بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دو شنبه 5 بهمن 1388 ـ  25 ژانويه 2010

 

چرا بیان خواست های درازمدت؟

راهیابی برای آینده

هادی یوسفی

 

وظیفهء روشنفکران و نیروهای فعالین سیاسی چیست؟

وظيفه روشنفكر اساساً کاوش انتقادی در گذشته و ارزیابی اکنون و راهیابی برای آینده بهتر است. وی با تحقیق در گذشته و استفاده از دستاورد های علمی بشر در طی قرون، برای به تصویر درآوردن و ایجاد ذهنيّتی در جامعه می پردازد كه بر بستر آن بتوان آينده و نيک‌بختی انسان را تأمين كرد. پس بی‌جا نيست که مهمترین مشخصه یک روشنفکر را آینده نگری بدانیم. روشنفکر ایرانی می باید برداشت خود را در مورد مشخصات جامعه ای که زمینه بهزیستی همه ایرانیان را در آن می تواند  فراهم کرد، به روشنی بیان کند. او می باید راه های پیشنهادی خویش را برای رسیدن به این جامعه را نیز ارائه دهد.

در ایران که رژیم جایگاه همه ارکان جامعه را برهم ریخته است، دانشگاه را به مسجد و مسجد را به پایگاه و مرکزسازماندهی بسیجیان برای سرکوب معترضین تبدیل نموده است و برای تحصیل علوم سیاسی بهتر است رهسپار زندان گشت. روشنفکران و محقیقین را که می بایست در فراغت به بررسی گذشته و راه یابی برای آینده بپردازند به ناچار به صحنه سیاست آورده است. این امر ضرورت ایجاد سازماندهی مباحث و نیروهای خواهان نظام دمکراتیک و متکثر را دستور عاجل جنبش قرار داده. این امر در راستای تبادل نظر و راه یابی الزامی است.

تغییر و تحول در جامعه با سرعت بسیار در جریان است و جنبش سبز آزادی خواهانه، بسیار مصمم به دگرگون کردن کشور و کسب حقوق شهروندی ایرانیان است. وظیفه روشنفکران و نیروهای تحول خواه دمکرات بسیار سنگین تر گردیده. اینان می باید به روشنی بیان دارند که، جنبش سبز با دستیابی به چه خواسته هایی به مقصد خواهد رسید. مشخصات جامعه ای که ما فکر می کنیم ایدآل است چیست؟ راه های ممکن رسیدن به آن کدام است؟  

شتاب تحولات اجتماعی کنونی به مانند دوران انقلاب نافرجام ١٣٥٧، پیشبینی وقایع و تحولات را بسیار دشوار می کند. نگاهی به نقش روشنفکران و نیرو های سیاسی در بحبوحه ١٣٥٧، می تواند اهمیت انجام وظیفه آنان را در شرایط کنونی و ضرورت بیان شروط ساختن یک جامعه مدرن، بهتر بنمایاند.  

معدود بودند روشنفکران مستقل و آینده نگری که به مردم هشدار دادند و گفتند که شعار " استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بسیار متناقض بوده و با روحانیت در راس انقلاب لاجرم به حکومت اسلامی منتهی خواهد شد و بنیان هرگونه آزادی را از ایران ریشه کن خواهد کرد. صدای این روشنفکران نیز جایی برای ابراز نمی یافت و به گوش مخاطبین نیز نمی رسید. گوش شنوا نیز در آنان شور انقلابیگری برای اینان کمتر یافت می شد.

در ایام انقلاب نافرجام ١٣٥٧ اکثریت مطلق روشنفکران بالاخص روشنفکران سیاسی و نیروهای سکولار ایرانی دچار نوعی عدم دوراندیشی همراه با شور عامیانه انقلابیگری و ایدئولوژی زدگی، بودند. اینان در بحبوحه انقلاب و شور نابود کردن توده های میلیونی که به خیابان ها ریخته و فریاد "مرگ بر" و " نابود باد" برآورده بودند، فراموش کردند که با نیم نگاهی به گذشته، به آینده بنگردند. فراموش کردند که می باید به گذشته خمینی، سخنان و نوشتارها و عملکرد او نگاهی بیندازند و به مردم بگویند که او کیست، حکومت مطلوبش چیست و ایران را به کجا خواهد برد.

