بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات اين پايگاه

نوشته های هفتگی

شهباز نخعی

snak2@live.ca

22 ارديبهشت 1388 ـ   12 مه 2010

آرشيو

 

گندیدگی ریشه!

چند سال پس از آنچه که بعداً به انقلاب اسلامی 1357 موسوم شد، مشخّص گردید که چگونه فردی به نام ارتشبد حسین فردوست، کسی که از 7 – 8 سالگی با محمّد رضاشاه پهلوی دوست نزدیک و صمیمی بود، به ارباب و ولی نعمت خود خیانت کرد و در حسّاس ترین بزنگاه ها، به جای آنکه به کمکش بشتابد و برای عبور از بحران یاری اش دهد، زیر پایش را خالی کرد و او را با سر به زمین سرنگون نمود.  در سال 1357 و بویژه واپسین ماه های پیش از 22 بهمن، برای بسیاری از مردم این پرسش پیش می آمد که دلیل این همه تصمیم های ضدّ و نقیض چیست و چرا حکومتی که چندماه پیش از آن جیمی کارتر، رییس جمهوری وقت امریکا، در سفر به ایران آن را «جزیرهء ثبات» خوانده بود، دیگر نه تنها حتی یک قایق هم نيست، بلکه به تخته پاره ای می ماند که در تلاطم امواج توفان، هردم به سویی پرتاب می شود و درهم می شکند؟!

اعدام جنایتکارانه فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان و علی حیدریان در سحرگاه یکشنبه 19 اردیبهشت ماه، مرا نیز مانند میلیون ها هم میهن دیگر دچار شوک و بهت ناشی از اندوه عمیق کرد. باگذشت زمان و پشت سرگذاشتن حالت بهت زدگی، این پرسش به ذهنم آمد که نظام ولایت مطلقه فقیه از ارتکاب این جنایات فجیع چه طرفی می بندد و چه سودی می جوید؟

بسیاری از مفسّران و تحلیل گران پاسخ این پرسش را چنین می دهند که نظام به دنبال پراکندن فضای وحشت و ارعاب در جامعه است تا مردم را از پیگیری خواست هایشان بازدارد. سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای که روز 21 اردیبهشت منتشر کرد می نویسد: «به نظر می رسد اعدام این پنج زندانی، تلاش پرسروصدایی برای مرعوب ساختن مخالفان دولت در آستانه سالگرد انتخابات بحث برانگیز سال گذشته باشد». نویسنده ای به نام تقی روزبه براین باور است که: «هدف رژیم از توسّل به حربه اعدام افزایش هزینهء مبارزه و ایجاد رعب است». کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران معتقد است که: «اعدام ناگهانی پنج زندانی سیاسی نمایانگر سیاست دولت برای استفاده از ترور و خشونت حکومتی در قبال چالش های در پیش رو و ارعاب مخالفان می باشد». علی کشتگر، نویسنده و فعّال سیاسی نیز می گوید: «حاکمان جمهوری اسلامی براین خیال باطل اند که با قربانی گرفتن از میان مخالفان، وحشت را از اردوی از هم گسیختهء خود به میان مردم می برند... اعدام وحشیانه این پنج شهروند ایرانی نشانه ثبات یا قدرت حاکمان ایران نیست». اتحاد جمهوریخواهان نیز دز بیانیه ای اعلام کرد: «دستگاه سرکوب حکومت در آستانه سالگرد انتخابات 22 خرداد و اعتراضات میلیونی مردم ایران، با هدف ارعاب مردم و پراکندن تخم ترس و وحشت، 5 زندانی سیاسی دیگر را به قتل رسانده است». فرج سرکوهی، نویسنده تبعیدی نیز به رادیو فردا می گوید: «این اعدام ها تصمیمی است سیاسی که نه بر مبنای روند و دلایل قضایی و حقوقی و ازسرقدرت یا تدبیر و مصلحت نظام، که بربستر ترس و ضعف رهبری و حکومت در مدیریت بحران سیاسی اتخاذ و اجراء شده است».

