بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

پنج شنبه 15 بهمن 1388 ـ  4 فوريه 2010

 

آیا غبارابهام فرونشسته؟!

تقی روزبه

 

سردمداران جمهوری اسلامی برای نجات خود از غرقابی که در آن گرفتارآمده اند، دو نفر از زندانیان سیاسی را به دار آویختند. گرچه اعدام زندانیان سیاسی تازگی ندارد، و بخصوص مدتی بود که آن را در مورد اقلیت های قومی - که دیوارشان کوتاه تر است – به اجرا گذاشته بودند اما، در رابطه با اعتراضات این چند ماه اخیر و در شهر تهران، باید آن را گام جدیدی در ابراز سبعیت و درندگی    بشمار آورد؛ بخصوص اگر در نظربگیریم که این دستگر شدگان ربطی به حوادث عاشورا نداشته و صرفاً برای زهرچشم گرفتن از دیگران قربانی شده اند، مشمئز کنندگی و جنایت بار بودن اين عمل دوچندان می شود؛ امری که جنتی جنایتکار با تشکر از قوه قضائیه خواهان قاطعیت بیشتر در اعمال آن شد. ارتکاب این  جنایت در راستای سناریوی رژیم برای انتساب جنبش به نیروهای باصطلاح معاند و محارب و بیگانه صورت می گیرد، تا باین بهانه و دستاویز بهتر بتوانند به سرکوب جنبش پرداخت.

سخنان اخیرخامنه ای مبنی بر اینکه به کسی باج نخواهیم داد به منزلهء صدور فرمان کشتار و قتل عمد جدیدی بود. و سخنان فرمانده نیروی انتظامی، مقدم مراغه ای، مبنی بر اینکه «امروز دیگر بحثی از 13 میلیون و 24 میلیون نفرنیست و آنچه مطرح است حفظ نظام است و هیچ جای مدارا نیست» گویای همین رویکرد است. البته فرمانده نیروی انتظامی در ادامهء سخنان  خود دلیل این رویکرد نظام را برطرف شدن ابهامات و «فضای غبارآلود» دانسته است!

خامنه ای، در سخنان مدتی پیش اش، دلیل تعلل خود  در سرکوب و بزن و بگیر بیشتر را، باصطلاح  ناشی از «بکارگیری تدبیر بخاطر وجود فضای غبارآلود» عنوان کرده، و ازحزب الله و یاران وفادار و افراطی خود که ناشکیبا بودند – و طرح 5 روزه کردن زمان رسیدگی دادگاه ها را به مجلس برده و خواهان تداوم سیاست شکار و ترور مخالفین و فعالین سیاسی برای ایجاد رعب بودند  - خواسته بود که فعلا از اقدامات خودسرانه پرهیزکرده و به مقامات قضاتی و سیاسی فرصت «اقدام قانونی ِ» استفاده از چماق قانون را بدهند و خود نیز آماده و گوش بزنگ باشند. اما اين سخنان او و فرمانده مزبور نشان میدهد که، بزعم سران حاکمیت و در ارزیابی جدید آنها، گویا بهمین سرعت  فضای غبارآلود برطرف شده و آنها ظاهراً توانسته اند درهم آمیختگی صفوف مردم را مرتفع کرده و براندازان محارب را از منتقدین تفکیک کنند.

در اینجا سوالی مطرح می شود: براستی مگر چه تحولاتی در این فاصله صورت گرفته که حاکمیت يا براستی به این نتیجه رسیده که «غبار ابهام ها» فرونشسته و یا آنکه رژیم با محذوریت هائی که دارد ناچارشده است که مسئلهء فرونشاندن «غبار ابهام ها» را نیمه تمام رها کند؟

 بی شک مهمترین رویدادهای در این فاصله را باید بیانیهء 17  موسوی و نامه و سخنان خاتمی و بالاخره بیانیه و بویژه گفتگو و سخنان اخیر کروبی دانست که جملگی حاکی از برسمیت شناختن آشکار یا ضمنی ریاست جمهوری احمدی نژاد و مرزبندی با شعارهای ساختارشکن هستند. علاوه بر عامل فوق، رژیم به چند اقدام تاکتیکی نيز مبادرت ورزیده است که شامل برنامهء «بسوی فردا» در صدا و سیما می باشد که مطابق آن خواسته است، در کنار اهرم سرکوب، نقش باصطلاح منتقد را نیز بازی کرده و باین ترتیب مدیریت صحنه را بدست خود گیرد.