برخی بر این نظر بودند و تلاش بسیار داشتند تا با هزاران گفتار و نوشتار ثابت کنند که، زیاد اهمیتی ندارد که شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" به شعار قالب بر جنبش تبدیل گردد، زیرا با عزیمت روحانیون به شهر قم از "جمهوری اسلامی" در عمل جمهوریتش باقی خواهد ماند!

روشنفکران چپ با معیار قرار دادن "ضد امپریالیست" بودن، دوست و متحد را انتخاب و نیز دشمن خود را مشخص می کردند. نیروهای "مذهبی" با ضدیت لجام گسیخته خود با مدرنیته و لیبرال های ملی ـ مذهبی با تصور ساده انگارانه از عدم توانایی "روحانیت" در اداره مملکت و در نتیجه سوار شدن خویش بر موج و تسخیر حکومت، همگی در کنار خمینی قرار گرفته و به بازیچه وی تبدیل شدند.

وظیفه روشنفکران و نیروهای قائل به سکولاریسم و دمکراسی در شرایط کنونی همان است که روشنفکران در انقلاب نافرجام ٥٧ فراموش کردند.

 

نیروهای درون جنبش سبز و آینده آن

جنبش سبز، که اکنون حکومت وحاکمان ضد بشری مسلط بر ایران را به لرزه آورده است، جنبشی است بیخشونت و متکثر با خواست هایی دمکراتیک. این جنبش، تمام نیروهایی را که خواهان تغییر در رژیم و یا تغییر رژیم حاکم اند، را در برمی گیرد. این جنبش بر اساس اسناد و شعار هایی که بر خیابان ها ابراز می دارد، خواهان حقوق شهروندی و دمکراتیزه کردن جامعه است. جنبشی ست ضد هرگونه تبعیض و تقسیم ایرانیان به خودی و غیر خودی.

حداقلی از این خواست های جنبش سبز می تواند با تغیراتی در نظام کنونی و قانون اساسی آن بدست آورد. شاید بتوان با عقب نشینی حاکمان، چند صباحی برخی از نشریات میانه رو اصلاح طلبان را آزاد کرد. موسوی جایگزین احمدی نژاد گردد. و در بهترین حالت تجربه هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی را که به ریاست جمهوری احمدی نژاد انجامید، با اندکی کم و زیاد مجددا دوباره امتحان کرد. لیکن برای دست یابی به تمامی حقوق شهروندی، چاره ای جز تغییرات دمکراتیک بنیادی که به جدایی دین، مذهب و هرگونه ایدولوژی از حکومت و قوانین جاری در کشور بیانجامد، نیست. باید از هرگونه عقب نشینی حاکمان استقبال نمود و با حفظ همبستگی در درون جنبش فشار را برای خواسته های بعدی ادامه داد. بیان این حقایق و خواسته های ما نیروهای سبز سکولار، نه تنها به معنای شکاف انداختن در صفوف جنبش سبز نمی باشد بلکه به استحکام آن کمک خواهد کرد.

هر همکاری و اتحادی که بر شفافیت و روشنی در خواسته ها و اهداف شرکت کنندگان و در روش های آن استوار نباشد، لاجرم یا در نیمه راه متوقف گشته و یا به شکست خواهد انجامید. سالها دروغ و ریا، تفرقه اندازی، ترویج و تشویق لودادن همدیگراز سوی حاکمان بر کشور ما، عدم اعتماد در جامعه و در بین ایرانیان را به معضل بزرگی تبدیل کرده است. این عدم اعتماد مانع سختی بر سر راه همکاری و اتحاد نیروهای سیاسی هوادار جنبش سبز می باشد. چاره این درد جانکاه ، شفافیت و روشنی در همه عرصه ها و از سوی تمامی نیروهای شرکت کننده در جنبش سبزاست.

