. در این ارتباط مثال های متعدد هست. لو رفتن خواهر از جانب برادری که با پیش گرفتن شیوه ای دیگر از زندگی احتمالاً می توانست منافع مادی آن برادر را به خطر اندازد، کم در تاریخ سی سال گذشته ی ما دیده نشده است؛ یا سپردن مخالفین رژیم در اوایل انقلاب از طریق همسایه ها و مردم توی خیابان به دست افراد بسیج و کمیته ی پاسداران...چرا زیاد دور برویم. در همین خارج از کشور، پس از سی سال مهاجرت و زندگی در کشورهای دموکراتیک گاهی به فجایعی بر می خوریم که اگر عمیقاً مسئله ی فرهنگ حذف را که عجین است در فرهنگ ما با پدرسالاری و دیکتاتوری مد نظر قرار ندهیم، از بررسی عمیق فاجعه در خواهیم ماند. به طور قطع شنیده اید داستان مرد کردی که دخترش را در خارج از کشور به قتل می رساند وقتی او را با یک پسر غیر ایرانی می بیند که در خیابان با یکدیگر راه می روند...و در جشن آذری عید نوروز گذشته در ونکوور خانمی را به علت اینکه پیراهنش بسیار کوتاه بود می خواهند از مجلس بیرون کنند. به گفته ی یکی از مدعوین اگر این خانم از خود به جهت تحجر فکری بر گزار کنندگان و فرهنگ حذف آنها که هر زمان لازم ببینند هرکسی را از دور خارج می کنند، دفاع نکرده بود و اگر برگزارکنندگان از قانون محکومیتشان در کانادا و جرائمی که برایشان قائل می شدند هراس نداشتند، چه بسا اقدامات شدید تری نیز صورت می دادند

فرهنگ حذف که در اغلب ما نهادینه است، عادت به نحوی با دیگران برخورد کند که فرد تحقیر شود، که احساس گناه بکند از رفتار و گفتارش. این ساده ترین شکل حذف، عملکرد و تفکر امریست بسیار رایج در کشور ما، در میان مردم. چنین رفتاری موجب سلب آزادی و آسایش افراد است. همگان همیشه در وضعیتی به سر می برند که حرکتی غیر معمول نورم افکار و منش جامعه نداشته باشند و در غیر این صورت حس گناه همیشه همراه آنان است

 

نمایش خانم بیضائی اندوه جان فزای قتل های دهشتناک زنجیره ای در 12 سال پیش از این را برای جمعیت زجر کشیده، زندان دیده و فراری و تبعیدی مهاجر در ونکوور دوباره بر جان ها افکند. نمایش بسیار ساده بود ولی در عین حال گویا و غم بار. چگونگی فجایع کشتار از زبان عاملین بازگو می شد و اینکه دستور بوده است که افراد پلید از جامعه حذف شوند... به گفته ی یکی از حضار فاجعه آنقدر سهمگین است که فقط از این طریق می شد آن را بیان کرد. زنده تر از آن از تاب تحمل بازیگران و هم تماشاگران خارج بود.

یکی از عاملین اجرای قتل ها چگونگی خفه کردن آنان را به جزئیات باز می گوید و اضافه می کند: قبل از کار وضو گرفته بودم و با ذکر به کار مشغول شدم. عامل دیگر مطرح می کند که او با دستور مقامات بالا وظایفش را انجام داده و برای اضافه کاری خود حقوق دریافت داشته است. این نوعی از حذف فیزیکی است به دهشتناک ترین شکل ممکن. کشتار دینی مشروع، کشتار قانونی. این شکل کشتار در عین حال تحجر فکری عاملین را قبل از هرچیز عیان می سازد. اگر کودکان 16-17 ساله در جنگ ایران و عراق با قلبی صاف و بی غش برای وصول به خدا "به خیال خود" جان گذاشتند و ایران پیروزی اش را بر عراق می بایست مدیون این جان باختگان بداند، اما عاملین قتل های زنجیره ای که یک سر در مهمترین بنیاد های کشتار دارند و سر دیگر در خزانه های مملکتی، به نام خدا و قرآن و با وضو و ذکر و به دستور رهبران دینی از بهترین روشنفکران ما را حذف کردند. این نمایش می بایست ما را بسیار به فکر وادارد در بررسی اعمال خود.

آوریل 2010

 

 

 https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com