بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دو شنبه 28 دی 1388 ـ  18 ژانويه 2010

 

ایستگاه آخر افراطی گری كجاست؟

محمدرضا عرب بافرانی

 

هفت ماه از انتخابات پرتنش بيست و دوم خرداد می گذرد و بی شك حوادث پس از انتخابات، یكی از حساس ترین برهه های پس از انقلاب را برای نظام جمهوری اسلامی ایران رقم زده است.

در این مدت علاوه بر تجربه های جدید در حوزه سیاسی، ‌در حوزه اجتماعی نیز شاهد رویدادهای تازه ای بوده ایم كه شاید بتوان یكی از مهمترین آنها را رادیكال شدن و افراطی شدن گروه هایی از حامیان دوطرف اختلافات دانست، به گونه ای كه شاید بتوان گفت عملا كنترل جریانات مردمی از دست چهره های معتدل و نخبگان خارج شده و به دست افراطیون و رادیكال های دوطرف افتاده است.

نمود این رویداد اجتماعی را می توان در وقایع روزعاشورا و پس از آن و نیز نامه محسن رضایی به رهبر معظم انقلاب جستجو كرد. از یك سو رفتارها و شعارهای ساختارشكنانه و بی حرمتیهای صورت گرفته در روز عاشورا نشان از تند شدن آتش معترضین و شاید غیرقابل كنترل شدن برخی از جریانات معترضین داشت و از سوی دیگر شعارهای راهپیمایی 9 دی (‌مانند مرگ بر موسوی و مرگ بر...) و نیز واكنش های تند و رادیكال به نامه رضایی، نشان‌ دهنده تند شدن جریانات مردمی در این سوی میدان داشت و البته این موارد، همه و همه نشان از آن دارد كه جامعه تا آنجا به سوی افراطی گری پیش رفته است كه شاید حتی در صورت آشتی سران و آشتی ملی نیز زمان زیادی برای رخت بربستن این اختلافات در جامعه مورد نیاز باشد.

اما پرسشی كه مطرح است، آن است كه این رادیكال شدن ناشی از چیست و چه عامل مهمی موجب افراطی شدن مردم در این حوادث شده است؟ چرا از یك سو برخی كسانی كه راهپیمایی سكوت برگزار می كردند و خود را درون نظام تعریف می كردند، اكنون شعارها و رفتارهای ساختارشكنانه از خود بروز می دهند و در سوی دیگر چرا مردمی كه در كنار معترضان در نماز جمعه رهبر انقلاب و یا آیت الله هاشمی كنار یكدیگر قرار گرفتند، امروز خواستار مرگ معترضان می شوند؟

به این سوال می توان از جنبه های گوناگونی پاسخ داد. ولی بی شك یكی از اصلی ترین دلایل افراطی شدن مردم،‌ تغییر ادبیات سیاستمداران و نخبگان و افراطی شدن نگاه های ایشان است و  البته نباید از دلایل دیگری مانند برخوردهای تند صورت گرفته غافل شد.

شاید همه ما این روزها بارها و بارها واژه افراطی گری را از افراد مختلف شنیده ایم. جالب آنجاست كه هر یك از دو طرف، دیگری را با این واژه مورد خطاب قرار داده و همدیگر را به افراطی گری متهم می كنند. افراطی گری نخبگان به شكل تصاعدی به طبقه های پایین تر جامعه منتقل می شود و البته نمود و بروزهای آن نیز صریح تر خواهد بود.

رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه 29 خرداد به این موضوع اشاره كرده و اظهار كردند:

آن كسانى كه به یك نحوى یك نوع مرجعیتى در افكار مردم دارند؛ از این سیاسیون و رؤساى احزاب و كارگردانان جریانات سیاسى، و یك عده‏اى از اینها حرف‏شنوى دارند، اینها خیلى باید مراقب رفتار خودشان باشند؛ خیلى باید مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها كمى افراطى‏گرى كنند، دامنه‏ى این افراطى‏گرى در بدنه‏ى مردم به جاهاى بسیار حساس و خطرناكى خواهد رسید كه گاهى خود آنها دیگر نمیتوانند آن را جمع كنند، كه ما نمونه‏هایش را دیده‏ایم. افراط وقتى در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطى به افراطى‏گرى دیگران دامن میزند.