عامل سوم تشکیل دادگاه  محاکمات و تبلیغ "اقرارها" و نمایش آنهاست، با هدف باصطلاح باثبات رساندن سناریوی دخالت بیگانگان و گروه های معاند در تظاهرات و اعتراضات مردمی.

و بالاخره به عامل چهارمی نيز باید اشاره کرد که مربوط می شود به یک سلسه اقدامات برای تقویت صفوف خودی و از جمله ملاقات و جلب حمایت مراجعی که عموماً با سکوتشان اعتراض خود را نسبت به روند رویدادها نشان می دادند، با هدف درجریان گذاشتن آنها دربارهء آنچه که در پشت اعتراضات وجود دارد (مثل دست داشتن دشمنان در حوادث و اعتراضات) و هم چنین هم آهنگ کردن مجلس و احمدی نژاد حول برخی منازعات فی مابین و تصویب بودجه و اجرائی کردن هدفمند ساختن یارانه ها و....

البته از همان نخست روشن بود که هدف رژیم نه سازش و کنار آمدن با رقیب بلکه وادار ساختن آن به تسلیم کامل و توبه است و بنابراین آنچه را که اتفاق افتاده است حتی نمی توان سازش خواند. چرا که آنها  بهیچ وجه حاضر به تقسیم کیک قدرت، ولو به سهم کوچک و بزرگ، نیستند. و این البته برای موسوی و کروبی و خاتمی، که عنوان رهبران نمادین جنبش را یدک می کشند داستان دهان سوخته و آش نخورده است. علیرغم آنکه آنها بزرگترین امتیاز سیاسی در دو حوزهء فوق ـ یعنی برسمیت شناختن احمدی نژاد و مرزبندی قاطع با ساختارشکنان ـ را اعلام کردند (وبه یک معنا جام زهر را نوشیدند) و این مرزبندی را در دستور کار خود گذاشتند اما، همانطور که فضای سیاسی نشان میدهد، جناح حاکم خود را در موقعیتی بهتر و مصم تر برای سرکوب یافته است.

واکنش رفسنجانی در برابر سخنان یزدی ـ با عبارت مهم و قابل توجه "این بار بوی توطئه می آید" ـ نشان می دهد که افراطیان حاکم خیز بلندی برای فشار مجدد به رفسنجانی و گرفتن توبه نامه از وی و نهایتاً کنار گذاشتن اش برداشته اندکه البته فعلاً، با تهدید متقابل رفسنجانی و پا در میانی احمد خاتمی، ظاهراً از حالت انفجاری آن ـ به خصوص با توجه به قرارداشتن  در آستانهء 22 بهمن ـ کاسته شدف ولی هم چنان، به مثابه بمبی با چاشنی آماده، برای فرصت و زمان بعدی باقی مانده است.

سخنان رفسنجانی هم چنین نشان می دهد که تلاش های پشت پرده ای که توسط  طیف های میانی اصول گرایان برای کنترل بحران و، به روایت خود آنها، کنترل افراطیان هر دو طیف صورت گرفته و می گیرد، با تعرض جدیدی از سوی افراطیون جناح حاکم مواجه شده است. شروع اعدام ها، سخنان خامنه ای مبنی براین که هیچ گونه باجی نخواهیم داد (که به معنای درخواست تسلیم کامل حریف از یکسو و تشدید سرکوب جنبش از سوی دیگراست) بخصوص با نزدیک شدن سالگرد 22 بهمن، همگی حاکی از لااقل متوقف و منجمد شدن روند «کنترل» در این مرحله است. دلیل اصلی این انجماد، قبل از هر چیز، همانطورکه اشاره شد، حصلت زمان بندی شدهء رویدادها، نگرانی از سیر بحران در 22 بهمن، و نیاز رژیم به ابراز قاطعیت در برابر حوادث محتمل آن برای حفظ بقاء خود است. شروع کرکری خوانی افراطیون و احمدی نژاد و حملهء کیهان به رفسنجانی و... جملگی حاکی از همین روند است و البته قبل از هر چیز برای روحیه دادن به نیروهای خودی در آستانهء 22 بهمن و باصطلاح مرعوب ساختن طرف مقابل.

