بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دوشنبه 23  فروردين 1389 ـ  12 آوريل 2010

 

اشغال سفارت، مبارزه‌ء خشونت‌آمیز نیست

گفتگو با مهدی خان‌باباتهرانی

گفتگوگر: شکوفه منتظری

shokoofeh@radiozamaneh.com

 

 

 

توضيح: روز سه شنبه، ۶ آوریل ۲۰۱۰، عده‌ای از معترضان جوان ایرانی با همراهی گروهی از جوانان هلندی وارد محوطه‌ی بیرونی سفارت ایران در شهر لاهه هلند شدند و ضمن پایین کشیدن پرچم جمهوری اسلامی، پرچمی سیاه رنگ با عکس ندا آقاسلطان را جایگزین آن کردند. خواسته‌های آن‌ها به گفته‌ی خودشان بسیار ساده است: «ما ایرانیان و غیرایرانیان در کنار هم ایستاده‌ایم، برای پشتیبانی از یک اصل ساده و آن این است که ما و شما، یعنی مردم ایران، و نه دولت و روحانیت و نه آمریکایی‌ها، حق دارید سرنوشت‌تان را خود تعیین کنید و راه خوشبختی را بیابید.» هرچند در ماه‌های اخیر نمونه‌هایی از این نوع حرکت در شهرهای مختلف اروپا از جمله فرانکفورت، برلین، استکهلم و پاریس هم دیده شده است، اما با نگاهی به تاریخ، نمونه‌های آن در دوره‌ی سلطنت پهلوی هم به چشم می‌خورد. مهدی خان‌باباتهرانی، تحلیل‌گر سیاسی و از بنیان‌گذاران کنفدارسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی است که در سال‌های پیش از انقلاب ۵۷ به شکلی تریبون جنبش دانشجویی ایران، مخصوصا در خارج از کشور، محسوب می‌شده است. مهدی خان‌باباتهرانی، از تجربیاتش و نگاهش نسبت به حرکت‌های اعتراضی از این دست برای ما می‌گوید:

 

«من خودم شخصا نخستین بار نیم قرن پیش، یعنی در آستانه‌ی سال ۱۹۶۰ میلادی در اعتراض به عدم تمدید گذرنامه‌ی دو تن از فعالین آن زمان جنبش دانشجویی در آمریکا، آقایان شاهین فاطمی و صادق قطب‌زاده که سفارت در آن زمان گذرنامه‌ی ‌آن‌ها را تمدید نمی‌کرد، ما به عنوان اعتراض به این عمل دولت شاهنشاهی رفتیم به کنسولگری ایران در شهر مونیخ و اعتراض خودمان را بیان کردیم و از کنسول آن موقع آقای سپهبدی خواستیم این اعتراض ما را به تهران انتقال دهد و بخواهد که هرچه زودتر گذرنامه‌ی این‌ها تمدید شود.

«وقتی آقای سپهبدی پرهیز کرد از قبول خواست ما، در نتیجه ما گفتیم ما در اینجا می‌مانیم. چون کنسولگری ایران بخشی از خاک کشور ما است و ما هم به عنوان شهروندان آن حقی بر این خاک داریم. و در آنجا به عنوان اعتراض یک اعتصاب نشسته کردیم و گفتیم، تا زمانی که جواب از وزارت فرهنگ نیاید درباره‌ی عدم تمدید گذرنامه‌ی این دو تن ما اینجا خواهیم ماند.

«ایشان پلیس صدا کرد و پلیس ما را که در حقیقت ۹۰ نفر بودیم از آنجا بیرون و به زندان برد. این نخستین تجربه‌ی من بود».

 

آخرین نمونه‌ای که مهدی خان‌باباتهرانی شخصا در آن حضور داشته است به ۳۱ سال پیش برمی‌گردد، به شهریور ۱۳۵۷. تنها چند ماه پیش از قیام بهمن در همان سال.

 

«در حقیقت بعدها در اثر رشد جنبش و غلظت خشونت و سرکوب در ایران در سال‌های ۶۰ و ۷۰ چندین بار سفارتخانه‌های ایران در کشورهای مختلف اروپایی اشغال شد؛ به عنوان اعتراض به کشتارها، شکنجه و نقض حقوق بشر در ایران.