البته در واكاوی علل رادیكال شدن جریانات مردمی، نقش و وزن سران هریك از دو گروه متفاوت است. در یك سوی این میدان سران جناح معترضین وجود دارند كه به دلیل قطع ارتباط رسانه ای ایشان با مردم و طیف حامیانشان عملا نمی توانند كنترلی روی آنها داشته باشند. این وضعیت در هفته های اخیر شدت یافته است و در نتیجه شاید نتوان آنها را عامل تند شدن رفتارهای مردمی ( بالاخص در هفته های اخیر) دانست. البته از مواضع تند ایشان در برخی بیانیه ها نمی توان گذشت ولی اثرگذاری این مواضع دامنه زیادی نداشته و در نتیجه خیلی نمی توان آنها را مسبب این امر دانست.

اما در سوی دیگر میدان وضعیت گونه ای متفاوت دارد. ابزار رسانه ای قدرتمندی كه در دست طیف حامیان دولت قرار دارد، موجب شده است تا ایشان نقش تعیین كننده ای در جریانات اخیر داشته باشند و علاوه بر آنكه قدرت كنترل طرفداران خود را دارند، به گونه ای غیرمستقیم اثرگذاری زیادی نیز بر حامیان طرف مقابل دارند.

از این رو در صورتی كه در این سوی میدان اعتدال و میانه روی دیده شود و برای آرام كردن و آشتی مردم تلاش شود، با توجه به ابزارهای در اختیار ایشان، اثرگذاری عمیقی برجامعه داشته و مردم حامی دو طرف را تا حد زیادی آرام خواهد نمود. البته ناگفته هویداست در صورتی كه اینان مواضع رادیكالی داشته باشند و دست به افراطی گری بزنند، نتیجه ای جز تند شدن آتش مردم نخواهد داشت و هم از یك سو معترضین را عصبانی تر و نا آرامتر خواهد كرد و هم از سوی دیگر نظر حامیان دولت را نسبت به آنان تندتر می كند، به گونه ای كه شاید یكی از دلایل تند ماندن شعارهای راهپیمایی 9 دی سخنان تند سخنران باشد، همانطور كه سخنرانی 24 خرداد دكتر احمدی نژاد نیز در تندشدن شعارهای مخالفان بی تاثیر نبود.

بنابراین به خوبی دیده می شود جناح موسوم به اصولگرا قدرت و اثرگذاری زیادی بر حوادث چندماهه اخیر داشته و دارد و در صورتی كه چهره های این جناح راه اعتدال در پیش گیرند جریانات مردمی نیز به یكدیگر نزدیك تر شده و از آتش التهابات كاسته خواهد شد.

اما متاسفانه آنچه دیده شده، افراطی گری شدید در برخی از چهره های این جناح بوده است  و جالب آنكه در این میان هریك از ایشان كه اندكی مواضع معتدل نشان دهد، به سرعت مورد هجمه قرار گرفته و خائن نامیده می شود. در نتیجه فضای كنونی را می توان میدان مسابقه افراطی گری در جناح اصولگرا دانست و این پرسش جای طرح دارد كه این مسابقه افراطی گری تا كجا پیش خواهد رفت؟

البته برخورد جریانات رسانه ای و مردمی با مواضع سران این جناح متفاوت است و لذا تعاریف از افراطی گری متفاوت می نماید. گروهی كه چهره هایی همانند عماد افروغ را اصولگرای معتدل می دانند، مواضع كسانی چون مطهری و باهنر را برنمی تابند و آن را افراطی می دانند. در این سو نیز كسانی كه امثال مطهری را معتدل می دانند افروغ را اصلا اصولگرا نمی دانند و البته اینان مواضع كسانی چون توكلی را تند و افراطی می دانند.