جنبش سبز اکنون از فاز تثبیت خود گذشته و به مرحله ابراز خواست های کوتاه مدت و درازمدت خویش و سازماندهی بهتر رسیده است. ترکیب شرکت کنندگان این حرکت عظیم را خواست های مرحله ای آن مشخص می کند. برای نمونه می توان به شرکت کم رنگ اقوام و اقلیتها در اعتراضات اخیر اشاره کرد. یکی از دلایل عمده آن می تواند عدم ابراز و حمایت از خواسته های آنان توسط شخصیت های برجسته جنبش سبز، بالاخص مهندس میر حسین موسوی باشد. بدیهی است که در صدر قرار دادن خواست های حداکثری در شرایط کنونی خطای بزرگی است. لیکن عدم بیان این خواست های جهت روشن نمودن اذهان عمومی و نیز ایجاد شفافیت در جنبش ضروی است. می باید به کجا می خواهم برویم را بیان کرد تا بتوان راه رفتن را یافت و به بیراه نیفتاد. . آینده جنبش سبز منوط به شفافیت و گسترش اعتماد و همکاری و احترام متقابل در بین نیروهای و تعلقات درون آن می باشد.

برخورد نیروهای دمکرات و سکولار با متحدان خود در جنبش سبز می باید همیشه با شفافیت و روشنی و نیز همراه با انتقاد سازنده همراه باشد. تائید هرگونه موضع گیری این متحدان بدون ابراز ضعف ها و کاستی های آنان شایسته یک همکاری صادقانه و سازنده نمی باشد و باعث ایجاد توهم در این عزیزان گشته، "که همه مثل آنان فکر کرده و به دنبال آنان راه افتاده اند". این توهم می تواند در تصمیم گیری های آنان خلل ایجاد کرده و به جنبش سبز ضربات سنگینی وارد کند.

دیگر نیروها نیز می باید اهداف و خواسته های خود را به روشنی اعلام کرده و به نظرات ما که به نظرشان صحیح نیست، برخورد انتقادی کنند. از این منظر من احترام زیادی برای مهندس میر حسین موسوی قائل هستم. جدای از استقامت و پایداری ایشان، وی همواره در بیانیه های خود به صراحت بیان کرده است که معتقد است که می توان به خواسته های کنونی جنبش در چهارچوب قانون اساسی کنونی تحقق بخشید. همانطور که در بالاتر عنوان شد، به نظر من این تحلیل ایشان صحیح نبوده و فقط می توان با تغییرات اساسی در قانون اساسی به همین خواسته های حداقلی مطرح شده در بیانیه شماره 17 ایشان دست یافت و نه در چوارچوب همین قانون اساسی.

نوشتن اعلامیه های حمایت بی چون و چرا از بیانیه ایشان نه شرط همکاری و نه شرط همراهی را بجا می آورد. حمایت از خواسته های مطرح شده در بیانیه در شرایط کنونی بسیار لازم می باشد، لیکن می بایست به این بیان و تعریفی که از جنبش سبز اعلام می دارند و همه را در چهارچوب تنگ قانون اساسی حاکم متصورند، تذکر داد. برداشت و بیان ایشان از جنبش متکثر و تکثرگرای سبز در آنجا که می نویسند: من لازم می دانم ... برهویت اسلامی و ملی و مخالف سلطه بیگانگان و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز تاکید نمایم." با واقعیت منطبق نیست. شرط همراهی و همکاری این است که بگوئیم، این بیانات پایگاه جنبش سبز را محدود و امکان سرکوب آنرا برای حاکمان ظلم و تاریکی آسان خواهد کرد.

بیانیه «پشتيبانان سکولار جنبش سبز ايران» که نویسنده این سطور نیز از امضا کنندگان آن می باشد، بیان نظرات امضا کنندگان در رابطه با یک نظام دمکراتیک است، که می تواند پاسخگوی نیازهای جامعه ای عادلانه و مدرن، در قرن کنونی باشد و نه خواسته های حداقلی ما در شرایط حاضر. اکنون ما وظیفه داریم که راه های ممکن برای رسیدن به این خواسته ها را نیز پیشنهاد نمائیم. ارائه پیشنهادات از سوی همه نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز، زمینه را برای گفتمان سازنده برای یافتن راه کارهای مشترک و همکاری موثرتر هموار خواهد نمود.