حتی جناح های مذهبی نیز در این نکته با طیف های اپوزیسیون هم صدا هستند.  مجامع اسلامی ایرانیان، به نقل از گویا نیوز 19 اردیبهشت، می گوید: «رژیم ولایت فقیه... با جنایت بزرگ اعدام 5 تن از زندانیان سیاسی قصد دارد که با ایجاد ترس در جامعه از حرکت و خیزش آنها... جلوگیری بعمل آورد». خانم زهرا رهنورد، که کاش بخشی از واقع بینی اش را به همسرش انتقال می داد، می پرسد: «آیا این اعدام های شتابزده برای زهرچشم گرفتن از مردم در سالگرد 22 خرداد بوده است؟».  و سرانجام، میرحسین موسوی که در حرکتی قهقرایی کارش از رهبری به همراهی، از همراهی به پیروی و اکنون از پیروی به پسروی کشیده، دریک بیانیه آبکی چند سطری، ضمن شبیه شمردن احکام اعدام با احکام زندان افراد دار و دسته خودش، تخم دو زرده می کند که: «آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟»!

چنانکه در ابراز نظرهای بالا دیده شد، وجه مشترک و کلید واژهء آنها قصد ایجاد ارعاب و وحشت است.  امّا، "ایجاد ارعاب و وحشت" ابزاری است که تقریباً همهء نظام های استبدادی – و حتی تشکیلات جنایت های سازمان یافته مانند مافیا – از آن بهره می گیرند. پس جای تعجّبی نیست که نظام ولایت مطلقه فقیه نیز این ابزار را بکار گیرد چنانکه در تمام مدّت 31 سال گذشته، با درجات مختلف، این کار را کرده است.

آنچه که جای تعجّب دارد این است که چرا این کار را اینقدر ناشیانه، بی مهارت و با منتهای بلاهت انجام می دهد.  نگاهی گذرا به روند اجرای حکم اعدام 5 زندانی سیاسی موضوع را روشن تر می کند.  به گزارش 19 اردیبهشت ماه کمپین بین المللی حقوق بشر: «دکتر خلیل بهرامیان، وکیل فرزاد کمانگر گفت: از خبر اعدام ها شوکه است چرا که به دنبال پیگیری پرونده، مقامات قضایی مسئول صریحا" به او گفته بودند که "مسئله حل شده" و اتهام عضویت کمانگر در گروه پ. ک. ک. منتفی است و خطر اعدام وجود ندارد.  او افزود: فکر می کنم که در خواب هستم و هرآن بیدار می شوم و فرزاد زنده است.  خبر اعدام برایم قابل باور نیست... نمی دانم چه نیرویی هست که بدون اعتنا به مقرّرات دست به چنین کارهایی می زند»!

فدراسیون جهانی اتحادیه های معلّمان نیز در بیانیه ای که درتاریخ دوشنبه 20 اردیبهشت منتشر کرد نوشت: «هرچند مقامات ایرانی تجدید نظر حکم فرزاد کمانگر را پذیرفته بودند، امّا پرونده فرزاد بجای این که برای بررسی به دادگاه عالی فرستاده شود، راکد شد.  پس از مدّتها تأخیر به وکیل فرزاد گفته شد که پرونده او گم شده است.  علیرغم فقدان شواهد مبتنی بر رسیدگی مستقل درمورد اتهامات و در غیاب آیین نامه دادرسی عادلانه، خبر اعدام فرزاد منتشر شد».  مجموعه فعّالان حقوق بشر نیز با انتشار اطلاعیه ای نوشت: «دادسرای عمومی و انقلاب تهران با صدور اطلاعیه ای در 19 اردیبهشت ماه از اعدام 5 زندانی سیاسی خبر داد. در این اطلاعیه بر روند قانونی صدور و اجرای احکام این زندانیان سیاسی  تأکید شده است. در این رابطه مجموعه فعّالان حقوق بشر در ایران، فارغ از نفس غیرانسانی حکم اعدام، ضمن رد اجرای قانون در روند صدور حکم و اجرای آن، عملکرد دستگاه قضایی در این پرونده را مغایر با استقلال قوا و روح قانون و نتیجهء نفوذ دستگاه امنیتی ارزیابی می کند». در بخش دیگری از همین اطلاعیه نیز آمده است: «فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی در دادگاهی غیر علنی و با حداکثر 6 دقیقه وقت برای هر سه متهم و بدون وجود اسناد به اعدام محکوم شده بودند».