در ادامه حامیان طیف توكلی كه او را اصولگرای معتدل می دانند، مواضع افرادی چون سلیمی نمین را بر نتابیده و وی را افراطی می دانند. انتقادات صریح و ادبیات تند سلیمی نمین در مخالفت با گروه های معترض شاید موجبات این نتیجه گیری را فراهم كرده است.

از سوی دیگر سلیمی نمین افرادی چون مرتضی نبوی را افراطی می خواند به طوری كه در آخرین نمونه در مناظره تلویزیونی اخیر ایشان،‌سلیمی نمین با این ادبیات از افراطیون انتقاد كرد: ظاهراً برخی چهره‌های افراطی قصد ندارند اجازه دهند فضای كشور آرام شود و تمایل دارند همچنان فضا غبارآلود باشد و با حاكمیت عقلانیت و منطق مشكل دارند و می‌خواهند فضای احساسی غلبه كند.

جالب آنجاست كه مواضع نبوی بارها و بارها از مواضع چهره هایی همچون شریعتمداری معتدلتر است و البته شریعتمداری نیز كسانی چون فاطمه رجبی و رسایی را افراطی می داند.البته این روند همچنان ادامه دارد و شاید بتوان مواضع كسانی را حتی از رجبی و رسایی نیز تندتر دانست!...

همانگونه كه هویداست هریك از افراد جریان اصولگرا دیگری را افراطی می خواند و در صورت جمع آوری شواهد و قرائن شاید بتوان افراد دیگری را هم به این طیف اضافه كرد. اما آنچه جای تاسف دارد آن است كه اكنون برخی رسانه ها و تبلیغات این جریان سمت و سویی دارد كه بسیاری از این افراد را به محض آنكه موضع گیری خلاف نظر آنان و اندكی معتدلانه داشته باشند خائن و خارج از حوزه اصولگرایی می دانند و در نتیجه مسابقه ای عجیب برای افراطی گری در بین این گروه ها شكل گرفته است.

هركس مواضعش تندتر و رادیكالتر باشد، بیشتر مورد توجه قرار گرفته و تبدیل به چهره می‌شود (و البته همواره مواضع افراطی نیز طرفداران خاص و پر سروصدای خود را دارد) و از مواضع افراد فوق نیز آن بخش هایی كه بوی افراطی گری ندهد اصلا پررنگ نمی شود و نتیجه آن می شود كه همواره تبلیغات رسانه ای، شعارها و سخنان رادیكال را پررنگ می كند و همواره تنها صدایی كه جامعه از این تریبونها می شنود، صدای افراطی گری است.

 این كه هر گروه كه افراطی تر باشد، بیشتر چهره شود و نیز بقیه افراد معتدل تر را خائن بداند، نتایج ناگواری را برای ما رقم خواهد زد و می بایست بار دیگر به مسیر اعتدال و میانه روی بازگردیم و متاسفانه همه ما غافلیم از اینكه این افراطی گری چه سمت و سویی خواهد داشت و نتیجه آن چه خواهد شد.

رهبر انقلاب با تیزبینی و دقت نظر خاصی در بیاناتی در جمع شركت كنندگان در «همایش آسیب شناسی انقلاب»، در تاریخ 15 اسفندماه سال 77، به نتایج وخیم افراطی گری در انقلاب فرانسه اشاره كرده و یكی از نقاط برتری و تمایز انقلاب ایران نسبت به انقلاب فرانسه را عدم وجود چنین فضایی در ایران دانستند. امید است با تیزبینی و دقت نظر مسئولین و صاحبنظران اجازه حركت فضای عمومی كشور به افراطی گری را نداده و سلامت و صلابت انقلاب ایران را تضمین نماییم.