«ما در آخرین عملی هم که شرکت داشتم، زمانی بود که بحران رژیم شاه شروع شده بود. زمانی بود که آقایان طالقانی و این‌ها هم از زندان آزاد شده بودند. بعد از سرکوب در حقیقت جنبش خونین میدان ژاله ما به عنوان اعتراض به نقض حقوق بشر رفتیم سفارت ایران در شهر بن. آنجا اعتراض خودمان را به حکومت نظامی و دولت شاه اعلام کردیم.

«در آنجا ما سفارت را اشغال کردیم و خواستیم که این اعتراض به تهران انتقال داده شود. یعنی سفیر با تلفن اعتراضات ما را به آنجا انتقال دهد. از آنجایی که سفیر از این خواست ما امتناع می‌کرد، ما مجددا سفارت را اشغال کردیم و آنجا ماندیم، تا زمانی که پلیس ما آمد و ما را برد».

 

 

 

سوال اینجاست که آیا می‌شود اعتراضاتی از این دست را به بهانه‌ی غیرمسالمت‌آمیز بودن از فهرست مدل‌های گوناگون مبارزات مردمی حذف کرد و به حاشیه راند؟

«در حقیقت اعتراضات عمومی مردمی که خواهان آزادی هستند، خواهان برخی از موارد نقض شده‌ی حقوق‌شان در ایران هستند، همواره یک شکل نبوده است. یعنی زمان‌هایی هم بوده که ما با نمایندگان دولت ایران در گفت‌وگو بودیم. ولی از آنجایی که روز به روز شرایط اختناق در ایران تشدید و سرکوب‌ها دامن گسترتر می‌شد، ما مجبور بودیم اعتراض خودمان را بلندتر و تا حدودی هم به صورت اعتراض‌های اشغال سفارتخانه‌ها انجام دهیم».

 

آیا می‌شود از اعتراضاتی مثل اشغال مکان‌های رسمی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی تفسیری خشونت‌آمیز ارائه داد؟ و آیا اصولا این گونه از اعتراضات را در رده‌ی نافرمانی مدنی می‌شود تعریف کرد؟

«من باور براین ندارم که اعتراض مسالمت‌آمیز عده‌ای در مراکز سیاسی یا دیپلماتیک کشوری جزیی از مبارزات خشونت‌آمیز باشد. این را من جزیی از حقوق مدنی شهروندان هر کشوری می‌دانم که با مراجعه به مراکز دیپلماتی کشورشان اعتراض کنند به آن نوع استبداد و سرکوبی که در کشور دارد اعمال می‌شود. و من حرکت آن عمومی‌ را، که در گذشته انجام دادیم و یا در آینده انجام خواهد گرفت، بخشی از نافرمانی مدنی شهروندان ایرانی در برابر استبداد دینی می‌دانم. تا زمانی که به نظر من دست به اسلحه برده نشود، تخریب نشود، من فکر نمی‌کنم اعتراض کردن و حتی پایین آوردن پرچم نظامی که خودش را بالای سر حاکمیت مردم ایران مسلط کرده است، این‌ها را خشونت بدانیم.

«ببینید، تجربه‌ی تاریخ جهان را در نظر بگیرید. در این کشور آلمان که من زندگی می‌کنم، در اعتراض به پایگاه‌های اتمی که در اینجا احداث می‌شد، پالایشگاه‌های اتمی، بزرگترین نویسندگان این کشور از هاینریش بل بگیرید تا آلبر شهردار سابق برلن، تا آدم‌های بزرگ و دانشمند و پرفسورهای دانشگاه‌های آلمان که رفتند خطوط راه‌‌آهن اینجا را به صورت زنجیره‌ای اشغال کردند، رویش نشستند تا قطارها نتوانند زباله‌های اتمی را انتقال دهند.

«من فکر می‌کنم برخی از عناصری که امروزه به بهانه‌ی مسالمت‌آمیز بودن حرکت جنبش سبز ایران یک تفسیر خودسرانه و دولت‌مدارانه از این مسأله‌ی عدم خشونت می‌کنند، این‌ها به نظر من مبارزات را هضم نکرده‌اند. این‌ها به نظر من بیشتر در حال و هوای حفظ منافع نظام موجود دارند حرکت می‌کنند.