 

انتخابات آزاد شیوهء متمدنانه حل اختلافات اجتماعی

کشور ما که سی و یک سال است که از ثمرات انقلاب بهره مند گردیده! و حقوق شهروندیش مرتبا زیر پا گذارده می شود. هرروزه بر او تبعیضی روا می گردد. سی و یک سال است که مورد تبعیض های فردی، جمعی،جنسيتی، زبانی، فرهنگی، مذهبی، حقوقی، امکانات و منابع و انواع دیگر تبعیض، قرار گرفته، اکنون تاب و تحملش پایان یافته و به بپا خواسته و طلب حقوق شهروندی خود را دارد.

دیگر نمی توان با وعده های سرخرمن "اجرای اصول اجرا نشده قانون اساسی"، شهروندان را آرام کرد. مردم به وضوح هشت سال تلاش "اصلاح طلبان" با ریاست جمهوری آقای خاتمی را به خاطر دارند، که با وجود ولایت فقیه و اختیارات قانون اساسی ایشان، کار به جائی نبردند و اکنون نیز راه به جائی نمی برند. اگرچه هر امتیازی را در همین چهارچوب مورد نظر این عزیزان هم بتوان گرفت به تقویت جنبش کمک خواهد کرد.

مهم برای هر ایرانی آن است که خواسته های حداقلی مطروحه در بیانیه آقای موسوی متحقق گردد. زندانیان سیاسی آزاد شده و حیثیت و آبروی آنان احیاء گردد. آزادی رسانه ها، احزاب، تشکل ها و حق تجمع اعتراضی مسالمت آمیز تامین شود. قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات تدوین شود به نحوی که شرکت همه ملت را علیرغم تفاوت در آراء و اندیشه ها تضمین کند.

این خواسته ها فقط در صورت نظارت و تامین دخالت و تاثیر گذاری مردم می تواند اجرا گردد وگرنه حاکمان، امتحان خود را بسیار پس داده و مردود از این امتحان ها بیرون آمده اند.

بنیان بیانیه آقای موسوی بدرستی بر انتخابات آزاد استوار است. این نظر به درستی می باید مورد حمایت همه کسانی که خواهان ایرانی آزاد، دمکراتیک و پیشرفته هستند، قرار گیرد. به گواه جوامع آزاد و پیشرفته، انتخابات آزاد تنها روش موثر و بدون خشونت برای حل اختلافات در بین علائق و راه حل های متعدد مطرح در یک جامعه می باشد.

ساختن ایرانی آزاد و دمکراتیک و دوام آن نیاز به ایجاد جو اعتماد و آرامش دارد. حکومت اسلامی در طی سی و یک سال بقای خود برای حل اختلافات اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی کشور روشی جز دروغ و ریا، خشونت و سرکوب نداشته است. خشونت را چنان در جامعه جاری کرده است، که سالهای متمادی لازم است که روح زخم خورده آن التیام یابد. داروی این درد چیزی جز روش های بدون خشونت و آرامش و ایجاد اعتماد نمی باشد. از این منظر ضروری ست که ما در تمام سیاست ها و روش های خود راه هایی را بیابیم که بتواند به ایجاد آرامش و اعتماد یاری رساند و ما را با کمترین هزینه به سر منزل مقصود برساند. طبیعی است که نقش، مسئولیت و تاثیر حاکمان در موفقیت این تلاش ها بیش تر می باشد. معترضین هیچگونه منفعت و خواست خشونت برانگیزی ندارند و این سرکوب وحشیانه حاکمان است که اعتراضات مسالمت آمیز را به خشونت می کشاند.

همانطور که اکثر صاحبنظران ابراز داشته اند، بحران کنونی که ایران را فراگرفته است راهی دیگری برای ایجاد فضای همکاری و اعتماد ندارد، غیر از انتخابات آزاد. انتخابات آزاد دارای شروطی حداقلی می باشد که در اعلامیه بین المجالس مصوب نشست پاریس در سال ١٩٩٤  بیان گردیده، که از اتفاق روزگار به امضای حکومت کنونی ایران نیز رسیده است.