اطلاعیه مزبور دربارهء مهدی اسلامیان، زندانی سیاسی اعدام شده دیگر نیز می گوید: «مهدی اسلامیان اهل شیراز نیز دیگر زندانی سیاسی اعدام شده است که تنها به دلیل کمک مالی به برادر خود – به مبلغ 200 هزار تومان – که از متهمان پرونده انفجار حسینیه شیراز بود (و پیشتر اعدام شده بود) به مرگ محکوم شده بود»!

خبرگزاری "هرانا" هم اعلام کرد: «مسئولان زندان اوین با قطع تلفن های این زندان از دو روز گذشته اقدام به اجرای حکم اعدام 5 زندانی سیاسی نمودند... این احکام در حالی به اجرا درآمد که پرونده سه تن از متهمان این پرونده در مرحله بازنگری قرار داشت و هیچ یک از وکلا و خانواده ها در جریان اجرای این احکام قرار نگرفتند»!

در این روند جابرانه و جنایتکارانه، پرسش این نیست که چرا نظام ولایت مطلقه فقیه "چنین" می کند زیرا قطعاً برای این کار دلیل خاص خود، یا چنان که بیشتر ناظران و تحلیل گران بیان کرده اند قصد "ایجاد ارعاب و وحشت" را دارد و در وضعیتی که اکنون هست این دلیل برایش معتبر نیز هست.  پرسش این است که چرا این کار را "اینگونه" در نهایت ناشیگری، بلاهت و خودزنی انجام می دهد؟  آیا در سراسر دستگاه عریض و طویل بیت رهبری، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای امنیت ملّی و... حتی یک مغز برخوردار از توانایی حداقلّ تفکّر و تعقّل نیست که بفهمد و به دیگران نیز بفهماند که "ایجاد ارعاب و وحشت" هم در صورتی کارآیی خواهد داشت که صورت ظاهر آن حفظ شود؟!

برای نظامی که همهء ابزارهای قوای سه گانه را در اختیار دارد، آیا باید اینقدر دشوار باشد که حداقلّ صورت ظاهر را حفظ کند، محاکمه ها را به جای 6 دقیقه در چند ساعت برگزار کند، پرونده را با طی مراحل قانونی به دیوان عالی کشور بفرستد، وکیل را در جریان روند مراحل پرونده قراردهد و وقتی که حکم، در همان چهارچوب قضایی فرمایشی اش، کامل شد آنرا به اجرا بگذارد؟!

در سال های اخیر، صدا و سیمای وقیح حکومت برای سرگرم کردن مردم به ساخت انواع و اقسام سریال های تلویزیونی روی آورده است.  تمام این سریال ها علاوه بر نویسنده و کارگردان و فیلم بردار و بازیگر، از داشتن مشاوران مذهبی، انتظامی، قضایی و... برخوردارند و سناریو نویس هایی دارند که که در اصول داستان نویسی و صحنه پردازی مهارت دارند.  بیشتر نویسندگان و سازندگان این سریال ها در عمل ثابت کرده اند که بدون توجّه به اصول اخلاقی و انسانی حاضرند به خاطر پول به هر رذالتی تن دهند، در ترویج خرافات و موهومات بکوشند، ناحق را حق جلوه دهند، تاریخ را تحریف کنند و به عنوان نمونه از شیخ فضل الله نوری یک قهرمان آزادی بسازند.  مقام عظمای ولایت اگر از ذرّه ای از درایت، تدبیر و آگاهی ای که قانون اساسی برایش برشمرده برخوردار است، چرا دستکم از خدمات این سناریو نویس ها و کارگردان های پول پرست و گوش به فرمان بهره نمی گیرد تا سناریوی جنایت هایش را طوری بنویسند و اجرا کنند که اینگونه مثل آبکش از هزار سوراخش رسوایی فوران نکند؟!

در 11 ماه گذشته، رستاخیز مردم ایران اگر هیچ کار مهم و مفید دیگری نکرده باشد – که کرده و بسیار هم کرده – همین یک کار بس که قدرت تدبیر و تعقّل را از ولی مطلقه فقیه سلب کرده است.  در حال حاضر، ولایت مطلقه فقیه به گیاهی می ماند که ساقه و برگ هایش هنوز زنده می نمایند و خودنمایی می کنند، در حالی که ریشه از بن گندیده است!

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630