«واقعیت این است که جنبش سبز ایران گوناگونی دارد. در آینده هم بعید نیست. همان طور که دیدیم در عاشورا یا در صحنه‌های دیگری بسیاری از جوانانی که به تنگ آمده بودند، تندتر از دیگرانی می‌رفتند که فقط از طریق نوشتار یا از طریق گفتار اعتراض می‌کردند. این است که من فکر نمی‌کنم مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز فقط یک شکل دارد. یعنی اگر استبداد سیلی به سمت صورت شما زد، آن طرف صورت را هم نگه دارید تا یک سیلی دیگر هم اینور بزند. نخیر! نافرمانی مدنی به نظر من حق مسلم جنبش مدنی ایران است و این در اشکال گوناگون در آینده هم بروز خواهد کرد و باید هم بکند».

 

خان‌باباتهرانی اصل مقاومت را حق مسلم تمام آن‌هایی می‌داند که می‌خواهند به نقض حقوق انسانی خودشان اعتراض کنند. او می‌گوید:

«به باور من اگر مبارزه‌ی اعتراض‌آمیز مردم ما به صورت نافرمانی مدنی هم بخواهد نفی شود، با این عنوان که این خشونت است، این در حقیقت نفی مقاومت است و به نظر من بدون عنصر مقاومت ملتی زنده نخواهد ماند.

«نقدهای بسیاری به حرکت‌های اعتراضی از این دست شده است. بسیاری معتقدند چنین اقداماتی منجر به مخدوش کردن چهره‌ی مسالمت‌آمیز جنبش آزادیخواهانه‌ی مردم ایران در جهان می‌شود».

 

خان‌باباتهرانی اما این نظر را قبول ندارد:

«فکر نمی‌کنم با سیمایی که جمهوری اسلامی در جهان از خود نشان داده است، چنین اعتراضی را از طرف شهروندان ایرانی، شهروندان اروپا و یا افکار عمومی جهان نفی کند. برای این که حق مسلم مردم ایران می‌داند.

«من هر نوع خشونت، با هر نوع قهر و اعمال قهر در رابطه با جنبش کنونی آزادیخواهانه‌ی مردم ایران را نفی می‌کنم، چه در ایران چه در خارج از کشور. اما [در] اعتراض مدنی مردم خودم را جزیی از هستی اصل مقاومت می‌دانم. حتی همین کشورهای اروپایی جنبش‌های مدنی یا جنبش‌های صلح‌خواهانه‌اش با نافرمانی مدنی آغاز شد. از آقای ژان پل سارتر بگیرید که می‌آمد اعتراض می‌کرد تا آقای هاینریش که روی ریل‌های راه‌آهن آلمان نشست برای ممانعت کردن از عبور قطارهایی که حامل زباله‌های اتمی بودند. این‌ها هم جزیی از خیزش مدنی مردم است. من فکر نمی‌کنم مردم اروپا با تاریخ فاشیسمی که پشت سر داشتند، با تاریخ خونینی که اروپا به خودش در دو جنگ دیده است، حرکت اعتراض‌آمیز یک جوان را در نمایندگی‌های دیپلماتیک‌اش به عنوان قهر و مبارزات خشونت آمیز تلقی کند.

«اما آن چیزی که مسلم است، این است که عده‌ای جوان مستقل از هر گونه تشکل یا حزب سیاسی ضرورتی را احساس می‌کنند که آن ضرورت آن‌ها را به سمت سفارت ایران می‌کشاند. جوری که از نوشته‌های وبلاگ آن‌ها برمی‌آید، دغدغه‌ی آن‌ها تنها رسیدن به آزادی برای مردم کشوری است که دارند برای حقوق خودشان مبارزه می‌کنند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا شما حرکت‌هایی از این دست را در رده‌ی مبارزات خشونت‌آمیز دسته‌بندی می‌کنید، یا این که آن را تنها تلاشی می‌دانید برای رسیدن به فرداهای بهتر. تلاش و مبارزه‌ای که می‌تواند خودش را در حیطه‌ی نافرمانی مدنی تعریف کند».

http://zamaaneh.com/special/2010/04/post_1146.html

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com