در خاتمه متن بخشی از سخنان ایشان در همایش مذكور به عنوان حسن ختام بحث می آید:

من مى‏خواهم به شما بگویم كه انقلاب ما بسیار عظیم و بسیار بالاتر و برتر از تقویمها و تقدیرهاى ناظران بین‏المللى است؛ از لحاظ بنیه، بسیار قوى است - من حالا مختصراً عرض خواهم كرد - به همین دلیل است كه با وجود این كه علیه این انقلاب، تهاجمها و ضربه‏ها و محاصره‏ها، بیش از همه‏ى انقلابهایى كه من مى‏شناسم بوده، آسیب‏پذیرى این انقلاب، از همه‏ى انقلابهاى بزرگ دنیا بمراتب كمتر بوده است.

... شما بیست سال بعد از انقلاب كبیر فرانسه - حدود سال 1809 - را نگاه كنید ... در طول این بیست سال در فرانسه - تا قبل از این كه ناپلئون روى كار بیاید - سه گروه، هر سه به‏عنوان انقلاب، سركار آمدند. گروه اول، گروه انقلابیونى بودند كه - شاید ماجراهایش را شنیده، یا خوانده‏اید - آن برخوردهاى خشن، كور و فراموش نشدنى و آن ویرانیها را در تاریخ فرانسه كردند! به هر حال، یك انقلاب كردند؛ تا حدودى قابل تحمل بود.

بعد از حدود پنج سال، گروه دوم سركار آمدند و گروه اول را قلع و قمع كردند! شخصیتهاى برجسته‏ى انقلابى - تقریباً بدون استثنا - اعدام شدند! این گروه دوم، گروه افراطیون بودند؛ كسانى بودند كه انقلابیون اولیه را متهم به سازشكارى كرده و آنها را اعدام كردند.

گروه سوم آمدند و گروه دوم را متهم به تندروى كردند؛ بعضى از آنها را اعدام و خیلى را تبعید كردند و این تبعید، تا سالها ادامه داشت!... بعد، گروه سوم كه كار خودشان را انجام دادند - البته با ضعف تمام - زمینه را براى روى كار آوردن ناپلئون فراهم كردند و ناپلئون با استفاده از زرنگیها و نبوغ خودش و اوضاع نابسامان فرانسه، در رأس قدرت آمد و پادشاهى را برگرداند؛ منتها نه پادشاهى - به اصطلاح - سلسله‏ى برنبها كه همان لوئى شانزدهم و غیره، جزوش بودند. البته این وضعیت، تا زمانى بود كه ناپلئون زنده بود؛ بعد كه ناپلئون مرد، باز همان گروه - یعنى پادشاهان برنبها، لوئى هجدهم و اینها - سركار آمدند و فرانسه تا دهها سال دچار اضطراب بود - تقریباً صد سال بعد از انقلاب فرانسه - اینها واقعاً چیزهاى عجیب و داستانهاى مهمى است! من افسوس مى‏خورم كه چرا بعضى از جوانهاى ما با این ماجراها آشنا نیستند!

من افسوس مى‏خورم كه چرا بعضى از جوانهاى ما با این ماجراها آشنا نیستند!(1) راست مى‏گویید؛ من هم اتفاقاً مى‏خواستم به رادیو تلویزیون بگویم كه شما جلو افتادید! یك مقدار هم تقصیر همین آموزشها و همین چیزهاست كه متأسفانه نداریم؛ ولى كتابخوانى هم بى‏نقص نیست، باید كتاب هم نوشته شود.

خلاصه، صد سال بعد از انقلاب، فرانسه مثل یك كشتى در حال تلاطم بوده است؛ پادشاهان متعدد سركار آمدند و رفتند! بعد از ناپلئون، باز برنبها آمدند و رفتند؛ تا بالاخره كمونیستها سركار آمدند و باز رفتند؛ تا بالاخره بعد از یك‏صد و خرده‏یى سال، جمهورى فرانسه سروسامانى به خودش گرفت!

حالا شما آن را با بیست سال بعد از انقلاب ما مقایسه كنید. ما الان سر بیست سالگى هستیم دیگر؛ ببینید آن‏جا چه خبر بوده و این‏جا چه خبر است!

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com