در روند ارزیابی از وضعیت جدید، و از عوامل تأثیرگذار در آن، نباید فراموش کرد که در میان مجموعهء عناصر دخیل در صحنهء سیاسی دو بازیگر اصلی بیش از دیگران نقش آفرینی می کنند. یکی از آنها همان جناح حاکم است و دومی مردم و جوانانی که با مارش ها و تظاهرات ساختار شکن خود مشغول ورق زدن برگ های تاریخند. از آنجا که صحنه های عاشورا و وعدهء سرنگونی خامنه ای در ماه بهمن این زنگ خطر را برای رژیم به صدا درآورده که هرگونه تعلل مترادف با بی مهارشدن جنبش و خطرسرنگونی است، در چنین فضائی همهء رویدادها با زمان بندی و شمارش معکوس همراه است و در همین رابطه هم هست که می توان ديد که میدان بازی و فرجهء زمانی برای مانور در محدودهء پس از عاشورا تا 22 بهمن قراردارد و رژیم قادر به برنامه ریزی های بلند مدت نیست..

از سوی دیگر، رژیم دریافته که بیانیه های موسوی و کروبی و خاتمی نتوانسته است خللی بر نفرت و انزجار مردم و غلیان خشم  و عزم آنها وارد سازد. برعکس، مردم با ایراد فشار سنگین از پائین "رهبران به اصطلاح نمادین" خود را ناچارساخته اند که به توجیه و تعبیر و تفسیر بیانیه ها و سخنان خود بپردازند و وجود هرگونه سازش و معامله را تکذیب نمایند. بخصوص که فقدان هر گونه انعطاف و امتیاز از سوی جناح حاکم و رقیب، و نيز تداوم سرکوب، آنها را در وضعیت دشواری قرار داده است. تلاش های کروبی برای تعدیل سخنان خود، و کوشش زهرا رهنورد برای توجیه بیانیه و مواضع موسوی، و اذعان و انتشار اطلاعاتی در رابطه با نامهء خاتمی از سوی این جریان، و تکذیب برخی  ادعاهای جناح حاکم در مورد محتوای نامه ها و گفتگوها، و تلاش برای خنثی کردن تاکتیک شکاف افکنی آنها در میان نیروهای موسوم به سبز، ازجملهء این فعل وانفعالات استد.

در هرحال رژیم با نزدیک شدن 22 بهمن و احساس خطر، تصمیم گرفته که، بجای غرق شدن بیش از این در معاملات پشت پرده، هرچه زودتر تمامی توان خود را برای مقابله با اين خطر بکار گیرد.اکنون اشاعهء ترس و رعب افکنی، در کنار دستگیری ها و تمرکز نیرو، و ایجاد جنگ روانی و انواع اقدامات گوناگون پیشگیرانه مشغلهء اصلی رژیم را تشکیل می دهد. غافل از آنکه در شرایطی که مردم به ماهیت کثیف و جنایتکارانه حاکمیت و قدرت دگرگون کنندهء ناشی از همبستگی خود پی برده باشند، طبعاً، در مسیر مبارزه و رسیدن به هدف های به حق و انسانی خود  آمادهء پرداختن هزینه های بیشتری می شوند و اقداماتی هم چون قتل و کشتار و تجاوز و اعدام – یا همان قتل عمد- و نظایر آن جز تشدید خشم وکینهء مردم و رانده شدن رژیم بسوی نقطهء بن بست و بی بازگشت حاصلی ندارد.

درچنین فضاهائی، از قضا، ایجاد ارعاب و جنایت، هم چون کوشش برای خاموش کردن آتش با بنزین، می تواند موجب  برافروخته تر شدن شعله ها و دامن زدن به شجاعت ها و دلیری های غافلگير کننده گردد. و ديده ايم که اوراق تاریخ، بویژه تاریخ استبداد، بدون این نوع دلیری ها و شجاعت ها ورق نمی خورد.

 

www.taghi-roozbeh.blogspot.com

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com