این مصوبه که بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر و ميثاق بين‌المللي حقوق مدني و سياسي تدوین گردیده است و مشخصات یک انتخابات آزاد را در چهار پاراگراف بیان می دارد.

پاراگراف اول تاکیدی است بر این امر که: " مشروعیت دولت فقط می تواند از اراده مردم در ابراز آزاد و عادلانه در فواصل منظم تامین گردد. انتخابات باید بر اساس استانداردهای جهاني, برابري و حق راي مخفي انجام شود.

پاراگراف دوم بر حقوق مساوی همه افراد بالغ در ابراز نظر از طریق رای دادن داشته و هرگونه جلوگیری از دادن رای را ممنوع می کنند. استثناء را در چهارچوب قانون که مغایر با قوانین بین المللی نباشد و به شرط حق بررسی در محاکم قانونی، می پذیرد.

در پاراگراف های بعدی به آزادی افراد و احزاب برای کاندید شدن پرداخته و به مساوات در دستیابی به وسائل ارتباط جمعی برای کاندیداها تاکید و بالاخص بر رعایت حق مساوی کاندیداها تاکید و نسبت به عدم سوء استفاده کاندیداهای دولتی تاکید دارد.

رعایت قوانین حقوق بشری و احترام متقابل کاندیداها، از شرایط مبارزات انتخاباتی برشمرده شده و همه را متعهد به عدم تبعیض از هر نوع آن، منجمله تبعیض بر مبنای نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، سیاست، عقیده و ... تاکید می کند. در اجرای این تعهدات، دولت ها هستند که مسئولیت اصلی را بر عهده دارد. برگزاری انتخابات عادلانه و بیطرفانه در تمامی مراحل آن باید با شفافیت و با نظارت نمایندگان احزاب و کاندیداها جزو شروط یک انتخابات آزاد بیان می گردد و نظارت بین المللی به شدت توصیه دارد. 

ما نیروهای جنبش سبز می توانیم براساس خواست انتخابات آزاد، سازماندهی گسترده ای را آغاز نمائیم و به تبلیغ و ترویج آن بپردازیم. این کمپین، انتخابات آزاد را بعنوان شیوه حل اختلافات اساسی در کشور تبلیغ می کند. تعیین موضوع انتخابات امری است که می باید در مراحل مختلف با مشورت در جنبش و با توجه به توازن قوا بین جنبش سبز و حاکمیت تعیین گردد. موضوع انتخابات آزاد می تواند ازجمله انتخاب رئیس جمهور جدید، اصلاحات در قانون اساسی ویا تعیین نوع نظام آینده باشد. برگزاری انتخابات آزاد پس از برآورده گردیدن خواسته های حداقلی در بیانیه آقای موسوی و ایجاد سایر زمینه های مطرح شده دراعلامیه بین المجالس امکان پذیرد.

اکنون که بخش هایی از نمایندگان فکری جنبش اقدام به بیان نظریات خویش از طریق انتشار بیانیه نموده اند، شایسته است که با تبادل نظر بوسیله مقالات توضیحی، برگزاری سمینارها، نشست های از طریق اینترنت و سپس نشست های حضوری با شفافیت و اطلاع عموم، به تقویت همبستگی، سازماندهی و انسجام هرچه بیشتر جنبش سبز آزادیخواهانه ایران یاری رسانند.

سوالاتی برای بحث و بررسی:

 ـ انتخابات آزاد با چه مضمون، در چه زمانی و در چه شرایطی می تواند برگزار شود؟

 ـ چگونه می توان امنیت انتخابات را تامین کرد؟

 ـ چگونه می توان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به پادگان ها بازگرداند و بسیج را مجبور نمود تا در انتخابات دخالت نکنند؟

 ـ چگونه با مافیای اقتصادی بالاخص سپاه پاسداران مبارزه و از نفوذ آنان جلوگیری کرد؟

ـ چگونه می توان حق کاندیداتوری و رای دادن همه شهروندان را تضمین کرد؟

ـ چگونه حضور و حقوق زنان، اقوام و دگراندیشان را تضمین می توان کرد؟

آدينه  ۲ بهمن ۱٣٨٨ -  ۲۲ ژانويه ۲۰۱۰

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com